
سال گذشته که طالبان بدون مقاومت قدرت را در افغانستان به دست گرفت عدهای بر این عقیده بودند که این طالبان با طالبان گذشته تفاوت پیدا کرده است و به روایتی اهلی و آشنا به قانونمندی و رعایت حقوق قومیتها در داخل و حسن همجواری با همسایگان و تعامل با جامعه جهانی شده است ولی به مرور ماهیت خود را نشان داد که به لحاظ استراتژیک و ایدئولوژیک تغییری نکرده و صرفا در تاکتیک آن هم برای جلب شناسایی دچار تغییراتی شده است.
دیدارنیوز: مولانا میفرماید: «عشقهایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود».
اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق مخالفین شوروی را بر آن داشت تا به هر وسیله و ابزاری برای شکست شوروی و خروج خفتبار آن از افغانستان متوسل شوند. از جمله این اقدامات این بود که دست به دامان مدارس و حوزههای علمیه و طلاب اهل تسنن با استفاده از واژه جهاد اسلامی و تقویت آن بین مسلمانان سنتی افغانستان و پاکستان شدند.
گرچه این شیوه باعث ایجاد طالبان و تقویت روحیه مجاهدپروری و درنهایت خروج خفتبار نیروهای شوروی از افغانستان شد ولی سرانجام این غول رها شده از شیشه هرگز راضی به برگشت نشد و نه تنها در صحنه سیاسی افغانستان جا خوش کرد، بلکه توجه همفکران و هم مسلک طالبان را نیز به خود جلب و این کشور را تبدیل به پایگاهی برای آنان کرد، به ویژه اینکه طعم خوش قدرت را بر آنان چشاند و آن را به انگیزهای برای حضور در صحنه سیاسی افغانستان تبدیل کرد.
از سوی دیگر پاکستان که خود از بانیان و حامیان طالبان بود و افغانستان را عمق استراتژیک خود میدانست امیدوار بود که به پاس کمکهای ذیقیمت به طالبان با حضور آنان در کابل مراتب قدرشناسی از اسلامآباد را بجا آورد و برخلاف ناسیونالیستهای افغانی صفحه بیتنشی از روابط دوجانبه را رقم زند، غافل از اینکه غول رها شده از شیشه بدل به تیغ دولبهای برای اسلامآباد شود که هم در داخل و هم خارج از مرزها آرامش را از پاکستان سلب و رویاهای اسلامآباد را نقش بر آب کند.
سال گذشته که طالبان بدون مقاومت قدرت را در افغانستان به دست گرفت عدهای بر این عقیده بودند که این طالبان با طالبان گذشته تفاوت پیدا کرده است و به روایتی اهلی و آشنا به قانونمندی و رعایت حقوق قومیتها در داخل و حسن همجواری با همسایگان و تعامل با جامعه جهانی شده است ولی به مرور ماهیت خود را نشان داد که به لحاظ استراتژیک و ایدئولوژیک تغییری نکرده و صرفا در تاکتیک آن هم برای جلب شناسایی دچار تغییراتی شده است. بدیهی است طالبان بعد از تقویت پایههای خود و کسب شناسایی، چهره واقعی خود که ریشه در ایدئولوژی افراطی دارد به نمایش خواهد گذاشت و دردسرهای جدیدی در منطقه برای همسایگان به ویژه ایران و پاکستان فراهم خواهد کرد.
ایران در گذشته بارها از سوی همسایگان و نیروهای نفوذی ضربه خورده و قاعدتا باید درس عبرت کافی در این زمینه گرفته باشد. در بعد کلان از ننگی که شاه سلطان حسین صفوی بر پیکر ایران گذاشت و از عناصر نفوذی و جهل اطرافیان غفلت کرد تا شکست ایران از روسیه در زمان فتحعلیشاه و تحمیل قراردادهای گلستان، ترکمنچای و آخال که حاصل نادانی و ناکارآمدی و توهم دربار فتحعلیشاه بود تا اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در ۱۳۲۰، سپس ضرباتی به تحریک و پشتیبانی شوروی کمونیستی (جمهوری مهاباد و آذربایجان)، حمله صدام تکریتی و ... همگی باید درس عبرت و تجربه گرانبهایی برای کشورمان در برخورد با سوانح و اتفاقات داخلی و پیرامونی و کاستن از دامنه خسارت و زیان به ویژه از ناحیه شرق میشد.
متاسفانه از کشته شدن دیپلماتهای ایرانی در دوره اول طالبان و تحولات متعاقب آن گویا درس نگرفتهایم، نامیده شدن امارت اسلامی توسط مدیرکل منطقهای وزارت خارجه ایران در روزهای اول سلطه طالبان بر کابل، سفر هیاتهای مختلف ایرانی به کابل و سفر مقامات طالبان به ایران، تعاملات دیپلماتیک و ورود نمایندگان دیپلماتیک طالبان به ایران همچنین دیدارهای مقامات کشورمان با نمایندگان طالبان در نشستهای منطقهای و بینالمللی گویای آن است که به عمق خباثت و جنایت طالبان پی نبردهایم. تنشهای اخیر طالبان در مرزهای کشورمان به مثابه نوک قله یخ است که تاکنون نمایان شده و ظاهرا این قصه سر دراز دارد.
طالبان عقربی است جرار که نیش آن نه از ره کین است، بلکه اقتضای طبیعتش این است، پرواضح است که طالبان با این رفتار، منافع همه کشورهای همسایه و منطقه را تهدیدکرده و مانع استقرار آرامش در منطقه خواهد شد؛ لذا ایجاب میکند از هرگونه اقدامی که پایه حکومت طالبان را تقویت کند اجتناب و در مجامع منطقهای و جهانی نیز جنایات این گروه برجسته شود. باشد که جامعه جهانی شناسایی این گروه را منوط و مشروط به رعایت حقوق قومیتها و جامعه مدنی افغانستان و همچنین رعایت حسن همجواری و دست برداشتن از اقدامات خشن در داخل و خارج کند. مردم مظلوم افغانستان بیش از هر زمان دیگری نیاز به حمایت جامعه جهانی دارند. تا فرصت از دست نرفته و طالبان به رسمیت شناخته نشده باید در یک اقدام جمعی طالبان را اهلی و قانونمند کرد.
بدیهی است تجربه تاریخی میتواند بزرگترین استاد و راهنمای ما باشد وگرنه «شلاق هر که ناموخت از گذشت روزگار/ نیز ناموزد ز هیچ آموزگار» بر فرقمان فرود میآید و نسلهای بعد ما را شماتت خواهند کرد.
محمدحسین بنیاسدی - اعتماد