هنوز جزئیات اقدامات برای اجرای طرح معلمان تمام وقت مشخص نیست. تاکنون ابهام در اطلاعرسانی از کم و کیف این طرح مشکلات متعدد را به دنبال داشته است. برای مثال یکی از مشکلات طولانی و ریشهدار معلمان پرداخت مطالباتشان است، یعنی آموزش و پرورش پرداخت بدهیها به معلمان را به تاخیر انداخته است. یکی از مطالباتی که در دورههای مختلف معلمان با آن درگیر هستند، پرداخت حقوق معلمان حق التدریس است. برای مثال بنده بهعنوان معلم موظف هستم که در هفته ۲۴ ساعت تدریس داشته باشم.
دیدارنیوز ـ در این حین برخی از معلمان درخواست اضافه تدریس دارند که این امر هم یک سقف دارد که برای شاغلان 14 ساعت و برای بازنشستهها 9 ساعت تعریف شده است. در حالی که در سالجاری زمان فعالیت بازنشستهها هم به 14 ساعت تبدیل شده است. به طور معمول این پرداختها یکسال تا یکسال و نیم طول میکشد. برای مثال هم اکنون معلمان حقوق اسفند 96 و ماههای نخستین سالجاری را از این وزارتخانه دریافت نکردهاند. مسئولان امر هم در اعتراض به چرایی این عدم پرداختها، نبود و کمبود بودجه را مطرح میکنند.
زمان فعالیت معلمان افزایش مییابد
برای ساماندهی این مساله در طرح معلمان تمام وقت در گام نخست اجرای این طرح فعالیت معلم به شکل سه ساعته و در ادامه 12 ساعته است، این قضیه وارد حکم معلمان خواستار فعالیت در این طرح شده و فوق العاده ویژه به احکام وارد میشود. طرح مذکور برای معلمان مناسب است و این قضیه شامل پرداخت حقوق سه ماهه تابستان هم میشود. در دیدگاه نخست این تصمیمگیری مناسب است، اما یک نکته کلیدی در این باره وجود دارد. باید دانست که وقتی برای یک معلم در هفته 24 ساعت فعالیت تعریف شده بر اساس تجربیات انسانی در آموزشی بوده است، یعنی معلم بر اساس شغل و تخصص خود نباید بیش از 24 ساعت تدریس داشته باشد. حال این سوال مطرح است که معلم با اجرای این طرح میتواند پاسخگوی نیازهای آموزشی و پرورشی دانش آموزان باشد؟ از سوی دیگر معلم وقت تدریس دائم ندارد، چون چنین رویکری مخالف اهداف آموزش و پرورش است. به هر حال این گونه قوانین فقط در کشور ما اعمال نمیشود، بلکه این گونه طرحها در بسیاری از کشورها اجرا میشود. برای مثال در کشور فنلاند میانگین فعالیت معلم در هفته 14 ساعت است. این در حالی است که در کشور ما معلمان بهدلیل فضای موجود در گام نخست 30 ساعت فعالیت داشته باشند و در گام دوم 36 ساعت است. این مساله یکی از اصولی است که با اصول آموزشی نوین و اهداف آموزش و پرورش در تضاد است. حال این مساله مطرح است که اضافه تدریسها باید اخذ شود. بر اساس گفتههای مسئولان وزارت آموزش و پرورش در ماه بیش از دو میلیون ساعت حقالتدریس پرداخت میشود. این قضیه بهدلیل تعدیل نیرویی است که در بیش از 10 سال قبل در آموزش و پرورش در حال پیگیری بوده است، بحران نیرو ایجاد شده است. تمامی این اقدامات به شکل هدفمند انجام شده است. به بیان دیگر هدف از اجرای این طرح به این دلیل است که وزارت آموزش و پرورش نیازمند بودجه است و در این اقدام میتوان زمان فعالیت معلم را تغییر داد. این قضیه خلاف روند جهانی و تمامی دستاوردهای آموزش است که حداقل 200-300 سال است که در جهان اجرا میشود. با این سیاست مسئولان بهدنبال افزایش زمان فعالیت معلم هستند. با توجه به اینکه هم اکنون حدود دو میلیون ساعت زمان آموزش باید افزوده شود.
راهکارهای میان مدت و بلند مدت
در این شرایط 200 هزار ساعت به معلمان تمام وقت اختصاص داده میشود. باید از طریق ساماندهی زمانهای فوق العاده را به آنها اختصاص داد. در مواجه با یک مشکل میتوان برای آن یک اقدام کوتاه مدت اعمال کرد. در حالی که در بلند مدت این مشکل ساختار آموزشی را در بر میگیرد. در این میان در برخی مواقع با یک مشکل به شکل کژدار و مریز کنار آمده تا در آینده سر و سامانی به آن داده شود. در واقع مشکل کمبود نیرو وجود دارد، اما این کمبود نیرو ماحصل اقدامات انجام شده از سوی افراد غیر آموزشی و فعالیتهایشان است.
دیدگاه کارخانهای به آموزش و پرورش
باید به این نکته اذعان کرد که در برخی مواقع با دیدگاه کارخانهای برای آموزش و پرورش تصمیمگیری میشود. در حالی که آموزش و پرورش یک کارخانه نیست که با استفاده از ابزاری همچون چوب و آهن محصول تولید کند، بلکه این نهاد با انسان سر و کار دارد. به هر حال در این اقدام معلم همچون یک ماشین آموزشی در نظر گرفته میشود. در این فرآیند معلم به ناچار باید 10، 12 یا 14 ساعت اضافه تدریس بگیرد. این قضیه یک بحث ریشهای است.
ورود قطره چکانی نیروهای جوان
پس در برخورد با مشکل کمبود نیرو یک راه حل این است که اضافه تدریس را به معلمان تحمیل کرده و معلمان نیز به ناچار آن را قبول کنند. از سوی دیگر باید بهدنبال جذب نیرو بود. هماکنون بخش قابل توجهی از اضافه تدریسهای مدارس توسط معلمان رسمی و بازنشسته جبران میشود و نیروهای جوان به شکل قطره چکانی وارد ساختار آموزش و پرورش میشوند. این نوع جذب نیرو در آموزش و پرورش یک نوع ظلم به نسلهای آینده است. در ساختار آموزشی بنده به عنوان معلمی که بیش از 20 سال سابقه تدریس دارم، به صورت اتوماتیک ساعات کاریم از 24 ساعت به 20 ساعت تنزل پیدا میکند. آموزش یک فرآیند فرساینده است و نیازمند انرژی و خلاقیت است، طبیعتا معلم خسته توانایی ایجاد این نوع ارتباطات را ندارد. با بررسی رنج سنی معلمان باید گفت که بخش قابل توجهی از آنها با وجود اینکه بیش از 10 سال است که بازنشسته شدهاند، باز هم تدریس میکنند. باید دانست که این افراد فقط بهدلیل کسب درآمد وارد این رابطه تحقیرآمیز شدهاند. نکته دیگر اینکه هدف از این اقدام ایجاد انگیزه برای نیروهای شاغل برای کسب اضافه تدریس است. همچنین کمبودهای موجود در آموزش و پرورش به واسطه معلمان رسمی و بازنشسته جبران میشود. از سوی دیگر هم نیرویهای جوان به شکل قطره چکانی وارد ساختار آموزشی کشور میشوند. در حالی که این نیرو ظرفیت عالی برای پویایی داشته و همین قضیه میتواند در ارتقای سیستم آموزشی کشور تاثیرگذار باشد. به بیان دیگر این اقدام که از بازنشستهها برای فعالیت استفاده شود، یک ظلم به نیروهای جوان و با انگیزه است. بر اساس ساختار آموزشی یک معلم با افزایش سابقه تدریس به شکل اتوماتیک ساعات کاری از 24 ساعت به 20 ساعت میرسد، چون آموزش یک فرآیند بازدارنده است. باید دانست که آموزش فقط این نیست که معلم بر سر کلاس برود و تدریس کند، بلکه او باید در افزایش خلاقیت، ارتباطات انسانی و در شکوفا شدن استعدادهای دانش آموزان موثر باشد. نباید روند خلاف آموزش در ساختار آموزشی گنجانده شود، بلکه برای ایجاد انگیزه برای معلم باید سقف درآمدهای آنها افزایش یابد. برای مثال اگر برای هر ساعت تدریس 20 هزار تومان به معلم پرداخت میشود، میتوان این پرداختها افزایش یابد. از سوی دیگر این پرداختها از نظم مناسبی برخوردار باشد. اگر این دو مساله برای معلمان رعایت شود، طبیعتا معلمان نیز از این اقدامات استقبال میکنند. معلمان همچون دیگر افراد در جامعه از شخصیت حقیقی و حقوقی برخوردار هستند. وقتی معلمان تامین باشند، دیگر نیازی به مسافرکشی به عنوان شغل دوم ندارند. برای مثال چندی قبل وزیر آموزش و پرورش گفت معلمان نیازمند شغل دوم هستند، به باور بنده این مساله باعث شرمساری است. در این شرایط سیستم آموزشی بهجای اعمال یک طرح ضد آموزشی باید سقف پرداختها را افزایش داده و به موقع این حقوقها را پرداخت کنند. از سوی دیگر در دراز مدت نیز میتوان دانشگاهها فرهنگیان را گسترش داده و به جذب نیرویهای جوان پرداخت. برای مثال هم اکنون در کشورهای اسکاندیناوی و دیگر کشورهای پیشرو در آموزش در دبستان برای هر کلاس دو معلم با عناوین معلم و کمک معلم فعالیت میکنند. در آن کشورها کلاسهایی 15 تا 20 نفره برگزار میشود. در حالی که در کشور ما تعداد دانش آموزان در کلاسها بیش از حد معمول است. بنده در زمان تعدیل نیرو بارها به مسئولان تذکر دادم که وزارت آموزش و پرورش به تعدیل نیرو نیاز ندارد؛ در واقع این رفتار یک اقدام اشتباه است که بعدها با چالشهای متعدد مواجه میشود. به عبارت دیگر اگر امروز آموزش و پرورش با مشکلات عدیده مواجه شده بهدلیل تصمیمات اتخاذ شده در آن دوران است.
آموزش و پرورش به جذب نیرو بپردازد
به باور بنده آموزش و پرورش برای خلاصی از مشکلات موجود باید تعداد نیروهایش را دو برابر کند. این جذب نیرو میتواند برای نیروهای جوان با برگزاری کلاسهای آموزشی همراه باشد، تا در این روند معلمان جوان با علم و آگاهی روز بتوانند بر سر کلاسها حاضر شوند. به باور بنده هم اکنون بهجای جذب معلمان تمام وقت میتوان با ساماندهی به پرداختیها به حق التدریسها و از سوی دیگر در زمینه گسترش دانشگاه فرهنگیان برای ورود به نیرویهای تازه نفس و خلاق اقدام شود، نه جذب معلمان خسته و بازنشسته که از سر ناچاری وارد فرآینده آموزش میشوند.