آتشنشانی همیشه با آتش و آب همراه نیست، گاهی آتشنشان باید واسطه نجات جان افراد حادثهدیدهای باشد که در قعر یا بر بلندای زمین دچار حادثه شدهاند، این روایت مردانی است که بر دامنه کوه بیش از هرجای دیگر شهر آمادهباشِ عملیات امداد و نجات کوهستان هستند.
دیدارنیوز ـ "هر بار که زنگ به صدا در میآید باید انتظار هر چیزی را داشته باشیم، چون در آتش نشانی پیشامد هر اتفاقی ممکن است… حوادث حریق و تصادفات در شهر بزرگی مثل اصفهان زیاد است، اما به دلیل اینکه ایستگاه ۱۲ اکیپ تخصصی «نجات در ارتفاع و کوهستان» را دارد، حوادث سقوط را هم پوشش میدهد. "
ایستگاه ۱۲ آتشنشانی اصفهان در خیابان هزار جریب نزدیک کوه صفه قرار دارد و این حرفها، نقطه آغاز گفتگو با حمید هادی ۲۹ ساله، یکی از آتشنشانان آن است. ایستگاهی که در ورودی آن از یک طرف فضای سبز و حوضچه آبی و از سوی دیگر دیواره سنگ نوردی، زمین والیبال و گاراژ خودروها، آن را از هر ساختمان دیگری متمایز کرده بود.
حمید مجرد و کارشناسی ارشد مهندسی شیمی با سابقه فعالیت در زمینه کوه نوردی، سنگ نوردی و کار با طناب است و آنگونه که خود میگوید دوستی و ورزش کردن با چند آتش نشان باعث ورود او به این شغل شده است.
مرد آتشنشان کوهستانهای اصفهان از تجربه خود در دو سالی که این شغل را انتخاب کرده میگوید: ما در طول روز با حوادث زیادی مواجه میشویم، اما به نظرم عملیاتهای مربوط به خودکشی از همه سختتر است، چون عکسالعمل نسبت به اتفاقات، در چنین مواقعی سخت میشود.
"خوشحالم که تاکنون بعد از این همه عملیات به شکلی انجام وظیفه کردهام که از خودم راضی هستم و عذاب وجدانی ندارم… بیشترین آموزش ما برای تصمیمگیری است یعنی قدرت تصمیمگیری از روشهای امداد و نجات که باید بلد باشیم، مهمتر است. شاید همیشه همه چیز خوب پیش نرود، اما اینگونه نبوده که از خود ناراضی باشیم که سهوی کار اشتباهی انجام داده باشیم. "
حمید از تلخ و شیرینی کار اینگونه روایت میکند: خاطره خوب که خیلی زیاد است؛ حتی میتوانم بگویم بیش از ۷۰ درصد حوادث منجر به نجات میشود، اما خاطره بد هم داشتهام… اولین عملیاتی که منجر به فوت شد، خیلی برایم سخت بود و چند روزی درگیر بودم، ولی از یک زمانی به بعد با آن کنار آمدم. با تمام این تلخیها اگر بازهم بخواهم انتخاب کنم صددرصد این کار را انجام میدهم و مسیرهای فرعی که رفتم را هم تغییر میدهم تا زودتر وارد آتش نشانی شوم حتی تحصیلاتم را با یک رشته مرتبط ادامه میدادم تا هر چه زود وارد سازمان شوم.
او ادامه میدهد: ما اینجا ۲۴ ساعت شیفت هستیم و ۴۸ ساعت استراحت داریم. کار ما که سختی زیادی از لحاظ جسمی دارد، چون باید آمادگی جسمانی مناسبی داشته باشیم و چه در زمانی که در ایستگاه هستیم چه در زمانی که نیستیم باید ورزش حرفهای کنیم. علاوه بر آن از لحاظ روحی هم فشار زیادی را تحمل میکنیم. کار ما هم در این ایستگاه بهطور ویژهای سخت است، چون عملیاتهای کوهستان معمولاً هم حساسیت خاصی دارد و هم از لحاظ فیزیکی سخت است. این عملیاتها چندین مدل است سقوط، محبوسی و… نیاز به مکانیابی دارد.
