دیدارنیوز ـ در دنیای امروز زنان وارد عرصههایی شدند که در دهههای گذشته کمتر کسی فکر میکرد که زنان بتوانند موفق شوند و در مراتب بالا قرار گیرند. در جوامع امروزی زنان و مردان دوشادوش یکدیگر کار میکنند تا بتوانند با همراهی یکدیگر مسائل و مشکلات را حل کنند. در این میان هستند زنانی که هم نقش مرد را در این جامعه برعهده گرفتهاند و هم نقش زن را به خوبی ایفا میکنند. در این دنیای مردانه هرچند حضور پررنگ زنان به نوعی پذیرفته شده است اما همچنان موفقیت یک زن همه را شگفت زده میکند به ویژه اینکه این زن در دنیای کسب و کار و تجارت فرد موفقی شود، اما آنچه که در این مصاحبه به عنوان مهمترین مساله مطرح میشود این است که زنان باید در جایگاه مناسب خود قرار گیرند تا بتوانند بسیاری از مسائل و آسیبهای اجتماعی که تاکنون مردان نتوانستهاند رفع کنند، حل و فصل نمایند. به ویژه زنانی که در جایگاههای والای مدیریتی اعم از شورای شهر گرفته تا نمایندگی مجلس باید به مسائلی توجه کنند که به عنوان یک زن درک درستی از آن دارند. از جمله مسائلی که میتوان در جهت رفع آن تلاش کنند، مسائل و آسیبهای اجتماعی اعم از کودکان بیسرپرست، بدسرپرست و همچنین زنان بدسرپرست و غیره است. فاطمه دانشور کارآفرین، بنیانگذار موسسه نیکوکاری مهرآفرین، تاجر، از اعضای سابق شورای شهر تهران، عضو اتاق بازرگانی با «آرمان» به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید.
باوجود اینکه حضور زنها در عرصه فعالیتهای مردانه دیگر مانند قدیم سبب شگفتی نیست، اما فرایند حضور موفق زنان در دنیای کسب و کار همگان را شگفتزده میکند. برداشت شما چیست؟
حضور زنان در دانشگاه بسیار افزایش یافته است یعنی زنان و دختران به نیمی از جمعیت دانشگاهها تبدیل و به گونهای عادی شده است. حضور زن در سطوح میانی جامعه عادی است ولی در سطوح عالی مدیریتی و کلان غیرعادی است یعنی اگر یک زن به جایگاه معاون وزارت یا وزارت و مدیریت کلان کشور برسد، شاید برای مردم تعجبآور و باورپذیری آن برای مردم سخت باشد بهگونهای که حتی تا اندازهای هیجانانگیز باشد که یک زن بتواند کار سخت مردانه انجام دهد. بنابراین زمانی که میبینند یک کاری سخت و مردانه است و یک زن توانسته است از عهده انجام آن برآید، هیجان زده میشوند و برای مردم جذاب است. آنها در این شرایط شروع به نشان دادن ستایش و واکنشهای مثبت میکنند.
تا چه اندازه توانستید در زمینه کاری خود این تابوی عدم حضور زنان و باورهای غلط در مورد توانایی زنان را بشکنید؟
بنده در بسیاری موقعیتها قرار گرفتم هرچند به قصد شکستن این تابو نیامده بودم ولی بعدها متوجه شدم که برخی اقداماتم در جهت تابوشکنی بوده است. در مقاطع مختلف نیز این تابوشکنی را انجام دادهام از جمله در حوزه کار معدن که یک کار مردانه و سختی بود، ورود پیدا کردم که به دنبال آن در بخش معدن اتاق بازرگانی وارد شدم. در اتاق بازرگانی تعداد خانمها بسیار کم است. در اتاق بازرگانی تهران 4 خانم حضور دارند و در اتاق بازرگانی ایران با حدود 300 الی400 هیات نمایندگان، 15 خانم حضور دارند یعنی شاید کمتر از 10 یا 5 درصد باشند که رقم بسیار کوچکی است. این آمار نشاندهنده این است که در اتاق بازرگانی که مباحث اقتصادی مطرح میشود، در نهایت حضور زنان میتواند برای مردم بسیار جالب باشد.
