دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی/ رسول شکوهی: گفتگو با مصطفی تاجزاده مناسبات خاص خودش را دارد. ذهن منسجمی دارد و خوش صحبت است. حتی اگر با او هم نظر هم نباشی نمی توانی از توان او در طرح بحث و شرح و جمع بندی آن نگویی. تاجزاده نیاز به معرفی ندارد و هر کسی که دنبال کننده اخبار بوده باشد او را به خوبی می شناسد. او از جمله چهره های سیاسی است که در بطن بسیاری از تحولات بوده. چه در دورانی که مبارزه سیاسی برای پیروزی انقلاب اسلامی می کرده چه در دهه شصت و هفتاد که مسئولیت های مختلفی را برعهده داشته است.
او در گفتگو با دیدارنیوز به سراغ مسائل کلان کشور رفت و راه حل های خود را نیز ارائه کرد. از شش مشکل و شش راه حل گفت و همچنین به سراغ انتخابات مجلس و حوادث اخیر نیز رفت.
در ادامه، بخش اول متن گفتگوی تفصیلی دیدارنیوز با مصطفی تاجزاده را می خوانید:
دیدارنیوز: به عنوان سؤال اول میخواهم از شما بپرسم که برخی معتقدند که جامعه امروز ایران دچار بحرانهای جدی است و برخی از ابر بحران یا بحران بنیادین یاد میکنند. نمونههایی هم مثل نارضایتیهای اجتماعی، آبان ۹۸ و بحرانهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که امروز میبینیم را ذکر میکنند. من میخواهم تحلیل شما را از وضعیت امروز بدانم. البته در ادامه به پرسشهای مختلفی پاسخ دهیم و به این برسیم که شرایط آینده و مخصوصا انتخابات مجلس چگونه است؟ نظام سیاسی، جریانهای مختلف سیاسی و مردم، چگونه باید عمل کنند؟
تاجزاده: من خیلی اصرار ندارم که نام این چیزهایی که میگویند را بحران یا معضل یا مشکل بگذارم اما واقعیت این است که جامعه ما الان به طور جدی از چند مسئله در رنج است و اگر نسبت به حل اینها اقدام عاجلی نکند، میتواند با مشکلات بیشتری مواجه شود. اول مسائل ناکارآمدی سیستم و مشکلات اقتصادی، بیکاری، گرانی، تورم و رشد منفی اقتصادی است. دوم مسئله فساد گستردهای است که برخی آن را سیستماتیک میخوانند و تقریباً همه نهادهای جمهوری اسلامی اعم از دولت، مجلس، قوه قضائیه، صداوسیما و حتی سپاه را در بر گرفته است. سوم مسئله تنگ نظریهایی است که جامعه را دارد رنج میدهد و ما گرفتار مشکلات بسیار جزئی هستیم که تقریباً در جامعه دیگری اینها مشکل نیست، اما نوعی دهنکجی به مردم تلقی میشود. در رأس آن سبک زندگی است که در اینجا آزاد نیست. تلاش میشود که یک سبک به جامعه تحمیل شود. جامعه هم دارد در مقابل آن مقاوت میکند. ما به طور جدی در سالهای اخیر با این سه مسئله یعنی مشکلات اقتصادی، فساد و تنگ نظری مواجه بودیم.
دو تا مشکل هم هست که در دو سه ماه اخیر به طور جدی با آن مواجه شدیم و هنوز از آن خارج نشدیم و جواب درست میطلبد. یکی مسئله نارضایتی عمومی و نحوه مواجهه جمهوری اسلامی با آن است. ما در آبان ماه برخوردهایی داشتیم که به نظر من در چهل سال گذشته با مردم و منتقدین و مخالفین خودمان نداشتیم. به همین جهت هم تعداد شهدا و جان باختگان خیلی بالا است. به گونهای که هنوز هم جرأت نکردهاند دقیقاً اعلام کنند. تعداد مجروحین هم خیلی زیاد بود. این مسئله در یک نظام مردمی که از ابتدا با حمایت مردم شکل گرفته است و در طول این چهل سال هم با انتخابات سعی کرده بود مشکلات را حل کند بی سابقه بود. آخرین بحران که بسیار شوکآور و تأثیرگذار بوده و ما از آن راحت نشدیم، مسئله پنهان کاری و دروغ است. در حادثه هواپیمایی، سه روز جمهوری اسلامی به مردم و دنیا دروغ گفت. بعد که توضیح داد، نه تنها افکار عمومی را قانع نکرد بلکه به دروغهای دیگری پرداخت که ابهامات را اضافه کرده و هنوز جامعه به هیچ وجهی نسبت به توضیحاتی که مقامات لشکری و کشوری در این زمینه دارند قانع نشده است. ما چنین حادثهای نداشیتم. در تمام سیستمها به خاطر برخی از مسائل به خصوص وقتی که مسائل امنیتی و ... مطرح میشود، گاهی دروغ میگویند اما این یکی متفاوت بود. به خصوص این که پشت سرش خونهای زیادی ریخته شده بود و بخشی از آنها از نخبگان کشور و از سرمایههای ایران بودند.
