
پرویز سارانی فعال سیاسی و مدنی در یادداشتی نوشت :با یک درصد جمعیت دنیا و 9درصد منابع و ثروت براساس واقعبینی و درک شرایط روز ایران و جهان و معادلات مترتب بر آن و کنار آمدن با واقعیتها ، این کشور را از خمودی و رکود همه جانبه خارج کنیم.
دیدارنیوز ـ پرویز سارانی: اگر ارادهای برای توجه و نجات ایران از شرایط کنونی وجود داشته باشد ، کنار آمدن با واقعیتها اولین ضرورت و ابزار عقلی و اجرایی است. ما 1درصد جمعیت جهانیم ، در حالی که حدود 9 درصد از منابع و ثروت طبیعی و انسانی را در جهان داریم ، که نسبت و پتانسیل بسیار امیدوار کنندهای است.
قرن بیست و یک الزامات و ابزارهای خود را میخواند و با اندیشهها و نگرشهای هزاران سال پیش ، در این دوره نمیتوان زیست منطبقی با دنیای امروز داشت.
جهانی که به تاخت میرود و ما با این رویکرد به گردش هم نمیرسیم . برای ساختنی مبتنی بر توسعه راهی جز آسیب شناسی ، شناخت موانع واقعی (نه شعاری) و عقیمسازی ناکارآمد آن و ناکارآمدیها نیست.
همانگونه که در برخی از حوزهها خواستیم و توانستیم ، اما بخش بزرگی از مسائل ما حل نشده باقی مانده است. مسائلی که تبلور و تجلی آن را در اقتصاد ، معیشت ، محیط زیست ، بحران آب و دسپاچگیهای بهداشتی در بحرانها و بلایا شاهد هستیم.
هوش ملت ما کمتر از میانگین دنیا که نیست، در مواردی از این حیث شرایط بهتری داریم. پس مشکل کجاست؟ نتیجه ای که همه شاهد آن هستیم ، خوب نیست که به نظر ابتدا باید شرایط موجود را آسیبشناسی کرده ، نیازهای مان را بر اساس آنچه در دست داریم مرتفع کنیم و این برای کوتاه مدت و جنبه تسکینی دارد ولی برای بلند مدت و رویکردی با شعاع دید باز باید از مرحله نیاز عبور کرده و نگاهی جهانی برای بالا بردن تراز و توانایی همه جانبه کشور داشته باشیم.
باید بر مبنای تخصص ، علم و دانش در میدان عمل ، توسط کارشناسان مجرب هر حوزه برنامه ریزی علمی داشته باشیم.
باید بفهمیم چرا در حالی که همه جانبه و بالقوه قوی و دارا هستیم ، اما در بخشهای عمدهای از امور در مقایسه با جهان و منطقه عقبیم؟ شکی نیست همواره دست های پنهانی بر علیه ما در حال کار است ، اما این استدلال و دستاویز قانع کننده نیست. چون همه کشورها دشمن دارند و در دنیای سیاست دوست و دشمن دائمی نداریم. دوست دائمی ما ارج نهادن به هوش و تکریم علم و استفاده از ظرفیتهای آشکار و پنهان سرزمینی و انسانی خودمان و دشمن اصلی و خطرناک ما فرافکنی ناشی از عجز است.
ما خود را فراموش کردهایم و تا با داشتههای مان آشتی نکنیم ، در بر همین پاشنه است. مشکلات ما تنها در بحث معیشت و اقتصاد و روابط بین الملل نیست. ما ظرفیت های فرهنگی و تاریخی خود را هم فراموش کردهایم. به عنوان مثال امروزدر کتب تاریخی و درسی ما نامی از رشادت ها، پهلوانانی ها و خدمات بزرگانی نظیر بابک خرمدین ، ابومسلم خراسانی ، یعقوب لیث صفاری که تمام هستی و نیستی خود را فدای وطن کردند ، نیست. چرا؟
راهی جز پوست اندازی در امور ذکر شده نیست. در غیر اینصورت ره ما به ترکستان است. باید دلایل مهاجرت نخبگان را بررسی کنیم و به دور از غرض و مرض دافعه را دفع و برای ماندن نخبگان ایجاد جاذبه کنیم.
باید بفهمیم مقصد و کشورهایی که مغزهای ما به آنجا فرار میکنند چه جاذبههایی دارند و چه اموری برای نیروی ارزشمند انسانی ما ایجاد دافعه و انتخاب فرار به جای قرار ، میکند.
افزون بر موارد ذکر شده ما به معضل بزرگ دیگری هم مواجه هستیم و آن خروج سرمایه از کشور است. و بخش زیادی از این سرمایهها اتفاقا توسط افراد نسبی و سببی نزدیک به کانون قدرت و ثروت ، به خارج از کشور هدایت میشود. این موضوع هم از مسائلی است که باید ریشه آن را در شلختگی ، بی برنامگی و غیبت اراده واقعی در حکمرانی خوب جستجو کرد. چرا اختلاس تا این میزان؟ اختلاس گران و خارج کنندگان پول ایران ، غالبا چه کسانی هستند و در چه کشورهایی مأمن و مأوا یافتهاند؟ در همان کشورهایی نرفتهاند که آنها را دشمن مینامیم؟ آقازادههایی که منابع ایران را به تاراج بردهاند ، کجا هستند ، چگونه رفتهاند ، به کجا و با چه شگردی به ثروت مردم دست یافته اند. و هزاران سوال دیگر...
بنابراین ما در فازها آسیبشناسی کاستیها ، شناسایی ظرفیتها ، تکریم علم و عالم ، ارج نهادن به کار و تولید و خالق سرمایه و سرمایهگذار و امن کردن محیط برای نخبگان از یک سو و بستن راه دزدان رسمی و شیک و شناسایی دستاندازان به جیب ملت و رسوا کردن آنها و همچنین مسدود کردن آن راهها، آینده ای نسبی برای همه جوانب زندگی فرزندان این مملکت ترسیم کنیم. به نظر با این رویکرد ، عامل یا عوامل حاکمیتی درگیر در فساد و دست اندازه به مرور از چرخه حکمرانی خارج خواهند شد ؛ و آقا زادههای آنها.
ما در سطح مدیریت کشوری به همچین اشخاصی نیاز داریم.