با توجه به فعالیت بیش از پیش زنان در همه عرصههای به ویژه در زمینه اشتغال، انتظارات جامعه از زنان افزایش یافته است، این انتظارات ناشی از چه مسائلی است؟
در بعضی از مشاغل کارفرماها از زنان به عنوان نیروی کار ارزان قیمتتر استفاده میکنند زیرا زنان نیروی کار مطیعتری هستند، کمتر سرکشی و تمرد میکنند، کمتر بیانضباطی دارند، سلامتتر، منظمتر و حرفگوشکنتر هستند به همین علت درخواستشان کمتر است. این موارد از جمله دلایلی است که برخی مردان به دنبال نیروی کار خانم هستند و در نهایت سبب میشود که خود به خود فرصت اشتغال در اینگونه مشاغل برای زنان بیشتر از مردان باشد به ویژه زنان در کارهایی مانند اپراتور، پاسخگویی تلفن و غیره حضور بیشتری دارند. معتقدم که حضور زنان در حوزه کسب و کار حضور چشمگیری ندارند. برعکس حضور مردان در بازار کسب و کار بعد از تحصیلات دیپلم افزایش پیدا کرده است اما خانمها ترجیح میدهند وارد دانشگاه شوند و تمایل دارند تا به مقطع دکتری برسند. خانمها برای آقایان بحث بارداری است که کار آنها را با چالشهایی مواجه میکند. متاسفانه این نگاه به زنان باعث میشود که زن دچار فشار مضاعف شود به دلیل اینکه اگه یک زن بخواهد کار کند، فرزند یک عامل بازدارنده برای نگهداری و کارش میشود و اگر بخواهد کارش را انجام دهد و بچهدار شود، نمیتواند وارد بازار کار شود بنابراین شرایط برای زن سخت میشود. به ویژه افسردگیهای بعد از زایمان که شایع میشود این وضعیت را تشدید میکند.
خود شما چگونه این همه مشغله کاری را مدیریت کردید؟
بنده در مقطعی همزمان با عضویت در شورای شهر، در اتاق بازرگانی حضور داشتم و هم در خیریه فعالیت میکردم و همچنین به طور همزمان4 فرزند داشتم. مدیریت این موارد در زمانهای مختلف بسیار مهم است ولی بالاخره فرد خسته میشود و به یک پشتکار زیاد و یک سختی زیادی نیاز دارد که همه نمیتوانند این ویژگیها را داشته باشند. خصلت بنده اینگونه است که انرژی زیادی دارم و این انرژی زیاد را باید تخلیه کنم. برای همسرم و فرزندانم کمی مشکل است ولی این شرایط را پذیرفتهاند. در فرصت کم سعی میکنم فرزندانم را به گونهای تربیت کنم که افرادی مستقل و موفق شوند.
در مصاحبههای خود اشاره کردید که 4 فرزند را به گونهای تربیت میکنم که به عنوان جایگزین و جانشین من فعالیت کنند، در حالی که بسیاری از مدیران به تربیت افراد لایق و جانشینان شایسته بعد از خود نمیاندیشند و درنهایت این مساله جدی گرفته نشده است. نظر شما در این مورد چیست؟
معتقدم در این دنیا آثاری از خود ایجاد کردم مانند شرکتی که در آن فعالیت اقتصادی میکنم یا بحث خیریهای که برای کمکهایی به بسیاری کودکان میکند. طبیعتا این بنیانگذار بودن تفاوت بسیاری با مدیر بودن دارد. یک مدیر باید حساب بانکی تامین شده داشته باشد بنابراین با یک کارآفرین متفاوت است چون کارآفرین میتواند با جیب خالی بحرانهایی را بگذراند و روبهجلو حرکت کند درحالی که مدیر باید یک حساب بانکی تامین شده داشته باشد تا بتواند کار کند و اگر حساب بانکی اش خالی باشد خود را در خطر نمیاندازد. کارآفرین خود را به خطر میاندازد تا مولود خود را حفظ کند و برای کارآفرین چیزی که خودش خلق میکند ارزشمند است. به ویژه اگر یک سازمان ارزشی باشد که در آن صورت اهمیت بیشتری پیدا میکند.