با این پنج مشکل مواجه هستیم. به علاوه یک مسئله بسیار اساسی که اهمیتش از هیچ کدام از این پنج تا کمتر نیست و شاید از هر پنج تا هم بیشتر باشد، عبارت است از ناامیدی نسبت به آینده. جامعه ما مثل هر جامعه دیگری میتواند مشکلات زیادی داشته باشد. اما اگر امید به آینده داشته باشد تحمل آنها را خیلی راحت میتواند انجام دهد و از عهده این مشکلات می تواند بر بیاید و عبور کند. مثل دوره جنگ که ما خیلی مشکلات داشتیم، اما چشمانداز ما خیلی روشن بود. تصور میکردیم به محض اینکه جنگ تمام شود، ما خیلی کارها میتوانیم انجام دهیم؛ بنابراین به امید اینکه این مرحله را پشت سر بگذاریم، همه سختیها را تحمل میکردیم. متأسفانه در شرایط فعلی ما این چشمانداز را نداریم و کسی این چشمانداز را ترسیم نکرده است؛ بنابراین مشکلات موجود، به علاوه نا امیدی از آینده، دست به دست هم داده و جامعه ما را در شرایط بسیار ویژهای قرار داده است. اثرش هم این میشود که نوعی خشونت و خشم و نفرت و استیصال و اضطراب؛ همه اینها با هم به قشرهای وسیعی از جامعه ما هجوم آورده است، همه این مسائل راه حلهای ویژهای میخواهد. راه حلها باید مبتنی بر این باشد که ابتدا بفهمیم ریشه مشکلات کجا است تا بتوانیم راه حلی ارائه کنیم.
اگر انتخابات پر شور میخواهیم راهش انتخابات آزاد است
دیدارنیوز: شما در بطن رویدادها طی چهل سال گذشته بودید. حتی قبل از انقلاب از گروه فلق تا مجاهدین انقلاب اسلامی تا معاونت سیاسی وزارت کشور و حتی سرپرستی وزارت کشور و بعد از آن حوادث و رویدادهای زیادی را پشت سر گذاشتید و به این سلسله حوادث و رویدادها آشنا هستید. شما در بطن این مسائل بودید و در مرکزیت اجرایی و تصمیم گیری کشور بودید. در آستانه انتخابات دوم اسفند ۹۸ هستیم. یک انتخاباتی مثل بقیه انتخاباتها اما یک رویکرد متفاوت از رویکردهای گذشته را در عملکرد شورای نگهبان میبینیم. حتی ما در هیئتهای اجرایی هم چنین رویکری را نداشتیم. به نظر شما که به این امور آشنا هستید در مورد انتخابات اسفند ۹۸ چه باید کرد؟
تاجزاده: در انتخابات، پاسخ خیلی روشن است، منتهی در عمل بر خلاف آن عمل میشود. فکر نمیکنم امروز هیچ سیاستمداری در ایران باشد که معتقد نباشد که ما با یک انتخابات پرشور بتوانیم مواضع ایران را در سطح بینالملل تقویت کنیم، بر انسجام ملی بیافزاییم و مشروعیت حکومت را افزایش دهیم و خون تازهای در رگهای حکومت جاری کنیم، امیدی بیافرینیم که مثلاً با انتخابات پرشور چهل میلیونی هم به جنگ تحریمها برویم و بتوانیم با آمریکا از این موضع که با یک نظام با ثبات و آزاد مواجه هستی پس بنابراین باید دست از لجاجت برداری. در داخل هم برای حل آن شش مشکلی که عرض کردم، ناکارآمدی، فساد، تنگ نظری، سرکوب و دروغ، امیدی ایجاد کنیم. این پنج تایی که الان جامعه ما را به شدت رنج میدهد و به علاوه این که امیدی برای آینده بیافریند. از رهبری نظام میگویند که ما انتخابات پر شکوه میخواهیم تا آقای خاتمی که معتقد است راه نجات کشور انتخابات پر شکوه است. به غیر از کسانی که میگویند جمهوری اسلامی نباید باشد و حرف من اصلاً با آنها نیست. اختلاف کجا است؟
اختلاف در این است که وقتی میگوییم یک انتخابات چهل میلیونی تحریم شکن و انسجام آفرین میخواهیم، این موضوع، لوازم و مقدماتی دارد. اگر آنها رعایت نشود، این اتفاق نمیافتد. به باور من که فکر میکنم هر آدم منصفی این را قبول داشته باشد، انتخابات پر شکوه و پرشور نتیجه یک رقابت آزاد و همه جانبه و یک رقابت عادلانه است بین همه کسانی که دلشان برای ایران میتپد و به استقلال ایران و تمامیت ارضی آن معتقد هستند و با خشونت و جنگ مخالف هستند. خب این انتخابات اگر بخواهد پر شکوه باشد باید رقبا حاضر باشند. در نتیجه ما باید آزادترین انتخابات چهل سال گذشته را داشته باشیم که در این شرایط فقط یک انتخاباتی مثل انتخابات مجلس اول میتواند امید برای آینده را بیافریند و بگوییم که گروهها هستند، یعنی هر کسی که حاضر است در چهارچوب قانون فعالیت کند. به رفتار و روش شورای نگهبان که نگاه میکنیم عکس آن است و هیچ دورهای به اندازه این دوره تنگ نظرانه عمل نشده است. وقتی که سردار مشفق در سخنرانی معروفش اعتراف کرد که در مجلس هشتم ما ۱۸۰ کرسی برای اصلاحطلبان گذاشتیم که رقابت کنند، معنایش این بود که اکثریت در اختیار جناح رقیب خواهد بود. برای اینکه ۱۱۰ کرسی را از قبل دارند و کافی است که یک چهارم کرسیها را بگیرند، ۱۵۵ کرسی خواهند داشت و بنابراین اکثریت مجلس در اختیار آنها خواهد بود و هر کاری بخواهند میتوانند بکنند. در این دوره دوستان ما خیلی که با مسامحه عمل کردند میگویند بین ۲۳۵ تا ۲۴۰ کرسی غیر قابل رقابت است. یعنی در مورد ۱۱۰ کرسی که قدیم سهم امام بود این سهم امام الان ۲۳۵ تا ۲۴۰ کرسی شده است. برای پنجاه کرسی، آن هم نه با چهرههای درجه یک اصلاحطلب.
