
دیدارنیوز - شرق: «هيئت تعيين درصد جانبازي به سراغم آمد و آن تيم، من را جانباز اعلام کرد و...؛ درصد جانبازي 70 درصد تعيين شد». حجاريان در سالگرد ترور خود درباره اينکه به واسطه مشکلاتي که برايش حادث شده، جانباز اعلام شده؛ اما برخي ارگانها که نامي از آنها نبرده، با اين موضوع مخالفت کردهاند. حجاريان گفته است که از مزاياي جانبازي فقط از طرح ترافيک سالانهاش براي تردد به مراکز درماني استفاده ميکند. حجاريان البته در اين گفتوگو در پاسخ به اينکه بعضي به جانبازي بهمثابه رانت نگاه ميکنند، گرچه اذعان دارد سوءاستفادههايي صورت ميگيرد؛ اما ميگويد: «با اين تصور که جانبازان بهخاطر وضعيتشان به آلاف و الوف رسيدهاند، موافق نيستم».
آقاي حجاريان! همانطورکه اطلاع داريد پس از دوم خرداد شما را «تئوريسين اصلاحات» ناميدند. پس از ترور نيز «جانباز اصلاحات» خوانده شديد. اطلاق اينگونه عناوين را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
بهطورکلي استفاده از اين قبيل عناوين را مناسب نميدانم. چنانکه پيشتر در گفتوگويي اعلام کردم، خود را «تئوريسين اصلاحات» هم نميدانم. به طريق اولي موافق عنوان «جانباز اصلاحات» هم نيستم. هرچند به گمان بعضي، خودزني کردهام و ميدانيم پس از خودزني از اساس موضوع جانبازي منتفي است!
فارغ از موافقت يا عدم موافقت شما به هر تقدير بحث درباره چنین عناويني گشوده است... .
بله. شايد بهتر باشد اين بحث را از منظر فقهي بررسي کنيم. ببينيد! چنانکه ميدانيم در فقه و رسالههاي عمليه درباره غسل و کفن شهيد بحثهايي مطرح شده و گفتهاند وي را بايد با لباس خونآلود دفن کرد. اين تعريف به فرد يا افرادي دلالت دارد که در ميدان جنگ در مقابل کافران و باغيان قرار گرفته و جان باختهاند. تأکيد بر ميدان جنگ بسيار مهم است، زيرا امام خميني در پاسخ به يک استفتا درباره حکم پاسداران و محافظان شخصيتها معتقد است غسل و کفن از آنها ساقط نيست. درباره جانبازان بحث فراتر از اينهاست، زيرا جانبازي از جمله مقولات مستحدثه است و حکم فقهي درباره آن موجود نيست؛ اما ميدانيم ديه جانبازان جبهههاي جنگ که بهخاطر دفاع از خاک و عقايدشان ازخودگذشتگي کردهاند، بر عهده دولت است و بايد بهنحوي خسارت وارده جبران شود و اکنون، با ايجاد تسهيلات مختصري مانند تأمين دارو، ويلچر، پروتز، مخارج بيمارستان و همچنين مقرري براي پرستاران، آنها را مراعات ميکنند. اين کار وظيفه هر دولتي است چه ايران چه کشورهاي غير.
شما بر «تسهيلات مختصر» تأکيد کرديد، اما تصور برخي فراتر از اين است تا حدي که گاهي جانبازي بهمثابه رانت تلقي ميشود.
بله. ما بايد ميان حقوق جانبازي و سوءاستفاده بعضي تفکيک قائل شويم.
فارغ از بحث سهميهها بايد بگويم با اين تصور که جانبازان بهخاطر وضعيتشان به آلاف و الوف رسيدهاند، موافق نيستم. مطلع هستم، بنياد شهيد امکانات ضعيفي براي پوششدادن به اين قشر دارد. چنانکه ميبينيم شهرهاي ايران خانهنشيني را به جانبازان تحميل کرده است، زيرا امکان استفاده آنها از معابر عمومي، برخلاف کشورهاي اروپايي، ممتنع است. همچنين با تغيير هنجارها و ارزشها، نگاهها به جانبازي تغيير کرده است. فيلم گيلانه بهخوبي بيمهريهاي مردم نسبت به جانبازان را به تصوير کشيده است.
