تیتر امروز

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست
در گفت‌وگوی دیدار اندیشه با یک فقیه و استاد دانشگاه و حوزه، مطرح شد:

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در برنامه دیدار اندیشه گفت: اصرار بر حق تعیین سرنوشت مهمترین دلیل امتناع امام‌ حسین (ع) بر عدم بیعت با حاکم بود.
انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF

این یازدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
اسماعیل گرامی‌مقدم مطرح کرد

روزنه‌گشایی به معنای انشعاب نیست

اسماعیل گرامی‌مقدم، فعال سیاسی اصلاح‌طلب معتقد است که روزنه‌گشایی به معنای انشعاب نیست، بلکه شکل‌گیری دو نگاه در درون و بیرون جبهه اصلاحات است.

کد خبر: ۱۶۱۸۶۸
۰۹:۳۲ - ۰۷ اسفند ۱۴۰۲

روزنه‌گشایی به معنای انشعاب نیست

دیدارنیوز: «دورنمای پیش روی کشور» مهم‌ترین معادله‌ای است که از پس انتخابات سال ۱۴۰۲، فکر و ذکر فعالان سیاسی و تحلیلگران را به خود مشغول داشته است. در این میان روشن است که برای رادیکال‌های دست راستی، کاهش مشارکت یک موهبت بزرگ است و تلاش می‌کنند روند کاهش مشارکت را نهادینه سازند.

این طیف از بطن انتخاباتی غیر رقابتی و بدون مشارکت است که می‌توانند صندلی‌های قدرت را یک به یک فتح کنند. در آوردگاه‌های رقابتی جز شکست سرنوشتی برای آن‌ها نمی‌توان متصور شد. موضوع مهم برای جامعه مدنی و دلسوزان کشور، اما نحوه مقابله با این تندروی‌هاست. گروهی از طیف‌های اصلاح‌طلب، معتقدند باید رادیکال‌های اصولگرا و حامیان آن‌ها را به حال خود رها کرد تا در تار‌های تنیده شده از نااطمینانی عمومی و تنهایی خود گرفتار شوند، جمعی دیگر از اصلاح‌طلبان، اما به این واقعیت اشاره می‌کنند که نمی‌توانند صحنه را بدون رقابت و تلاش ترک کنند. برای این جماعت اصلاح‌طلب اصل پیروزی یا شکست در انتخابات فاقد معناست، برای آن‌ها موضوع مهم آن است که موانعی پیش روی تندرو‌ها ایجاد کنند تا صندلی‌های مجلس را به راحتی نبلعند.

اسماعیل گرامی‌مقدم، فعال سیاسی اصلاح‌طلب یکی از چهره‌هایی است که ضمن احترام به مصوبات جبهه اصلاحات تلاش می‌کند، ایده‌های روزنه‌گشایان و چشم‌اندازی که به دنبال دستیابی به آن هستند را تشریح کند. او ضمن تکذیب هرگونه انشعاب در اردوگاه اصلاح‌طلبی به این واقعیت اشاره می‌کند که مهم‌ترین دستاورد‌های اصلاح‌طلبی در برهه‌هایی شکل گرفته که اصلاح‌طلبان تحت فشار‌های فزاینده‌ای قرار داشته‌اند.

در ادامه صحبت‌های گرامی‌مقدم را می‌خوانید:

بحث‌های بسیاری در خصوص مشارکت در انتخابات مطرح شده است. قرائت‌های مختلفی هم در جریان اصلاحات در این زمینه ایجاد شده است. شما این قرائت‌های متفاوت و متضاد را چطور می‌بینید؟