بسیاری از احزاب برای اولین بار در چهل سال گذشته اطلاعیه دادند که تقریباً تمام کاندیداهایمان در سراسر ایران رد صلاحیت شدند و برای اولین بار در چهل سال گذشته، بسیاری از شوراهای استانی اصلاحطلبان اعلام کردند که ما حتی یک نامزد نداریم که بخواهیم فهرست بدهیم؛ بنابراین اگر این باشد ما نمیتوانیم در انتخابات مشارکت فعال کنیم. به لحاظ کمی هم که اصلاً درصدی که رد کردهاند هیچ وقت سابقه نداشته است. عجیب این است که مثل داستان هواپیمایی، در اینجا هم به مردم دروغ گفته میشود. یعنی رئیسجمهور میگوید انتخابات یک جناحی که انتخابات نیست! آقای کدخدایی جواب میدهد که رد کردن فامیل شما که نباید باعث عصبانیت شما شود! در صورتی که تمام اعضای اصلاحطلب معتقدند بیش از ۹۰ درصد نامزدهایشان رد صلاحیت شده اند. تازه این در شرایطی است که بسیاری از اصلاحطلبان حاضر نشدند در انتخابات بیایند. گفتند حتی اگر بیاییم و تأیید هم شویم و رأی هم بیاوریم مجلس کارهای نیست. یعنی تلاش بر این بوده که نهادهای انتخابی و خود انتخابات تضعیف شود؛ بنابراین اختلاف ما در اینجا این است که اگر رهبری انتخابات پرشور بخواهد و این راهبرد نظام است، باید رقابت آزاد باشد و به میزانی که رقابت کاهش پیدا میکند از میزان مشارکت کاسته خواهد شد و موضع ایران را در برابر آمریکا و در سطح بینالمللی تضعیف میکند. در داخل هم نه تنها امیدی نمیآفریند، بلکه مردم بدبینتر هم خواهند شد.
اعلام شد که در قم ۵۷ نفر برای مجلس خبرگان رهبری و انتخابات میان دورهای ثبت نام کردهاند. از این ۵۷ نفر ۲۹ نفر اعلام انصراف کردند و ۲۶ نفر هم رد صلاحیت شدند. من تردید ندارم از آن ۲۹ نفر با اکثریت قریب به اتفاقشان تماس گرفتهاند که اگر کنار نکشید، رد صلاحیتتان میکنیم. برای آینده شما یک پرونده میشود، اما اگر کنار بکشید شتر دیدیم ندیدیم. از ۵۷ نفر ۵۵ نفر را رد کردند. عملاً دو نفر گذاشتند و آن دو نفر را برای خالی نبودن عریضه گذاشتند که بالاخره انتخابات است و باید این دو رقابت کنند. من امروز یک توئیتی زدم که خب اگر این است، یک حکم بدهند که آقای یزدی عضو مجلس خبرگان است و دیگر چرا با این کارها وقت مردم را تلف میکنید؟! چرا این همه هزینه؟ خب اگر انتخابات است انتخابات یعنی اینکه کسانی باشند که از بین آنها و گرایشهای مختلف، آدم بتواند انتخاب کند. دیروز هم شنیدم که صدا و سیما یک گزارشی تهیه کرده که رفته از مردم در میوه فرشی پرسیده که شما میوه دَرهم میخرید یا جدا کرده؟ مردم گفتند که جدا کرده میخریم. بعد گزارشگر گفته پس شورای نگهبان کار خوبی میکند اگر برای شما جدا میکند. این یعنی به ابتذال کشاندن انتخابات و نتیجه این میشود که همین الان فضای انتخابات سرد است و اگر این روند ادامه پیدا کند حتماً در همین حالت سرد باقی خواهد ماند. ما یک فرصت تاریخی را از دست میدهیم و اجازه نمیدهیم که هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی موضع نظام و مشروعیت نظام افزایش پیدا کند.
