
حسن بهشتیپور، تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی در یادداشتی که در اختیار دیدار قرار داده، مینویسد: آمریکا و اسرائیل صریحاً توقف کامل غنیسازی یا تغییر رژیم در ایران را خواستار شدهاند، در حالی که ایران تأکید کرده توقف غنیسازی «خط قرمز» است. این شرایط بیسابقه، نیازمند طراحی یک چارچوب راهبردی واقعبینانه و مرحلهای است که با لحاظ عناصر بازدارندگی، اطمینانسازی، و در نظر گرفتن بازیگران مؤثر، امکانپذیر باشد.
دیدارنیوز-حسن بهشتیپور* :
مقدمه: پس از حمله نظامی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در ۲۱ ژوئن، روابط تهران–واشنگتن وارد مرحلهای از تقابل مستقیم شده است. در پاسخ، ایران به پایگاه نظامی آمریکا در قطر حمله موشکی کرد و همکاری خود را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تعلیق نمود. آمریکا و اسرائیل صریحاً توقف کامل غنیسازی یا تغییر رژیم در ایران را خواستار شدهاند، در حالی که ایران تأکید کرده توقف غنیسازی «خط قرمز» است. این شرایط بیسابقه، نیازمند طراحی یک چارچوب راهبردی واقعبینانه و مرحلهای است که با لحاظ عناصر بازدارندگی، اطمینانسازی، و در نظر گرفتن بازیگران مؤثر، امکانپذیر باشد.
هدف این یادداشت، ارائه پیشنهادی است برای خروج تدریجی و باثبات از بحران کنونی، بر مبنای واقعیات ژئوپلیتیکی و با تأکید بر امکانپذیری سیاسی.
بخش اول: چالشهای بنیادین توافق میان ایران و آمریکا
۱. مخالفت بازیگران داخلی با هرگونه مصالحه:
در آمریکا: کنگره جمهوریخواه، لابیهای ضدایرانی (مثل AIPAC)، و شخص رئیسجمهور تمایلی به توافق با ایران ندارند مگر در چارچوب تسلیم کامل.
در ایران: بخشهایی از ساختار قدرت، تجربه تلخ برجام را فراموش نکردهاند و نسبت به نیت واقعی آمریکا بیاعتمادند.
۲. بیاعتمادی عمیق و تاریخی:
۴۷ سال خصومت، کودتای ۲۸ مرداد، ماجرای گروگانگیری، حمله به هواپیمای مسافربری، ترور دانشمندان ایرانی، تحریمهای فلجکننده، خروج آمریکا از برجام، و موارد متعدد دیگر، سبب شده که دو طرف کاملاً فاقد سرمایه اعتماد باشند.
۳. نقش بازیگران ثالث:
اسرائیل: خواهان خلع سلاح کامل یا تغییر رژیم است.
تروئیکای اروپایی: از یک سو خواهان احیای چارچوب دیپلماتیکاند، قصد دارد تا سه شنبه آینده مکانیسم ماشه را فعال کنند.
چین و روسیه: نقش حامی سیاسی ایران را بازی میکنند، اما در عمل به دنبال حفظ منافع خود هستند.
بخش دوم: چارچوب پیشنهادی برای توافق مرحلهای و چندجانبه
۱. اصل راهبردی: «اقدام در برابر اقدام»
هر گام از سوی ایران، در ازای یک اقدام مشخص و قابل راستیآزمایی از سوی آمریکا و شرکای بینالمللی باشد. این رویکرد هم برای اعتمادسازی مفید است، هم برای کنترل افکار عمومی و بازیگران مخالف در دو طرف.
۲. مراحل پیشنهادی:
مرحله اول: توقف اقدامات تهاجمی و بازگشت به میز مذاکره
ایران: اعلام آمادگی برای نظارت هدفمند و محدود آژانس، بدون عقبنشینی از غنیسازی.
آمریکا: توقف اقدامات نظامی و صدور مجوز محدود برای صادرات نفت ایران (مثلاً ۵۰۰ هزار بشکه در روز).
نقش میانجی: عمان یا قطر.
نکته کلیدی: میتوان اقدام در برابر اقدام به صورت تعلیق داوطلبانه غنی سازی به صورت مرحلهای و در مقابل تعلیق تحریمها و رفع انسداد از داراییهای ایران به صورت تدریجی و مرحلهای حداکثر طی یک سال اجرا تا اعتماد سازی اولیه برای اجرای بقیه مراحل فراهم شود.
مرحله دوم: چارچوب شفافسازی فنی و نظارت چندجانبه
ایران: ثبت رسمی میزان غنیسازی، پذیرش نظارت فنی مرحلهای تحت نظارت مشترک آژانس + نمایندگانی از کشورهای بیطرف (مثلاً برزیل، آفریقای جنوبی).
آمریکا: آزادسازی بخشی از داراییهای مسدودشده ایران + صدور مجوز تراکنشهای بانکی
مرحله سوم: تثبیت توافق موقت با حضور بازیگران منطقهای و جهانی
برگزاری نشست منطقهای با حضور کشورهای شورای همکاری، ایران، چین، روسیه، اتحادیه اروپا و با نظارت سازمان ملل.