البته کار آنها فقط به امداد کوهستان خلاصه نمیشود: آتش سوزی و حریق هم مرتب داریم… علت این حادثهها در هر منطقهای فرق دارد؛ مثلاً در ایستگاههایی که در مجاورت مراکز صنعتی هستند غالباً به دلیل شرایط نگهداری مواد و رعایت نکردن موارد ایمنی آتش سوزی اتفاق میافتد؛ ولی در مناطق مسکونی اکثر حریقهای ایجاد شده به دلیل سهلانگاری و نبود اطلاع و فرهنگسازی مردم است.
حمید از کمیت کارها هم میگوید: ممکن است در یک شیفت حتی به هشت تا عملیات اعزام شویم، ولی در مواقعی خدا را شکر حتی یک عملیات هم اعزام نداریم. ولی به طور میانگین سه یا چهار عملیات در روز داریم. حوادث زمان خاصی هم ندارد، ولی چون ما نزدیک کوهستان هستیم صبح روزهای تعطیل، تابستانها نزدیک غروب خورشید و زمستان هنگام ظهر، بیشترین حوادث رخ میدهد و عموماً در این ساعات به عملیات اعزام میشویم.
این حرفها با رفت و آمد و چند فاصله در ایستگاه آتشنشانی زده شد و در برههای که چند آتشنشان از خاطرات و وظایف خود میگفتند، ناگهان زنگ حریق به صدا در آمد همه به تلاطم افتادند. ۳۰ ثانیه بیشتر نگذشته بود که خودرو آماده به حرکت شد و آنطور که فرمانده میگفت خودروی اطفای ایستگاه شماره سه به دلیل وقوع آتشسوزی در منزل مسکونی اعزام شده و خودروی ایستگاه ۱۲ باید برای پشتیبانی به حوالی میدان آزادی میرفت که حمید برای این پشتیبانی جمع را ترک کرد.
غیبت حدود ۷۰ دقیقهای حمید در ایستگاه برای اعزام به حادثه سبب شد که دیگر آتش نشانان هم حرفها برای گفتن پیدا کنند؛ عباس یکی از آنها بود که با لهجه خمینی شهری از همدلی آتشنشانها میگفت: اینجا بچهها همدلی خاصی در وجودشان است و همیشه به هم نوع و بالاخص همکار خود کمک میکنند. بعضیها فکر میکنند آتش نشانی، شبه نظامی است در صورتی که ما مثل نظامیها عملیاتهای سنگین انجام میدهیم، ولی شبه نظامی نیستیم. همه چیز آتشنشانی همدلی است و به زبان عامیانه عشق است، عشق.
او با لبخند میگوید: زمانی که یک دختر بچه یا یک پسر بچه برایمان دست تکان میدهد، حسی وصف ناشدنی دارد هرچند که سختیها هم زیاد است… بعضیها هم فکر میکنند که شغل ما بخور و بخواب است، اما اینطور نیست. رسالت رسانه این است که مظلومیت آتش نشانان را برساند. کارهایی که میکنند و دغدغههایشان را به مردم آموزش دهد. همین شهید علی لندی که چند روز پیش دچار سوختگی شدید شد، در حادثهای گیر افتاد که به دلیل نبود آموزش بود. من آتش نشان میتوانم یک کلاس آموزشی برگزار کنم و تعدادی از مردم هم شرکت کنند و آموزش ببینند، ولی شما رسانهها تأثیر گذاری بهتری روی مردم دارید چرا که فراگیرتر هستید. مطمئناً اگر علی لندی عزیز آموزش کافی دیده بود از این اتفاق ناگوار جلوگیری میشد.
از حادثه و هول و هراس آنکه بگذریم، عمده وقت آتشنشانان صرف جاری زندگیشان میشود؛ تقریباً همان کارهایی که یک آتش نشان باید هرروز انجام دهد، چه شیفت باشد چه نباشد.
آنها ظرف نهار را خودشان میشویند، ساعت ۱۴ تا ۱۶ استراحت و مطالعه میکنند و وقتهای دیگر برای حفظ آمادگی جسمانی خود مشغول ورزش در محوطه یا سالن بدنسازی هستند.
یک روز همنشینی با آتش نشانان، در دل خود صحبتهای ارزشمندی داشت و چه خوب که فقط حرف بود و خاطرهبازی… ایستگاه ۱۲ یک روز بدون حادثه را تجربه کرد و اگرچه این گزارش روایت زندگی آتشنشانان شد نه آتشگرفتگان، اما همین که جان شهروندان این محدوده در یک روز به خطر نیفتاد جای خرسندی دارد.