رد صلاحیت علی لاریجانی بزرگترین شوک در فضای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بود. شش ماه بعد از آن رخداد، اما علی لاریجانی هنوز در پی جواب است و شاید به مسیری مشابه اکبر هاشمی رفسنجانی میاندیشد.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: گرچه داستان رد صلاحیتهای همیشه در جمهوری اسلامی مسئله حل نشده بزرگی بوده و همواره حواشی آن از یک سو دامن نظام سیاسی را گرفته و از سوی دیگر به افرادی به خصوص در جناح اصلاح طلب آسیب زده و حق انتخاب مردم را هم محدود کرده است، اما رد صلاحیت افرادی، چون مسعود پزشکیان، علی لاریجانی و علی مطهری بیش از همیشه حرف و حدیث درست کرده است. حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران در واکنش به رد صلاحیتها طی نامهای به رهبر انقلاب از ایشان خواسته بود در مسئله رد صلاحیتها ورود کنند. مقام معظم رهبری روز جمعه ۱۴ خرداد خطاب به شورای نگهبان فرمودند: به این افراد و بستگانشان نسبتهایی داده شد که معلوم شد خلاف است و مبنای آن"گزارشهای خلاف واقع" است. «مطالبه من این است که دستگاههای مسئول جبران کنند.»
البته شورای نگهبان هم همان روز یعنی ۱۴ خرداد در پاسخ به این مطالبه رهبری اطلاعیهای صادر کرد که البته هیچ تاثیری در اصل رد صلاحیتها نداشت و جز همان هفت نفر شخص جدیدی وارد گود رقابت نشد. از آن زمان تا کنون اتفاقات زیادی افتاد. به هر حال سید ابراهیم رییسی رییس جمهور ایران شد و چهار یار اصولگرای او هم هر کدام منصبی در این دولت و کشور به دست آوردند. اما داستان دلایل رد صلاحیت علی لاریجانی هر روز ابعاد جدیدی پیدا میکند. او خود بارها از شورای نگهبان خواسته بود دلایل رد صلاحیتش را منتشر کند، چون ظاهرا دلایلی شورای نگهبان برای شخص علی لاریجانی ارسال کرده بود ممهور به مهر محرمانه بود و قانونا علی لاریجانی نمیتوانست اسناد محرمانه حکومتی را منتشر کند و در عوض نامهای ۲۰ صفحهای به شورای نگهبان نوشت و به مباحث مطرح شده از سوی شورای نگهبان پاسخ داد و رونوشت آن را برای سران قوا و بسیاری از شخصیتهای سیاسی ارسال کرد.
علی لاریجانی از شورای نگهبان درخواست کرد دلایل رد صلاحیتش را در اختیار افکار عمومی قرار دهد، شورای نگهبان این کار را نکرد، در عوض سعید آگنجی خبرنگار ساکن فنلاند در کانال تلگرامی خود تصویر نامه محرمامه شورای نگهبان به علی لاریجانی را منتشر کرد و بعد از آن بود که رسانهها متن نامه ۲۰ صفحهای علی لاریجانی که پاسخی بود به استدلالهای شورای نگهبان را منتشر کردند.
در این نامه محرمانه، شورای نگهبان به علی لاریجانی مواردی، چون مواضع او در حوادث سال ۱۳۸۸، حمایت از افراد رد صلاحیت شده، مداخله یکی از فرزندان لاریجانی در قراردادهای خدماتی و ساختمانی مجلس شورای اسلامی در زمان ریاستش بر قوه مقننه، اقامت و تحصیل و سفرهای متعدد از منسوبین درجه و اعضای خانواده او در انگلیس و آمریکا، ساده زیست نبودن و تلقی سهیم بودن در نابهسامانی وضع نامطلوب موجود در دولت مستقر (دولت روحانی)، از دلایل رد صلاحیت لاریجانی ذکر شده است.
علی لاریجانی در تاریخ ۲۷ مهر ۱۴۰۰ به این نامه محرمانه آیتالله جنتی پاسخ مفصلی در ۲۰ صفحه میدهد و رونوشت آن را برای همه مسئولان باند پایه کشور ارسال میکند. پاسخ بیست صفحهای علی لاریجانی به شورای نگهبان را در لینک زیر بخوانید:
پاسخ ۲۰ صفحهای علی لاریجانی به شورای نگهبان
علی لاریجانی به دلیل اظهار نظر در مورد حوادث انتخابات سال ۸۸ و اقامت و تحصیل فرزندش در سال ۸۳، در ۱۴۰۰ رد صلاحیت میشود در حالی که در سالهای ۹۰ و ۹۴ برای مجلس تایید صلاحیت میشود. همین موضوع دست مایه انتقادات زیادی شده است. شورای نگهبان همچنین لاریجانی را شریک دولت قبلی و از مسببان شرایط کنونی کشور میداند و در ذکر دلایل رد صلاحیت او به این نکته هم اشاره شده است.
