تیتر امروز

محمد رهبری: پزشکیان درباره فیلترینگ رویا فروشی نکرد/ رئیسی از جلیلی بهتر بود/ حدود ۶ وزیر و معاون رئیس جمهور زن خواهیم داشت
گفتگوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با جوان‌ترین عضو شورای راهبری رئیس جمهور

محمد رهبری: پزشکیان درباره فیلترینگ رویا فروشی نکرد/ رئیسی از جلیلی بهتر بود/ حدود ۶ وزیر و معاون رئیس جمهور زن خواهیم داشت

جامعه پلاس در یکی دیگر از برنامه‌های خود میزبان جوان‌ترین عضو شورای راهبری چند روز مانده به اعلام نام وزرای دولت چهاردهم بود؛ محمد رهبری که عنوان جامعه شناس هم دارد، مهمان استودیو دیدار بود.
چهل سالگی انقلاب در گفت‌وگوی "دیدارنیوز" با صادق زیباکلام؛ (قسمت اول)

از شعار‌های اصلی انقلاب فاصله گرفتیم

News Image Lead

در دهه فجر امسال هیچ اشاره‌ای به انتخابات آزاد، لغو شکنجه و سانسور نشد. فقط صحبت از نابودی اسرائیل و مقابله با آمریکا و صدور انقلاب بود، در صورتی که اصلاً این موارد جزء برنامه‌های انقلاب نبود. برنامه‌های انقلاب چیز دیگری بود که مصادره شد. گفتمان دیگری تحت عنوان آمریکاستیزی، تمام گفتمان دموکراسی خواهی و آزادی خواهی انقلاب را به حاشیه برد. به نظر من چهل سالگی موقعیت خیلی خوبی است که به عقب برگردیم و بگوییم چه می‌خواستیم و چرا اینگونه شد.

کد خبر: ۲۲۷۲۳
۱۲:۳۸ - ۱۲ فروردين ۱۳۹۸
دیدارنیوز- اسفندیار عبدالهی/ رسول شکوهی: گفت‌وگو با صادق زیباکلام، سخت ولی جذاب است، این استاد پر آوازه دانشگاه، هم راننده است و هم سرنشین. ماشین گفت‌وگو را به سمتی که خود می‌خواهد هدایت می‌کند، به طوری که جهت دادن و هدایت کردن او به سمت اهداف گفت‌وگو کاری بس مشکل است. زیباکلام با روی باز به در خواست ما لبیک گفت و سر وقت مقرر در استودیوی دیدار حاضر شد و به‌طور مفصل با ما به گفت‌وگو نشست. قرار بود در استودیوی دیدار، مناظره‌ای داغ بین صادق زیباکلام و شخص دیگری از خاستگاه مقابلش انجام پذیرد، ولی دو روز مانده به زمان موعود، آن مهمان محترم از مناظره انصراف داد، تصمیم بر این شد که به جای مناظره، گفت‌وگویی با آقای زیباکلام انجام پذیرد.

به بهانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی به سراغ این استاد دانشگاه رفتیم تا با هم، مسائل و اتفاقات مهم این ۴۰ سال را بررسی کنیم و تحلیل زیباکلام را درباره وضعیت امروز کشور بشنویم.
 
ببینید: گفت‌وگوی دیدارنیوز با صادق زیباکلام در آپارات
 
 
چهل سالگی انقلاب فرصت خوبی برای مرور گذشته، تحلیل وضعیت امروز و نگاه به آینده است. امروز می‌خواهیم به مناسبت چهل ساله شدن انقلاب با صادق زیباکلام گفت‌وگویی داشته باشیم، وضعیت چهل سالگی جمهوری اسلامی ایران و شرایطی که ما را به امروز رسانده است را بررسی کنیم. در ادامه نگاهی به آینده و الزامات دهه پنجم انقلاب داشته باشیم و از زیباکلام بپرسیم چهل سالگی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد و ما اکنون در چه وضعیتی هستیم؟

زیباکلام: ابتدایی‌ترین و اساسی‌ترین نکته‌ای که پیرامون انقلاب اسلامی ایران در چهل سالگی باید مطرح کنیم این است که از خود بپرسیم این انقلاب برای چه به وقوع پیوست؟ چهل سال پیش مردم ایران که علیه رژیم شاه به پا خواستند، چه می‌خواستند و به چه چیزی اعتراض داشتند؟ چه عواملی باعث اعتراض میلیونی و گسترده مردم ایران علیه شاه شده بود؟ اگر روشن کنیم که مردم ایران در سال ۱۳۵۷ چه می‌خواستند، آن وقت می‌توانیم بگوییم در این چهل سال چقدر از آن خواسته‌ها تحقق پیدا کرده و چه میزان آن، تحقق پیدا نکرده و به چه علت تحقق پیدا نکرده است. من همیشه در سخنرانی‌هایم از خانواده خودم مثال می‌زنم. مریم دختر وسطی من، درست در میانه دهه ۶۰ به دنیا آمده است. رشته مهندسی صنایع خوانده و اکنون نیز به عنوان مهندس صنایع مشغول به کار است. وقتی دبیرستان بود و یا در سال‌های اول دانشگاه، از من می‌پرسید شما سال ۱۳۵۷ فکر می‌کردید دارید چه کار می‌کنید؟ بعد از حوادث ۱۳۸۸ دیگر نمی‌پرسید شما سال ۱۳۵۷ فکر می‌کردید چه کار می‌کنید! بلکه می‌گفت شما اصلاً فکر هم می‌کردید؟! یعنی فاصله بین نسل‌های بعد از انقلاب تا این حد ایجاد شده است. ممکن است شما بگویید من اشتباه می‌کنم و برای دخترتان مریم متأسفیم، ولی اینگونه نیست، خانواده ما همه به آرمان‌های انقلاب وفادار هستند و همه در ۲۲ بهمن راهپیمایی رفتند. درست است که نزدیک به یک میلیون نفر در تهران به راهپیمایی رفتند، اما آیا فکر کرده‌اید اگر اجازه می‌دادند مخالفین هم به خیابان بیایند، چه تعداد انسان ایرانی به راهپیمایی می‌آمدند؟! اگر سه یا چهار میلیون نفر به خیابان می‌آمدند، آیا باز هم شما به راهپیمایی ۲۲ بهمن افتخار می‌کردید؟! فکر می‌کنم مقدم بر هر امر دیگری در چهل سالگی انقلاب، باید پرسید مردم در سال ۱۳۵۷ چه می‌خواستند؟
 
