این هفته هم مملکت پر از اتفاقات و ماجراهایی بود که عوامالملک را به فکر فرو برد. اگر میخواهید تفاوت عوامالملک را با رئیس خواصالمله بدانید تا انتها این یادداشتهای یومیه را دنبال کنید.
دیدارنیوز ـ عوامالملک:
جمعه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبر مهم عبدالرسول درباره کنکور به دستم رسید. از سال ۱۴۰۳ قرار است کنکور به صورت الکترونیک و بدون استفاده از کاغذ برگزار شود. تلفن همراه، تبلت و رایانه جایگزین قلم و کاغذ میشود. تا آن موقع حتما عوام به شکل مناسبی در فضای مجازی صیانت میشوند و سرعت اینترنت خیلی بالا خواهد رفت و داوطلبان با خیال راحت در همه نقاط کشور در امتحان شرکت خواهند کرد. حالا اگر کمی هم قطع و وصل شد عیبی ندارد. شاید برای داوطلبان خیریتی بوده است. فهرست کالاهای جدیدی که واردات آن در عراق آزاد شده را دیدم. متاسفانه آبجو هم بود. از خواصالدوله عراق انتظار این اعمال منافی عفت را نداشتم. لبنیات و چیپس هم در لیست بودند. دنبال زیتون و خیارشور و کالباس هم گشتم. خوشبختانه آنها نبودند. جای امیدواریست که هنوز اعتقادات عراقیها به طور کامل از بین نرفته است. یکی از عوام حرفهای محمود مشاور محمدباقر را که دیروز در موردش نوشته بودم دوباره برایم فرستاد تا دقیقتر بخوانم. گفته بود که هیچکس از بارداری صبیه محمدباقر خبر نداشته است. خیلی ناراحت شدم. نباید خبر را اینطوری به محمدباقر و متعلقهاش میدادند. خبر ایجاد گشت ارشاد موتوری در یکی از دانشگاهها را خواندم. اقدام کاملا درست و لازمیست. اگر از اول این کار انجام شده بود دانشجوها میفهمیدند که دانشگاه جای آن کارهایی نیست که فیلمش چند روز پیش در آمد. فهرست اطلاعات دریافتکنندگان تسهیلات از یکی از بانکهای خصوصی را دیدم. خیالم راحت شد. معلوم است تسهیلات را به غریبهها نمیدهند و بیشتر به سهامداران خودشان میدهند. چند وقت پیش هم شرایط تسهیلات دادن یک بانک به کارکنانش را دیده بودم. این کار بانکها خیلی خوب است. باعث میشود پول از بانک خارج نشود و سیستم بانکی همیشه برقرار باشد. ما عوام باید تلاشمان را بیشتر کنیم و پول بیشتری به بانکها برسانیم که راحتتر بتوانند به خودشان تسهیلات بدهند. چرخ اقتصاد همینطوری میچرخد. صحبتهای رستم را خواندم. اعلام کرده که میخواهند بیش از ۴۰ شهر جدید در کشور بسازند که بتوانند در آنها ۶۰۰ هزار واحد مسکونی بسازند. باید این اقدامات خواصالدوله را دید. فقط ای کاش خواص از حالا فکری برای آن ۴۰ شهر بکنند. چون معلوم نیست تعداد بستگان سببی و نسبی خواص به اندازه ۴۰ شهر باشد و بتوانند شهرها را اداره کنند. این مساله اهمیت تولد اطفالی مثل نوه محمدباقر را بیشتر میکند. شهرهای جدیدمان نیاز به خواص جدید پیدا خواهند کرد. تصاویر حصارکشی یکی از پارکهای تبریز را دیدم. عالیست. در عصر ابراهیم همه بلدیهها به فکر انجامش افتادهاند. اگر اجرا شود همه مشکلات کشور حل میشود. برای کارخانههای فولادسازی هم خیلی ارزشمند است. چون باعث میشود ورقهای فولادی بیشتری برای جداسازی پارکها بفروشند. با همین تصمیمات میشود رونق را برگرداند.
شنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
روزم را با خواندن صحبتهای مدیر عامل خودروساز بزرگ کشور شروع کردم. اعلام کرده از واردات خودرو استقبال میکنند و آماده رقابت با بزرگترین خودروسازان جهان هستند. به نظرم نباید با این صراحت این نکات را میگفت. چون بزرگترین خودروسازان جهان آمادگی رقابت با ما را ندارند و ممکن است با شنیدن این صحبتها بترسند و نگذارند خودروهایشان وارد کشور شود. اخباری از کمبود روغن در شهرهای جنوبی به دستم رسید. احتمال میدهند چون به خاطر جنگ روسیه، روغن در کشورهای اطراف گران شده است از کشور ما قاچاق شود. قاچاق کار خوبی نیست. باید به کشورهای اطراف پیغام بدهیم که نیاز به این کارها نیست و اگر به خودمان بگویند به ایشان میدهیم. روغن دادن که سختتر از آب و برق و پول دادن نیست. تصاویری از پارک چیذر تهران دیدم. هنوز مناسبسازی فضا برای نسوان صورت نگرفته اما خوشبختانه ۱۰۰ درخت را قطع کردهاند تا حاج محمود و بچهها جای پارک داشته باشند. خیلی خوب است. به جای اینکه پول شهرداری صرف خرید آهن برای جداسازی شود یا هزینه نگهداری پارک را بدهند از پارک پارکینگ ساختهاند. معضل جای پارک در آن نقطه از شهر حل شده است. امیدوارم عوام حالا که خدمات خواصالدوله را نمیبینند حواسشان به خدمات علیرضا و بلدیه باشد و خوب ببینند. ماجرای بیاهمیت سفر خانواده محمدباقر به کشور همسایه و مظلوم، ترکیه همچنان مورد توجه است. خوشبختانه تلویزیون بودجهبگیر با کمک کارشناسان توضیحات خوبی برای عوام داد و یادآوری کرد که نباید بدون دلیل و مدرک و وقتی هنوز چیزی ثابت نشده به خواص(البته اگر اصولی باشند) اتهام وارد کرد. مخصوصا اگر فرصت دفاع نداشتند. منطقیست. درستش این است که اگر هم قرار است به کسی اتهام زده شود آن کس باید چند سالی در خانه بماند و در و پنجرههای خانهاش بسته باشد تا هم بتواند به کارهای زشتش فکر کند و هم دفاعیه مناسبی از خودش بنویسد. قیمت انواع گوشت در بازار تهران را دیدم. چه خوب شد که فقر مطلق از ابتدای امسال ریشهکن شد چون ممکن بود فقرای مطلق نتوانند همه انواع گوشتهای موجود در لیست را بخرند و ناراحت شوند. آخر شب صحبتهای رییس اتحادیه بارفروشان را برایم فرستادند. اعلام کرد که از دوشنبه گوجهفرنگی ارزان خواهد شد و به زیر ۱۰هزار تومان در هر کیلو میرسد. حتما راست میگوید و کارش را بلد است. اتفاقا بقیه قیمتها هم به فرموده به عدد سال قبل برگشتهاند. عوام باید همه این کارهای خوب و مفید را به چشم خودش ببیند و از خواص متشکر باشند. وگرنه حسین باز هم ناراحت میشود و در روزنامه بودجهبگیرش گله خواهد کرد.
یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
صحبتهای محمد، خواصالبلد تهران به دستم رسید. معلوم است عوام خیلی ناراحتش کردهاند. گفت که خانواده محمدباقر مثل یک فرد عادی با هواپیمای معمولی به استانبول رفتهاند و در حراجی، سیسمونی دیدند و دو قلم جنس خریدند. همچنین اعلام کرد سر علیرضا بلایی آوردهاند که یک داماد خودش را نمیتواند در بلدیه استخدام کند. حرفهایش کاملا درست است. متاسفانه عوام روز به روز ناشکرتر میشوند و احتمالا دلیل اصلیاش وضعیت فضای مجازیست. اگر فکری برای صیانت عوام نشود لابد میخواهند کاری کنند که خود علیرضا هم نتواند رییس بلدیه بماند. حرفهای محمد مرا نگران خریدهای خانواده محمدباقر کرد. بعد از این همه دردسر و خرج کردن از محل موجودی اندک حساب محمدباقر مجبور