شما در سن 27 سالگی وارد دنیای کسب و کار شدید، مشکلات و محدودیتهایی که در شروع کار با آن مواجه بودید چه بوده است؟
بزرگترین چالش دختران جوان ما این است که توسط دیگر بازیگران کسب و کار جدی گرفته نمیشوند. یک دختر جوان ابتدا باید خود را ثابت کند این در حالی است که همه به یک پسر کمک میکنند و به آنها گفته میشود که باید کاسب شود و به صورت ذاتی آن را یک کاسب میدانند. اگر زنان بتوانند خود را با شرایط وفق دهند و تلاش کنند، بعد از مدتی از بسیاری سختیها، مشکلات و تهدیداتی که در محیط کار وجود دارد عبور میکنند و کمکم سایرین به آن زن احترام میگذارند و آن را به عنوان یک زن سخت به رسمیت خواهند شناخت. در نهایت یک زن را جدی میگیرند و شروع به معامله کردن با وی میکنند. این مرحله خوداثباتی که در مورد زنان وجود دارد در مورد آقایان وجود ندارد به همین علت نیز میگویم که اگر هم دختر و هم پسر، سوت یک مسابقه را بزنیم و شروع به دویدن در زمین کسب و کار کنند، یک زن با موانع بسیاری مواجه است ولی یک مرد با تشویق و آفرین میدود و زن با پرتاب گوجه فرنگی مواجه میشود یا هر چیزی که مانع رسیدن زن میشود.
موانع اصلی زنان برای رسیدن به موفقیت چیست؟
متاسفانه با وجود همایشها، سخنرانیها و شعارهایی که میبینیم ولی در حوزه عمل این اتفاقات نمیافتد. برای مثال آقای روحانی از رأی زنان استفاده میکند و به آنها وعده داده است که آنها را در سطوح بالای مدیریتی قرار میدهد ولی وقتی که به مقامی دست پیدا کردند، این زنان هستند که بازنده هستند. زمانی هم که آقای روحانی میخواهد از زنان در سطوح بالای مدیریتی استفاده کند، متاسفانه ما یک دایره بسیار محدود زنان سنتی را داریم که از دورههای مختلف ریاستجمهوری تحت عنوان مشاورین زن در کنار رئیسجمهورهای مقاطع مختلف بودند. اینها گروههایی را دارند که یک گروه معدود چند نفره میشوند. در نهایت هیچ زن دیگری را در جمع خود راه نمیدهند. این عده طرف مشاوره رئیسجمهورها هستند برای اینکه زنان کابینه یا زنان دستگاهها را به رئیسجمهور پیشنهاد بدهند. متاسفانه زنان ما باید از این مجرا عبور کنند که در نهایت نیز زنان توانمند ما نمیتوانند از آن عبور کنند چون این عده محدود از زنان، سایر زنان توانمند را قبول ندارند. در واقع یک خودزنی در جامعه زنان وجود دارد که اجازه نمیدهد خانمهای توانمند شناسایی شوندو بخواهند موقعیتهایی را به دست بیاورند. به ویژه اینکه این زنان توانمند با آنها از لحاظ پوشش و تفکر همسو نباشند که این مشکل همچنان وجود دارد.