نظارت استصوابی ربطی به قانون اساسی ندارد/ اصلاحطلبان مجلس به خاطر زبانشان رد شدند
دیدارنیوز: شما که این صحبتها را میکنید در مقابل صحبتهای شما میگویند که مگر شما قانون اساسی را قبول ندارید؟ مگر نمیدانید که قانون اساسی ساختار مشخصی دارد و شورای نگهبان در آن درج شده و وظایف شورای نگهبان هم کاملاً در آن مشخص است. وقتی دارید در این چارچوب حزب تشکیل میدهید، یعنی ساختار را به رسمیت شناختید و دارید درون این ساختار عمل میکنید. چرا وقتی که اصلاحطلبان دست بالا را دارند آن زمان انتخابات مشارکت پر شور میشود و خیلیها دعوت میکنند که بیایید اما وقتی به امروز میرسیم که اصلاحطلبان به دلایل ناکارآمدی خودشان و به دلایل مشکلاتی که بعضاً از جانب رقیب و سیستم برای آنها به وجود آمده و در موضع ضعف هستند، میشود انتصابات و دیگر انتخابات نیست. این تناقض را چگونه میخواهید پاسخ دهید؟
تاجزاده: اولاً در مورد قانون اساسی، شورای نگهبان برای اینکه دولت در انتخابات دخالت نکند و مخالفین خود را حذف نکند قرار شد که نظارت بر انتخابات کند، نه اینکه شورای نگهبان هر کسی را مصلحت دانست آن نامزد شود. به همین دلیل هم هست که وقتی قانون اساسی تدوین شد نزدیکترین انتخابات به قانون اساسی، انتخابات اول مجلس بود که با فاصله چند ماه برگزار شد. در آن انتخابات، چه کسانی تأیید شدند؟ همه جناحها. از نهضت آزادی و جبهه ملی و چریکهای فدایی و مجاهدین خلق، همه آمدند. اتفاقاً قویترین مجلس ما مجلس اول بود. شما یک اعتراض از مجلس خبرگان قانون اساسی به من نشان بده که بگویند تأیید صلاحیت آنها بر خلاف قانون اساسی بود. تنها مورد، دو یا سه نفر از حزب توده بودند. آن هم با این دلیل که اینها نمیتوانند به کتاب آسمانی سوگند بخورند، آن دو سه نفر را کنار گذاشتند. اما بقیه همه بودند. چه کسی اعتراض کرد؟ هیچ کسی. بعد از آن تا زمان دهه اول انقلاب که زمان بنیانگذار نظام است و همه کسانی که قانون اساسی را تدوین کردند و در آن چارچوب کار میکنند، تقریباً زنده هستند اصلاً خبری از نظارت استصوابی نیست. نظارت استصوابی بعد از فوت بنیانگذار جمهوری اسلامی در سال ۷۰ مطرح شد؛ بنابراین ربطی به قانون اساسی ندارد. اگر ربط داشت که در قانون اساسی میآمد؛ بنابراین نظارت استصوابی، یک امر جدید است.
اتفاقاً از همان زمان هم که اعتراض کردیم رهبر گفت بروید در مجلس تلاش کنید و ردش کنید. قانون شده و شما قانون علیه آن بیاورید که ما قانون بردیم و شورای نگهبان مخالفت کرد. این هم از جهت سیره دهه اول انقلاب که انتخابات بدون نظارت استصوابی برگزار میشده و همه جناحها بودند. در دورههای جدید اگر شعار ما این بود که انتخابات آزاد، فقط وقتی است که اصلاحطلبان باشند، این انتقاد شما وارد است که مگر شما معیار آزادی هستید که هر وقت باشید آزاد است و هر وقت نباشید نه. ما اتفاقاً صحبتمان این است که امروز باید نهضت آزادی و جبهه ملی را تأیید کنند و باید هر کسی که طرفدار ایران است و دلش برای ایران میتپد را تأیید کنند تا انتخابات پر شور شود. من حتی خودم شعارم این بود که معیارم برای رأی دادن در این انتخابات این است که صلاحیت نامزد نهضت آزادی که ثبت نام کرده تأیید شود نه صلاحیت اصلاحطلبان. برای این که جامعه باید یک گام بردارد و حکومت نشان دهد که پیام مردم و نارضایتی آنها را درک کرده و میخواهد به سمت گشایش سیستم پیش رود؛ بنابراین اصلاً معیار ما اصلاحطلبان نیستند. اینکه مردم اصلاحطلبان را میخواهند یا نمیخواهند، ملاک تشخیصش آقای جنتی یا آقای کد خدایی نیست، بلکه ملاک تشخیص مردم هستند. در هر نظرسنجی که شده تا همین امروز وقتی که از مردم پرسیدند اگر بین دو لیست اصلاحطلب و اصولگرا به چه کسی رأی میدهید، تا همین الان که من دارم با شما صحبت میکنم یک نظرسنجی نداریم که بگویند اصولگرا را بر اصلاحطلبان ترجیح میدهیم. حتی همین الان که به دلایل عملکرد دولت و فراکسیون امید و ... میگویند اصلاحطلبان در جامعه به نسبت سالهای گذشته در پایینترین پایگاه اجتماعی خود قرار دارند. درست است که ریزش داشتیم، اما با ریزشمان بیشتر از رقیب هنوز رأی داریم؛ بنابراین اگر فکر میکنید که مردم ما را نمیخواهند بگذارید نامزدها باشند، هر طور که مردم انتخاب کردند.
