دیدارنیوز ـ در ادامه اتهام زنیها علیه دولت، جبهه پایداری از گروههای سیاسی تندرو اصولگرا در بیانیهای ضمن حمله به مجلس و بخصوص هیأت رئیسه آن، دولت را متهم به عدم کفایت کرده و مهمتر آنکه اصلاحطلبان را متهم به برنامهریزی برای تغییر نظام کرده است. در این بیانیه تأکید شده که اصلاحطلبان در حال ایفای نقش یلتسین در اواخر دوره اتحاد جماهیر شوروی هستند که نقش کاتالیزور تغییر نظام را بازی کرد. درباره این ادعاها علیه اصلاحطلبان و انتشار خبرها و اتهامات نادرست علیه دولت با احمد شیرزاد از چهرههای اصلاحطلب گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
جبهه پایداری، از گروههای مخالف دولت در بیانیهای، ضمن ادعای عدم کفایت سیاسی دولت، اصلاح طلبان را متهم به زمینهسازی برای تغییر نظام کرده و نوشته که آنها در پی زمین زدن دولت روحانی و سپس جایگزینی خود با آن هستند تا همانند «یلتسین» در شوروی، زمینه تغییر نظام را فراهم کنند.
بالاخره بعد از مدتها چشم ما به جمال یک بیانیه از جبهه پایداری روشن شد آن هم با چنین محتوایی. سؤال ما این است که برادران عزیز این چند وقت کجا بودهاید؟ شما فعالیت سیاسی را تخته کردهاید و رفتهاید. تمام حضور این گروه سیاسی محدود به تعداد کمی نماینده در مجلس دوره قبل بود و بعد از اینکه همان نمایندگان برای دوره دهم مجدداً از سوی مردم انتخاب نشدند، ظاهراً دم و دستگاه جبهه پایداری هم به تعطیلی کشیده شد. الان هم روشن نیست که مواضع این جبهه چیست. بنابراین وقتی هیچ کدام از دیدگاههای سیاسی و اقتصادی یک جبهه روشن نیست و معلوم نیست راجع به مسائل مهم کشور چه نظریهای دارد، مواضع آنها به صرف اینکه حرف تخریبی علیه دولت و اصلاحطلبان بزند چندان جای تأمل و اعتنا ندارد. مردم بخوبی تعهد نیروهای مختلف سیاسی نسبت به قانون و ارزشهای مورد تکریم خود را تشخیص میدهند. خوشبختانه اصلاحطلبان هر انتقادی هم که به آنها وارد باشد، این سربلندی را دارند که در تمام سالیان و پس از تشکیل جبهه اصلاحات تاکنون هیچ زمانی دکان سیاست را نبستند و نرفتند در خانه خود بنشینند. مگر اینکه در مقاطعی آنان را از همه موقعیتها و امکانات محروم کرده باشند. قطعاً این ادعا که اصلاحطلبان در پی زمین زدن دولت روحانی هستند و میخواهند نقش یلتسین را بازی کنند، تهمتی بیش نیست.
اصلاحطلبان خودشان در هر دو انتخابات ریاست جمهوری از آقای روحانی حمایت کردند. به نظرم طیف تندرو اصولگرا برخلاف بخش معتدل و عقلگرای آن اصرار دارد بین اصلاحطلبان و دولت شکاف ایجاد کند و لذا ادعا میکند که آنها خواستار استیضاح رئیس جمهوری هستند. اصلاحطلبان نشان دادهاند که پای کشور و منافع ملی ایستادهاند. آنها در ماههای اخیر به خاطر همین دفاع از کیان کشور و منافع ملی انواع و اقسام دشنامها را از براندازان شنیدهاند اما چه باک که جبهه اصلاحطلب، جبههای وفادار به مردم و نظام جمهوری اسلامی است و اصلاحات را در چارچوب همین نظام میبیند. به نظرم آنها که راه را بر اصلاح کاستیها و ضعفها میبندند شاید برای اتهام جبهه پایداری و زمینهسازی برای تغییر نظام مستحقتر باشند.