بحث خودزنی در میان زنان را مطرح کردید، به نظر شما این خودزنی در آقایان تا چه اندازه است؟
این خودزنی در آقایان نیز وجود دارد ولی چون آنها در همهجا حضور دارند به چشم نمیآید. در همین جاهای محدودی که برای زنان در نظرگرفته نمیشود انگار یک فیلتری برای رئیسجمهور ساخته میشود که همه باید از این فیلتر عبور کنند. در مورد دوره آقای روحانی، شورای زنان اصلاحطلب تشکیل شده است. شاهدیم که تمام زنانی که عضو این مجمع هستند در همه جا حضور دارند. به راحتی میتوان این پیوندها را متوجه شد. کسانی که عضو این مجمع هستند میتوانند برای نمایندگی مجلس، شورای شهر و سایر پستهای دولتی ثبت نام کنند و امیدوار باشند که در لیست قرار میگیرند. این عوامل باعث میشود که خانمهای توانمند از این گزینشها کنار گذاشته شوند. کاری هم که این زنان میتوانند انجام دهند این است که خودشان به تنهایی مجموعههای خود را گسترش میدهند و رشد میکنند.
از کودکی همواره برای ما اینگونه ترسیم کردهاند که کار سخت برای مرد است. با توجه به اینکه کار در حوزه معدن نیز کار سخت محسوب میشود، ورود شما به این حوزه چگونه بوده است و چه محدودیتهایی برای حضور زنان در این حوزه وجود دارد؟
یکسری محدودیتهای فرهنگی وجود دارد. واقعا این مساله سخت است و باید با آموزش و فرهنگسازی آن را بهبود بخشید. مثل برخورد کلامی، قالبهای گفتاری که در خانواده با فرزندان شکل میگیرد. برای مثال مولفه زیبایی به دختران و مولفه باهوشی، زیرکی و تکیهگاه بودن به پسران نسبت داده میشود. این مولفهها باعث میشود که اعتماد به نفس دختر از دوران کودکی آسیب ببیند و دختر همواره به مولفه زیبایی و زشتی توجه کند. در نهایت مسبب این اعتماد به نفس پایین دختران، خانواده است. باید ادبیات کلامی خود را در ارتباط با فرزندان تغییر دهیم. نمیگوییم که در خانوادهها جنسیت کنار گذاشته شود بلکه باید با ادبیات درست و مناسب با فرزندان صحبت کرد. زنان با قالبهای زنانی محدودکننده که در خانواده رایج است بزرگ میشوند و به طور ناخودآگاه ترس در درون آنها شکل میگیرد و از ریسک کردن در کار و اثبات خود دوری میکنند. چون هیچ وقت یاد نگرفته است تنها باشد و باید به تنهایی یک شرکت تاسیس کند و به تنهایی به معامله بپردازد. این ترسها در تنهایی خود را نشان میدهند.
به عنوان یک زن چه مشکلاتی در اتاق بازرگانی داشتید و راه ورود زنان به برخی سطوح چگونه است؟
در اتاق بازرگانی زنان را جدی نمیگیرند. زمانی که در دوران بارداری بودم، برای برخی بسیار عجیب بود که یک خانم باردار در اتاق بازرگانی حضور داشته باشد. همین مساله باعث میشد که برخورد تحقیرانه داشتند و انتظار حضور زن باردار را نداشتند. این مسائل بسیار استرس زاست هرچند گفته شود که قوی هستیم اما این انرژیهای منفی، اثر خود را خواهد گذاشت. کمیسیونهای تخصصیتر و جاهایی که میشود فرصت مدیریت و ریاست برای خانمها قائل بود به خانمها این فرصتها داده نمیشود. سنتیهای اتاق نمیگذارند. بارها اعلام شده است که اتاق بازرگانی نه جای جوانان و نه جای زنان است. اینها موانعی بود که بنده در اتاق بازرگانی با آنها مواجه بودم.