آیا مراجعه به شعارهای انقلاب می‌تواند جواب سؤال ما را بدهد؟

زیباکلام: قطعاً می‌تواند جواب دهد. فرض می‌کنیم در یکی از راهپیمایی‌های معروف سال ۱۳۵۷ مانند راهپیمایی تاسوعا، عاشورا، اربعین و راهپیمایی‌های میلیونی - که از تقاطع نواب و آزادی جمعیت جمع می‌شد و نزدیک ساعت ۱۱ و ۱۲ از دانشگاه صنعتی شریف به سمت میدان آزادی امکان تردد نبود - یک فردی به صورت تصادفی از دو هزار نفر یا سه هزار نفر از همه اقشار می‌پرسید برای چه به رژیم شاه اعتراض می‌کنید؟ چرا مرگ بر شاه می‌گویید؟ به نظر شما آن دو هزار نفر چه می‌گفتند؟ تا جایی که مطمئن هستیم همچین پیمایشی صورت نگرفته است. این بدان معنی نیست که ما نمی‌دانیم آن چندین میلیون نفر چه می‌خواستند، چرا که ما منابع گسترده دیگری داریم که نشان می‌دهد که مردم چه می‌خواستند. مثلاً مصاحبه‌های امام در فرانسه در همان مقطع که راهپیمایی‌ها صورت می‌گرفت، منبع خوبی است. با توجه به اینکه اخبار ایران در صدر اخبار جهان و شبکه‌های معروف خبری جهان قرار داشت، در اوائل سال ۱۳۵۷ که امام به پاریس آمدند انواع خبرنگاران در سراسر نقاط جهان به سمت پاریس می‌رفتند که با امام مصاحبه کنند. طبیعی است در آن شرایط بنیادی‌ترین و اساسی‌ترین سؤالی که از امام می‌پرسیدند این بود که چرا مردم ایران مخالف رژیم شاه هستند؟ و شما به عنوان کسی که مردم شما را رهبر این نهضت می‌دانند، چه می‌خواهید؟ امام در آن حدود سه ماه که در نوفل لوشاتو بودند بیش از صد و بیست مصاحبه داشتند. این مصاحبه‌ها اسناد انقلاب است، چون در تمامی این مصاحبه‌ها علت مخالفت با رژیم شاه و اقداماتی که بعد از سقوط شاه باید انجام می‌گرفت آمده است؛ جمهوری اسلامی چیست و چه تفاوتی با دیگر حکومت‌های اسلامی دارد؟ از ایشان پرسیده شده است و ایشان هم به سؤالات جواب دادند، البته فقط اسناد انقلاب در خصوص خواست مردم به سخنرانی‌های امام محدود نمی‌شود. در فضای نسبتاً بازی که به وجود آمده بود از اوایل سال ۱۳۵۷ حجم انبوهی از سخنرانی‌های دانشگاهیان، رجال سیاسی، جبهه ملی و روحانیون را در مجالس مختلف اعم از مسجد و منبر و حسینیه و ... داریم. مرحوم شهید بهشتی در مسجد نارمک سخنرانی داشته است در خصوص اینکه مشکل ما چیست و چرا علیه رژیم شاه هستیم. منبع سوم ما در خصوص بررسی خواسته‌های مردم، قطعنامه‌هایی است که بعد از برگزاری راهپیمایی‌های تاریخی قرائت می‌شد. صد‌ها هزار نفر مشت خود را بالا می‌بردند و آن را تأیید می‌کردند. آن قطعنامه‌ها روز بعد در روزنامه‌های مختلف اعم از کیهان و اطلاعات و آیندگان چاپ می‌شد؛ بنابراین وقتی قطعنامه‌ها، سخنرانی‌ها، اعلامیه‌ها و مصاحبه‌های امام را کنار هم می‌گذاریم مشخص می‌شود ما دنبال چه بودیم و چه می‌خواستیم. آن وقت من به دخترم پاسخ می‌دهم که ما فکر و اندیشه داشتیم. ما خواهان انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، خراب شدن زندان اوین، لغو شکنجه، نبود زندانی سیاسی، آزادی مطبوعات، لغو سانسور بودیم، چون رژیم شاه این موارد را از مردم دریغ کرده بود مردم علیه او قیام کردند. اکنون چهل سال از این اتفاق گذشته است.

اکنون اگر کسی از کره مریخ بیاید، وقتی به مریخ برگردد اگر از او بپرسند ایرانیان چه می‌خواستند؛ حتما می‌گوید ایرانیان انقلاب کردند که اسرائیل را نابود کنند، انقلاب خود را صادر کنند، با نظام سلطه در بیفتند و با آمریکا مقابله کنند، از شعار‌ها و سازماندهی راهپیمایی دولتی در هر ۲۲ بهمن، همین برداشت مریخی انتظار می‌رود.

در دهه فجر امسال هیچ اشاره‌ای به انتخابات آزاد، لغو شکنجه و سانسور نشد. فقط صحبت از نابودی اسرائیل و مقابله با آمریکا و صدور انقلاب بود، در صورتی که اصلاً این موارد جزء برنامه‌های انقلاب نبود. برنامه‌های انقلاب چیز دیگری بود که مصادره شد. گفتمان دیگری تحت عنوان آمریکاستیزی، تمام گفتمان دموکراسی خواهی و آزادی خواهی انقلاب را به حاشیه برد. به نظر من چهل سالگی موقعیت خیلی خوبی است که به عقب برگردیم و بگوییم چه می‌خواستیم و چرا اینگونه شد.
 
بسته نوروزی: آمریکا ستیزی جای دموکراسی خواهی نشست/ از شعارهای اصلی انقلاب فاصله گرفتیم/ حرف های شریعتی مارکسیستی است/ مرگ بر آمریکا بعدها به گفتمان انقلاب وارد شد
 
شعارهای ما استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود. آیا فکر نمی‌کنید ما ایرانیان اهل افراط و تفریط هستیم؟ این را در تجربه مشروطه و انقلاب اسلامی شاید بتوان دید.

زیباکلام: به‌عنوان کسی که در دوران جوانی و جاهلیت که اولی ـ جوانی ـ رفته است و دومی که جاهلیت بوده همچنان برقرار است، چون در دوران جوانی و جاهلیت مهندسی خوانده‌ام یاد گرفته‌ام ۲+۲ باید ۴ شود. اگر ۳ شده یا ۵ شود نشانگر آن است که یک جای کار اشتباه است. در ایران، علوم انسانی فوق‌العاده عقب مانده است. یکی از دلایل عقب ماندگی این است که به جای اینکه به مصادیق بپردازیم به کلی‌گویی می‌پردازیم، مثل اینکه بگوییم ما ایرانیان اهل افراط و تفریط هستیم، ما ایرانیان. من اساسا با گزاره‌ای که با «ما ایرانیان» شروع می‌شود مشکل دارم. برای اینکه فقط این نیست که بگوییم ما ایرانیان؛ و بعد نتیجه بگیریم، مشروطه و انقلاب اسلامی اینگونه شد و لذا باید نژاد ایرانیان را درست کنیم. دلیل دیگری که من با گزاره «ما ایرانیان» به شدت مخالفم این است که بعد از گزاره ما ایرانیان...، مصادیق شوونیستی، نژادپرستی، تقدیس ایرانیان، نژاد ایرانیان، تمدن ایرانیان، چه در چهارچوب شیعی یا آریایی و اهورایی پدیدار می‌شود. ما ایرانیان هیچ فرقی با دیگران نداریم، در بین ما دزد، مفسد اقتصادی، فداکار و متدین وجود دارد، برای همین است که من با گزاره «ما ایرانیان» بلافاصله مشکل پیدا می‌کنم.
 
من می‌خواستم به دوگانه عرف و ایدئولوژی بپردازم، اگر گفتم «ما ایرانیان» به خاطر رسیدن به تجربه مشروطه و جمهوری اسلامی بود.

زیباکلام: از نظر من برای پدیده‌ها، دلایل مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد. ما باید این دلائل را بررسی کنیم، اگر گفتمان دموکراسی خواهی بعد از ۲۲ بهمن کنار می‌رود و گفتمان مرگ بر آمریکا حاکم می‌شود، دلایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد. ربطی به اینکه در مشروطه چه اتفاقی افتاده و یا کوروش چه کرده و ما ایرانیان حافظه تاریخی نداریم و مسائلی از این دست ندارد. من به‌عنوان استاد علوم سیاسی که تخصصم تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر ایران است، می‌توانم بفهمم چرا گفتمان دموکراسی خواهی به آرامی بعد از انقلاب به حاشیه رانده شد و به جای آن گفتمان آمریکاستیزی، گفتمان غالب شد و تا امروز که اسفند ۱۳۹۷ هستیم این گفتمان همچنان به ضرر گفتمان دموکراسی خواهی ادامه پیدا کرده است.
 
به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی چه شد؟

زیباکلام: از نظر من دلائل آن کاملاً واضح است، شما نخستین اعلامیه دانشجویان خط امام را که حدود ساعت ۱ بعد از ظهر ۱۳ آبان توسط آقای ابراهیم اصغرزاده منتشر می‌شود را ببینید. در این اعلامیه حدودا ۲۰۰ یا ۳۰۰ کلمه‌ای چند بار لغت امپریالیسم تکرار شده است. یکی از دلائل اصلی که چرا گفتمان آمریکاستیزی بر گفتمان دموکراسی خواهی غالب شد سیطره و نفوذ مارکسیسم بود، جریانات چپ بسیار با نفوذ بودند، به لحاظ عددی زیاد نبودند. همچنان که وقتی اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد، نه مجاهدین رأی آوردند و نه چریک فدایی خلق و نه حزب توده، ولی در دانشگاه‌ها و تشکل‌های کارگری خیلی نفوذ داشتند، روشنفکران و نویسندگان، اغلب چپ و مارکسیست بودند؛ بنابراین تعدادشان کم بود، اما نفوذ گفتمان‌شان گسترده بود.

