دیدارنیوز - تنها بخت پروین در این دوران سخت این بود که سر بر خاکی نهد که دوستش داشت. در کنار مردمی که به آنها عشق می ورزید. زنان، کودکان کار و همه دردمندانی که صدایی نداشته اند.
پروین از دوران دبیرستان و با کتابهای شریعتی و صمد و … چشم به جهان گشود. زان پس در جمعها و محفلها و تشکلهای مختلف به حد توان برای آزادی و عدالت و رهایی مردمانش تلاش کرد و علیرغم جسم همیشه بیمار و رنجورش چیزی کم نگذاشت. تالاسمی که همیشه با او بود گاه توانش را میربود ولی عشق به مردم و میهن همواره با او بود. بعدها آمبولی و خطر لخته شدن خون (که به دو عمل جراحی در خارج از کشور منجر شد)، همیشه در کمیناش بود و بالاخره او را از پای درآورد.
چند سال آخری که همچنان پا برخاک میهن میگذاشت در باره خودسوزی زنان و قتلهای ناموسی و آسیب شناسی کارهای مدنی در ایران پژوهش میکرد و مینوشت. در خارج از کشور نیز همین دغدغهها را پی گرفت. بازگشتش به ایران اما چندان طول نکشید و در آخرین حمله بیماری قدیم دیگر تاب نیاورد و تسلیم سرنوشت شد.
خداوند پروین و همه ما را زیر سایه رحمتش بگیرد، بدیهایمان را به خوبیهایمان ببخشاید و آرامش ابدی به ارمغان آرد.