فرق این دوره با دورههای قبل این است که اولاً به مراتب در این دوره ما نیاز به رأی و مشارکت بیشتر مردم داریم. ما در تحلیل نهایی، هیچ حامی جز ملت ایران نداریم. در این فاصله خیلی تلاش کردند که بگویند آنچه که ملت ایران را نگه میدارد موشک است که با حادثه هواپیمایی این فرو ریخت. یعنی معلوم شد که موشک میتواند هم پایگاه امریکاییها را بزند، هم میتواند هواپیمای مسافربری را بزند؛ بنابراین ما الان تکیه که داریم فقط ملت ایران است. خب این ملت ایران با تنوعاتی که دارد فقط در انتخابات آزاد میتواند. الان ایران تحریم است، اوضاع اقتصادی جامعه را داریم میبینیم، نارضایتیها را هم داریم میبینیم، برای همین باید امید ایجاد کنیم و انتخاباتمان آزادتر از همیشه باشد. درست در همین شرایط از همیشه این فیلتر نظارت را سختتر کردند. به گونهای که پسر آیتالله مطهری هم که نه فساد مالی دارد و نه فساد اخلاقی دارد و اصولگرا هم بوده، نمیتواند در این سیستم نامزد شود. گاهی هم به رهبری انتقاد داشته به سپاه و یا شورای نگهبان و قوه قضائیه هم انتقاد داشته است. در این دوره همین کسانی که سال ۹۴ تأیید کردند بسیاری را رد کردند. مثل آقای صادقی، آقای حیدری و آقای میرزایی که اینها نمایندگان فعلی مجلس هستند. چرا رد کردند و بر خلاف آنچه که آقای کدخدایی گفت که فساد مالی علت عمده رد صلاحیتها بوده، اینها جزء پاک دستترین نمایندگان کشور هستند و فقط به خاطر زبانشان رد شدهاند بنابراین ما حرفمان به طور کلی این است که راه نجات ایران انتخابات آزاد است و ملاک هم مطلقاً اصلاحطلبها نیستند. همه کسانی که حاضر هستند در چهارچوب قانون کار کنند، باید صلاحیتشان تأیید شود. این راه نجات کشور است.
در کوتاه مدت هم حداقل با وجود اینکه خیلی از نیروها ثبت نام نکردند، همینها که آمدند تأیید صلاحیت شوند تا یک رقابت نسبی بتواند شکل گیرد که آدم امیدوار شود این مسئله نشانه این است که حکومت تصمیم گرفته بعدش هم از خودش نرمشهایی نشان دهد و اجازه راهگشایی دهد؛ بنابراین هم شرایط ویژه و هم عملکرد بد به نسبت ادوار گذشته صدای ما را در اعتراض بالاتر برده است. نه تنها صدای ما بلکه صدای بسیاری از اصولگراها را هم در آورده است. هیچ وقت سابقه نداشته اینقدر دایره جذب سیستم تنگ شود که اصولگراهای معتدل را هم کنار بگذارد. یعنی فقط راه برای جبهه پایداری و برای جوانان آتش به اختیار و خود سری که نمونه آن را دیدیم، باز شود. این مسیری که اینها دارند میروند هم چنان که شما افق و صدا و سیما را ببینید میخواهند مجلس آینده را تبدیل به چیزی شبیه به افق بکنند. یک سری جوان ناآگاه جویای نام خشونت و ستیزه جو که جمهوری اسلامی را بد نام کنند و با بن بستهای بسیار جدی مواجه کنند.
اگر برجام بود سردار سلیمانی ترور نمیشد/ اگر روحانی نبود دروغ هواپیمایی افشاء نمیشد
دیدارنیوز: واقعاً میخواهید وارد مجلس شوید که چه کاری انجام دهید؟ ما تجربه مجلس ششم و دولت اصلاحات را با هم داریم و تجربه دولت شکل گرفته از ائتلاف اصلاحطلبی را در این دوره و مجلسی که اکثریت آن را لیست امید تشکیل دادند. اینها در همین شرایط که حاکم هستند نمیتوانند برای آینده بر اراده و بر تصمیمات قوای اجرایی و نظارتی و تصمیم گیرندگان بالادستی هیچ تأثیری داشته باشند. شما از انتخابات آزاد میگویید، در حالی که الان دغدغه انتخابات آزاد هم نیست. دغدغه الان تأیید صلاحیت اصلاحطلبان است. در همین حد ما نزول کردیم. با این شرایط و با این تحلیل به فرض این که اصلاحطلبانی تأیید صلاحیت شوند و به مجلس هم روند، آیا باز این تکرار گذشته نیست؟ با این رویکردی که وجود دارد و تأثیری که در گذشته نتوانستیم بر قانون اساسی و بر اصلاح و بر روند بهبود شرایط کشور بگذاریم، آیا در آینده خواهیم گذاشت؟
تاجزاده: دو سه تا مسئله را باید از هم جدا کنیم. یکی اینکه مجلس ششم و دولت اصلاحات چه کرد؟ به نظر من کارهای خیلی بزرگی کردند اما متأسفانه نتواست ادامه پیدا کند. دولت آقای خاتمی تنها دولتی است که در بین چهار دولت بعد از جنگ ـ دولت آقای هاشمی، دولت آقای احمدینژاد، دولت آقای روحانی ـ در مقایسه با آن سه دولت تنها دولتی است که ارز دو برابر بیشتر در آن گران نشده است. ارز در تمام آن دولتها سه برابر به بالا گران شد. تنها دولتی است که عملکرد اقتصادی دور دومش بهتر از عملکرد اقتصادی دور اولش است. وقتی که خواست دولت را به نفر بعد تحویل دهد تورم ۳۵ درصد و ۴۰ درصد نبود. هم در دوره آقای هاشمی این اتفاق افتاد و هم در دوره آقای احمدینژاد و هم در دوره آقای روحانی دارد این اتفاق میافتد. تنها دولتی بود که با روابط خارجی خیلی بد که سفرای کشورهای اروپایی ایران را ترک کرده بودند و آمریکا میخواست به خاطر انفجار الخُبَر به ایران حمله کند، دولت را به جایی تبدیل کرد که پیشنهاد گفتوگوی تمدنهایش به اتفاق آراء در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد و سال اول هزاره سوم میلادی یعنی ۲۰۰۱ به نام سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری شد. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، بازترین دوره و امیدوارترین دوره بود؛ بنابراین کارهای خیلی بزرگی آن زمان اتفاق افتاد. البته خیلی مشکلات داشتیم و خیلی از ضعفها وجود داشت که بخشی از انتقادات هم به خود ما، بخشی به رهبری و نهادهای زیر نظر آن، بخشی به تندروها و مخالفین اصل نظام و بخشی به دخالتهای خارجی مربوط بود، بنابراین آن دوره، دوره درخشان ما بود و اگر ما بتوانیم حتما آن را احیا میکنیم و حتماً استقبال میکنیم.
مشکل این است که متأسفانه در سال ۸۴ قطع شد. بعد روند برعکس شد و جامعه تحریم شد. ما تنها دوره بعد از جنگ، در دولت آقای خاتمی به رغم همه فشارها توانستیم ارز را تک نرخی کنیم. آقای هاشمی نتوانست این کار را انجام دهد و آقای احمدینژاد هم که تک نرخی تحویل گرفت و دو نرخی تحویل داد. آقای روحانی هم که خیلی تلاش کرد، اما عملاً ناموفق بود. پس این مسئله که چرا میگوییم دولت اصلاحات. برای اینکه در حل بخشی از مشکلات نقش جدی دارد. آیا توانسته همه مشکلات را حل کند؟ خیر. خیلی از مشکلات هست.
نکته دوم، اینهایی که الان رأی دادیم، آیا هیچ کاری نتوانستهاند بکنند؟ به نسبت اصلاحات خیلی کمتر توانستهاند کار کنند اما اینگونه نبوده که هیچ کاری نکنند. یکی از دلایل مهم افشای این دروغ هواپیمایی به دلیل وجود دولت و شخص روحانی بود. من نمیدانم اگر روحانی رئیسجمهور نبود و یک سپاهی رئیسجمهور بود آیا جمهوری اسلامی میپذیرفت که به هواپیمایی موشک زده یا نزده؟ این آخرین کار و کمترین کار بود. البته کار بسیار بزرگی است. یک چیزی به نظر من مثل قتلهای زنجیرهای است که وقتی افشا شد دیگر تمام شد. چون الان این افشا خیلی از مسائل را در جامعه مطرح کرده که تا حل نشود نمیتوانند این را نادیده بگیرند و جلو روند؛ بنابراین یک اتفاق مهم بدین گونه افتاد. به خصوص اینکه آقای روحانی در دور اول جامعه را از لحاظ اقتصادی و بینالمللی نجات داد. در دور دوم به دلیل خطاهای خودش و وجود ترامپ، خیلی از آن مشکلات بازگشت که اگر لازم شد یک نگاهی به کارنامه اول آقای روحانی میکنم و میگویم که آن سیاست بر خلاف آنچه که علیه آن صحبت کردند از جمله در برجام، درست بود. اگر برجام بود سردار سلیمانی ترور نمیشد، یعنی برخلاف آنچه که میگفتند برجام دست ما را بسته، برجام سپر و حفاظ این کشور بود. جنگ و ترور را از ایران دور کرده بود، همانطور که تحریم را دور کرده بود. میگفتند بگذارید برجام برود تا دست ما باز شود. خب حالا برجام رفته، چه میخواهیم بکنیم؟! اما یک بخشی از سؤال شما مهم است که بسیار خب، در این شرایطی که هست چه میخواهیم کنیم؟!
