دیدارنیوز ـ
میلاد انصاری*: برخلاف همه آنهایی كه گفتند و نوشتند: "ما به خرداد پر از حادثه عادت داريم"، من با تمام بغض مینويسم: "من از دیماه پر از مرگ، واهمه دارم". درگذشت اميركبير دوران، رامرد اصلاحطلب و وطندوست نامدار ایرانی، آيتالله هاشمیرفسنجانی گویای اين مدعاست که دی ماه برای من تداعی کننده از دست دادنها است. در زمانهای كه كشور به مقابله با افراطیگری و اصلاح امور نیازی جدی داشت و هاشمی تمامقد برای "حكومت قانون"، حد و حدود قدرت افراد خطونشان میکشيد و برای ضرورت و كاركرد آزادی تلاش میکرد؛ از صحنه سياست و زندگی ایرانیان رفت.
نقش استراتژیک هاشمی و مرگ او در اين برهه حساس باعث شده كه هيچكس نتواند نقش او را بازی كند و يا هيچ آلترناتیوی تا سالهای آتی در سپهر سياسی ايران براي او تعريف نشود.
در اين ياداشت سعی میشود به كنش و واكنشهای هاشمیرفسنجانی در سپهر سياسی كشور و نقش بیبديل ايشان در انتخابات پيشرو پرداخته شود.اگرچه گفتمان كارگزارانی در سالهای گذشته در عرصههای سياست، اقتصاد و... دچار ایرادهایی بنیادین (و مهمترین آن، نزدیک شدن محتاطانه به توسعه سياسی) بود و نتيجه آن، افزایش سنگاندازی افراطيون و میداندار شدن دلواپسهای كاسب. ولی استحالهگری و چرخشهای راست به چپ اين گفتمان كه باعث تغيير نسبی رويكرد آنها و ايجاد پايگاه عظيم اجتماعی برای اين جريان شد، غيرقابلانكار است. بدونشک دست برداشتن مقطعی و بر حسب مقتضيات سياسی-زمانی مبتنی بر حركت به سمت مردم، نمود نبود دگماتيسم سياسی در اين جریان است.
هر شخصيت سیاسی در دوران صدارت خود دارای اشتباههایی است كه آيتالله هاشمیرفسنجانی هم از اين قاعده مستثنا نيست؛ ولی تغيير رويكرد سیاسی در یک دهه اخير و قرار گرفتن در كنار مردم باعث شد كه نگاهها به سالهای اواخر عمر او معطوف شود و اشتباههای گذشته ايشان بهطور نسبی فراموش و در سپهر سیاسی ايران به یک شخصيت كاریزماتیک تبديل شود.
هاشمی تابع مطلق قانون بود
هاشمی مخالف سرسخت راديكاليسم، مدافع واقعی اعتدال و تابع مطلق قانون بود كه آن را حتی در برابر فرزندان خود رعايت میکرد و از چارچوب قانون عدول نمیكرد. در برهه حساس سال٨٤ با توجه به اينكه دولت اصلاحات هنوز قوه اجرایی كشور را در اختيار داشت و اين روند بهراحتی با تدبر و تدبير بيشتر قابل تداوم بود و هاشمی میتوانست با اصلاحطلبان یکی شود و خود كنار رود و با اين حركت سنجیده به اجماع اصلاحطلبان كمک كند و مانع از سبد آرایی پرتفویگونه شود تا اينكه با اعمال رفتارهای منطقی جلوی شكلگیری تفكر خطرناک و ويرانگر "احمدینژاديسم" گرفته شود؛ اما عملا از انجام اين مهم سر باز زد.
