با ورود انسان به زندگي اجتماعي و توسعه فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي و شكل گيري عقايد ديني كه مؤلفه هاي سازنده تمدن بشري مي باشـند، پوشـاك، نـوع، رنـگ،جنس، شـكل و سـبك دوخــت زمينــه فرهنگــي يافــت و كــاركرد اجتمــاعي و فرهنگــي نمــادين آن برجــسته شــد.
دیدارنیوزـ اهمیت لباس بهعنوان بخشی از سلایق و هویت اجتماعی و فردی، بازنمای پایگاه طبقاتی، سویههای هستیشناختی، جنسیت و سکسوالیته، مقاومت، نافرمانی و بهطور کلی جایگاه تحولات، گفتمانها، سوژهها، امیال و... است؛ بهویژه آنکه با تحولات تکنولوژیکی و سبکشناختی ناشی از تحولات بعد از انقلاب صنعتی و عصر مدرن تغییرات بسیاری به خود دیده است. این تغییرات موجب شده است که لباس بیش از پیش به محل تلاقی گفتمانها، سبکها، مواضع، رهیافتها و امیال مبدل شود.
شاید بتوان گفت لباس طی دورانی طولانی در سه قالب لباس زیستی، لباس ملی و لباس سیال تحولیافته است؛ بهگونهاي که آیچر و هایگین معتقدند که «لباس و پوشش و زیورآلات بهقدری برای انسان مهم است که تعریف انسان بدون آنها تنها تعریفی ذهنی است». لباس ملی بیشتر محل بازنمایی هویتهای گستردهتری همچون قومیت، مذهب و جنسیت در سطحی کلان بوده است؛ از این جهت هم مبین توانمندی فرهنگی و اقتصادی یک جامعه و نیز نشانگر سطوح کلان هویتهایی چون مردانگی، ملیت و ایمان در آن جامعه است.
بههمین دلیل پوشاک و نوع پوشش ازجمله اصلیترین مولفههای هویت در جوامع بهحساب میآید. با گذر از عصر روایتهای کلان و سیالشدن زندگی روزمره بهویژه بعد از دهه ۱۹۶۰ و تغییرات اقتصادی در حوزه تولیدِ فوردیستی، لباس علاوه بر بازنمایی ساخت جنسی، ملی و مذهبی فرد یا یکگروه، نشانگر عناصر سیالی از هویتهایی است که خود را به میانجی بدن، لباس و اشکال سیالی از زندگی و میل بازنمایی میکنند. به همین خاطر است طی این دوره لباس سیال، پدیدهای است که «نشاندهنده پایگاه اجتماعی-اقتصادی، مذهبی، شغلی و احوال روحی، مطالبات و مواضع پوشندگان آنها و برتابنده تفاوتهای جنسی، سنی و جایگاه طبقاتی افراد در گروههای اجتماعی گوناگون است.
همانطور که گفته شد لباس نشان دهنده تفاوتهای جنسی بوده است اما به مرور با تغییراتی در دنیای مدرن حتی این خاصیت خود را نیز ممکن است از دست بدهد. برای مثال در مراسم اسکار امسال (2019) بیلی پورتر با لباسی ظاهر شد که نیمی مردانه و نیمی زنانه بود. لباس این بازیگر و خواننده آفریقایی - آمریکایی در مراسم اسکار حاشیه های زیادی بوجود آورد تا جایی که این هنرمند مورد تهدید قرار گرفت و در صفحات شبکه های اجتماعی از او به عنوان سیاه پوستی یاد شد که «تهدیدی است برای ارزشهای مردانگی سیاهان». اما او که معلوم نیست به چه دلیلی این نوع لباس را انتخاب کرده بود، پیش از حضور در مراسم فرش قرمز اسکار در مصاحبه با مجله وگ گفته بود که «مردم امشب با لباسم خیلی راحت نخواهند بود اما انتخاب پوشش من به کسی ارتباط ندارد.» او گفت می داند که لباسش امکان دارد بسیاری را خشمگین و ناراحت کند.هر چند تا ساعتها بعد از این مراسم او آماج حملات و توهین ها بود اما تاکنون توضیحی در مورد انتخابش نداده است.