به عنوان یکی از اعضای شورای شهر تهران به عنوان یک عضو خانم، برنامههای مربوط به زنان را جزو برنامههای اصلی خود اعلام کردید، چه دغدغههایی همواره از سوی شما در این مورد وجود داشته است؟
مطالبه از شهرداری برای استفاده از زنان در جایگاههای مدیریتی، نگاه عادلانه به شهر برای تقسیمبندی فضای شهری که زنان هم به نسبت مردان از آن بهرهمند شوند که هیچگاه فرصت نشد که سخن خود را به کرسی بنشانم. در جاهایی موفق شدم، برای مثال راه اندازی ایستگاه مترو و اتاق مادر و کودک در دوره عضویت بنده در شورای شهر اتفاق افتاد ولی کافی نبود. یک گرمخانه برای زنان وجود داشت که به دو عدد رساندیم. کمپ برای مادر و کودک نبود، ایجاد کردیم. این اقدامات در دوره عضویت بنده در شورا انجام شد. یکی از مهمترین اقدامات نیز این بود که مساله آسیبهای اجتماعی را به دغدغه ملی تبدیل کردم. مصادیق آسیبهای اجتماعی از جمله کارتنخوابها، فروش کودکان و نوزادان، کودکان بیهویت، مساله پرآسیب هرندی، مجبور کردن شهردار در محله هرندی، ایجاد حساسیت از محله هرندی به سایر دستگاهها و تبدیل شدن آن به دغدغه ملی به طوری که مقام معظم رهبری هم حساس شدند، از جمله اقداماتی بود که صورت گرفت. به ویژه کمیته اجتماعی که بعد از خروج بنده از شورای شهر به حاشیه رفته است.
بنده هیچ وقت نمیگذاشتم که این مساله به حاشیه برود. بنابراین هر از چندگاهی در شورای شهر این موضوع را مطرح میکردم که بازتاب رسانهای زیادی هم داشت. بنابراین همه آگاه میشدند که دغدغهای به اسم فروش نوزاد وجود دارد که به گوش آنها نخورده بود. بعد از بنده بود که خانم مولاوردی براساس آمارهای بنده در شورا صحبت میکردند. بنابراین به عنوان آغازگر مسائل آسیبهای اجتماعی در شورای شهر بود. اینها شاید به خاطر روحیه کارآفرینی و ریسک پذیری بنده بود زیرا بسیاری در دنیای سیاست محافظهکارند. ملاحظه میکنند که سخن آنها مورد رنجش کسی نشود. یکی از گلایههای بنده به شورای شهر پنجم این است که مسائلی را که در شورای شهر چهارم مطرح شد و حساسیت آن ایجاد شد از جمله کودکان کار، آسیبهای اجتماعی، فروش کودکان و نوزادان، محله پرآسیب هرندی و فرحزاد و همچنین بحث اعتیاد زنان به فراموشی سپرده شد. گویا در این دوره از شورا، برخی زنان شورا در مصاحبههای خود از بیارتباط بودن بحث آسیبهای اجتماعی به شورا سخن گفتهاند. این مساله جای گلایه بسیاری دارد و بنده معتقدم که وقتی زنان وارد شورای شهر و مجلس میشوند، دو وظیفه مهم دارند؛ یکی کودکان و دیگری مسائل زنان. نمیتوان از آقایان انتظار داشت زیرا درک آنها از کودک، درک ناقصی است ولی درک یک زن از کودک درک درستی است. بنابراین اگر یک زن نتواند درک درستی از کودکان که شهروندان و نسل آینده ما هستند، داشته باشد، درنهایت مسائل کودکان حل نمیشود و نسل آینده کشور آسیب میخورد. مسائل شناسنامه، فروش و آزار کودکان حل نشود، به عنوان آسیب بزرگی به جامعه تحمیل میشود که امنیت جامعه را برهم میزند.
