ماجرای رد صلاحیت علی لاریجانی و جدال قلمی او با شورای نگهبان این روزها سوژه اول سیاست ایران است. رحمت الله بیگدلی رئیس دفتر سیاسی حزب جمهوریت در مصاحبهای به تشریح دیدگاههای خود پرداخته است.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: حجتالاسلام والمسلمین رحمتاله بیگدلی در گفتگو با سرویس سیاسی دیدارنیوز درباره عملکرد اصلاحطلبان در قبال ردصلاحیتها و مهندسی انتخابات توسط شورای نگهبان، گفت: شورای نگهبان یکی از نهادهای مهم برآمده از قانون اساسی جمهوری اسلامی است که علاوه براختیار تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلامی و قانون اساسی و تفسیر قانون اساسی، طبق اصل نود و نهم قانون اساسی: «نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همهپرسی را برعهده دارد.»
وی افزود: ملت ما تجربه تاریخی خوبی از برگزاری انتخابات سالم و آزاد ندارد و شاهد برگزاری انتخاباتهای نمایشی در رژیم سابق بوده و با تمام وجود این نکته را دریافته است که چگونه در رژیم سابق اصحاب قدرت به نام انتخابات مردم را به بازی میگرفتند و عوامل خود را وارد مجلس شورای ملی و سنا میکردند. همین تجربه موجب شد که نمایندگان مردم در مجلس خبرگان قانون اساسی که بسیاری از آنان از علما و فقهای مبارز و انقلابی بودند برای جلوگیری از دخالت اصحاب قدرت و ثروت در روند انتخابات و حذف نیروهای مستقل و غیروابسته به مراکز قدرت، تدبیری بیاندیشند و با واگذاری نظارت بر انتخابات به نهادی خارج از دولت با حضور جمعی از فقهای عادل و آشنا به موازین دینی و فقهی مانع تأثیرگذاری حکومت و اصحاب قدرت در روند سالم انتخابات و حذف نیروهای غیرحکومتی از عرصه انتخابات شوند، اما متأسفانه به مرور زمان شورای نگهبان که باید ضامن انتخابات سالم و آزاد میشد تبدیل به نهادی طرف دعوای مردم و جریانات سیاسی شد و کار به جایی کشید که امروز اکثریت مردم احساس میکنند که انتخابات در کشور ما معنای خود را از دست داده است و نمایندگان ملت در ارکان مختلف نظام در واقع منتخبان شورای نگهبان هستند.
بیگدلی در پاسخ به این پرسش که با شورای نگهبان چه باید کرد، یادآور شد: تنها راه ممکن و مفید تلاش برای اصلاح قانون انتخابات و رفتار این نهاد است. قانون انتخابات ما واقعا مشکل دارد و بسترساز ورود بیتجربهترین و ناکارآمدترین افراد به ارکان نظام است. قانون انتخابات باید اصلاح شود و به سوی حزبی و استانی شدن برود و تاییدصلاحیت اولیه و اصلی کاندیداها برعهده احزاب گذاشته شود و نهادهای نظارتی و شورای نگهبان باید فقط مسؤول نظارت بر صلاحیتهای عمومی فرد باشند. رفتار شورای نگهبان هم باید اصلاح شود و دست از این تنگنظریها بردارد و به گونهای عمل کند که اگر یک نهاد استعلامی هم به دلیلی بخواهد حق کسی یا حزب و جریانی را تضییع کند از حق آنان دفاع کند.
عضو شورای مرکزی حزب جمهوریت ایران اسلامی در این باره که چرا اعتراضات گاه و بیگاه و نرم اصلاحطلبان به تصمیمات شورای نگهبان در سالهای گذشته مانند علی لاریجانی جریانساز نبوده و نیست؛ بیان کرد: اصلاحطلبان در واقع خود را صاحب اصلی انقلاب و نظام میدانسته و علیرغم جفاهایی که در چند دهه اخیر به آنان شده همواره در صدد این بودهاند که واقعا اصلاحطلب و به دنبال اصلاح رفتار نهادهای نظارتی و شورای نگهبان باشند. از اینرو پس از ردصلاحیت کاندیداهایشان اگر امکان حضور در انتخابات داشتهاند سعی کردهاند با تکیه بر پایگاه اجتماعی خود بازی جریان ردصلاحیت را به هم بزنند تا شاید این جریان به خود آید و دست از این بازیها بردارد. من قبول ندارم که اعتراض جریان اصلاحات جریانساز نبوده، اتفاقا بسیار هم جریانساز بوده و بارها بازی جریان ردصلاحیت را به هم زده و با اشارهای بازی برد طرف مقابل را به باخت سنگین تبدیل کرده است؛ مانند همان انتخابات سال ۱۳۹۲ که طرف با رد کاندیدای اصلی مد نظر جریان اصلاحات، پاستور را در یکقدمی خود میدید، اما حضور اعتراضی جریان اصلاحات شکست سنگینی را متوجه آن جریان کرد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: این را هم قبول ندارم که اعتراض شخص علی لاریجانی جریانساز بوده است. امروز اگر جریان رسانهای اصلاحات و بدنه اصلاحات به انعکاس اعتراض آقای لاریجانی نمیپرداخت، اعتراض آقای لاریجانی در نطفه خفه میشد و نمیتوانست بازتاب اجتماعی داشته باشد؛ زیرا آقای لاریجانی هیچگونه پایگاه اجتماعی ندارد و وابسته به همان جریانی است که او را ردصلاحیت کرده است. امروز جریان اصلاحات این نکته را جا انداخته است که وقتی با آقای لاریجانی که نیروی خودشان است صرفا برای پیروز شدن یک فرد دیگر اینطور برخورد میکنند دیگر تکلیف دیگران روشن است. برخورد با لاریجانی به این سبک از جریانی رونمایی کرد که در صورت تصمیم برای به مسند نشاندن کسی حتی با خودیهایی، چون لاریجانی هم شوخی ندارند و امثال او را هم که همواره مطیع این جریان بوده است قربانی میکنند!
بیگدلی اظهار کرد: من قبلا هم گفته و نوشتهام که از سالها پیش برخی از نظریهپردازان جریان ردصلاحیت که مخالف جمهوری اسلامیِ مَدِّ نظر امام خمینی (ره) بودهاند برای رهایی از دردسر انتخابات واقعی و حاکمیت اراده ملی، تئوری «جمهورِ ناب» را مطرح کردند که در جمهوری اسلامی فقط «شهروندان جمهورِ ناب» یا «اتباعِ مومنِ حکومت اسلامی «حق انتخاب شدن و انتخاب کردن دارند. از نظر این جریان، حضور اکثریت مردم در انتخابات خطرناک است و باید انتخابات با ردصلاحیت نامزدهای صاحبرایِ غیرخودی و ... به گونهای مدیریت شود که شرکت مردم در انتخابات در حدی باشد که کار از دست صاحبان این تئوری خارج نشود. این جریان مخالف جمهوریت که مجبور است طبق قانون اساسی انتخابات هم داشته باشد بر این باور است که با اقلیتی مؤمن هم میتوان انتخابات داشت و هم نظام را حفظ کرد!. بدون تردید، این تئوری خطرناک در تقابل قطعی با جمهوری مَدِّ نظر امام خمینی (ره) است که «میزان را رای ملت» میدانست. امام خمینی معتقد به جمهوری اسلامی مبتنی بر جمهوریت واقعی و اراده ملی بود و بارها و بارها بر این نکته بدین شرح تاکید کرده و گفته است:
۱. حکومت، جمهوری است مثل سایر جمهوریها و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و با همه مظاهر تمدن موافق.
۲. شکل حکومت، جمهوری است. جمهوری بههمان معنا که در همهجا جمهوری است. جمهوری اسلامی، جمهوری است مثل همه جمهوریها.
۳. ولایت با جمهور مردم است ... در این جمهوری، یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد.
۴. حکومت اسلامی، حکومت ملى است. حکومت مستند بهقانون الهى و بهآرای ملت است. اینطور نیست که با قلدرى آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را، با آرای ملت مىآید و ملت او را حفظ مىکند و هر روز هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند قهراً ساقط است.
۵. عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است.
وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار دیدار که فکر نمیکنید با این روند باید در آینده شاهد مشارکتی ضعیفتر از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ باشیم؛ گفت: کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم بالاخص در شهرهای بزرگ و با آگاهی بالا بهویژه تهران که اغلب ناشی از تضییق شدید دایره داوطلبان شرکت در انتخابات بود هشداری بزرگ برای ماست. بدون تردید، تلاش برای جبران کاهش مشارکت مردم از طریق ایجاد تنوع مصنوعی کاندیدا از یک جریان خاص و راهاندازی جنگهای زرگری و قومی و قبیلهای در درازمدت افاقه نخواهد کرد و تئوری «جمهور ناب» بسترساز قهر اکثریت مردم از صندوقهای رای و سرکنگبینی صفرازا و روغن بادامی مسبب خشکی خواهد بود! و ادامه این روند میتواند خطرات بزرگی را متوجه اصل نظام بکند!
بیگدلی برای عبور شرایط کنونی پیشنهاد داد: من بهعنوان یک طلبه خدمتگزار مشفقانه و دلسوزانه یک درخواست از مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی دارم که علاج واقعه قبل از وقوع کنند و مانع توفیق تئوری خطرناک «جمهور ناب» و استحاله «جمهوری اسلامیِ» متکی بر «آرای ملت» به «حکومت اسلامیِ» مبتنی بر «آرای جمهور ناب» شوند؛ زیرا این تئوری، پشتوانه اصلی جمهوری اسلامی یعنی حمایت ملت را از نظام میگیرد که بدون تردید تبعات ویرانگری خواهد داشت! این روند باعث میشود مردم احساس کنند که هیچ سهمی در سرنوشت خود ندارند. مارتین لوترکینگ رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار در بیش از پنجاه سال پیش گفت: «هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعهای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند؛ مردمی که حس میکنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت میکنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه میخواهند آن جامعه را نابود کنند.»
وی اضافه کرد: از سوی دیگر درخواستی هم از همه معترضان به این روند بالاخص جریان بزرگ اصلاحات دارم. قبل از هر چیز از این جریان بزرگ میخواهم که به آسیبشناسی گذشته بپردازند و براساس این آسیبشناسی اقدام به تدوین مانیفستی حداقلی و اجماعی برای حرکت به سوی آینده بکنند و با انجام فعالیتهای مدنی با مردم در ارتباط باشند، روشنگری کنند و مانع دلسردی مردم از اصلاح امور شوند! من یکبار در اوج دلسردیها پس از وقایع ۱۳۸۸ گفتم که: «آینده از آن اصلاحطلبان است.» و صحت این نظر را در انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ تجربه کردیم و مجددا با تأکید میگویم: «آینده از آن اصلاحطلبان است.» و بر این باورم که با وزیدن اولین نسیم اسفندی خواهیم دید که مردم نه به وضع موجود رضایت خواهند داد و نه برای عبور از وضع موجود راهی جز اصلاحات را خواهند پیمود. اصلاحات بهترین و کمهزینهترین راه برای عبور از وضع موجود است! اما معتقدم که با تجربه مجلس دهم و ریاستجمهوری یازدهم و دوازدهم این بار دیگر نباید سرنوشت اصلاحات را به کاندیداهایی از غیرجنس اصلاحات گره بزنیم!