نوع جنس، رنگ، طرز دوخت، شکل و فرم مربوط به تنپوشها با مجموعهای از ارزشها و معیارهای فرهنگی، اخلاقی، معنوی و باورهای دینی و مذهبی و آرمانی درآمیخته است». لباس چنان در جامعهشناسی و مردمشناسی مهم است که امروزه از چیزی به نام زبان پوشاک سخن به میان میآید. متفکران جامعهشناسان از زیمل و توشتاین وبلن گرفته تا متفکران پستمدرنی چون بوردیو و گیدنز، به بحث از پوشش و لباس و اهمیت آن در جامعه پرداختهاند.
پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی تحت تاثیر مصرف نمایشی ویلن و رویکردهای ساختارگرایانه فرانسوی سعی دارد نشان دهد که پوشش تا چهاندازه بازنمای ساخت طبقاتی و اجتماعی گروههای اجتماعی، جنسها و خردهفرهنگها و انواع مقاومتها و نافرمانیهاست. بهنظر وی افراد در طبقات اجتماعی به اشکال گوناگونی از طریق مصرف لباس و البسه به بازنمایی طبقه خود و تمایز طبقاتی خودمیپردازند. چنانچه فردی که لباسهای مربوط به خود را از کمپانی شانل فرانسه یا از فندی انگلستان تهیه میکند، بیش از آنکه در پی قابلیتهای این کمپانیها در دوخت یا جنس پارچه باشد، در پی متمایز ساختن خود از طبقات پایینتر یا همطبقهایهای خود است.
لش با تاکید بر مفهوم نارسیس و خودشیفتگی در عصر نوین معتقد است که ما در دوران خودشیفتگی زندگی میکنیم، بهگونهاي که در این دوران لباس بیش از آنکه کارکرد حیاتی داشته باشد، امری است محصول هویت فردی و قدرت انتخاب فرد مدرن.
در همین راستا اینتوستل معتقد است که در دنیای مدرن بیش از همه دورانها بدن و لباس به امری مرتبط به هم مبدل شدهاند. چنانچه بدن و لباس به دو روی سیمای فرد تبدیلشده ونمیتوان بدنی بدون لباس و لباسی بدون بدن را بهطور کامل و جامع موردبررسی قرارداد.
آنتونی گیدنز جامعهشناس انگلیسی، معتقد است که میان لباس و جایگاه و هویت فرد در اجتماع رابطه مستقیمي وجود دارد. گیدنز میگوید، در بسیاری از فرهنگهای پیشامدرن، سر و لباس در درجه نخست، هویت اجتماعی و نه هویت فردی را مشخص میکرد اما امروزه لباس و هویت اجتماعی و فردی باهم قرینند. لباس در این حالت دارای دلالتهای جنسیتی، پایگاه طبقاتی و منزلت حرفهای نیز هست.