آیا فکر نمیکنید که همین محافظهکاری زنان، تابع بودن و همچنین بحث حیا که عموما برای زنان مطرح میشود مانع از رسیدن زنان به جایگاه عالیتر مدیریتی شده است؟
بله کاملا موافقم. حتی در تقسیمبندیهای گروهی، تبعیت زنان در جایگاههای تصمیمگیری به ویژه در اتاق بازرگانی، شورای شهر، گروههای قدرتی و جناحی در جریانهای مختلف، بسیار مورد انتظار است. به ویژه زنان در تقسیم بندی لابیهای قدرت باید بیشترین سهم همراهی و کمترین سهم را داشته باشند. زمانی که میخواهند به تقسیمبندی سهم بپردازند، جایگاه منشی را به زنان میدهند و هیچ گاه زنان را در جایگاه ریاست تصور نمیکنند. در نهایت جایگاهی که برای زنان ما در هیات رئیسه تشکلها، انجمنها و غیره در نظر میگیرند، جایگاه منشی برای زنان است.
عملکرد شورای پنجم تا به حال چگونه بوده است و چه اقداماتی را میتوانسته انجام دهد؟
یکی از بزرگترین نقدهای وارده به شورای پنجم، همین انتخاب شهردار بود که به درستی انجام نداد. در این فواصل یکساله طبیعی است که این افرادی که انتخاب شدند و بعد کنار گذاشته شدند یا رفتند، نتوانند برنامههای خود در حوزه مدیریت شهری را پیش ببرند و آن را عملیاتی کنند. یک نقد دیگر این است که در دوره شهرداری قالیباف ماندهاند و فقط از مفاسد دوره قالیباف سخن گفته میشود. به عبارتی نباید تمام وقت شورای پنجم برای مطرح کردن مفاسد دوره قالیباف بگذرد. بحث مهم این است که به برنامههای دیگر شورا نیز باید رسیدگی شود. نکته مهم در دوره عضویت بنده در شورا این بود که تعامل آن با دولت و دستگاههای دولتی بیشتر بود. بنده بسیاری از مسائل کودکان را در ارتباط و تعامل با وزارت بهداشت و درمان، سازمان بهزیستی و غیره حل کردم. نگاه بنده به شورا به عنوان شورای شهر بود نه شورای شهرداری.
بحث شهرداری آقای قالیباف را مطرح کردید، انتقاداتی که به عملکرد آقای قالیباف مطرح میکردید چه بود؟
بزرگترین نقد بنده به آقای قالیباف این بود که هر زمانی که به سمت ریاست جمهوری متمایل میشدند، این تمایل به ریاست جمهوری باعث میشد که حدود یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری، آقای قالیباف عملا از کارکرد شهرداری دور میشدند. این عوامل باعث میشد که تمرکز از شهر و مدیریت شهری به سمت ریاست جمهوری متمرکز شود. این بزرگترین نقد بنده بود. بنابراین طبیعی است که ممکن است این شائبه به وجود بیاید که از منابع مالی شهرداری به صورتهای مختلف استفاده شده باشد. نقد دیگر بنده به آقای قالیباف این بود که در حوزه اجتماعی هیچگاه از نیروهای متخصص استفاده نمیکردند و بیشتر به استفاده از نیروهای جهادی تمایل داشتند. نیروهای جهادی، با وجود اینکه کارها را به سرعت پیش میبرند اما خیلی در مورد کار فکر نمیکنند. کارهایی که مبنای فکری داشته باشد را نمیتوان در نیروهای جهادی به آن رسید. به سرعت کار کردن ولی بدون فکر کار کردن درست نیست. شاید به سرعت کار کردن در قسمتهایی خوب به نظر برسد اما همیشه خوب نیست. اما با تمام انتقاداتی که به دوره قالیباف وارد میشود اما میتوان گفت که در زمینه شکل و ظاهر شهری پویاتر بود.