اینقدر گسترده بود که جریانات اسلام‌گرا تحت تأثیر گفتمان این‌ها قرار گرفته بودند. با مطالعه آثار شریعتی تصور می‌شود وی رئیس حزب کمونیست ایران است، اینقدر رد پای مارکسیسم در اندیشه‌های شریعتی برجسته است. نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز را بخوانید. سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۵۴ رسماً اعلام کردند که رهبری سازمان مارکسیست شده است و اعلام کردند آن کادر‌هایی را که با مارکسیست شدن سازمان مخالفت کرده‌اند را از بین برده‌اند. در روزنامه‌های سال ۱۳۵۸ اعم از جمهوری اسلامی، کیهان و آیندگان، تفکرات مارکسیستی موج می‌زند. در همه حوزه‌ها از جمله صنایع، کشاورزی و هر چیز دیگر ایران، گفتمان مارکسیستی غالب است. درست است که انقلاب اسلامی بود، ولی در سال ۱۳۵۸ مقدار زیادی از جامعه ایران مارکسیسم زده و چپ زده بود. به نظر من سیطره مارکسیسم زدگی اینقدر زیاد بود که امام را هم در بر گرفت. امام در ابتدا خیلی به اینکه آمریکا را نابود کنیم و سفارت آن را تسخیر کنیم اعتقاد نداشت. ایشان هم به موج قوی که مارکسیست‌ها راه انداخته بودند، پیوست و در رأس جریان ضد آمریکایی قرار گرفت. به‌عبارت دیگر، موج آمریکاستیزی که از جانب چپ‌ها می‌آمد اینقدر زیاد بود که امام را هم با خود همراه کرد و عملاً بعد از ۱۳ آبان و در محرم آن سال اگر کسی در آذر یا دی ماه از کره ماه می‌آمد فکر می‌کرد در سفارت آمریکا یک فرد بزرگی دفن شده است، چون تمام هیأت‌های مذهبی و دسته‌جات سینه‌زنی از شش گوشه تهران حرکت می‌کردند به جای اینکه به شاه عبدالعظیم و جا‌های مذهبی دیگر بروند به سفارت آمریکا می‌رفتند. یعنی تمام هیات‌های سینه زنی به پشت سفارت آمریکا می‌آمدند و سینه می‌زدند و نذری پخش می‌کردند. درست است که این موج از مارکسیست‌ها راه افتاده بود، اما دشمنی با آمریکا عملاً اسلامی شده بود. دیگر کسی در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ دنبال این نبود که این را مارکسیست‌ها به راه انداخته‌اند، مسلمانان در آمریکاستیزی از مارکسیست‌ها جلوتر افتادند و تا به امروز هم ادامه دارد.

یعنی این گفتمان آمریکاستیزی در جمهوری اسلامی تحت غلبه‌ای است که مارکسیست‌ها داشته‌اند؟

زیباکلام: بله دقیقا همین است. اخیراً یک ویدئویی از من به نمایش گذاشته شده که مربوط به سال ۱۳۵۷ است. من در آن فیلم می‌گویم: «صنعت ایران مونتاژ است و وارداتی و وابسته است». این‌ها تمام چیز‌هایی بود که مارکسیست‌ها مطرح می‌کردند. اینکه شاه نماینده بورژوازی کمپرادور است. اصطلاح بورژوازی کمپرادور را از مارکسیست‌ها گرفته‌ایم. اصطلاحاتی مانند جهان سوم، در حال توسعه، توسعه نیافته، امپریالیسم و وابستگی همه مربوط مارکسیست‌ها بود.
 