در ایران بهطور عام و در کردستان مفهوم لباس بعد از تحولات عصر مدرن در سطح وسیعی به یکشاخص هویتی و طبقاتی و طی چندسال اخیر به یک امر سیال مبدل شده است. سفرهای طولانی به اروپا و واردکردن کالاهای غربی در عصر قاجار و بهویژه در دوران ناصرالدینشاه از دوربین عکاسی گرفته تا لباس و عطر و چرخخیاطی، همه و همه موجب شد تا رخسار زندگی ایرانی و سبک زندگی در شهرهایی چون تهران و تبریز و دیگر شهرهای بزرگ مانند سنندج به یکباره دگرگون شود. اولین تغییرات را میتوان در این دوره در نوع پوشش مردمان مشاهده کرد؛
از عکسها و تصاویر طراحیشده در نقاشیهای این دوران میتوان پی برد که تغییرات قابلتوجهی به نسبت دورههای پیشین در پوشش و لباس مردم رویداده که در نوع خود قابلتوجه است. در این دوره برای اولین بار طبقه نوظهورِ متوسط در شهرهای بزرگی چون تهران، تبریز، اصفهان، سنندج و... شکل گرفت. این طبقه بانیان تحول لباس در این شهرها و مناطق گوناگون ایران بودند. هرچند در بسیاری از مناطق همین طبقه و انتظارات و مطالبات سیاسی آنها عامل استقبال سراسری مردم از پوشش غربیان و امحاي کامل پوشش سنتی بودند اما در مناطق کردنشین داستان به شکل دیگری رقم خورد. پوشش سنتی زنان و مردان کرد، به میانجی تکنولوژیهای مدرن و دستگاههای نوین تحول یافت و از خطر امحا رهایی یافت. هرچند این پوشش همچنان حامل ویژگیهای لباس ملی یعنی نماینده هویت قومی و جنسیتی است اما با رشد هویت سیال و انواع خرده-فرهنگها شاهد پوششهای سنتی با مدلهای سیالتری هستیم که خود نشانگر این ادعاست که هنوز کردها بهطور خاص بخشی از مطالبات و مواضع خود را چه در سطوح سیاسی و اجتماعی و چه در قالب فردی به میانجی همین زبان پوشش و لباسشان به کرسی مینشانند. لباس کردی بهطور خاص و دیگر لباسها در سطح وسیعی امروزه زبان ملی و سیال مردمانی هستند که چه به شکل آگاهانه و چه ناآگاهانه در موقعیتی قرارگرفتهاند که به میانجی همین لباسها (چه در اشکال سنتی و چه مدلهای نوین آن) در برابر هم صفآرایی کردهاند.
در مجموع مي توان ادعا كرد كه با فرارسيدن دنياي جديد، برخي از انـواع نمادهـاي ظـاهري وكردارهاي بدني اهميت خاص يافته اند.در بسياري از عرصه هاي فرهنگي پسامدرن، نمـاي ظـاهري بدن تابع استاندارهاي ثابتي بر معيارهاي سنتي ميباشد و سبك و انتخاب لباس تا اندازه اي ابزاري براي انتخاب فرديت بوده است .بـه نظـر لايـس، دوره اخيـر مدرنيتـه، فرهنـگ بصري و نمايشي است.
ارزش تجاري پارچه اي كه براي لباس انسان در جامعه هاي امروز به كار مي رود،بستگي به مـد روز بودن و اعتبار آوري آن دارد و كمتر به كاربرد مكانيكي آن براي پوشنده لباس مربوط مي شـود؛از اين رو، بسيار عادي است كه شخص در يك محيط رسمي و غير عادي لباس ناراحـت بپوشـد تـاخوش پوش جلوه كند.لباس خوب شاهد آشكاري بر موفقيت مالي است و در نتيجه شاهد بـر ارزشاجتماعي پوشنده آن است . لباس تشريفاتي و عالي،نه تنها گوياي آن هستند كه پوشنده مـي توانـدبراي مصرف كردن به نسبت زياد هزينه كند، نشان دهنده آن نيز هست كه مـيتوانـد بـدون هـيچگونه تلاش توليدي،مصرف كند.در مقايسه با لباس مردان، لباس زنان بـراي نمـايش دادن و پرهيـزپوشنده از كارهاي توليدي پيشرفته تر و تكامل يافته تر است.اتلاف كالاها به صورت تظاهري و تن آسايي تظاهريبيانگر پيروزي و نيروي برتر است.
به باور زيمل عميق ترين مشكل زندگي مدرن از اين امر ناشي مي شـود كـه فرد مي خواهد خود مختاري اش را در برابر نيروهاي اجتماعي، سخت و شـديد حفـظ نمايـد . ايـن مسايل و مشكلات به خصوص در شهرهاي بزرگ ديده مي شود . بنابراين، الگوهاي مصرف مدرن تـا حدودي مي تواند نتيجه زندگي در شهرهاي بزرگ يا ديگر شهرها باشند .
منابع: مقاله تحليل جامعه شناختي سبك پوشش زنان نوشته مرضيه آدميان و همکاران
روزنامه قانون/ احمد غلامی- دکترای جامعه شناسی