امضای بیانیه سیاسی برای حفظ ثبات منطقه، عدم حمله، و تضمین امنیت تأسیسات هستهای صلحآمیز ایران.
مرحله چهارم: آغاز روند رفع تدریجی تحریمهای اصلی
اگر راستیآزمایی مرحلهای تأیید شود، تحریمهای نفتی، بانکی و کشتیرانی آمریکا و اروپا بهتدریج لغو شوند. در این مرحله، ایران نیز سطح غنیسازی را در سقف ۳.۶۷ درصد نگه دارد و غنیسازی بیش از ان را متوقف کند، مشروط به حفظ توان بازگشتپذیر بودن آن.
مرحله پنجم: امضای توافق رسمی چندجانبه با ضمانت اجرای بینالمللی
توافقی که در آن، تعیین تکلیف برای ذخایر اورانیوم ایران بالای ۳۰۰ کیلو و با درصد بیش از ۳.۶۷ درصد مشخص میشود به شرط آنکه تحریمهای نفت و بانکی ایران به طور کامل برطرف شده باشد و داراییهای مسدود شده ایران در دسترس کامل ایران قرار گرفته باشد. در این مرحله باید مکانیزم حل اختلاف مشخص شود و خروج یکجانبه هر طرف، هزینه سیاسی و اقتصادی داشته باشد (مثلاً ثبت توافق در شورای امنیت و تعیین سازوکار داوری یا بازگشت پذیری اقدامهای متقابل).
بخش سوم: منافع و بازدارندگی برای هر طرف
منافع ایران:
حفظ اصل حق غنیسازی؛ پایان حملات نظامی و تهدیدهای آشکار؛ آغاز احیای اقتصاد و دسترسی به منابع مالی.
منافع آمریکا و متحدان: راستیآزمایی قوی درباره عدم ساخت سلاح هستهای؛ کنترل تنش در منطقه.
جلوگیری از گسترش نفوذ چین و روسیه در منطقه.
بازدارندگی:
اگر هر طرف توافق را نقض کند، بازگشت خودکار تحریمها یا اقدامات متقابل برای ایران در نظر گرفته شود. میتوان سیستم هشدار زودهنگام فنی–سیاسی با مشارکت طرفهای بیطرف فعال گردد.
بخش چهارم: مدیریت افکار عمومی و اقناع داخلی
ارائه شفاف و مستمر اطلاعات درباره اهداف دیپلماتیک، مفاد توافق احتمالی، و دلایل اقدام در برابر اقدام. تقویت اجماع ملی و مهار فشارهای جناحی، با تأکید بر اینکه راهحل مذاکره، نه تسلیم بلکه «حفظ عزت در عین پیشگیری از بحران» است. انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی برای بهتر شدن شرایط اقتصادی کشور و فراهم شدن وحدت و انسجام بیشتر در برابر دشمن، تقویت پیوندهای اقتصادی با سایر کشورها به منظور استفاده از فرصت روابط با چین، روسیه، هند و کشورهای همسایه برای کاهش اثر تحریمهای غرب. ایجاد ائتلافهای اقتصادی غیردلاری، پیمانهای تهاتری و تقویت نظام پرداختهای مستقل از سوئیفت (مانند CIPS چین یا SPFS روسیه).
بخش پنجم: فعالسازی ظرفیت حقوقی بینالمللی برای بازدارندگی
پیگیری حقوقی رسمی از آمریکا بابت حمله به تأسیسات هستهای از طریق دیوان دادگستری بینالمللی و شورای امنیت، ولو بهصورت نمادین، برای تقویت موضع سیاسی ایران.
درخواست از آژانس برای بررسی حقوقی نقض بیطرفی فنی در مواجهه با حمله نظامی به سایتهای تحت نظارت.
جمع بندی نهایی:
ایران با بحرانی روبهرو است که بهسادگی قابل حل نیست، اما همچنان از مرز یک جنگ تمامعیار عبور نکردهایم. اگر ایران بتواند با طراحی یک بسته تدریجی، چندجانبه و قابل راستیآزمایی، ابتکار عمل را بهدست گیرد و در عین حال خطوط قرمز خود را حفظ کند، امکان خروج از بحران بدون هزینههای فاجعهبار وجود دارد.
اما این مسیر نیازمند پختگی سیاسی، هماهنگی درونی، دیپلماسی فعال، و شناخت دقیق از منافع و نگرانیهای بازیگران جهانی است. سیاست «اقدام در برابر اقدام» نهتنها راهبردی واقعگرایانه بلکه تنها مسیر عملی در مواجهه با شرایط کنونی است.
تنها راه عبور از بحران کنونی، ایجاد یک چارچوب تدریجی، چندجانبه و مبتنی بر «اقدام در برابر اقدام» است. هرگونه توافقی که خواستههای حداکثری یکجانبه را دنبال کند، نهتنها ناپایدار خواهد بود، بلکه احتمال ورود به درگیریهای پرهزینه را افزایش میدهد. برای رسیدن به توافق پایدار، باید واقعیتهای میدانی، الزامات سیاسی داخلی طرفین، و نقش بازیگران جهانی را همزمان در نظر گرفت. این پیشنهادها تلاش دارد تا با تکیه بر واقعیات مستند و قابل اجرا برای خروج از بحران ارائه کند.
*تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل