مشکل امروز در بحث کاهش باروری از نگاه ما به این پدیده ناشی میشود که با مبانیاسلامی و اعتقادی ما سازگاری ندارند. نگاه دینی خاص به این مساله امروز با اعتقاداتمان فاصله بسیاری دارد. اگر نگاهی به اعتقادات و باورهایدینی داشته و آیات و روایات را بررسی کنیم در آیهای بهصراحت آمده بهدلیل ترس از گرسنگی و رزق و روزی فرزندان خود را نکشید. مسائل و مشکلات معیشتی مردم پایه و اساس مختلفی دارد و برای آنکه افراد زندگی خود را سر و سامان دهند و ازدواج کنند نیازمند کار، خانه و شغل هستند.
دیدارنیوز ـ جامعه به سوی سالمندی میرود و تمام سیاستها مبتنی بر افزایش نرخ باروری است، در این میان بسیاری از افراد جامعه مشکلات اقتصادی را عامل اصلی کاهش میزان باروری در جامعه میدانند، اما تمام مساله مالی نیست! جامعه به سوی مدرنیته میتازد و به نظر اکثریت افراد باروری و فرزندآوری آنچنان که باید اقدامی لاکچری است، بنابراین جای فرزند سگ و گربه بزرگ میکنند یا رسالت خود را تولیدمثل نمیدانند. ایندرحالی است که در کشورهای اروپایی و آمریکایی که بهنظر پیشرفته میآیند همچنان تشکیل و گسترش خانواده یک اصل انکارناپذیر است. اصغر مسعودی، نایبرئیس کمیسیون فرهنگی در ارتباط با زمینههایفرهنگی کاهش نرخباروری میگوید: «متاسفانه بهنظر مساله تغییر باور ما به فرزندآوری و نحوه زندگی است. البته تغییر نحوه زندگی انکارشدنی نیست، اما نباید این نکته را نیز نادیده گرفت که آنچنان که باید نتوانستیم معیارهای ملی و مذهبی خودمان را با زندگی مدرن فعلی مردم هماهنگ کنیم؛ بنابراین باور به بسیاری از ارزشها ناهنجاری شد و باید برای فرهنگسازی زندگی مدرن و در عینحال اسلامی اقدامات فوری انجام داد.»
زیرساختهای فرهنگی موردنیاز برای افزایش نرخ باروری در جامعه را چه میدانید؟
مشکل امروز در بحث کاهش باروری از نگاه ما به این پدیده ناشی میشود که با مبانیاسلامی و اعتقادی ما سازگاری ندارند. نگاه دینی خاص به این مساله امروز با اعتقاداتمان فاصله بسیاری دارد. اگر نگاهی به اعتقادات و باورهایدینی داشته و آیات و روایات را بررسی کنیم در آیهای بهصراحت آمده بهدلیل ترس از گرسنگی و رزق و روزی فرزندان خود را نکشید. مسائل و مشکلات معیشتی مردم پایه و اساس مختلفی دارد و برای آنکه افراد زندگی خود را سر و سامان دهند و ازدواج کنند نیازمند کار، خانه و شغل هستند. در مقابل نگاه دینی ما به این شکل نیست و برمبنای افزایش روزی است. در مثالی دیگر ما معتقدیم ازدواج باعث افزایش روزی میشود، اما همزمان ازدواج را مانع رسیدن به یک زندگی مناسب میدانیم. تفاوت این دو دیدگاه مشکلات زیادی را پدیدار میکند. در نهایت ازدواجی که باید باعث آرامش، امنیت میان زوجین و گسترش محبت و مودت شود به این هدف نمیرسد. در واقع مبنا رسیدن به زندگی خوب و مودتآمیز است، اما واقعیت موجود جامعه براساس مشکلاتخانوادگی متضاد این معنای است. در نهایت باورها نسبت به مساله ازدواج در حد شعار، نظریه و تئوری باقی میماند و به جایی میرسیم که حتی اعتقادات خود را در زمینه ازدواج باور نداریم. در صورتیکه به برخی از مسائل باور داشته باشیم میتوانیم براساس آن تصمیمگیری کرده و نتیجه مثبت دریافت کنیم.
