
برگزار کنندگان همایش «شریعتی و امر ملی»، تلاش کردهاند تا علی شریعتی را در قامت یک متفکر ملیگرا، حامی هویت ایرانی و منتقد بنیادگرایی دینی معرفی کنند؛ حال آنکه نگاهی عمیقتر به نوشتهها، سخنرانیها و مواضع صریح شریعتی، گویای تناقضاتی بنیادین میان او و مقولهای به نام "امر ملی" است. در این یادداشت، با استناد به آثار اصلی شریعتی و تحلیل موقعیت تاریخی اندیشه او، نشان خواهم داد که شریعتی نهتنها تعلقی نظری و عاطفی به هویت ملی ایرانی ندارد، بلکه در بسیاری از متونش، آن را تحقیر و حتی با بتپرستی و نژادپرستی معادل میداند.
خردادماه امسال بود که همایش «شریعتی و امر ملی» و با حضور چندین استاد برجسته دانشگاه و مشارکت هزاران نفر از شهروندان در بستر کلاب هاوس برگزار شد و خبر مربوط به مسائل مطرح در این همایش نیز در گفتگویی با بیژن عبدالکریمی، دبیر علمی آن در دیدارنیوز منتشر شد. اکنون، عبدالرضا داوری، فعال سیاسی و رسانهای در یادداشتی که در اختیار دیدارنیوز قرار داده، نقدی در باب عنوان و محورهای این نشست مطرح کرده است. بر همین اساس البته، دیدارنیوز به عنوان یک رسانه مستقل که همواره در پی انعکاس تکثر صداها در ساحت جامعه ایران است با کمال مباهات، این آمادگی را دارد که در این باره، ضمن انتشار نقد متقابل برگزارکنندگان این همایش به نقد حاضر، مناظرهای در این باب را با حضور طرفین نقد، میزبانی کند.
مشروح این یادداشت را در ادامه از نظر میگذرانید؛
دیدارنیوز-عبدالرضا داوری* : در دهههای اخیر، بازخوانی میراث فکری علی شریعتی با رویکردهایی جهتدار و و بعضاً متعارض از سوی جریانهای فکری مختلف صورت گرفته است. برخی از این خوانشها، مانند برگزار کنندگان همایش «شریعتی و امر ملی»، تلاش کردهاند تا علی شریعتی را در قامت یک متفکر ملیگرا، حامی هویت ایرانی و منتقد بنیادگرایی دینی معرفی کنند؛ حال آنکه نگاهی عمیقتر به نوشتهها، سخنرانیها و مواضع صریح شریعتی، گویای تناقضاتی بنیادین میان او و مقولهای به نام "امر ملی" است. در این یادداشت، با استناد به آثار اصلی شریعتی و تحلیل موقعیت تاریخی اندیشه او، نشان خواهم داد که شریعتی نهتنها تعلقی نظری و عاطفی به هویت ملی ایرانی ندارد، بلکه در بسیاری از متونش، آن را تحقیر و حتی با بتپرستی و نژادپرستی معادل میداند.
۱. شریعتی و انکار هویت ایرانی در مقام یک امر مستقل
شریعتی در یکی از مهمترین آثارش با عنوان «بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی» آشکارا نسبت به هویت ملی ایرانی نگاه تحقیرآمیز دارد. او با بررسی محتوای شاهنامه، که یکی از مهمترین متون هویتی و فرهنگی ایران پیش از اسلام است، مینویسد:
«فردوسی یک نفر مسلمان بسیار متدین و شیعی متعصب است، اما شاهنامه را که میخوانیم با یک فرهنگ کاملا ایرانی مواجه هستیم... حتی اگر دانائی ما نسبت به فردوسی نباشد، تصور میشود که او یک فرد زردشتی است.»
(شریعتی، بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی، تهران، انتشارات الهام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴، ص ۳۴)
این عبارت شریعتی به روشنی بیانگر دو نکته مهم است: نخست، او فرهنگ ایرانی را مساوی با زرتشتیگری میداند و بعنوان یک مسلمان شبعه تلویحا آن را رد میکند و دوم، اینکه این فرهنگ را از منظری غیرخودی و با تردید مینگرد، تا آنجا که گویی با مسلمان بودن نمیتوان شاهنامهنویس بود!
۲. شریعتی و تخطئه ملیگرایی: از نژادپرستی تا جاهلیت نوین
علی شریعتی در یک سخنرانی دیگر تحت عنوان «ملیگرایی و رسالت نسل سوم»، بهطور صریح با هرگونه گرایش به ملیت، نژاد، قومیت و حتی زبان بهمثابه معیار هویت مخالفت میکند:
«تکیه بر ملت، خاک، نژاد، قوم و زبان، تکیه بر یک ارزش و تعصب غیراکتسابی است. چنین تعصبی در اسلام جاهلیت نامیده میشود.»