شدهاند دو قلم جنس را در بیست چمدان جا دهند. لابد میخواستند ریا نشود. اما بعید است چیزی از آن دو قلم جنس باقی مانده باشد. ای کاش تا حراج تمام نشده دوباره برگردند و آن دو قلم را از اول بخرند. تصویر نامه محمد، معاون اول ابراهیم را دیدم. محسن را از کمیسیون اقتصادی خواصالدوله حذف کرده است. گویا در عصر ابراهیم میشود معاون اقتصادی رییس خواصالدوله در کمیسیون اقتصادی نباشد. کردهاند و شده است. محمدباقر برای اولین بار بعد از برگشت خانواده از استانبول صحبت کرد. معلوم است در برابر مشکلات عوام خیلی احساس مسوولیت میکند. من اگر به جای محمدباقر بودم تا مدتها غصه آن دو قلم جنسی را میخوردم که مجبور شدم به بیست قسمت نامساوی تقسیم کنم. فرق عوامالملک با رییس خواصالمله در همین چیزهاست. عصر تصاویری از یک پلنگ سرگردان در قائمشهر دیدم. حسابی از آدمها ترسیده بود. حق هم داشت. واقعا ترس دارد. ظاهرا در عملیات زندهگیری جان داد. تصاویری هم از یک خرس در اطراف اردبیل دیدم. برخورد مناسبی با او انجام شد. وقتی داشت میفهمید نباید به آدمها نزدیک شود از دست رفت. عیبی ندارد. برای خرسهای بعدی تجربه خوبی میشود. شب نتایج انتخابات ریاست خواصالدوله در فرانسه اعلام شد. انتخابات همین امروز بود. احتمالا مشارکت خیلی پایین بوده که توانستند با این سرعت نتیجه را اعلام کنند. امانوئل برنده شد. رقیبش مارین بود. هر کس دیگری هم به جای امانوئل بود باید با مارین رقابت میکرد. چون مارین همیشه در انتخابات رییس خواصالدوله هست. میخواهد ادای محمدباقر و محسن ما را دربیاورد. اما بعید است بتواند. به هیچ جایی هم نرسیده. لااقل محمدباقر ما رییس خواصالمله شده و محسن هم ما معاون اقتصادی رییس خواصالدوله است. فقط اجازه ندارد در کمیسیون اقتصادی شرکت کند که آن هم عیب ندارد. کمیسیونهای دیگر هم برای شرکت کردن خوبند.
دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
متن یک اطلاعیه مربوط به جریان اصیل طالبان به دستم رسید. اعلام کردند در راستای شکرگذاری از نجات یافتن عوام توسط جریان اصیل طالبان، ماه رمضان را یک ماه تمدید کردهاند و عید فطر در افغانستان یک ماه عقب افتاده است. روشهای اصیلی برای شکرگذاری دارند. حتی میتوانند پیشنهاد بدهند برای اینکه ماه هم در آسمان ظاهر نشود که عدهای به اشتباه فکر کنند عید شده است تا یک ماه اصلا هیچ روزی، شب نشود. قبل از ظهر خبر خبرگزاری بودجهبگیر خواصالدوله را دیدم. تیتر زده بود کاری که حسن نکرد را ابراهیم کرد. فهمیدم در آهنی سر یک کوچه در تهران را برداشتهاند. اصلا تیتر خوبی برای این اقدام نبود. اولا که باز کردن راه کوچهها ربطی به رییس خواصالدوله ندارد و حداکثر رییس بلدیه باید این کار را انجام بدهد. پس در واقع کاری که پیروز نکرد را علیرضا کرد. ثانیا قرار نبود هر کاری که حسن نکرد را ابراهیم بکند و خبرگزاری بودجهبگیرش هم به آن افتخار کند. بلکه درستش این است که هر کاری که حسن کرد را ابراهیم نکند. باید تذکر لازم به ابراهیم داده شود. در متن خبر خواندم که گویا در این سالها در این کوچه از یک فردی مراقبت میشده تا آسیبی نبیند و کار بدی هم نکند. از حالا به بعد هم با اینکه راه باز شده از آن فرد همانقدر مراقبت میشود. چقدر خوب است که خواص ما اینقدر از افراد آسیبپذیر مراقبت میکنند. قبل از خواب یاد گوجه فرنگی افتادم. قرار بود از امروز ارزان شود و قیمتش به زیر ده هزار تومان برسد. نفهمیدم شد یا نه.
سهشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
قبل از خروج از منزل یادداشت روزنامه بودجهبگیر را خواندم. خوشبختانه قیمت گندم و نان تغییری نکرده است اما قیمت آرد تحویلی کارخانجات کیک و کلوچه و ماکارونی ۵ برابر شده است. کار درستیست. باعث میشود غربزدهها وقتی عوام پول خرید نان ندارند پیشنهاد خوردن کیک و کلوچه ندهند. ماکارونی هم دچار توهم جایگزینی برنج نمیشود. البته احتمالا چون دستور داده بودند قیمت همه چیز به سال قبل برگردد کارخانههای کیک و کلوچه و ماکارونی هم مواد اولیه را با قیمت پنج برابر بخرند ولی محصولشان را با قیمت پارسال بفروشند. درستش هم همین است. هم تورم از بین میرود و هم فقر نسبی مثل فقر مطلق ریشهکن میشود. خبری به نقل از یکی از نزدیکان محسن خواندم که گفته بود محسن مدتهاست میخواهد از معاونت ابراهیم استعفا بدهد. بهتر است آنقدر سفت استعفا ندهد که اگر موافقت شد لااقل بشود در جای دیگری از تخصص و تجربه و دانشش استفاده کنند. بالاخره بعد از این همه سال کاندیدا شدن تازه نه ماه است که عضو خواصالدوله شده و هنوز سه سال تا کاندیداتوری دوباره وقت دارد. حیف است که در این سه سال جزو خواص معلق باشد. مخصوصا که محسن همیشه برای همه چیز برنامه داشته و میتواند مشکلات کشور را حل کند. البته از طرفی هم در عصر ابراهیم همه مشکلات کشور حل شده و شاید به این خاطر است که خیلی از محسن استفاده نمیشود. علی از اصلاحیون اعلام کرد که آقاسید محمد اجازه پیدا نکرده با عدهای از اصلاحیون افطار کند. نفهمیدم هدفش از اعلام این خبر چه بود؟ تقصیر علیرضاست. اگر راه آن کوچه را باز نکرده بود و طوری وانمود نمیکرد که انگار باز کردن راه کوچه کار ابراهیم است اصلاحیون دچار این خیالات نمیشدند که باید با آقاسید محمد افطار بخورند. لابد دو روز دیگر توقع دارند با آقاسید محمد سینما و تئاتر هم بروند. شب حرفهای آقای سردار درباره خودروسازهای وطنی را شنیدم. گفت حاضرند حقوق کارکنان خودروسازیها را بدهند اما آنها چیزی تولید نکنند. این حرفها عجیب است. اگر آنها چیزی تولید نکنند پس آقای سردار و همکارانش چطور میخواهند عوام را جریمه کنند که بعد بتوانند حقوق کارکنان خودروسازیها را هم بدهند. اگر قرار است اینطوری مشکلات حل شود اصلا میشود یک طرحی داد که خیلیها خیلی جاها کار نکنند. عده زیادی از عوام هم حاضرند داوطلبانه حقوقشان را بدهند. فکر بدی هم نیست. چرا به ذهن خودم نرسیده بود؟
چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
امروز ابراهیم و همه خواصالدولهاش به قزوین رفتند. مثل اینکه ابراهیم مجبور شده جمعهها در کنار خانواده بماند چون اوایل کار همه جمعهها را در سفر بود. اصلا ماموریت کاری در روز کاری لطف دیگری دارد. هم برای ابراهیم و خواصالدولهاش و هم برای همه عوامی که چون باید منتظر بازدید باشند نباید کاری کنند. اخبار سفر را دنبال کردم. ابراهیم گفت باید به وضعیت کارخانه تراکتورسازی رسیدگی شود. فکر کنم متن سخنرانی تبریز را اشتباه در کارتابل ابراهیم گذاشته بودند. چون شبیهترین اسم به کارخانه تراکتور سازی در قزوین، کنتورسازی بود. ولی اندازه محصولاتشان خیلی فرق دارد. ابراهیم دوباره اعلام کرد باید علم و فناوری صنایع نظامی و هستهای را در دیگر صنایع از جمله خودروسازی سرریز کنیم. خیلی کار بزرگیست. مخصوصا اگر قرار باشد حرفهایی مثل حرفهای دیروز آقای سردار درباره خودروسازی مرتب تکرار شود. اگر این اتفاق بیفتد شعار یکی از خودروسازها میتواند "بزرگ و محکم مثل تانک" و شعار آن یکی خودروساز "سریع و دقیق مثل موشک" باشد. اینطوری عوام هم وقتی از خودروها استفاده می کنند تکلیفشان را می دانند و خیالشان راحت است. بالاخره با تجهیزات نظامی، نقل و نبات پخش نمیکنند. خبر حذف رشته ریاضی از برخی دبیرستانهای کشور را خواندم. چیز مهمی نیست. ولی بهتر بود اول رشته انسانی حذف شود. البته نشان میدهد آنقدر در رشته ریاضی فارغالتحصیل داشتهایم که نیاز کشور به راننده و فروشنده و سایر مشاغل تامین شود. از طرفی مگر الان در مملکت مشکل خاصی وجود دارد که برای حلش به ریاضی خواندن نیاز باشد؟ حسینعلی از خواصالمله اخبار جدیدی درباره ماجرای خریدهای تکهتکه شده صبیه و متعلقه و داماد محمدباقر داد. ظاهرا محمدباقر چند روزی کرونا داشته است و در مجلس میخوابیده و اصلا از خانوادهاش خبری نداشته. خانواده هم احتمالا چون نمیتوانستند جای خالی محمدباقر در خانه را ببینند تصمیم میگیرند چند روزی از محل دور شوند. به محض خوب شدن حال محمدباقر هم برگشتهاند و سر راه از حراجی آن دو تکه سیسمونی را خریدهاند. نگران سلامتی محمدباقر شدم. مخصوصا با این مضایق مالی و جسمی که دارد. عاقبت خرید هم که این شده است. محمدصادق از اصولیون پیشبینی کرد اگر زودتر از عوام در فضای مجازی صیانت نشود همین اتفاقی که برای محمدباقر افتاد برای ابراهیم و غلامحسین هم خواهد افتاد. نمیدانستم کرونا از طریق فضای مجازی هم منتقل میشود. باید بیشتر مراقبت کنم. شاید هم منظور محمدصادق این است که امکان دارد خانواده ابراهیم و غلامحسین خبر جا دادن دو تکه جنس در بیست چمدان را بخوانند و به اشتباه بیفتند و دچار صدمات مالی شوند. چون این بلا هم سر خانواده محمدباقر آمد. باید محمدصادق شفافتر بگوید کدام اتفاقی که برای محمدباقر افتاده را میگوید. آخر شب تصاویری از بعضی دانشگاهها دیدم. دانشجویان شعارهای هنجارشکنانه میدادند. یک گروه هم اعلام کردند چون نسوان نمیتوانند برای تماشای مسابقه بیایند فوتبال بازی نمیکنند. انگار دانشگاه جای فوتبال بازی کردن است. معلوم است بعد از دو سال تعطیلی دانشجوها پررو شدهاند. محمدباقر هم مقصر است. اگر مدام کاندیدا نمیشد الان دانشجوها به جای انجام یک سری مسائل در وسط دانشگاه، سر درس و مشقشان بودند.
پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
بعد از سحر با صدای باران حال خوبی دست داد. اما رگبار موقت بهاری بود. ذخیره آب سدهای تهران را بررسی کردم. در حال حاضر منفی سی و پنج درصد است. البته احتمالا بعضی از عوام خیلی نگران این مساله نباشند. چون معتقدند پول آب را میدهند و باید هر قدر دوست دارند مصرف کنند. لابد پول برایشان آب میآورد. یادداشت روزنامه بودجهبگیر بلدیه را درباره جنجالهای ایجاد شده علیه محمدباقر خواندم. نصیحتهای خوبی کرده بود. گفته بود نباید در زندگی خصوصی دیگران سرک کشید. راست هم میگوید. قاعدتا منظور از دیگران، خواص است. چون عوام چیزی به نام زندگی خصوصی ندارند که نیاز به سرک کشیدن داشته باشد. ابراهیم اعلام کرد که ارز ۴۲۰۰ تومانی دیگر وجود نخواهد داشت. چه کار درستی. این ارز یادگار اسحاق و دوران حسن بود. تازه از وقتی حذف شود ابراهیم و خواصالدولهاش میتوانند کار واقعی خودشان را انجام دهند. امیدوارم دیگر واقعا چیزی از دوران حسن باقی نمانده باشد. ابراهیم در ضمن گفت مدیریت بازار دغدغه هر لحظه اوست و شبها که به منزل میرود تا پاسی از شب در رابطه با وضعیت قیمتها تلفن دارد. اینکه یک نفر هم بخواهد رییس خواصالدوله باشد و هم بازار را مدیریت کند واقعا کار سختیست. احتمالا ابراهیم از وقتی به خانه میرسد تا پاسی از شب مجبور است با قیمتها تلفنی صحبت کند تا ببیند آیا به مقدار پارسال برگشتهاند یا نه و اینکه پشت پرده بالا رفتنشان چه بوده است. واقعا جواب این سوالها را در پاسی از شب دادن دل و جرات میخواهد. شب خبری درباره قیمت بنزین صادراتی در ایام کرونا به دستم رسید. گویا به قیمت هر لیتر ۵۰۰ تومان صادر شده است. یعنی یک ششم قیمت آزاد داخلی. کار هوشمندانهای بوده. باعث شده کسی نتواند با چهار لیتری بنزین را قاچاق کند. صرفه نداشته. از طرفی قیمت ارزان برای غریبه نبوده است. همین برادران و خواهران لبنانی و ونزوئلایی خودمان مصرف کردهاند. این قدر هزینه کردن برای رفیق واقعا چیزی نیست.