زیرساختهای فرهنگی جامعه تا چه میزان مطابق با معیارهای اسلامی و اعتقادی در موضوع باروری است؟
حال برای لحظاتی باورهای دینی را کنار میگذاریم و مساله را از نظر عقلی، منطقی و روانشناختی مقایسه میکنیم. بسیاری از خانهها امروز به فرهنگ تک فرزندی رو آوردند، اگر بررسی میدانی و تحقیق آماری داشته باشیم خانوادههایی با یک فرزند مشکلات روحی و روانی بسیاری دارند و در آینده دچار بحرانهای مختلف میشوند. آنها امکانی برای درد و دل با خواهران و برادران خود ندارند. بنابراین تکفرزندی ناخودآگاه مشکلاتی را برای خانواده ایجاد میکند. اگر بنا به بحثهای زیرساختی فرهنگ باشد نحوه زندگی امروز تغییر کرده است؛ در واقع ممکن بود در گذشتهای نهچندان دور پدر با چند فرزند خود در یک ساختمان زندگی میکردند، اما امروز بسیاری از خانوادهها، پسرها یا عروسها حاضر به زندگی با مادرشوهر یا پدرشوهر خود نیستند و نگاه و فرهنگسازی جدیدی شکل گرفته است. در واقع برای دختری که آینده خود را برنامهریزی میکند قابل تصور نیست که در خانواده پدر همسرش زندگی کند. همچنین فرهنگ نامناسب دیگری که در جامعه شیوع یافته آن است که شغل مناسب برای افراد مشاغل اداری است. امروز باتوجه به مشکلات موجود برای یافتن شغل اداری مطلوب، فرهنگ کار و اشتغال نیز با مبانی اسلامی تفاوت دارد و آنچنان که باید فرهنگ اسلامی اجرا نشده است. در قرآن کریم آمده است اگر ملتی آب و خاک داشته اما باز هم فقیر باشند مورد لعن و نفرین قرار میگیرند. امروز به جایگاهی رسیدهایم که آب را هدر داده و از خاک استفاده نمیکنیم و بسیاری از مشاغل را در حد و اندازه خود نمیدانیم. هر فرد برای بهبود زندگی خود نیازمند شغل، مسکن و خودرو مناسب است، اما امروز تمام این موارد مفهوم جدیدی یافتهاند و غرق در تجمل و مالدوستی شدهاند. در هر صورت امکان برداشتن تمام موانع و زیرساختها برای جمعیت جوان و در شرف ازدواج همچنان سخت و در مواردی ناشدنی است.
آیا میتوان نحوه زندگی پیشرفته را با مبانی اسلامی و اعتقادی هماهنگ کرد؟
در هر صورت باید فرهنگ را به سوی سادهزیستی و دوری از تشریفات و تجملات سوق داد. به عنوان مثال در نوسانات اخیر اقتصادی بسیاری از زوجها تلاش کردند از تجملاتی مانند خرید طلا برای مراسم عروسی خود بگذرند، زیرا قیمت طلا ناگهان شش برابر گذشته شد و دریافتند که نمیتوانند یک سرویس طلا برای عروسی بخرند. عموم مردم در شهرستانها از نظر مالی افراد برخورداری نیستند و 20 درصد مردم جامعه بیش از 80 درصد منابع مالی را در اختیار دارند و برخی افراد جامعه، جوانان و خانوادهها از اقشار متوسط یا پایین متوسط هستند. وقتی در جامعهای اکثریت افراد از سطوح مالی پایین باشد و از سوی دیگر حداقلهای مالی تعیینشده در بالاترین حد ممکن باشند حتما مشکلات زیادی مانند ازدواج سفید و شیوع زندگیهای مجردی در جامعه پدیدار میشود. این مشکلات ناشی از این تفکر است که همواره مصالح اقتصادی در بالاترین میزان اهمیت قرار داشتند و باور عمومی نیازمند تغییراتی است تا به یقین برسد که میتوان بدون تامین تمام نیازهای اقتصادی تشکیل خانواده داد و زندگی را آغاز کرد. در واقع اگر تمام عوامل جامعه بهصورت هماهنگ عمل کردند میتوان زندگی را به شکل اصولی و همگام با معیارهای روز دنیا شکل داد. در نوسان قیمت سکه و دلار افرادی حاضر شدند با طلای بدلی سر سفره عقد بنشینند و خرید طلا را برای زمان دیگری بگذارند. بنابراین اگر افراد از برخی تمایلات خاص خود بگذرند در این صورت سبب میشود که دو نفر به دلیل علاقهمندی به یکدیگر زندگی خود را آغاز کنند. در این صورت در جدایی و فراق باقی نمیمانند و در فساد، اضطراب و ناامنی قرار نمیگیرند. تصمیم برای زندگی سادهتر عقلانی است و اگر بشکل فرهنگ درآید جامعه به شرط استفاده از الگوهای صالح و بهتر برای زندگی بسیاری از هزینههای ازدواج را صرف زیرساختهای بعدی ازدواج میکند. بنابراین اگر فرد بنا باشد 100 میلیون برای ازدواج هزینه کند این مبلغ را در شهرهای کوچک صرف خرید یک خانه میکند و در آینده با دغدغه خانه و مستاجری مواجه نمیشود. بنابراین نیازمند تبیین درست هدف ازدواج و زندگی در جامعه هستیم و باید برای آن فرهنگسازی کنیم، البته به شرطی که تمام دستگاهها، نهادها، نهادهای آموزشی، رسانهها و سریالهای و فیلمها، آموزش وپرورش، دانشگاه بتوانند نقش موثر اجتماعی خود را در این زمینه ایفا کنند و زندگی را به سمت و سوی سادگی و آرامش بیشتر ببرند. در این صورت در بسیاری از خانهها وضعیت مالی آنچنانی وجود ندارد، اما آرامش بر خانواده حاکم است. برخی افراد نیز ترجیه میدهند زندگی مرفهای داشته و با بهترین خودروها رفت و آمد کنند، اما آرامش لازم را در زندگی نداشته باشند. بنابراین تفاوت، میان آرامش و رفاه و تجمل گرایی است.
منبع: آرمان/آرزو ضیایی/۱۵ مهر ۹۷