مرد جوان حواسش نیست و انگار نه انگار که از عرض خیابانی پر از ماشین میگذرد. قطرههای عرق از سرو صورتش شره کرده و آنقدر درگیر خودش است که حتی این طرف و آن طرف خیابان را هم نگاه نمیکند. چروکهای عمیق به پیشانی و صورتش انداخته و به قدمهایی نگاه میکند که یکی بعد از دیگری برمی دارد. لحظهای میایستد و ماشینی که از روبه رویش میآید، سرعتش را کم نمیکند.
کد خبر: ۶۰۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۰