در چند روز اخیر شاید به تعبیری بتوان گفت که یک جنبش دروغسازی علیه دولت به راه افتاده است؛ از یکسو بحث استعفای اسحاق جهانگیری از معاون اولی مطرح شد و از سوی دیگر طرح موضوع رد صلاحیت حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و ادعایی مبنی بر دادن برخی امتیازات از سوی دولت اوباما به دولت یازدهم در زمان توافق هستهای چند روزی سرخط خبرها بود. این اتفاقات را چقدر میتوان ساخته و پرداخته اتاق فکر مخالفان دولت دانست؟
می خواهم به خودم جرأت بدهم و بگویم که بخشهای زیادی از جناح اصولگرا با این نوع حرکات و آزار و اذیتهایی که علیه دولت صورت میگیرد، همراه نیستند و تنها بخشهای افراطی جناح راست در اینگونه مواقع علیه دولت فعالیت میکنند. اینها سعی دارند فضا را به سمت درگیری با دولت بکشانند که تاکنون هم نتوانستند طیف گستردهای را از میان اصولگرایان با خود همدل سازند. آنچنان که بعد از سخنان چند روز اخیر رئیس جمهوری شاهد بودیم که صدا و سیما هم با برخی از شخصیتهای اصولگرا گفتوگو کرد و آنها هم از دولت حمایت کردند. با اینحال همان عده اندک هنوز هم فکر میکنند از مشکلاتی که بر سر راه کشور پیش آمده علیه دولت استفاده کنند و حتی سعی دارند که بقیه اصولگرایان را با فضاسازیهای مختلفی که میشود همراه خود سازند. واقعاً یکسری آدم بیمسئولیت داریم که نه اخلاق و تقوای مذهبی دارند و نه مصلحت سیاسی را میدانند و نه میتوانند تحلیل درستی از وقایع کشور ارائه دهند و نه واقعاً آن طوری که ادعا دارند که دشمن را میشناسند، دشمنشناس هستند. وقتی آقای ذوالنور عنوان میکند که 2500 ایرانی بابت امضای برجام از دولت امریکا تابعیت گرفتهاند، بلافاصله با واکنش توئیتری آقای ترامپ علیه ایران روبهرو میشویم که این حرفها را مستند قرار میدهد تا بگوید آنچیزی که در برجام امضا شده و شورای امنیت سازمان ملل هم بابت آن 5 قطعنامه خود را لغو کرده است، ساخته و پرداخته دار و دسته اوباما و روحانی و ظریف بوده است.
طرح این مسأله قطعاً به نفع دشمن است. در این موضوع خاص، آقای ذوالنور و ترامپ دقیقاً موضوع مشابهی را ارائه دادند و حتماً نتانیاهو هم همین تحلیل را دارد. جالب است بدانید که این افراد همیشه به رخ ما میکشیدند که ما دشمن شناس هستیم و شما دشمن را نمیشناسید. حالا ما دشمن شناسی آقایان را میبینیم.
فکر نمیکنید این اتفاقات با برنامهریزی از سوی همین طیف از اصولگرایان تندرو شکل گرفته باشد؟
آنچه اتفاق افتاده حرکات پراکندهای است که نمیخواهم اتاق فکری را پشت آن ببینم و واقعاً هم به نظر نمیرسد اینگونه باشد. افرادی مثل آقای کریمی قدوسی و ذوالنور اصولاً نمیتوانند مصلحت کشور را درک کنند و قبول کنند که لااقل برای مصلحت کشور هم شده مقداری از افکار افراطی خود کوتاه بیایند. کشتیای که ما در آن نشستهایم موقع غرق شدن اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد. فعلاً همه بایستی دست به دست هم بدهیم که کشور را از این دشواریها که خیلی دوست ندارم اسم بحران را روی آن بگذارم، نجات بدهیم. همیشه وقت برای دعوا هست.
به نظر شما آیا جا دارد که مدعی العموم در این قبیل موارد وارد شود؟
نه. دولت باید با سعه صدر با این قضیه برخورد کند. البته شورای نگهبان اگر صلاح میداند و احساس میکند که به آنها توهین شده میتواند اقدام کند. ولی اینکه مقامات قضایی بخواهند وارد این موضوع شوند اصلاً به صلاح نیست. دولت هم نباید از قوه قضائیه چنین چیزی را بخواهد. ما نباید پیشقدم شویم تا افراد بهدلیل اظهارنظرهایی که کردند مورد تعقیب و محاکمه قرار بگیرند. چون آنها چهره مظلومی به خود خواهند گرفت. اما روی صحبت من با روزنامه نگاران است. آنها باید موضوع را واشکافی کنند و به نمایندگی از افکار عمومی به ذوالنور بگویند 2500 اسم پیشکش، شما نام 50 نفر از گیرندگان تابعیت امریکایی را اعلام کنید. اگر او توانست که لیست 50نفره خود را بیاورد، در صورت تحقیق و صحت و سقم حرفهای او ما میتوانیم دیدگاه خود را نسبت به آنها عوض کنیم. اما اگر نمیتواند این کار را انجام دهد، باید حرف خود را پس بگیرد. متأسفانه در کشور ما رایج است که اصحاب رسانه موضوعات اینچنینی را پس از چند روز پیگیری رها میکنند. دلیلی ندارد که حتماً دادستان به میان بیاید و موضوع را پیگیری کند. اگر موضوع از دست رسانهها خارج شود طبیعی است که چند روز بعد آقای کریمی قدوسی باز هم مصاحبهای میکند و پای موضوع دیگری را وسط میکشد.
آیا میتوان طرح این موضوعات علیه دولت را به بحث شفافیت دولت در حوزه اتفاقات اخیر بازار ارز و سکه ارتباط داد؟
بهنظرم نه. البته شفافیتی هم که از سوی دولت صورت گرفته را خیلی نمیپسندم. درست است که صدا و سیما و حتی بخشهای عمومی از افکار کوچه و بازار این موضوع را میپسندند و دائماً فضا را به این سمت میبرند که همه مشکلات اقتصادی بر سر سوداگری کوتاهمدتی است که همیشه وجود داشته اما این تمام ماجرای اقتصاد کشور نیست. درست است مسئول اصلی اتفاقی که افتاده دولت است اما خوب نیست حالا بیاید و بر طبل این موضوع بزند و بگوید که عدهای دزد و غارتگر کشور را به این روز انداختند. یک زمانی بانک مرکزی قصد داشته که نقدینگی را از جامعه جمع کند و سکه عرضه کرد. هیچ قانون و محدودیتی هم قرار نداده که هر فردی چه مقدار میتواند از سکهها خریداری کند. یک فردی هم آمده تعداد زیادی سکه خریده است. درست است که این کار اخلاقی نبوده اما کار غیرقانونی هم نبوده است. بهتر است قوه قضائیه کسانی را که واقعاً مرتکب جرم شدند، محاکمه کند.
آقای جهانگیری وعده دادهاند مرداد ماه با مردم درباره فساد سخن بگویند. فکر میکنید انتظارات از معاون اول چیست؟
من با صحبت کردن مسئولان با مردم موافقم. اما موافق نیستم که دولت مشی افشاگرانه در پیش بگیرد. این کار وظیفه قوهقضائیه است. دولت اگر اطلاعاتی دارد بهتر است آن را به دستگاه قضایی بدهد. البته درباره کلیت مسأله و واقعیت تلخی مثل انتقال ثروتهای ملی به خارج از کشور که نمیتوان طبیعی بودن آن را باور کرد میشود حرف زد.
منبع: ایران/۲۳ تیر ۹۷