(شریعتی، مجموعه آثار ۲۱: بازگشت به خویشتن، تهران، چاپ ۱۳۸۰، ص ۱۳۲)
از منظر شریعتی، هر نوع گرایش به عناصر ملی یا اتنیکی، بازگشت به جاهلیت و برابر با شرک و انحراف از مسیر توحید است. در چنین رویکردی، «امر ملی» نهتنها جایگاهی در نظام فکری شریعتی ندارد، بلکه بهمثابه یک ضد ارزش قلمداد میشود.
۳. نگاه شریعتی به ایران باستان و اساطیر ملی
برخلاف تلاش روشنفکران ناسیونالیست برای بازیابی شکوه ایران باستان، شریعتی در آثارش هیچگاه به ستایش از تمدن پیشااسلامی ایران نمیپردازد. او حتی در جایی مینویسد: «افتخار ما این است که با اسلام، از زیر یوغ ساسانیان و طبقاتی که به بردگی کشیده بودند، نجات پیدا کردیم... ایرانِ قبل از اسلام مظهر ظلم طبقاتی، دین خرافی و سلطه شاهی بوده است.»
(همان، ص ۲۸۴)
این داوری مطلقگرایانه، که هیچ نقطه روشنی در پیشینه تمدن ایرانی نمیبیند، اساساً اجازه نمیدهد تا تجربه تاریخی ایران پیش از اسلام در منظومه فکری شریعتی محلی از اعراب داشته باشد. او ایران باستان را تماماً در برابر اسلام و بهویژه اسلام شیعی قرار میدهد.
۴. اسلام انقلابی، جانشین امر ملی
بخش مهمی از تعارض شریعتی با «امر ملی»، ناشی از «امتگرایی» و ایدئولوژی «اسلام انقلابی» است که او از آن دفاع میکرد. در این گفتمان، انسان مسلمان نه تابع ملت، قوم یا سرزمین، بلکه عضو امت جهانی اسلام و تابع ارزشهای الهی است. این رویکرد، شباهتهایی بنیادین با ایدئولوژیهای بنیادگرای اسلامی نظیر ایدئولوژی امت گرای «اخوان المسلمین» دارد که در آن، ملت و دولت بهعنوان مفاهیم مدرن فاقد اصالت تلقی میشوند: «اسلام، ملیت را به رسمیت نمیشناسد... این قومپرستی نیست که باید در جهان اسلام مطرح باشد، بلکه آرمان جهانی توحید است.»
(شریعتی، اسلامشناسی، تهران، چاپ دوم، ص ۳۴۷)
۵. پیامدهای فکری و سیاسی این رویکرد
علی شریعتی با طرد مقوله ملیت و هویت ایرانی، خواسته یا ناخواسته، زمینه را برای عبور از مدل دولتـملت و نهادهای مدرن فراهم میسازد. این نگرش، بعدها در جریانهایی همچون جهادگرایان سلفی و حتی بخشی از ساختار فکری جمهوری اسلامی بازتاب یافت؛ جایی که «امت اسلامی» جایگزین ملت ایران شد، و اولویت سیاست خارجی نه منافع ملی، بلکه حمایت از آرمانهای جهان اسلام تلقی گردید.
در واقع، شریعتی با گفتمان عدالتخواهی، بسیاری از عناصر شکلدهنده به همبستگی ملی ایرانیان را تخریب میکند و بهجای آن، نوعی «جهانوطنی اسلامی» پیشنهاد میدهد که به لحاظ سیاسی، بسیار نزدیک به مدل «خلافتمحور» داعش و القاعده است تا مدل دولت ملی.
۶. جمعبندی: بازگشت به شریعتی یا بازخوانی انتقادی؟
سؤال اصلی این است: چرا جریان روشنفکری چپ اسلامی در شرایط امروز جهان تلاش دارد تا شریعتی را بهعنوان منبع الهام فکری معرفی کند و از یک «انقلابیِ امتی شیعهگرای ضدملی» که شاهنامه را زرتشتی و نژادپرستانه میداند، روشنفکری ملی و ایرانگرا بسازد؟
پاسخ آن است که هیچ پروژهی نوسازی ملی و مدرن در ایران، نمیتواند بر دوش گفتمانی از نوع گفتمان علی شریعتی استوار شود که امر ملی را تحقیر میکند، از امت اسلامی بهجای ملت ایران دفاع میکند، شاهنامه را زرتشتی و بیگانه میپندارد، و ایران را صرفاً در پرتو اسلام سلفی معنا میدهد.
*فعال سیاسی و رسانهای
منابع:
شریعتی، علی. بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی. تهران: انتشارات الهام، ۱۳۷۴.
شریعتی، علی. مجموعه آثار ۲۱: بازگشت به خویشتن. تهران: چاپ ۱۳۸۰.
شریعتی، علی. اسلامشناسی. تهران: چاپ دوم.
سایت رسمی دکتر شریعتی: http://drshariati.org/?p=۲۰۶۵۹
تحلیل تاریخی از مفاهیم دولتـملت در ایران: آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب، نشر نی، ۱۳۸۵.