جبهه اصلاحات به عنوان یک تشکیلات رسمی که اغلب احزاب و شخصیت‌های حقیقی اصلاح‌طلب عضو آن هستند، مباحثی را در خصوص نحوه ورود به انتخابات، مواجهه شدن با فضای سیاسی و کاستی‌هایی که در انتخابات وجود داشته و دارد، مطرح کرد. نهایتا هم راهبردی را صادر کرد که بر اساس آن شرکت در انتخابات جایز شمرده نشد و ایده عدم مشارکت در انتخابات مطرح شد. در استان‌ها هم داشتن دوسوم آرا به عنوان پیش‌شرط مطرح شد. این فرمول استانی به خودی خود نشان داد که امکان رای‌آوری یک نامزد با دوسوم آرا عملا ممکن نیست. در مجموع راهبرد جبهه اصلاحات عدم مشارکت بود. این رویکرد قابل احترام است و نشان‌دهنده، دموکراسی جریان یافته در بستر تصمیم‌سازی‌های این جریان است. از سوی دیگر برخی احزاب و گروه‌هایی که داخل این طیف هستند شامل شخصیت‌ها و فعالان سیاسی، نگاه دیگری به مقوله انتخابات داشته و خواستار توجه به این گزاره‌ها هستند. این نگاه، تجربه چندین دوره عدم مشارکت یا عدم ارایه لیست را ناموفق ارزیابی کرده و خواستار تغییر در برخی تصمیمات بود.

درباره این تجربیات تاریخی توضیح می‌دهید. چه مصادیقی وجود داشت که طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان را به نتیجه متفاوتی رساند؟

رویکرد مبتنی بر عدم مشارکت در سال‌های مختلف مسبوق به سابقه است و دستاورد خاصی برای مردم و جریان اصلاحات نداشته است. مثلا در انتخابات مجلس هفتم، همچنین انتخابات مجلس نهم (۹۰) و انتخابات مجلس یازدهم (سال ۹۸) و... ایده عدم مشارکت تجویز شد و این ایده هیچ ثمری برای اصلاحات و منافع ملی کشور نداشت. مجلس هفتم تمام دستاورد‌های مجلس ششم در حوزه‌های اقتصادی و راهبردی را به باد داد و زمینه تحریم‌های گسترده ایران را فراهم ساخت. سایر مجالس یاد شده هم همین وضع را داشتند. در این ۳ دوره که اصلاح‌طلبان انتخابات را بایکوت کردند، نه تنها آورده‌ای برای مردم و جبهه اصلاحات ایجاد نشد بلکه مردم نیز تحت فشار‌های بسیاری قرار گرفتند. ضمن اینکه فضای سیاسی کشور از سوی حاکمیت به سمت رادیکالیزه شدن سوق داده شد. عملا هیچ گامی در جهت ورود به ساختار قدرت و پیگیری مطالبات مردم برداشته نشد. حال بحث را از منظر تئوریک بررسی کنیم؛ برخی بزرگان اصلاح‌طلب از ساختار دموکراسی و شبه‌دموکراسی در ایران صحبت می‌کنند، در عین حال برخی تحلیلگران هم از ایده «کنشگران مرزی» سخن می‌گویند. با این توضیحات می‌توان گفت برای تداوم کنشگری‌ها، پشتوانه‌های تئوریک و نظری هم وجود دارد. در صورتی که فعالان سیاسی یک جامعه مانند ایران بخواهند از کنشگری و اثرگذاری عقب نمانند و بخواهند نقش خود را به صورت موثر ایفا کنند، باید چشم‌انداز و افقی را پیش‌بینی کرده و دنبال کنند که در اثر آن گامی به جلو برداشته شود.

حتی در سال ۷۶ هم فعالان سیاسی می‌دانستند، اگر آقای خاتمی رای بیاورد، امکان حرکت روبه جلو و تحقق مطالبات مردم به صورت صد درصدی وجود ندارد. به این دلیل است که سید محمد خاتمی اعلام کرد، اصلاحات گام به گام و روبه جلو باید تداوم یابد. بر این اساس معتقدم باید از این نظر پشتیبانی کرد که امکان حضور نگاه‌های متفاوت و سلیقه‌های مختلف در قدرت برای جلوگیری از تخریب داشته‌های ملت و بدتر نشدن اوضاع است که دریچه‌ای به سمت توفیقات آینده فراهم می‌کند. نه انفعال و دوری از آوردگاه‌های سیاسی و انتخاباتی.

اما سیستم شرایطی را به وجود آورده که عملا امکان کنشگری به حداقل (اگر نگوییم صفر) رسیده است. در یک چنین شرایطی، منتقدان مشارکت فعال در انتخابات عنوان می‌کنند این نوع فعالیت‌ها عملا تاثیری در تحقق مطالبات ندارد و تنها برای نظام مشروعیت ایجاد می‌کند.

اتفاقا دستاورد‌های اصلاح‌طلبان در برهه‌هایی شکل گرفته که فشار‌های بیشتری وجود داشته است. اتفاقا مصداق‌های بسیاری وجود دارد که می‌توان مبتنی بر آن از ایده مشارکت سازنده دفاع کرد. اگر مجالس هفتم و نهم و یازدهم (و انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰) نماد‌های ناموفق بودن، رویکرد عدم مشارکت در انتخابات هستند، اما نمونه‌های بسیاری وجود دارد که اصلاح‌طلبان علی‌رغم فشار‌ها و انسداد‌ها و محدودیت‌ها توانسته‌اند دستاورد‌های فراوانی به نفع مردم و کشور به دست بیاورند. نمونه‌هایی مانند انتخابات سال ۷۶، انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸، انتخابات مجلس سال ۹۴ و... نمونه‌های دیگری هستند که اصلاح‌طلبان از طریق مشارکت دستاورد‌هایی به نفع مردم ثبت کرده‌اند.

برخی چهره‌های اصلاح‌طلب و طیف‌هایی از اصولگرایان، اما رویکرد صندوق‌محور را به معنای انشعاب و انشقاق تفسیر کرده‌اند. این دیدگاه درست است؟

صراحتا عرض می‌کنم رویکرد روزنه‌گشایی به هیچ عنوان به معنای انشعاب در بطن جریان اصلاحات نیست. بلکه شکل‌گیری دو نگاه در درون و بیرون جبهه اصلاحات است که می‌توان با بحث‌های اقناعی و دموکراتیک از دل آن رویکرد‌های میانه‌ای را برای اجماع در افق آینده استخراج کرد. از یک طرف، هیچکدام از ۱۱۰ نفری که بیانیه روزنه‌گشایی را امضا کرده‌اند و از سوی دیگر هیچکدام از اعضای جبهه اصلاحات باور به انشعاب یا جدایی احزاب ندارند، چون قاعدتا به نفع جریان اصلاحات نخواهد بود. انشقاق و دودستگی به نفع رقبا خواهد بود. اعضای جبهه اصلاحات و افرادی که نقش اساسی در تصمیم‌گیری‌ها دارند، باید به گونه‌ای فضا را مدیریت کنند که دیدگاه‌های مختلف بتوانند نظر خود را مطرح کنند و نهایتا همه به رای اکثریت و رویکردی که یک جبهه اعلام می‌کند، وفادار خواهد بود. ضمن اینکه نباید اقدام به تخریب و تکفیر و سرکوب دیدگاه‌های متفاوت در جامعه اصلاح‌طلبی کرد. به استناد تاریخ و داده‌های واقعی، روزنه‌گشایان ایده‌هایی را مطرح می‌کنند که معقدند به نفع کشور است.

شما می‌گویید که نهایتا باید به ایده نهایی جبهه و جریان احترام گذاشت. اما در عمل به نظر می‌رسد که رفتار‌ها مغایر تصمیماتی است که جبهه اصلاحات اتخاذ کرده است؟

به هیچ‌وجه اینطور نیست. من از شما و همه افرادی که ممکن است انتقاداتی در این زمینه مطرح کنند، می‌پرسم؛ آیا لیستی به نام اصلاح‌طلبان ارایه شده است؟ قطعا خیر. با صراحت اعلام شده، لیستی که با عنوان صدای ملت مطرح شده نه اصلاح‌طلب است نه اصولگرا. بحث بر سر این است که نباید میدان را بدون هیچ مانعی به رقیب واگذار کرد. اگر امکان حضور یک نفر، ۱۰ نفر یا ۱۰۰ نفر از افراد معتدل در مجلس وجود دارد که این‌ها بتوانند در حد خود مطالبات مردم را دنبال کنند، نباید از حضور این افراد در مجلس جلوگیری کرد. من، هم گزاره‌های نظری این نوع کنشگری را شرح دادم، هم به مصداق‌های تاریخی مرتبط با آن اشاره کردم و هم ضرورت‌های اجتماعی و عینی بحث را مطرح کردم. در واقع روزنه‌گشایان هرگز از روال تصمیمات جبهه خارج نشده‌اند، بلکه تلاش کرده‌اند منافع عمومی را دنبال کنند. اساسا رویکرد اصلاح‌طلبی، توجه به مطالبات مردم است. روزنه‌گشایان دلایل محکمی برای اجرای ایده‌های خود دارند. معتقدم به هیچ‌وجه نباید به اختلافات تشکیلاتی دامن زد. به لحاظ فکری، تعدد و تکثر فکری در این جریان طبیعی است و اتفاقا توان و ظرفیت‌های این جبهه به اندازه‌ای باید ارتقا پیدا کند که منجر به انشعاب در جبهه اصلاحات نشود.

با این دیدگاه‌ها آیا می‌توان تحلیلی از احتمالات مشارکتی داشت؟

با توجه به نظرسنجی‌هایی که وجود دارد، آمار مشارکت در انتخابات اخیر (۹۸ و ۱۴۰۰) به زیر ۴۰ درصد نزول کرده است. عوامل و دلایل مختلفی برای این نزول وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها این است که چاره‌ای برای اعتمادسازی و بازگشت امید مردم به سوی حاکمیت دیده نشده است. بازگشت امید به مردم صرفا در اختیار حاکمیت و هسته سخت قدرت است. نقش احزاب در این زمینه بسیار کمتر از حاکمیت است. اتفاقات و رخداد‌هایی که در حوزه کسب و کار مردم رخ می‌دهد، محدودیت‌هایی که در مسیر فضای مجازی و اینترنت و پهنای باند ایجاد می‌شود و عدم به رسمیت شناختن سبک زندگی مردم و... باعث گسترش این نااطمینانی‌ها در حوزه‌های مختلف شده است. به عنوان نمونه دولت و مجلس تصمیم می‌گیرند که به تمامی حساب‌های شخصی مردم مالیات ببندند. یا در حوزه‌های اجتماعی افق روشنی برای مردم تصویرسازی نمی‌شود. تلاش برای اجرای طرح صیانت در دستور کار قرار می‌گیرد. در حوزه سیاست خارجی هم هیچ نشانه‌ای از گشایش مشاهده نمی‌شود. این روند اعتماد مردم به سیستم و ساختار‌های سیاسی را کم کرده و باعث عدم مشارکت می‌شود.

فکر نمی‌کنید همه این دلایل و محدودیت‌ها که شما بر شمردید دلیلی برای برخی جریان‌هاست که بگویند با این روند نمی‌توان، لیست داد و مشارکت کرد؟

اتفاقا این محدودیت‌ها که برشمرده شد، دلیلی است که نباید مجلس و ساختار‌های سیاسی را به حال خود رها کرد. وقتی با جریانات رادیکالی در جناح راست طرف هستید که به دنبال طرح صیانت، طرح اجباری کردن حجاب و عفاف، محدودسازی کسب و کار مردم، محدودسازی توسعه مناسبات با جهان پیرامونی و... هستند، نباید اجازه داده شود که این ایده‌های خطرناک را بدون هیچ مانع و نگرانی اجرایی کنند. ضمن اینکه فراموش نکنید، با هر میزان مشارکت، مجلس آینده شکل گرفته و منویات خود را محقق می‌کنند. به نظر می‌رسد رادیکال‌ها به دنبال نهادینه‌سازی کاهش مشارکت‌ها در انتخابات هستند. روند ردصلاحیت‌ها و برخورد با افراد مستقل و معتدل و اصلاح‌طلب نشان داد که برای سیستم دیگر اهمیتی ندارد که مشارکت زیر ۴۰ یا ۳۰ درصد باشد. قرار است این نوع مشارکت به یک عادت بدل شود و به جامعه تحمیل شود.

استدلالی که برای این عدم مشارکت ارایه می‌شود، استناد به سایر جوامع است. مثلا می‌گویند در غرب هم مشارکت ۳۰ درصد است و اتفاقی نمی‌افتد. واقعا اینگونه است؟

این تحریف یک دروغ بزرگ است و در بسیاری از کشور‌های پیشرفته مشارکت‌های بالای ۶۰ و ۷۰ درصدی را شاهد هستیم. این دروغ و تحریف، یکی از بزرگ‌ترین خطراتی است که جمهوریت نظام را تهدید می‌کند. چون ویژگی این نظام حضور مردم و مشارکت بالا در آوردگاه‌های سیاسی است. جریانی که قصد دارند این روند را محقق کنند از شکست خود در یک انتخابات مشارکتی و رقابتی اطمینان دارند.

مهدی بیک اوغلی - روزنامه اعتماد

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی