لیلا مهداد
دیدارنیوزـ «ننگ بر جنازه عکاسی که دوربینش خونی نباشد.» «مجتبي» اين جمله را براي بخش معرفي خودش در اينستاگرام انتخاب كرده است. جملهاي برگرفته از ديالوگ فيلم «چ»؛ «ننگ بر جنازه پاسداری که تو خشاب اسلحهاش فشنگ مونده باشه.»
«مجتبی حيدري» مردي از جنس لنز و عشق است. عكاسي را از مطبوعات شروع كرد و شكارچي سوژههاي خبري شد. داستاني كه بهسال ٨٦ميرسد. او تا سال ٩٢ به فعاليتش ادامه داد اما احساس روزمرگي و تكرار باعث شد عكاسي خبري را كنار بگذارد و وارد ژانر جديدي از عكاسي شود. اينبار سوژهها، مستند بودند. حیدری اينبار لنزش را طوري تنظيم كرد تا روي محروميت زوم كند و در نهايت به محروميتزدايي برسد. براي همين سراسر كشور را گشت و عكس گرفت و نشر داد تا گرهاي از مشكلي باز شود. بيماري در نقطهاي از كشور درمانش را آغاز كرد، تعاونياي شكل گرفت تا هنر دستان زنان در گوشهاي از ايران به بازار عرضه شود، يخچال و اجاق گازي براي خانهاي مهيا شد، به روستايي آبرساني شد و... «مجتبي» حالا در مرز ٣٦سالگي تجربهاي كسب كرده تا به پشتوانه آن آژانس «وارثين» را راهاندازي كند.
مجتبي حيدري را بهعنوان عكاس «جهادي» ميشناسند. اين شيوه عكاسي را از چه زماني شروع كرديد؟
من عاشق بودم و گمشدهام را در عكاسي پيدا كردم. كارم را با عكاسي خبري شروع كردم اما در عينحال در اردوهاي جهادي شركت ميكردم، عكاسي از مناطق محروم. كاري كه به سال ٨٩ برميگردد. روال كار اينطور بود كه بسيج سازندگي از عكاسان دعوت ميكرد و به مناطق محروم ميرفتند و كار رسانهاي انجام ميدادند. از آنجايي كه در آن واحد سي، چهل خبرنگار و عكاس در يك روستا جمع ميشدند و هركدام در حيطه تخصصشان كار ميكردند تا سالها به همين شيوه كارم را ادامه دادم، البته به هيچعنوان اين سبك كار را نميپسنديدم. براي همين چند سالي ميشود رويه ديگري را در پيش گرفتهام به اين شكل كه با بچههاي جهادي همراه ميشوم و در كنار آنها عكاسي هم ميكنم اگرچه در فعاليتهاي آنها نيز شركت ميكنم. ابتداي كار با بچههاي جهاد از كارآفريناني كه با وام كارشان را شروع كرده بودند عكاسي ميكردم؛ پرورش قارچ، شترمرغ، قاليبافي و... اما هرچه جلوتر رفتم دريچههاي بيشتري به رويم باز شد.
بعد از همراه شدن با بچههاي جهاد و مشاركت در فعاليت آنها عكاسي مستند اجتماعي برايتان جديتر شد تا در راستاي آن به هدفتان نزديكتر شويد. از آن زمان بگوييد.
كسي كه در زمينه عكاسي مستند فعاليت ميكند بايد تمام انرژي و وقتش را صرف اين كار كند. كاري كه مراحل مختلفي دارد؛ مرحله تحقيقات، پيشتوليد، شناسايي منطقه و... درواقع يك پروژه معمولي مستند حداقل يك ماه زمان ميبرد براي همين كسي كه وارد اين ژانر ميشود نميتواند در عرصههاي ديگر فعاليت داشته باشد. با همه اينها عكاسي خبري برايم عمري داشت. جوان بودم كه وارد كار عكاسي خبري شدم و در همان سالها هم تأثير كارهايم را ميديدم اما از زماني كه احساس تكرار پيدا كردم با بسيج سازندگي فعاليتهايي داشتم و بعد از آن هم با بچههاي جهادي همراه شدم و در تمام اين مدت نگاهم به مسائل متفاوت از گذشته شد و افسوس اين را ميخوردم كه چرا نهادها و سازمانها و... كارشان را به درستي انجام نميدهند تا ما شاهد اين همه محروميت نباشيم. از همان دوران بود كه آتش به اختيار و به شخصه در اين مسأله وارد شدم تا به كمك مردم كارهايي را كه از دستم برميآيد انجام دهم.
خوشبختانه تصورم درست بود و با همه سختيهايي كه داشت نتايج رضايتبخشي به بار آورد. درواقع درد داشتم و بهجاي انتخاب سوژههايي براي جشنوارهها و مسابقات اين مسير را انتخاب كردم، البته اعتماد مردم كمك كرد تا كارهايي به نتيجه برسد. بهعنوان مثال در زلزله سر پل ذهاب چند عكاس بوديم كه ١٠٠ميليون كمك جمعآوري كرديم و توانستيم چند كاميون كالا به اين منطقه زلزلهزده بفرستيم. واقعيت اين است كه روستاهاي سيستانوبلوچستان، مشهد، اصفهان، مازندران و... رسانهاي ندارند تا از دردهايشان بگويد و من سعي ميكنم رسانه آنها باشم براي گفتن از دردهایشان، البته نه گفتن صرف بلكه پيدا كردن راهحلي براي مشكلشان.
تغيير هميشه براي بيشتر آدمها سخت بوده، از تغيير روال عادي زندگيتان هراسي نداشتيد؟
وقتي بهدنبال كاري كه دوست داريد، ميرويد ديگر ترس برایتان معنا ندارد. البته سختيهايي دارد اما لذتش به سختيهايش ميارزد. در عكاسي مستند من سوژههايم را با موضوع كسبوكار و اقتصاد انتخاب ميكنم؛ البته از حيث اقتصاد خرد به آنها ورود ميكنم؛ بحث كارآفريني، توليد داخل، حمايت از جوانان و... طي سهسال گذشته من ٢٠شخصيت را معرفي كردهام كه اين ٢٠نفر بيش از ٢٠هزار شغل ايجاد كردهاند؛ مستقيم و غيرمستقيم. اين عدد را طبق آمار ميگويم. من تمركزم را روي اين كار گذاشتم و احساس كردم وظيفهام است اين كار را انجام بدهم تا بتوانم كمكي كنم. در اين مدت من با حداقلها راضي شدم.
از انتخابتان پشيمان نيستيد؟
نه. هميشه از خدا خواستهام در اين مسير خسته نشوم و خوشبختانه هنوز نااميدي به سراغم نيامده است، البته تماسهاي بعضي از روستاييان كه مشكلاتشان رفع شده انرژي تازهاي به من ميدهد تا مسيرم را ادامه دهم. تماسهايي براي تشكر و دعاي خيري كه هميشه آخر مكالمهها ميشنوم.
چرا اقتصاد مقاومتي؟
شايد صحبتهاي من براي خوانندگان شما شعار به نظر برسد، اما به واقع اين حقيقت زندگي من است. در برههاي كه در مطبوعات فعاليت ميكردم، سوژههايي مطرح ميشد و تنها در حد و اندازههاي عكس باقي ميماند و ديگر كسي از آينده آن عكسها و قصههايشان خبري نداشت. بهعنوان مثال وقتي استعداد درخشاني را ميديدم و نميتوانستم برايش كاري كنم، افسوس ميخوردم. شايد براي همين وارد كار مستند شدم و با انتخاب اقتصاد مقاومتي سعي كردم گرهاي از مشكلات باز كنم چون اقتصاد سهم بالايي در محروميتزدايي ميتواند داشته باشد. درواقع اين عرصه به سفارش كسي نبوده و حمايت نهاد يا سازماني را پشت سر خود ندارد و حقيقتا دلي وارد اين كار شدهام؛ بهعنوان مثال دو نمايشگاه برگزار كرديم با موضوع اربعين كه به زندگی ١٠شخصيت پرداخته بود و به همين منظور، ١٠٠میهمان عراقي داشتيم كه بهخاطر آن درحال حاضر ٣٠-٤٠ميليون بدهكاريم!
همسرتان هم در عرصه عكاسي فعاليت ميكند. از آشنايي با همسرتان بگوييد.
همسرم را در يكي از سفرها به مناطق محروم يافتم. او با تعدادي از دوستانش براي دانشگاهشان عكاسي ميكرد و من هم به روال هميشگيِ كارم، در آن منطقه حضور داشتم و باب آشناييمان از همانجا باز شد تا اينكه زير يك سقف رفتيم. درواقع زندگي شخصي و اجتماعيام با هم گره خورده است چون درحال حاضر ٤٠٠-٥٠٠ عضو گروه كه با هم همكاري داريم هم خانواده من به حساب ميآيند؛ درواقع يك خانواده بزرگ تشكيل دادهايم. خانوادهاي كه دغدغههاي شخصي و اجتماعياش يكي است.
آيا تا به حال براي عكسهايتان به دردسر افتادهايد؟
يكي از مشكلات و دردسرهايي كه هميشه وجود دارد اين است كه وقتي عكسي منتشر ميشود ديگر ما صاحبش نيستيم. هيچ قانوني هم وجود ندارد. خيلي از مواقع پيش ميآيد كه ما بيلبورد و نمايشگاهي در عرصه اقتصاد مقاومتي ميبينيم كه وقتي پيگيري ميكنيم و ميگوييم چرا اجازه نگرفتيد، ميگويند عكس در اينترنت، عكس هرزه است و هر كسي بخواهد ميتواند از آن استفاده كند. متاسفانه با همين ادبيات زشت پاسخ ميدهند و اين در حالي است كه عكسهاي ما را از ساير كشورها خريداري ميكنند. مشكل بعدي زدن برچسب نشر اكاذيب است. بهعنوان مثال انتشار عكس از يكي از روستاهاي اصفهان برايم دردسرساز شد و محكوم به نشر اكاذيب شدم. روستايي كه پشت دوربين به معناي واقعي شكستم چون سخت بود ديدن بچهاي که كنار پدر و مادرش كه هرویين مصرف ميكردند، زندگي ميكند.
سوژههایتان را چطور انتخاب ميكنيد يا بهتر است بگوييم چطور سوژههايتان انتخاب ميشوند تا مقابل دوربينتان قرار بگيرند؟
محروميت سوژه اوليه ماست، اما نه صرف گفتن از محروميت و به رخ كشيدن آن بلكه با هدف رفع آن. درواقع سوژه اصلي عكسهاي ما محروميتزدايي است. ما تنها محروميت را به تصوير نميكشيم بلكه بهدنبال راهكاري براي رفع آن هستيم. بهعنوان مثال سوژهاي را مقابل دوربين ميبريم و داستان آن را به شكل عكس نشر ميدهيم تا به كمك خيرين و كساني كه كاري از دستشان برميآيد آن مشكل را حل كنيم؛ بهعنوان مثال عكسي كه اين داستان را روايت ميكند كه اگر آب به فلان منطقه برسد كشاورزي رونق ميگيرد و ديگر خبري از محروميت نيست. يا عكس ديگري فردي را به تصوير ميكشد كه اگر سرمايهگذاري داشته باشد، ايدهاش ميتواند براي بچههاي منطقهشان اشتغالزايي كند. واقعيت اين است كه سوژههايي كه ما انتخاب ميكنيم چندوجهي هستند، البته در آينده موضوعات ديگري هم به مجموعه فعاليتهايمان اضافه ميشود، مسائل زيستمحيطي، حمايت از حيوانات، حمايت از كودكان، زنان، معلولان و بهطور كلي سوژههاي مختلف انساني.
در سالهاي فعاليت در اين ژانر، كدام منطقه را محرومتر يافتيد؟
مناطق مرزنشين ما از همه محرومترند؛ در كل ايران و تفاوتي نميكند در شمال كشور باشد يا جنوب در شرق باشد يا غرب. محروميت به معناي واقعي چه از لحاظ كشاورزي، چه تحصيل، چه بهداشت و... قابل توصيف نيست. درواقع باوركردني نيست هنوز مناطقي وجود دارند كه در فصل سرما ٦ ماه به شهر دسترسي ندارند و اگر در اين مدت كسي بيمار شود واقعا نميشود برايش كاري كرد.
و از مشكلاتي كه حل شد، بگویید.
داستان خدابخش فرامرزي را درحال حاضر در ذهن دارم. مردي كه در جواني همراه پسرش گله را بيرون ميبرد كه در حمله دزدها به گله عطا، پسرش كشته ميشود و «فرامرزي» دست چپش را از دست ميدهد. خدابخش زندگي سختي داشت و توانسته بود مجدد ازدواج كند و صاحب فرزند شود. همچنان دامدار بود و زندگی را به سختي ميگذراند و تنها خواستهاش يخچال بود كه با انتشار عكسش در اينستاگرام، آقايي از ايتاليا كامنت گذاشت و ماجراي عكس را جويا شد، پول واريز كرد و براي خدابخش يخچال خريديم. يا دختر سه، چهار سالهاي به دلیل بيمارياي، تمام بدنش عفونت كرده بود كه به كمك خيرين و مردم جراحي كرد و سلامتش را بهدست آورد يا براي سوزندوزي بلوچ ما مدتها حرف زديم و نامهنگاري و چانهزني كرديم اما متاسفانه نتيجه نداد تا اينكه در نهايت از بچههاي جهادي بلوچ خواستيم تعاونياي تشكيل بدهند و ما هم در حوزه رسانه حمايت كرديم و خوشبختانه نتيجه داد. واقعيت اين است كه در همان دوره كه عكاسي خبري را كنار گذاشتم، برنامهام رفتن بود كه به دلايلي نشد و هدفم را همينجا دنبال كردم و از اين مسأله واقعا خوشحالم. هيچچيزي بالاتر از اين نیست كه انسان عمرش را صرف شاد كردن دل انساني كند. اين بزرگترين درسي بود كه در اين سالها گرفتم. وقتي انتشار عكس «فرامرزي» در اينستاگرام، او را به خواستهاش رساند، باعث شد جديتر اين كار را دنبال كنم و در اين مدت از همين طريق واسطه رسيدن حدود ٨٠میلیون تومان کمکهای مردمی به مردم مناطق محروم کشورمان شدیم، یعنی جهیزیه دادیم، خانه افراد نیازمند را تعمیر کردیم، پول پیش خانه دادیم، برای بچههای مناطق محروم لباس، کیف، کفش و ...تهیه کردیم.
از وارثين برايمان بگوييد. قرار است آژانس وارثين چه مسيري را طي كند؟
شايد بتوان به جرأت گفت از زماني كه همكاريام را با جهاد سازندگي قطع كردم، «وارثين» شكل گرفت. از آنجا به بعد تنها بودم اما میدانستم که وقتی مشکلات را میبینم نباید غر بزنم. نباید گله و شکایت کنم. میدانستم که از راه غر زدن به جایی نمیرسم. همینجا بود که تصمیم گرفتم هرقدر که از توانم برمیآید حتی اگر یک نفر باشم و تنها باشم، تلاش کنم. خودم گفتم شاید از دست تو برای رفع تمام مشکلات مناطق محروم کاری برنیاید، اما به اندازه خودت میتوانی تلاش کنی. وارثین هم از همینجا شروع شد. درواقع ماجراي«فرامرزي» شروع كار وارثين بود. عكاسي كاري انفرادي است. عكاس عكس ميگيرد، اديت ميكند، كپشن مينويسد و... اما از جايي به بعد متوجه شدم كه نسل جديد مشتاق است و همين دغدغه را دارد و براي شروع كار بايد همه مسيري را كه من رفتهام دوباره برود و تجربه كند. به همين دليل به فكر كار تيمي افتادم و اينگونه آژانس وارثين شكل گرفت تا اگر روزي مجتبي حيدري نبود، اين مسير و اين كار ادامه داشته باشد. وارثين گروهي است كه دور هم آمده تا در كنار عكاسي با سرمايهاي كه دارد كارهاي اقتصادياي را شروع كند تا از درآمد آن بتواند در هدفي كه دارد، هزينه كند. واقعيت اين است كه چوبي را در دست گرفتهايم تا از آن دري بسازيم تا ببينيم آن سويش چيست.
چه آيندهاي را براي وارثين ترسيم كردهايد؟
شايد بشود گفت وارثين «انجياو»اي است كه در كنار عكاسي به فعاليتهاي ديگر هم ميپردازد. فعاليتهايي كه در ١٢ كارگروه تعريف شده است. عكاسي حرفهاي و آماتور، پزشكي، آموزش، ورزش، گرافيك و... در آينده وارثين مستقلتر از گذشته ادامه خواهد داد. بهعنوان مثال ما در كورههاي آجرپزي اطراف تهران علاوه بر عكاسي خدمات پزشكي ارایه داديم و مسابقاتي را هم برگزار كرديم. وارثين قرار است در آينده در كنار عكاسي خدمات پزشكي، ورزشي و آموزشي ارایه بدهد و در طول مسيرش عكاسان و علاقهمندان حوزههاي مختلف را با خود همراه كند. واقعيت اين است كه در گوشهگوشه اين كشور زنان و مرداني را داريم كه با هيچ، كارآفريني كردهاند. بهنظرم به تصوير كشيدن اين شخصيتها ايجاد انگيزه ميكند. مثل زني كه در كودكي بر اثر تاببازي دستش را از دست داده و حالا در كنار خانهداري و همسرداري هنرهاي دستش زبانزد است و قاليهايش مشتريان خودش را دارد. زني كه به همه ما ثابت كرد يكدست صدا دارد.