در زمینه بحث کودکان و زنان بیسرپرست یا بدسرپرست چه نهادهایی را میتوانیم به عنوان متولی رسیدگی به امور آنها بدانیم و چه اقداماتی در این زمینه صورت گرفته است؟
چند مشکل در حوزه کودکان از جمله قشر زنان آسیبپذیر و کودکان وجود دارد یکی این است که در برنامهریزیهایی که در اسناد بالادستی کشور و همچنین برنامههای پنج ساله نوشته میشده است، در این برنامهها به این قشر توجه نشده است. یعنی سیاستهای کلی مصلحت نظام به این قشر توجه نکرده است و فقط شامل زنان سرپرست خانوار و زنان بیسرپرست میشود. به کودکان بیهویت، کودکان کار، اقشار آسیبدیده مهاجر و همچنین زنان ایرانی که با مردان افغانی ازدواج کردهاند که باعث شده است که کودکان بیشماری بدون شناسنامه بمانند، در میان اقشار مختلف توجه نکردهاند. اینها در جایماندگان برنامهریزیهای مردان بزرگ کشور هستند که در حین برنامهریزی، این قشر را نادیده گرفتهاند. وقتی نادیده گرفته میشوند قاعدتا در برنامهها نوشته نمیشود و وقتی در برنامه نباشد، در سیاستهای کلان نیز ابلاغ نمیشود. در سازمان برنامه و بودجه نیز به آن بیتوجهی میشود. وقتی آن برنامهها به عنوان سند اجرا در اختیار دستگاه دولتی قرار میگیرد مجبور است در همین چارچوب فعالیت کند. این یکی از ضعفهای جدی است. ضعف سوم نیز این است که رسیدگی به این اقشار را فقط به سازمان بهزیستی و کمیته امداد محول کردهایم و انتظار داریم عملکرد کمیته امداد شفاف باشد. سازمان بهزیستی نیز متعلق به وزارت رفاه و کار اجتماعی است که به اندازه چند وزارتخانه و سازمان و همچنین خارج از ظرفیت شبه آن کار واگذار شده است. این سازمان نه نیروی انسانی کافی، نه بودجه کافی و نه توان کافی دارد و در نهایت نمیتواند به تنهایی این وظایف را انجام دهد. بنابراین گفته میشود که سازمان بهزیستی در انجام وظایف خود غفلت کرده است. بهترین کار این بود که زمانی که وزارت رفاه و تامین اجتماعی شکل گرفت، آقای احمدینژاد نباید آن را در وزارت تعاون و کار ادغام میکرد. وزارتخانهای را که میتوانست این اقشار آسیبپذیر را شناسایی کند و سند رفاه اجتماعی بنویسد. سند رفاه اجتماعی کشور را ببیند و برای آن بودجه اختصاص دهد. بنابراین باعث تاسف است که در کشورمان سند رفاه اجتماعی نداریم. این سند رفاه اجتماعی را وزارت رفاه و تامین اجتماعی باید بنویسد. به دلیل جنس کارمندی اغلب مدیران، درک درستی از مسائل اجتماعی ندارند و معمولا یکی از ضعفهای این شوراها این است که اجازه ورود به فعالان اجتماعی نمیدهند. اقدامات ناشی از هیجانزدگی و طرحهای ضربتی انجام میدهند و به ساماندهی کودکان کار میپردازند بدون اینکه به مرکز نگهداری آنها توجه کرده باشند. در نهایت مکانهای غیراستاندارد و نامناسب را برای نگهداری این کودکان در نظر میگیرند. بنابراین باید به ایجاد زیرساختهایی برای نگهداری این کودکان اقدام کرد. مرجع ملی کودک در وزارت دادگستری داریم اما نقش تشریفاتی دارد و نقش کاربردی و عملی ندارد. در ایران متاسفانه چون روحیه کار تیمی وجود ندارد، تعامل دستگاهها ضعیف است و در جلسات بیشتر یکدیگر را محکوم میکنند. در نهایت اقدامات موثری انجام نمیدهند.
