دیدارنیوز ـ اولین جلسه رسیدگی به این پرونده یک ماه قبل در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
در ابتدای جلسه منشی دادگاه کیفرخواست را خواند و گفت: متهم حاضر در جلسه دادگاه محمود 43 ساله است که تیر سال گذشته در یک درگیری جوانی به نام میلاد را به قتل رسانده است. با توجه به مدارک موجود در پرونده دادسرا علیه او کیفرخواست صادر کرده و خواستار رسیدگی به پرونده شده است.
در ادامه رسیدگی به پرونده، پدر و مادر مقتول بهعنوان اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و گفتند خواستار مجازات قصاص متهم هستند.
پدر مقتول گفت: فرزندم دانشجوی نخبه در رشته آیتی و از رتبههای برتر کنکور بود. من درخواست قصاص دارم و این مرد را نمیبخشم. مادر مقتول هم گفت: از وقتی پسرم فوت کرده است دیگر کاری در این دنیا ندارم مگر اینکه انتقام خون او را بگیرم. من فقط منتظر این لحظه هستم و بعد از آن برای مرگ آمادهام.
سپس نوبت به متهم رسید. او گفت: من خودم فرزند جوان دارم و میدانم مرگ جوان چه دردی دارد. به اولیایدم تسلیت میگویم اما اتهام قتل عمد را قبول ندارم. روز حادثه حدود ساعت یکونیم بود که من از محل کارم مرخصی گرفتم و به خانه رفتم. نزدیک خانه دیدم مرد جوانی مقابل در خانه ماست و بعد هم داخل رفت. از آنجایی که همسرم خیاط است فکر کردم شاید مشتری باشد و آمده تا لباس همسر یا مادرش را تحویل بگیرد. معمولا این اتفاق میافتاد و دور از انتظار نبود که مردی مقابل در خانه ما بیاید اما این جوان که وارد خانه شده بود، برخلاف انتظار من بیرون نیامد. من در خیابان یک سیگار کشیدم و منتظر شدم او برود اما پسر همچنان در خانه ماند؛ تا اینکه زنگ را زدم و دخترم در را باز کرد.
متهم ادامه داد: منتظر بودم پسر جوان یا لااقل کفش او را ببینم ولی اثری از حضور فردی غریبه نبود. از دخترم سؤال کردم. جواب داد کسی در خانه نیست و مادرش هم برای انجام کاری بیرون رفته است. در حال صحبت با او بودم که یک لحظه احساس کردم سایهای پشت سرم است. وقتی چرخیدم مشاهده کردم جوانی که قبلا دیده بودم، از دستشویی داخل حیاط خارج شد و فرار کرد، دنبالش رفتم اما به او نرسیدم. به همسرم تلفن کردم و وقتی او به خانه برگشت توضیح خواستم، اما او مدام میگفت آرام باش باهم حرف میزنیم. درگیری من با همسرم شدید شد و صدایمان بالا رفت. بههمیندلیل مرد همسایه برای وساطت سراغ من آمد. در همین اثنا متوجه شدم همسرم با کسی تلفنی حرف میزند. دقت که کردم فهمیدم همان جوان غریبه است. گوشی را از دست زنم گرفتم و به آن پسر گفتم اگر جرئت دارد دوباره بیاید تا ببینم چرا وارد خانه من شده است. او هم قبول کرد که بیاید.
متهم در ادامه گفت: من بیرون خانه منتظر او بودم و در خیابان راه میرفتم. وقتی پسر جوان را دیدم با هم درگیر شدیم و بگومگو کردیم. او دوباره فرار کرد. من هم چاقویی را که در غلاف بود و همیشه روی تختی در حیاط میگذاشتم، به سمتش پرتاب کردم. چاقو از پشت به پسر جوان برخورد کرد البته قصد قتل نداشتم. اگر میخواستم او را بکشم چاقو را از غلاف خارج میکردم و میزدم. بعد از ضربه هم سعی کردم به او کمک کنم و میخواستم او را به بیمارستان برسانم که خواهرش رسید و مانع شد. ضمن اینکه من خودم را به پلیس معرفی کردم، اگر قتل عمد مرتکب شده بودم این کار را نمیکردم.
با پایان گفتههای متهم، با توجه به اینکه شاهدان نحوه پرتاب چاقو را دیده بودند و همچنین پزشکی قانونی درخصوص ضربهای که به بدن مقتول وارد شده به صورت دقیق اظهارنظر نکرده بود، قضات ادامه رسیدگی را تا بعد از نظریه پزشکی قانونی و دعوت از شهود به تعویق انداختند.
روز گذشته شاهد پرونده در دادگاه حاضر شد، این مرد گفت: من در درگیری حضور داشتم و دیدم که محمود چاقو را به سمت پسر جوان پرت کرد، او زخمی شد و به دیوار تکیه داد. محل اصابت ضربه آنقدر کوچک بود که دیده نمیشد. وقتی مأموران اورژانس آمدند آنها هم متوجه نشدند و من به تکنسین اورژانس نشان دادم که ضربه به مقتول خورده است. این شاهد درحالی چنین اظهاراتی را مطرح کرد که پزشکی قانونی قبلا ضربه را نوعا کشنده اعلام کرده بود.
در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و ضمن بیان اینکه موکلش همچنان بر گفته خودش مبنیبر اینکه قصدی برای قتل نداشته است، تأکید دارد، گفت: پزشکی قانونی نمیتواند کشندهبودن ضربه را تشخیص دهد و فقط میتواند درباره جراحت اظهارنظر کند. ضمن اینکه بر اساس گفته شهود و مدارک موجود در پرونده چاقو در غلاف بوده است. متأسفانه چاقو پیدا نشده است؛ اگر پیدا شده بود مشکل موکل من حل میشد اما درحالحاضر شهود و خود متهم حاضر به قسمخوردن هستند که بگویند چاقو در غلاف بوده است.
سپس متهم برای بیان آخرین دفاع در جایگاه حاضر شد. او گفت: من قتل عمدی نکردم و این اتهام را قبول ندارم. بهخاطر این اتفاق متأسفم و به اولیایدم تسلیت میگویم. بنا بر این گزارش، هیئت قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.