 

شما گفتید ما از گفتمان دموکراسی خواهی به آمریکاستیزی تغییر وضعیت دادیم و آگاهانه بین آمریکاستیزی و استکبارستیزی، فرق می‌گذارید، آیا این مفاهیم با هم متفاوتند؟

زیباکلام: در سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ واژه «استکبار» مطرح نیست. حتی در دوران انقلاب هم واژه استکبار خیلی مطرح نیست و از واژه امپریالیسم استفاده می‌شد. به تدریج امپریالیسم کنار رفت و جای آن استکبار قرار گرفت. اما فرقی نمی‌کرد، نگاه همان نگاه مارکسیستی است.

جریان چپ در آن دوره در ایران اقبال عمومی نداشت و اسلام‌گراها جریان غالب بین توده مردم بودند و در کنار آن هم همان اوایل، برخورد قهری با جریانات چپ شد و به مرور کنار رفتند، استمرار این امر از کجا بود؟ به نظر شما انداختن توپ در زمین دانشجویان خط امام و اشغال سفارت آمریکا مقداری ساده‌سازی مساله نیست؟

زیباکلام: این ادبیات سیاسی که ما امروز ـ در اسفند ماه ۱۳۹۷ ـ و چهل سال بعد از انقلاب، استفاده می‌کنیم ارث مارکسیست‌ها و جریان چپ بوده و ربطی به اسلام و اسلام‌گرایی ندارد. اما دو سؤال مطرح می‌شود، چرا این گفتمان توانست در بین اسلام‌گرایان برای خود جا باز کند؟ سؤال دوم اینکه مارکسیسم یک اوجی در دنیا داشته و الان ـ سال ۹۷ ـ ده‌ها سال از آن اوج می‌گذرد. یک زمانی حزب کمونیست ایتالیا، فرانسه و اسپانیا تا آستانه گرفتن قدرت با صندوق رأی پیش رفتند. حزب کمونیست ایتالیا ۴۰ یا ۵۰ سال پیش فاصله کمی تا به قدرت رسیدن در ایتالیا داشت، فرانسه و جا‌های دیگر هم به این شکل بود. اما امروز مارکسیسم دیگر درخشندگی دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی را ندارد. اما آن ادبیات تحت عنوان اسلام، همچنان در ایران رایج است و جریان اصول‌گرا به خصوص جریان تندرو و جبهه پایداری، زیر علم آن‌ها همچنان سینه می‌زنند؛ بنابراین دو سؤال مهم مطرح می‌شود. چرا این درخشندگی مارکسیسم اینقدر زیاد بود که در جریانات و تفکرات مذهبی سرریز شد و مذهبی‌های رادیکال انقلابی، مثل علی شریعتی، سازمان مجاهدین، جنبش مسلمانان مبارز و روحانیت مبارز و ... خریدار این تفکر شدند؟ سؤال دوم که مهم‌تر است این است که چرا این مسئله در این چهل سال تداوم پیدا کرده و همچنان مرگ بر آمریکا گفتمان اصلی جمهوری اسلامی ایران است و چرا در همان سال‌های ۵۸، ۵۹ و ۶۰ به گفتمان اصلی تبدیل شد؟ پاسخ سؤال دوم راحت‌تر است، زیرا گفتمان آمریکاستیزی و گفتمان استکبارستیزی و مرگ بر آمریکا یک مواهبی داشت. مواهب سیاسی آن برای نظام جمهوری اسلامی بود که باعث شد آن را رها نکنند. بزرگ‌ترین موهبت آن این بود که شکوه دوباره برای امام و رهبران جمهوری اسلامی می‌آورد و دوباره ایران را مثل دوران انقلاب در سطح جهانی مطرح کرده بود و همه اذهان و نگاه‌ها متوجه ایران شده بود. ایران خبر ساز شده، بنابراین چیز خوبی بود. نکته دوم این که آمریکاستیزی باعث شد که گفتمان دموکراسی خواهی که مسئولان جمهوری اسلامی خیلی از آن خوششان نمی‌آمد عملاً رها شد. یعنی آزادی مطبوعات، نبود زندانی سیاسی، لغو سانسور و در این موارد کسی در سال‌های ۵۸ و ۵۹ صحبت نمی‌کرد، زیرا چیزی که در مورد آن صحبت می‌شد و مهم بود مبارزه با آمریکا و استکبارستیزی بود؛ بنابراین در سال ۵۹ و سال ۶۰ صحبت درباره انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و نبود زندانی سیاسی، حرف مضحکی بود. گفته می‌شد که اکنون وقت مطرح کردن این بحث‌ها نیست و ما در حال جنگ با آمریکا و استکبار جهانی هستیم. آمریکا به ایران حمله کرده و صدام نماینده آمریکا است، بعد شما در مورد حقوق بشر و آزادی مطبوعات سخن می‌گویید؟! بنابراین برای حکومت گفتمان آمریکاستیزی بسیار جالب و پر برکت بود. با یک برچسب آمریکاستیزی جلوی همه دهن‌ها را بسته بودند. افراد خجالت می‌کشیدند که بگویند مبارزه با آمریکا زیاد مهم نیست و چیزی که مهم است آزادی مطبوعات است. در عوض آمریکاستیزی و جنگ با عراق مهم بود. آمریکاستیزی مواهب سیاسی زیادی برای حکومت جمهوری اسلامی ایران داشت و بزرگ‌ترین موهبتش این بود که روشنفکران، تحصیل‌کرده‌ها، مطبوعات آزاد و آزادی خواهان را خفه می‌کرد، اگر غیر این می‌شد نظام جمهوری اسلامی نمی‌توانست آزادی را از بین ببرد. تحت لوای اینکه در حال مبارزه با آمریکاست؛ شکوه، جاه و جلال مبارزه با آمریکا باعث می‌شد صدا‌ها خفه و دهان‌ها بسته شود.
 