بحث دفاع از حقوق زنان وقتی مطرح میشود برخی آن را سیاسی میدانند و برخی نگاه دیگری دارند. ارزیابی شما چیست؟
بنده معتقدم که هم زن و هم مرد جایگاهشان باید حفظ شود. هر دو جایگاه دارند و باید به جایگاه آنها احترام گذاشت و اگر جایگاهشان تضییع شده است باید گفتوگو کرد. برای مثال فعالان حوزه زنان باید حرف خود را بزنند. نمیتوان گفت که گوینده آن فمنیست است و نباید برخی مسائل را مطرح کند. در مورد بحث حق طلاق، شرایط حضانت فرزند، دیه و مسائل این چنینی به نظر میرسد که زنان باید در این مورد صحبت کنند.
با توجه به اینکه در حوزه مدیریت بازرگانی مطالعاتی داشتهاید، اوضاع بازار کار در حوزه مدیریت اعم از گردشگری، بازرگانی و غیره را چگونه میبینید؟
در حوزه گردشگری در برخی سیاستگذاریهای کلان میتوان دقت نظر بیشتری داشت و تا زمانی که سیاستگذاریهای کلان دقیق نداشته باشیم، مدیران سطوح پایینتر نمیتوانند درست برنامهریزی کنند. برای مثال سیاست ما در مقابل زن توریست خارجی، میتواند بهتر باشد و باید در برخی قوانین غیرضروری بازنگری کرد. برخی قوانین برای صنعت توریسم کشور بازدارنده است و تا زمانی که این سیاستهای اشتباه وجود دارد نمیتوان مطمئن بود که ظرفیت گردشگریمان را ارتقا بدهیم. باید به عقاید توریستها احترام گذاشت. آنها آزادیهای عمل بیشتری دارند. در صورتی که سیاستهای کلان درست را در پیش میگرفتیم و در را به روی گردشگر باز میکردیم، قطعا این میزان فقر را نیز نداشتیم. حضور گردشگران و خرید صنایع دستی زنان در روستاها در سراسر کشور، میتوانست درآمد سال آنها را تضمین کند. این فرصتها را گرفتهایم و اغلب آن زنان خلاق را به زنان آسیب دیده اجتماعی تبدیل کردیم که هنوز هم برای آنها برنامه کلان و درستی نداریم.
در مورد موسسه مهرآفرین چه اقدامات و برنامههایی را برای آینده در نظر دارید؟
مهرآفرین در جایگاهی قرار دارد که برای همه کودکانی که در شرایط پرخطر قرار دارند، لازم و ضروری است. بنابراین این کودکان را پذیرش میکنیم و از آنها حمایت میکنیم و در نهایت به نوعی کم کاریها و ناکارآمدیهای دولت را مرتفع و جبران میکنیم. قصد بنده این است که این مجموعه مهرآفرین را گستردهتر کنم و در تمام شهرهای کشور که نمایندگی نداریم، نمایندگی تاسیس کنیم. دلیل این گسترش این است که مشاهده میکنم اگر در شهرهایی که مهرآفرین نبود برای کودکان آسیب دیده هیچ کس اقدام و کمکی نمیکرد و هیچ سازمان و NGO به این کودک کمک نمیکرد. چون در اکثر شهرهای ایران و به ویژه در روستاهای این کودکان زیاد شدهاند و آسیبهای اجتماعی به روستاها کشیده میشود و گزارش کودک معتاد از روستاها میآید و اینها فاجعه است، بنابراین لازم است که موسسه مهرآفرین به صورت شبکهای رشد پیدا کند. چون دغدغه کودکان دارم، علاقهمندم این کودکان بتوانند در این موسسه اسکان پیدا کنند و شرایط آنها رو به بهبود برود. در نهایت باید گفت که خدمات حمایتی به معنای گداپروری نیست بلکه خدمات انسان دوستانه است و همان رفتارهای ارزشی است که تمام ادیان به آن توصیه کردهاند. به متکدیان خیابانها نیز باید خدمات کاهش آسیب ارائه شود. برای بچههای کار باید یکسری آگاهیهایی داد که کمتر آسیب ببینند.
منبع: آرمان/ آزاده رحیمی/۱۵ شهریور ۹۷