ولی با همه اين اوصاف، با تمام قد در مقابل احمدینژاد ايستاد و البته در آخر، تسليم انتخاب اکثریت مردم و سازوکار دموكراسی شد. بعد از اينهمه وقايع تلخ، كشور جولانگاه افراطيون شد. تمام حد و مرزهای قانون و اخلاق را در هم شكستند؛ بهطوریكه فقط به جنبه ماكياولی سياست توجه داشتند و علنا كشور را به ميدان گلادياتور بازی تبديل کردند. اما هاشمی همچنان اميدوار به آينده بود. "صبر و اميد" در گفتههايش موج میزد. بعد از سالها سكوت بالاخره در پی حوادث و رخدادهای مربوط به سال۱۳۸۸ در روز ٢٦ تير روزه سكوت را شكست و در خطبههای نماز جمعه با صدایی بغضآلود و چشمانی اشکبار گفت: "لازم نيست در اين شرايط عدهای را با اين نام در زندان ببينيم".
بعد از آخرين حضورش در جايگاه خطيب نمازجمعه، افراطيون با انگ و برچسبهایی واهی نظير "اصل فتنه" يا "ساكت در فتنه" بیشرمانه هجمههای زيادی را عليه او ساماندهی كردند. اما برخلاف همه جوسازیهای انجامشده توسط افراطيون، هاشمی به مردم نزدیکتر و به یک شخصيت كاريزماتیک در سپهر سياسي ايران تبديل شد.
وقتی در مناظرات تلویزیونی سال٨٨ توسط احمدینژاد تخريب شد، سخنی بر زبان نياورد و همچنان بر مدار صبر و اميد نظارهگر شرايط بود. و بعد از ردصلاحيتش در انتخابات ٩٢ كه شائبههای بسیاری ايجاد كرد، با یک استراتژی حسابشده و با آلترناتيو كردن حسن روحانی به دوران احمدینژاد پايان داد.
همچنان که اسفندماه ٩٤ استراتژی حمایت از "ليست اميد" را برگزید؛ لیستی كه توسط دلواپسان ليست موسوم به "انگلیسیها" قلمداد شد و میخواستند با این اتهامزنیها مانع از رأیآوری نامزدهای مورد حمایت هاشمی و خاتمی شوند. اما نقشههای آنها یکی پس از ديگری توسط مردم نقش بر آب شد و رخدادی فراموشنشدنی شکل گرفت.
هاشمی راهبردی را پیش برد تا پس از او، هيچگاه نقش مردم در بزنگاههای مهم فراموش نشود و وقتی با همت مردم توانست تمام دلواپسان را شكست دهد، افاضه كرد: "ديگر میتوانم راحت بميرم". آرزوی محالی نبود تا اينكه در ١٩دیماه ۱۳۹۵ در یک روز زمستانی به آرزويش رسيد. بدرقه باشكوه و میلیونی مردم نتيجه كنشهای او، اثبات عرق مردم و بیاثر جلوه دادن انگهای واهی دلواپسان بود. اما نبود ايشان در وهله اول چه پیامدهایی داشت؟
هرچند او موضع خود را در انتخابات رياستجمهوری۹۶ روشن و حمايت قاطع خود را از شخص حسن روحانی اعلام کرده بود و روحانی هم بهعنوان گزينه نهایی اصلاحطلبان و اعتداليون انتخاب شد؛ ولی اين انتخابات برای روحانی و اعتداليون تبعات سنگینی داشت. دیگر کسی نبود كه بهعنوان رهبر معنوی اعتداليون سناريوهای پرپيچوخمی در مقابل كانديدای تحت حمايت جريان اصولگرا (سيدابراهيم رئیسی) كه تمامی اسباب قدرت را با خود به همراه داشت، بچيند و مكانيسم و سازوكار مهندسیشده آنها را بهم بزند و در مرحله دوم تركشهای نبود آيتالله به جسم نيمهجان اصلاحات هم اصابت كرد. كمااينكه زمينه طرد بعضی از اصلاحطلبان را هم فراهم ساخت. زيرا هاشمی حلقه وصل اصلاحات به بدنه حكومت بود.
امروز، هيچكس نيست كه در عرصه سياست نقش او را بازی كند و ارتباطات را با مخالفين سرسخت جريان اصلاحات و حكومت برقرار سازد.
*فعال دانشجویی