بسته نوروزی: آمریکا ستیزی جای دموکراسی خواهی نشست/ از شعارهای اصلی انقلاب فاصله گرفتیم/ حرف های شریعتی مارکسیستی است/ مرگ بر آمریکا بعدها به گفتمان انقلاب وارد شد
 

الان هم همین گونه است. کسانی که در خط اول آمریکاستیزی قرار دارند، یک بار در خصوص انتخابات آزاد، دلیل رد صلاحیت‌های شورای نگهبان و دلیل خودکشی افراد در اوین صحبت نمی‌کنند. فقط در راستای آمریکاستیزی، دفاعی بودن موشک‌های ایران و اینکه کسی هم حق ندارد بگوید که موشک تولید نکنید، صحبت می‌کنند.

بحث‌های جدید از دل همین جریان و گفتمان حاکم بیرون می‌آید؛ مثلاً توسعه اقتصادی، سازندگی و گفت‌وگوی تمدن‌ها را می‌شنویم و در مقطعی فضای باز می‌بینیم، جامعه مدنی و توسعه سیاسی مطرح می‌شود، شما این موارد را در کنار آن چگونه تحلیل می‌کنید؟

زیباکلام: حقیقت این است که موج اولیه آمریکاستیزی که به راه افتاد توسط چپ‌ها، دانشجویان مسلمان خط امام، دفتر تحکیم وحدت، روحانیون مبارز و آقایان علی‌اکبر محتشمی‌پور، هاشمی‌رفسنجانی و خوئینی‌ها بود. جناحی که اصطلاحاً به آن‌ها بازار و جناح راست می‌گفتند خیلی زیر علم آمریکاستیزی سینه نمی‌زدند. جریان چپ اسلامی و روحانیون مبارز، نهضت آزادی (مهندس سحابی)، دانشجویان خط امام و حزب جمهوری اسلامی به خصوص جناح چپ آن شامل مرحوم هاشمی و آقای میرحسین موسوی، حسین کمالی و این تیپ افراد، بر طبل آمریکاستیزی می‌کوبیدند.

اگر شما در سال ۶۵، ۶۶ یا ۶۷ در خصوص آزادی با این آقایان ـ سیدمحمد خاتمی، ابراهیم اصغرزاده، عبدالکریم سروش، مصطفی تاجزاده، موسوی خوئینی‌ها و هاشمی‌رفسنجانی ـ صحبت می‌کردید، آن‌ها به شما می‌خندیدند و می‌گفتند که خجالت نمی‌کشید؟ ما درحال جنگ با آمریکا و امپریالیسم و استکبار هستیم و شما از آزادی حرف می‌زنید؟! چرخ باید می‌گشت و زمان باید می‌گذشت. ابراهیم اصغرزاده که رئیس دانشجویان مسلمان خط امام بود، برای مجلس چهارم شورای اسلامی رد صلاحیت شد. موسوی خوئینی‌ها سقوط کرد و روزنامه علی‌اکبر محتشمی‌پور را بستند و مجله بیان را گرفتند تا به آرامی پیشگامان آمریکاستیزی و چپ‌های دهه ۶۰ متوجه شوند که اشتباه کردند و چیزی که مهم بود مرگ بر آمریکا نبود، بلکه انتخابات آزاد و حاکمیت قانون و بسته شدن زندان اوین بود. این موارد خیلی مهم‌تر از آمریکاستیزی و استکبارستیزی بود. این افراد غول بودند و در دهه ۶۰ کسی جرأت نداشت به این افراد حرف بزند، باید کتک می‌خوردند تا متوجه شوند که آزادی، حاکمیت قانون، بسته شدن زندان اوین و نبود زندانی سیاسی مهم است، این افراد را امروز ما به اسم اصلاح‌طلبان می‌شناسیم. اصول‌گرایان، راست می‌گویند که این افراد تجدیدنظر طلب هستند، این افراد بودند که بالای دیوار سفارت آمریکا رفتند، اما امروز پشیمان شده‌اند. نه از بالا رفتن دیوار سفارت بلکه از این پشیمان شده‌اند که باید به دنبال آزادی، حاکمیت قانون و استقلال قوه قضائیه می‌رفتند و این موارد برای پیشرفت یک کشور مهم است. در دهه هفتاد این امر را فهمیدند و تبدیل به اصلاح‌طلب شدند. در این ۲۰ سال یعنی از سال ۷۶ تا ۹۷ صدر و ذیل اصلاح‌طلبی، همان شعار‌های انقلاب است. اگر تمام حرف‌ها و کلی گویی‌های آن را کنار بگذاریم خلاصه امر این است که انتخابات باید آزاد باشد و قوه قضائیه باید مستقل باشد در اوین نباید زندانی سیاسی وجود داشته باشد و باید احزاب و جامعه مدنی وجود داشته باشد. این افراد همان کسانی هستند که دهه ۶۰ امام را خدا و مبارزه با آمریکا را اوجب واجبات می‌دانستند که بعد سرشان به سنگ خورد.

تعدادی از اصول‌گرا‌ها هم به آرامی متوجه شدند که اصولگرایی فقط سر سپردگی و تبعیت نیست و فرد باید از خود فکر و نظری داشته باشد و ممکن است در برخی از جا‌ها نظرشان با نظر حکومت هم‌خوانی نداشته باشد. من معتقدم که پس از یک وقفه حدود ۱۵ ساله به آرامی برخی از اسلام‌گراها، فعالان و کنشگران متوجه شدند که اشتباه کرده‌اند در دهه ۶۰ به دنبال آمریکاستیزی رفته‌اند و مسائل مهم‌تر از آمریکاستیزی هم وجود دارد، اما ناتوان هستند و نمی‌توانند که آزادی خواهی و دموکراسی خواهی را به گفتمان اصلی جریان اصلاح‌طلبی تبدیل کنند، ولی خواه ناخواه این اتفاق خواهد افتاد.
 
ادامه دارد...
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
تورج
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۳۶ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۸
0
0
بسیار عالی استاد عبدلهی گرامی
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی