بعد از برد قاطع و محکم تیم ملی مقابل سوریه، همچنان برخی از پیشکسوتان و علاقمندان به فوتبال به دنبال دلایلی برای ناراحت کردن فضای عمومی هستند.
دیدارنیوز ـ آرش راهبر: تیم ملی فوتبال ایران در خاک اردن توانست تیم ملی سوریه را با سه گل شکست دهد تا در کنار بهبود رکوردهایش در زمینه شکستناپذیری، از معدود تیمهای جهان باشد که در سال ۲۰۲۱ هیچ باختی در کارنامهشان ثبت نشد. البته که شکست دادن سوریه در مقایسه با مثلا یک برد تیم ملی در جام جهانی، فتحالفتوح به حساب نمیآید و شاهکار نیست، اما به زعم برخی از پیشکسوتان و طرفداران تیم ملی که اساسا شمشیر انتقاد را با وجود پیروزیهای ممتد ایران غلاف نکردهاند، این برد چندان اهمیتی هم ندارد و شاید یک کف زدن خشک و خالی هم برای بازیکنان و کادر فنی زیادی باشد.
حالا که تیم ملی بدون آزار و اذیت در آستانه صعود به جام جهانی قرار گرفته و احتمالا زودهنگامترین حضور را در تاریخ فوتبال ایران برای بزرگترین فستیوال ورزشی دنیا ثبت خواهد کرد، برخی معتقدند که برد مقابل سوریه و لبنان و عراق که شاهکار نیست و هر وقت تیم ملی توانست برزیل و آلمان را ببرد آن وقت باید به این تیم افتخار کرد. جالب است که برخی از پیشکسوتان فوتبال ایران نیز گاهی به صراحت و گاهی در لفافه از این دست عبارات بیمایه و بیفایده را به کار میگیرند که مثلا بگویند: «من آنم که رستم بود پهلوان..!»
البته که تیم ملی برای همه ایرانیان است و همه نسبت به آن حق دارند، اما لازم است به برخی از هواداران درشتگوی تیم ملی گوشزد کرد که حقوق و تکالیف متقابل مردم و تیم ملی هم ابعاد و اندازه قابل احصائی دارد. به این معنا که سهم از هر کسی از تیم ملی حتی در اظهار نظر کردن یک هشتاد میلیونم است و نه بیشتر در حالی که حمایت از تیم ملی به عنوان طرفدار میتواند بیش از این باشد. متاسفانه در رسانهها برخی از هواداران تیم ملی به شکل بسیار عوامانه بازی تیم ملی را تحلیل میکنند و از آرزوهایی میگویند که فراتر از توان بشری است، خصوصا نوع بشری که در ایران زندگی میکند!
شاید هم ایراد از زمانه ماست که هر کسی میتواند از یک روزنه شخصی وارد فضای رسانهای مجازی شود و هر چه میخواهد دل تنگش، بگوید! بعضا رسانههای رسمی نیز برای آنکه نشان دهند با مخاطبان خود در تعامل هستند گاهی حرفهای ناصواب و دور از خردمندی را نیز پخش میکنند که مثلا نشان دهند تحمل شنیدن صدای مخالف را دارند!
بدتر از آن نیز برخی از پیشکسوتان فوتبال هستند که صلاح کار خود را فعلا در مخالفخوانی و پیدا کردن ایرادهای بنی اسرائیلی از تیم ملی یافتهاند و گاهی جملاتی بر زبان میرانند که مرغ پخته در دیگ به خنده میافتد! مثال واضح آن نیز مهمان ویژه پخش مستقیم فوتبال ایران و سوریه است که بین دو نیمه و پایان بازی، با لحن فیلسوفانهای میگفت که «حالا که صعود تیم ملی به جام جهانی تا حد زیادی مسجل شده کاش مربیان تیم ملی از این بازیها به عنوان فرصتی برای ساختن تیم ملی استفاده کنند!» و ما هیچ، ما نگاه....
اما کار بهتر و جذابتر این است که ما یعنی همه آن هوادارانی که فوتبال ایران را دنبال میکنند، همه آنهایی که در چنبره گرفتاریها و بدبختیهای زندگی در یک مملکت جهان سومی گیر افتادهاند، همه کسانی که فوتبال تنها دلخوشی آنها شده، از همین فرصتهای اندک و کوچک نیز برای شادی کردن و دم را غنیمت شمردن بهره ببرند. به عنوان یک شهروند عادی و علاقمند به فوتبال انتظار داشتم شب گذشته بعد از برد خوب و مطمئن تیم ملی مقابل سوریه، مردم حداقل شادی خود را بروز بدهند و حتی اگر شده چند بار بوق ماشینشان را به نشانه خوشحالی و جشن به صدا دربیاورند.
به خاطر میآورم شبهایی را که در جام جهانی ۲۰۰۶ پشت سر گذاشتم و شاهد بودم که مردم آلمان حتی برای پیروزی تیم ملی کشورشان در مقابل اکوادور تا صبح خوشحالی کردند و با هم خندیدند و برای همه بردهایشان جشن گرفتند. واقعا در پی یک اتفاق خوشحالکننده در هر جای جهان، بسیارند مردمانی که جشن گرفتن و به مشکلات خندیدن را بلدند و به سادگی این کار عادی را به عنوان یک حق انسانی انجام میدهند.
توصیه بنده به عنوان یک برادر کوچکتر به همه آنهایی که از برد تیم ملی مقابل سوریه خوشحال نشدند و دنبال یک نقطه سیاه در لباس سفید تیم ملی میگردند این است که دوستان عزیز، با خودتان جدل نکنید و در وقت مناسب با شادی کردن از تیم ملی ایران حمایت کنید و یاد بگیرید که از فرصتهای کوچک زندگی نیز برای شادی کردن بهره ببرید. جام جهانی از آنچه در آیینه ذهنتان تصور میکنید به فوتبال ایران نزدیکتر است.