به خود شما بازگرديم. بههرحال شما جانباز محسوب ميشويد يا خير؟
ببينيد! با توجه به تعاريفي که اشاره کردم، مشخص نيست من در اين ميانه چهکارهام؟ نه در جنگ جانباز شدهام، نه دشمن به من حمله کرده است.
ترور من به تعبير يک شخصيت عاليرتبه نظام محصول غبارآلودگي فضاي کشور و خودزني دوستان بوده است! به هر ترتيب من لايق آن نيستم تا در عداد جانبازان جنگ شمرده بشوم کما اينکه اگر مرده بودم مطابق آراي فقهي صدرالاشاره شهيد محسوب نميشدم. بعد از بيرونآمدن از کما، هيئت تعيين درصد جانبازي به سراغم آمد و آن تيم، من را جانباز اعلام کرد و چون مشکلات تعادل، گفتار، فلج دست چپ و آسيب نخاع و مخچه عوارض بسياري بهجاي گذاشته بود، درصد جانبازي 70 درصد تعيين شد.
شنيده بودم برخي با جانبازي شما مخالف بودند... .
بله. يکي از ارگانها به اين حکم اعتراض کرد و گفت، چرا فلان فرد معلومالحال را جانباز اعلام کردهايد؟! ادعاي هيئت رسيدگي اين بود، حجاريان بهعنوان نایبرئيس شوراي شهر در مقابل محل خدمت خود و در حال رسيدگي به امور اربابرجوع ترور شده و ميتوان او را جانباز حين خدمت قلمداد کرد؛ اما مخالفان نميپذيرفتند. البته من از مزاياي جانبازي هيچ استفادهاي نکردهام جز يک عدد طرح ترافيک سالانه بهمنظور تردد به مراکز درماني.
دست روي ماشه در ساعت هشت و سي
از ساعت شش صبح موتورسيکلتي با دو راکب در خيابان بهشت مشغول گشتزدن بود. در ساعت 8:35 هنگام پيادهشدن حجاریان از خودرو، يکي از راکبان موتور به آرامي پياده شده و به طرف او آمده و با شليک دو گلوله وي را از ناحيه گونه و کتف مجروح کرد. يکي از خانمهاي کارمند شوراي شهر که از پشت پنجره شاهد واقعه بوده است، اظهار کرده که سرنشينان موتور که کلاهکاسکت بر سر داشتهاند، قويهيکل و داراي ريش و سبيل بودهاند. سعيد حجاریان بلافاصله پس از زخميشدن توسط احمد حکيميپور به بيمارستان سينا منتقل شد. اين گزارش ايسنا از لحظه وقوع حادثه است. احمد حکيميپور در جريان ترور حجاريان به روايتي دو روز در بازداشت بهسر برد، اما با دستگيري سعيد عسگر آزاد شد.حجاريان بعدا به اعتماد گفته بود: بعد از ترور من، به دليل آنکه بيمارستان سينا نزديکترين بيمارستان به شوراي شهر بود و خون زيادي هم از من رفته بود و مجاري تنفسيام مسدود شده بود، دوستان زحمت کشيدند و مرا به آنجا رساندند و الحق که پزشکان ايراني آنچه از علم و دانش در توان داشتند براي درمان من کوتاهي نکردند».
روايت روغني
«... من بعد از دستگيري متوجه شدم كه حجاريان ترور شده، ولي قرار بود كه حجاريان كتك بخورد. مقدمي گفته بود كه حجاريان براي براندازي نظام كار ميكند لازم است كه تنبيه شود، بنابراين ما قرار گذاشتيم كه من و موسي مراقب باشيم. شب قبل از عمليات من و موسي جاننثاري در باشگاه همديگر را ديديم و من گفتم: سعيد عسگر گفته قرار است ما دو نفر براي مراقبت برويم و بچهها سعيد حجاریان را تنبيه كنند. ما روز حادثه رفتيم و آقا سعيد (سعيد عسگر) را ديديم. من و آقا موسي (جاننثاري) در پارك نشستيم. بعد من به موسي گفتم سعيد رفت بلند شو برويم. ديديم كه صداي تير آمد. به موسي گفتم با سعيد عسگر در فروشگاه قدس قرار داريم. رفتيم فروشگاه و آقا سعيد عسگر يك نايلون به آقا موسي داد. البته من سلاح را نديدم، اما بعدا متوجه شدم كه سلاح داخل شلوار بوده است. بعد به سينما رفتيم و بعد به بانك رفته فيشها را پرداختيم و به منزل رفتيم. سعيد عسگر گفت: سعيد حجاريان براي براندازي نظام كار ميكند، من گفتم مشكلي ندارد و من براي ضربوشتم ميآيم و كمك ميكنم. من در قضيه سعيد حجاريان براي ضربوشتم حضور داشتم...».اين روايت مهدي روغني از متهمان ترور سعيد حجاريان است، در دادگاه به تاريخ بيستم ارديبهشت 79، از روز حادثه و عقبه فکري آن. سعيد عسگر، عامل ترور، 15 سال بعد از آن حادثه در برابر اين پرسش که پشيمان نيستيد؟ گفت: پشيمان؟! نه.