در همین رابطه محمود صادقی نماینده اصلاح طلب مجلس دهم در توییتر خود نوشت: اگر قرار باشد مسببان وضع موجود شناسایی شوند، بی تردید شورای نگهبان در رده اول خواهد بود. هم ازجهت تأیید صلاحیتها هم ازجهت رد صلاحیت ها. چه بسا اشخاصی که در ادوار مختلف مجلس و ریاست جمهوری رد صلاحیت شده اند اگر تأیید میشدند وضع نامطلوب کنونی بوجود نمیآمد.
مسئله رد صلاحیتها در ادوار مختلف انتخابات وجود داشته و همواره عدهای از گروهها، احزاب و شخصیتهای سیاسی نسبت به این موضوع اعتراض داشتند و آن را بی عدالتی و ظلم به خود و جمهوریت نظام معرفی میکردند. اما در این مقطع تنها علی لاریجانی میتوانست تا این حد طرح مسئله کند و پرونده جدیدی برای مسئله قدیمی رد صلاحیتها باز کند. علی لاریجانی از همین طریق میتواند اولا؛ برای برند سیاسی خود اعتباری و آبرویی کسب کند و دوم اینکه یکبار هم شده به طور جدی آسیبهای ناشی از دخالت غیر حرفهای شورای نگهبان در همه ابعاد زندگی سیاسی مردم را روی میز نظام قرار دهد.
رد صلاحیت لاریجانی از آن اتفاقاتی است که خواسته یا ناخواسته او حتی ممکن است آملی لاریجانی را و کلا لاریجانیها از دایره مرکزی قدرت دور کند. این احتمال وجود دارد لاریجانیها قدم در راهی بگذارند که پیش از این اکبر هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، علی مطهری و حسن روحانی رفته بودند. مسیری که نه از سر میل که سیر حوادث و اتفاقات آنها را بدان سو رهنمون کرد. جابجایی افراد در اردوگاههای سیاسی البته پدیده خیلی غریبی در ایران نیست. اما به جز مورد مشهور الهه راستگو که از اردوی اصلاح طلبی به میان اصولگرایان رفت معمولا این مسیر معکوس بوده است و بسیاری از چهرههای برجسته اصولگرایان به تدریج مواضعی نزدیک به اصلاحطلبان اتخاذ کردهاند.
به هر روی به نظر میرسد راست میانه فعلا جایگاهی در هسته اصلی قدرت ندارد و به مرور آنها هم از قطار قدرت نظام پیاده میشوند و نوبت همه در حال رسیدن است، نوبتی که اول به هاشمی رسید.در هر حال در همه این سالها قدرت بلامنازع شورای نگهبان مهمترین واقعیت تعیین کننده در عرصه رقابت سیاسی در درون جمهوری اسلامی بوده است.
نکته دیگر در تقاضای پاسخ از نهاد تحت ریاست آقای جنتی، همراهی دیگر رد صلاحیت شدگان با علی لاریجانی است. کما اینکه علی مطهری نامهای سرگشاده به آیت الله جنتی نوشت و در آن پاسخهایی به دلایل ذکر شده در نامه شورای نگهبان به لاریجانی، داد و حتی به تندی خطاب به جنتی نوشت میتوانیم از شما شکایت کنیم.
نامه علی مطهری به آیتالله جنتی را اینجا بخوانید
اما؛ در این مقطع که بین شورای نگهبان و علی لاریجانی فضای دیالگی-چالشی درباره نقش شورای نگهبان در سیاست ایران ایجاد شده است، خبری از افرادی، چون اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان و عباس آخوندی نیست.
رد صلاحیت علی لاریجانی را تنها میتوان با رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ قیاس کرد. رد صلاحیتی که البته نشانهای مهم از تغییر جایگاه هاشمی در نظام سیاسی کشور بود. اکبر هاشمی رفسنجانی اما به مدد شم سیاسی و البته کار سیاسی خود در هشت سال قبل از آن توانست از رد صلاحیت خود یک فرصت سیاسی خلق کند و حسن روحانی را به مقام ریاست جمهوری برساند.
دست لاریجانی، اما بسیار خالیتر از هاشمی بود. او نه سرمایه اجتماعی و سیاسی هاشمی را داشت و نه مانند او با کار سیاسی مداوم در طول سالهای قبل توانسته بود اعتماد بخشهای بزرگی از جامعه را به خود جلب نماید. او بر خلاف هاشمی مورد اعتماد و اجتماع سیاستمداران درجه یک نبود. تنها سرمایه او اعتماد هسته مرکزی نظام سیاسی بود و وقتی این اعتماد سست شد، او دیگر برگی برای بازی کردن نداشت. به همین دلیل هم بود که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و بعد از رد صلاحیت نتوانست هیچ تاثیری بر اوضاع بگذارد و خلع سلاح شده کنار رفت.
حالا اما به نظر او سعی دارد از طریق پیگیریهای حقوقی مسیری برای خود در سیاست ایران خلق کند. این که آیا او در این راه موفق میشود و میتواند خود و جریان راست میانه را در فضای سیاسی ایران احیا کند سوال سختی است که برای پاسخ به آن باید صبر کرد. با این حال بعید است که این سیاستمدار محافظهکار که علاقه چندانی به سخن گفتن با افکار عمومی ندارد و در میان سیاستمداران هم چندان محبوب نیست، بتواند مسیری مشابه اکبر هاشمی رفسنجانی طی نماید.