امروز دوگانه واقعی اصلاحطلب و اصولگرا نیست
دیدارنیوز: من جواب سوالم را نگرفتم. شکی نیست که مجلس ششم و دولت اصلاحات، دولت روحانی و مجلس کنونی کارهای زیادی کردند که من آنها را در بسته کارهای اجرایی و کارنامه میگذارم. کارنامهای که میتوان به آن مراجعه کرد. منظور من از این سؤال این بود که اصلاحطلبان الان دغدغه دارند وارد مجلس شوند. هم مجلس ششم و هم مجلس کنونی و دولتها چه کاری کردهاند که در قانون اساسی تأثیرگذار بوده است یا روند تحکمی که از بالا وجود دارد را متوقف کند؟ اصلاحطلب میخواهد اصلاح کند. مجلس ششم که خیلی کارهای اصلاحی هم انجام داد در خصوص آزادی بیان و موارد دیگر تلاش کرد و در مورد انتخابات. همین دولت و مجلس هم برای انتخابات و برای قانون انتخابات و حتی احزاب تلاش زیادی کردند. منظورم این است که این دغدغهای که اصلاحطلبان دارند که وارد مجلس شوند برای اصلاح چیزهایی میخواهند وارد شوند. آیا واقعاً میتوانند؟
تاجزاده: در این جا من با برخی از دوستان اصلاحطلبم اختلاف دارم. یعنی کمی اختلاف سلیقه داریم که زمان میخواهد تا به یک اجماع برسیم. به نظر من به دلیل همان مشکلات شش گانهای که گفتم ـ نا کارآمدی، فساد، تنگ نظری، سرکوب، دروغ و ناامیدی از آینده ـ اصلاحات زمانی میتواند حرف برای جامعه داشته باشد و زنده باشد که پرچم اصلاحات ساختاری و بنیادین را بلند کند و در قالب روشهای گذشته نمیتواند منشأ خدمات زیادی باشد. مخالف دوستان نیستم که رفتند ثبت نام کردند و میخواهند در انتخابات شرکت کنند. اما من هم مثل شما معتقدم که حتی اگر شورای نگهبان تأیید کند و حتی اگر اینها رأی بیاورند، اگر یک برنامه اصلاح ساختاری را دنبال نکنند خیلی نمیتوانند مشکلات فعلی جامعه ما را حل کنند. در گذشته جواب میداد. به همین جهت من همیشه گفتم ما اگر به سال ۹۴ بر گردیم، به همین لیست امید رأی میدهیم. اما سال ۹۸ اگر هر سی نفر را هم تأیید میکردند من رأی نمیدادم. چرا؟ چون که در این زمان آنها دیگر قادر به حل مشکلات نیستند. کدام مشکلات؟ یک اجماعی در اصلاحطلبان و حتی به نظر من فراتر از اصلاحطلبان دارد شکل میگیرد و این به دلیل همین تجربه چهل ساله است که مشکلات جامعه ما دارد جمع میشود در این که اگر ما بخواهیم یک نوع اصلاح جدی و همه جانبه ایجاد کنیم و جامعه را امیدوار کنیم پنج یا شش تا کار باید انجام دهیم و بدون اینها حتی اگر انتخابات را هم ببریم، کار زیادی نمیتوانیم بکنیم.
یکی و در رأس آن مسئله پاسخگو کردن قدرت و نهادهای زیر نظر رهبری است. رهبری باید دورهاش محدود شود و باید اختیاراتش روشن و محدود شود. باید پاسخگو باشد و اگر البته با ریاست جمهوری ادغام شود که با انتخاب مستقیم مردم هم صورت بگیرد که عالی است. یک یا دو دوره میآید و پس از آن نفر بعدی میآید. قرار بود نظام جمهوری همین باشد و کسی پست مادام العمری نداشته باشد. به این ترتیب پاسخگو شدن، میتواند بخش اعظم مشکلات جامعه ما را حل کند. هدف اصلاحات الان باید درجه اول پاسخگو کردن قدرت و نهادهای انتصابی باشد. دوم سپاه و نظامیان باید به پادگانها بازگردند. سپاه باید عرصه سیاست، انتخابات، اقتصاد، فرهنگ و رسانه را ترک کند و باید مثل ارتش شود. یک جایگاه ملی پیدا کند و به کار اصلی خودش بپردازد. سوم، صداوسیما باید از حالت تک صدایی درآید. تنها راه هم این است که مجوز دهد به بقیه گروهها و جریانات که کانالهای خاص خود را داشته باشند. عکس روندی که امروز دارد طی میشود و اخیراً آقای رئیسی بخشنامه داد که هر نوع فعالیت تصویری گسترده باید با اجازه صداوسیما انجام شود.
دیدارنیوز: ظاهرا بخشنامه داخلی بوده.
تاجزاده: فرقی ندارد بخشنامه، بخشنامه است. صداوسیما باید چند صدا بشود و از حالت تک صدایی خارج شود. نمیشود که مردم از نفت و یا مالیاتشان بدهند و ۱۵ درصد جامعه از این استفاده کند و ۸۵ درصد صدایشان در این رسانه منعکس نشود. چهارم، باید قوه قضائیه مستقل شود. قوه قضائیه نباید اراده شخص یا حکومت برای سرکوب مخالفین خودش باشد. باید یک دستگاه مستقل قضایی باشد. داوری باشد که هر کسی از هر کسی شکایت دارد بتواند به آن جا مراجعه کند. نمیشود من بیست سال از آقای جنتی شکایت کردم دادگاه آن را تشکیل نمیدهند، این که دهن کجی به همه چیز است. نه فقط انقلاب بلکه از مشروطه تا الان است که قرار بوده همه در برابر قانون مساوی باشند. پنجم، از همه مهمتر به نظر من آزادی بیان است. باید آزادی رسانه و آزادی قلم و آزادی اندیشه در ایران تأمین و تضمین شود. بسیاری از این فسادها و تملقها و بسیاری از این کوتوله پروریها و بسیاری از این شایستهستیزیهایمان ناشی از این است که آزادی در جامعه ما به دلیل جنگ و بعد هم به دلیل خواست حکومت محدودتر شد و تا به اینجا رسید. ششم، اگر آزادی رسانه مادر آزادی است در جامعه مدنی گزینه ششم آزادی انتخابات است که منشأ اصلاح سیستم توسط خود مردم است و اصلاً هم ملاک اصلاحطلبان نیستند. اصلاحطلبان هم یک جناح هستند مثل بقیه جناحهایی که در این کشور کار میکنند. اجمالاً جامعه ما و اصلاحطلبان دارند در مورد این شش مورد به توافق میرسند. یعنی همچنان که ما شش مشکل که عرض کردم شامل پنج مشکل به علاوه ناامیدی از آینده میشود، شش راه حل هم داریم. پاسخگو شدن رهبری، بازگشت سپاه به پادگان، ملی شدن و چند صدا شدن صدا و سیما، آزادی رسانه، آزادی انتخابات و استقلال دستگاههای قضایی. این شش تا اگر اتفاق بیفتند ان سؤال شما جواب داده میشود.
بگذارید من سؤال کلیتر بگویم. اگر از ما بپرسند که شما اصلاحطلبان چه چیزی را میخواهید اصلاح کنید؟ مستقل از اینکه میخواهید در انتخابات شرکت کنید یا نکنید، من پاسخم این شش تا است. میگویم امروز اصلاحطلبها آمدهاند که این شش تا را انجام دهند. اگر این شش تا را انجام دهند اصلاحات به پایان میرسد و مثل کشورهای دموکراتیک، تازه ما وارد عصر رقابتهای اقتصادی و سیاست خارجی میشویم. یعنی همچنان که بیشترین اختلاف در انتخابات آمریکا در مورد سیاست اقتصادی و سیاست خارجی است و به بقیه کار ندارند، چون حوزه اختیارات دولت نیست. یا چون آزادیها چنان تأمین شده که دیگر اصلاً مسئله نیست که مثلاً اگر این حزب بیاید و یا آن حزب بخواهد جلوی آزادی آن یکی حزب را بگیرد و فضای مجازی و ... را فیلترینگ کند. اگر این اتفاق بیفتد ما به دوگانههای واقعی که در جامعه ما امروز شکل گرفته یک پاسخ روشنی داریم. امروز دوگانه واقعی به نظر من اصلاحطلب و اصولگرا نیست. دوگانه واقعی در سیاست واقعی، جنگ و صلح است. یک کسانی در این کشور میخواهند آگاهانه ایران را وارد جنگ کنند، همچنان که میخواهند آگاهانه ایران را وارد تحریم کنند؛ و الان آگاهانه اصرار دارند این تحریم ادامه پیدا کند و با هر راه حلی که بتواند این تحریم را بشکند مخالفت میکنند. چون فکر میکنند که با تحریم و جنگ است که آنها میتوانند قدرت و سلطه و هژمونی خود را بر جامعه تحمیل کنند. شعارشان هم این است که تحریم، ذاتی انقلاب است. چرا ما تحریم شدیم؟ چون انقلاب اسلامی کردیم. اگر انقلاب نمیکردیم تحریم نمیشدیم. در صورتی که به نظر من بسیار حرف نادرستی است. ملت میتواند انقلاب کند و میتواند با سیاستهای درست به گونهای عمل کند که تحریم هم نشود و اگر قبلاً هم بوده الان لغو شود.
ما میتوانیم رفتاری کنیم که جنگ نشود همچنان که سر ترور سردار سلیمانی اگر ایران اندکی بد عمل میکرد، جنگ میشد؛ بنابراین ضربهای که زدند به گونهای زدند که جنگ نشود و از این جهت من دفاع کردم و کار عاقلانهای کردند. اما یک عده دلشان میخواهد که جنگ شود. دوگانه ما در بعد داخلی الان مهمترین مسئله، پنهانکاری و دروغ شده است. در مقابل آن میگوییم باید شفافیت و صداقت باشد. ما نمیتوانیم به خاطر مسائل امنیتی به مردم دروغ بگوییم و اگر جامعه احساس کند که جمهوری اسلامی یک نظامی است که دروغ هم مثل فساد دارد در آن سیستماتیک و نهادینه میشود، در حقیقت همه اعتماد و سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی فرو میریزد.
ادامه دارد.