حجاريان را خدا زد
سال گذشته بود که سعيد حجاريان درباره آن واقعه و برخورد با محکومان آن گفته بود: «همانطور که ميدانيد، حتي ۱۵ سال حبسي هم که برايش تعيين کرده بودند به کمتر از يک سال رسيد. گفته بود حجاريان را خدا زد. شبيه مارادونا که وقتي توپ را با دست وارد دروازه کرد گفت دست خدا بود!»حجاريان را خدا زد، جملهاي بود که مهدي روغني گفته بود، در همان گزارشي که پنج سال پيش يکي از خبرنگاران پيگير در يک بازه زماني به سراغ عاملان حادثه رفته و با آنها گفتوگو کرده بود.روغني درباره ترور حجاريان گفته بود: «سعيد حجاريان را خدا زد. نميخواهم اغراق کنم که آدم مذهبي هستم، ولي اين کار، کار خدا بود. از اول تا آخرش تخصصي کار خدا بود. حالا خدا لطف داشت به اسم ما تمام شد و به ما عزت داد...».مهمتر از اينها ولي اين نکته بود که چندسال بعد از ترور سعيد حجاريان که دادگاه متهمان حمله به خوابگاه دانشگاه علامهطباطبايي برگزار شده بود، منشي هنگام قرائت کيفرخواست، او را فردي بدون سابقه کيفري معرفي کرده بود.
حاتميکيا و شهر آلوده و هر سعيدي
همه آنها که در ترور حجاريان نقش داشتند، الان به زندگي عادي خود مشغول هستند و مهمترينشان سعيد عسگر است با آن لبخند معروف در دادگاه و تصاويرش با چفيه که ابراهيم حاتميکيا در وصفش همان روزها يادداشتي نوشت و خواست از جامعه مذهبي و متدين و حتي جبههرفتهها اعلام برائت کند و به همين خاطر مطلع يادداشت خود را هم به جنگ پيوند زد و به «شهر آلوده»، موضع حاتميکيا در اين يادداشت، يکي از موضوعات بهروز آن روزگار بود. بحثکردن درباره قرائتهاي مختلف از دين و آنچه پيش از دوم خرداد صورت گرفته و البته در برخي از فيلمهاي سينمايي هم به تصوير کشيده شد و دومخرداديها و جريان راست بارها دربارهاش نوشتند.ابراهيم حاتميکيا در آن يادداشت به تاريخ فروردين 79 در روزنامه صبح امروز نوشت: «عکس «سعيد عسگر» را روزنامهها چاپ کردند. تصويري نه چندان واضح. اگر گذري تصويرش را ببيني يک لحظه با «حاجهمت» اشتباهش ميگيري. چه ميگويم. سعيد عسگر و شهيد حاجهمت! من هم جا خوردم. چه شده است. آغاز سال 79 و چنين توهمي!... نميدانم اواخر جنگ هنوز خاطرتان هست. بعد از قبول قطعنامه از طرف ايران و حمله گروهک رجوي از سمت جنوب غرب ايران. خشمي غريب از سوي مردم. پخش ديرهنگام موسيقي اي ايران! از راديو و تلويزيون! همان روزها من هم در هيبت فيلمبردار به کرمانشاه رسيدم. شهر نيمهتعطيل، خبر از توقف گروهک رجوي در نزديکي منطقه کوزران. در حال گشت شهر بودم که رفيقي را يافتم. او مضطرب بود و به ما پيشنهاد داد هرچه سريعتر لباسهايمان را تغيير دهيم. چرا که «شهر آلوده» است. واژه شهر آلوده براي اولين بار به گوشم رسيد.... عزيزان شهر آلوده است. چفيه حاجهمت به يغما رفته است. ريش به خون خضاب شده حاجهمت به دست صورتکسازان نيرنگ و نفاق، جعل شده است. بهوش باشيم. من نميدانم چه اصراري بوده است که همه روزنامههاي دوم خرداد چنين عکسي را از سعيد عسگر قاب کردهاند. خدا کند مکر ژورناليستي نباشد. خدا کند از حب علي دست به چنين کاري زده باشند. واي چه ميبينم. سال 79 روزنامهها با عکسي آذين ميشوند که چفيه، اين نماد بسيجي، همچون نماد آغازي شوم بر سال جديد تعبير شود!... من تحليلگر خوبي نيستم. ولي وقتي شهر آلوده ميشود جز سايه نشستن و نظارهکردن کاري از دستمان بر نميآيد. نميدانم چه مرگم شده است که زبان به تکلم باز کردهام. حس غريبي آزارم ميدهد. نکند سال 79 سال به محکمهکشاندن بچههايي باشد که هشت سال به دفاع از اين آب و خاک «يا علي» گفتند. مواظب باشيم در دام سياستبازاني گرفتار نشويم که چنان واژهها را مسخ کنند که نام بسيج و بسيجي مترادف با خشونت تعبير شود. هر سعيدي، عسگر نيست. هر سعيدي، امامي نيست. ميتواند سعيد حجاريان نيز باشد».
جلاييپور: همدردم
حميدرضا جلاييپور در پاسخ به يادداشت حاتميکيا با او از به يغمابردن چفيه ابراز همدردي کرد و در صبح امروز نوشت: «... برادر حاتميکيا من در جبهه از نزديک با شهيد همت محشور نبودم، اما بيش از چهار سال با شهيد محمد بروجردي که از جنس حاج همت بود، دوست و محشور بودم و هروقت نام سپاه يا بسيج ميآيد، بيش از همه به ياد صداقتها، بيآلايشيها و ايمان و مردم دوستي او ميافتم.. لذا من و همه بچههاي نسل جنگ از اينکه نبايد چفيه اين نماد نسل ايثار و خلوص آسيب ببيند، با شما همدرد و رأييم و چاپ آن عکس را در روزنامهها کار پختهاي نميدانيم و البته از جنس مکر ژورناليستي نبود ولي به نظر در پس يادداشت شما چرا چفيه اين نماد ايثار به مخاطره افتاده است خود را آشکارا نشان ميدهد و پاسخ به آن حتي مهمتر از هشدار به شهر آلوده است».
خودسرها
در ماجراي ترور حجاريان، عوامل اين ترور هم به عناصر خودسر مرتبط دانسته شدند و محاکمه بعد با برگزاري دادگاه پايان گرفت در حالي که سعيد عسگر به اتهام اقدام عليه امنيت کشور از طريق مباشرت به ترور سعيد حجاريان و ابوالقاسم شفيعي به مجازات 15 سال حبس در زندان اصفهان محکوم شدند. سيدمحسن مجيدي نيز به اتهام اقدام عليه امنيت کشور از طريق معاونت در ترور حجاريان و شفيعي و کاوه به 10 سال حبس در زندان شيراز محکوم شدند و محمدعلي مقدمي به اتهام اقدام عليه امنيت کشور از طريق معاونت در ترور حجاريان به هفت سال حبس در زندان کرمانشاه محکوم شد. بقيه متهمان نيز به حبس از چهار تا سه سال محكوم شده و موسي جاننثاري، مهدي روغني و سعيد گگوناني نيز تبرئه شدند. اما مدتي بعد خبر رسيد که محکومان آزاد شدند و مجلس ششم در اينباره از وزير دادگستري پيگيري و سؤال کرد، وزير به صحن نيامد و تنها اين توضيح را داده بود که چون در مسائل مربوط به قوه قضائيه مسئوليت ندارد، لذا نميتواند پاسخگو باشد.حجاريان بعدا درباره ترورش به روزنامه «شرق» گفته بود: معتقدم سعيد عسگر در جريان ترور من کارهاي نبود. عسگر تنها ماشه بود. آنهايي که ماشه را کشيدند مهم هستند. آنهايي که من را ترور کردند افراد بيتجربهاي بودند...».