رویدادها و اعتراضات شهریور و مهر ۱۴۰۱ صحنهها و آثار تاسفبار و قابل تاملی به جا گذاشت و علاوه بر تلخیهای کف خیابان شاهد رویکردهای موقتی و عجولانهای در صدا و سیما و دانشگاه تهران هم بودیم، از مناظرات شبکه ۴ که متوقف شد تا صادق زیباکلام که ممنوعالتدریس!
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: بعد از مرگ مشکوک مهسا امینی و اعتراضات سراسری مردم به قانون گشت ارشاد و حجاب اجباری و بالا گرفتن اعتراضات، صدا و سیما با عجله دست به ابتکار بدیعی زد و در شبکه ۴، شبکه خبر و دیگر برنامه خبری خود یک سلسله برنامه در قالب مصاحبه و مناظره برگزار کرد که البته در میانههای راه به آرامی فتیله آن را پایین کشید و به مرور از کارشناسان همسو با سیاستهای صدا و سیما دعوت به عمل آمد و روشن بود از جایی دستور رسیده که این برنامهها ادامه نیابند.
نمونه دیگری از مباحث آسیبشناسانه اینچنینی، پنل سخنرانی اساتید و فعالان سیاسی در دانشگاه تهران بود. رییس دانشگاه تهران از چندین چهره دانشگاهی و سیاسی از همه جناحها دعوت کرد که راهکارهای خود برای عبور نظام از بحرانِ اعتراضات را ارائه کنند. صادق زیباکلام، غلامعلی حداد عادل، محمد جواد ظریف، الهام امینزاده، تقی آزاد ارمکی، پیروز حناچی، محمدحسن ابوترابی، سید رضا عاملی، رضا فرجی دانا، محمود نیلی احمدآبادی، علی طیبنیا، علی مطهری و لعیا جنیدی از جمله مدعوین به این برنامه بودند.
از نظر مردم و کارشناسان، دست به کار شدن صدا و سیما و دانشگاه تهران به معنی شنیده شدن صدای مردم از طرف هسته مرکزی قدرت بود. اما چند اتفاق در این مسیر افتاد، یکی اینکه به رغم ادعای تلویزیون و نیروهای امنیتی اعتراضات تمام نشد، دوم؛ صدا و سیما مناظرات خود را با کیفیت چند برنامه اول ادامه نداد و مناظرات و سخنرانی در دانشگاهها مانند آنچه در دانشگاه تهران ذکر شد، تا رسیدن به یک نتیجه آکادمیک ادامه نیافت.
اما اتفاق جالب و قابل تامل دیگری که افتاد این بود که دانشجویان روز جمعه به صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران خبر دادند که حراست دانشگاه به آنها گفته، درسی که با زیباکلام داشتند را باید با استاد دیگری ادامه دهند و زیباکلام حق تدریس ندارد. این خبر را دکتر زیباکلام همان روز جمعه به دیدارنیوز اطلاع داد و ما نیز منتشر کردیم.
به همین بهانه و البته برای بررسی بیشتر عرصه سیاسی و اجتماعی ایران و آنچه طی سه هفته گذشته در کف خیابانهای ایران گذشت و چه باید کرد همیشگی، خبرنگار سرویس سیاسی دیدارنیوز با دکتر صادق زیباکلام تماس گرفت و آنچه در ادامه میآید پاسخ این استاد دانشگاه به پرسشهای دیدار است.
آقای دکتر، متاسف شدیم مهسا امینی به آن شکل درگذشت، امیدوار شدیم که مردم مطالبهگر هستند، خوشحال شدیم صدا و سیما متوجه شرایط شد و چند ابتکار به خرج داد و دانشگاه تهران از شما و دیگر کارشناسان دعوت کرد که رویدادهای اخیر را آسیب شناسی کنید و بعد از اینکه شنیدیم کرسی شما در دانشگاه تهران را گرفتند، متعجب شدیم، چه خبر است؟
من هم تعجب میکنم که از یک سو من را به نشست اساتید دعوت کردند که چه باید بکنیم؟! و در عین حال میگویند شما دیگر درس ندهید. من در توییتم نوشته ام که این نشانه حکمرانی بد است. در یک بخش میگویند ما را راهنمایی کنید و اینکه چه باید کرد و همفکری کنیم و در بخش دیگر آنقدر بدبین هستند که حتی میگویند کلاس برگزار نکنید. مایه تاسف است.
با توجه به ادامه اعتراضات و اخباری که همه ما از سراسر ایران از مریوان تا چابهار داریم، چه باید کرد؟ مردم و نظام هر کدام قدم در چه راهی گذاشته اند؟
من فکر میکنم نظام عملا گیر کرده و دچار دو راهی بسیار مهم تاریخی و سرنوشت سازی شدهاند. بخشی معتقدند باید کار را سریع تمام کنیم و برخورد قاطع و محکمی داشته باشیم و همه چیز را به سرعت جمع کنیم. بخش دیگری این عقیده را ندارند و میگویند ما در آبان ۹۸ با قاطعیت برخورد کردیم و ظرف ۷۲ ساعت معترضان را جمع کردیم، ولی چه شد؟! امروز همان اتفاق به شکل گستردهتری رخ میدهد. اگر اینبار هم برخورد قرص و محکمی داشته باشیم، اعتبار نظام از نظر پرستیژ بین المللی پایین میآید. آبان ۹۸ هزینه سنگینی روی دست نظام گذاشت حال اگر یک آبان ۹۸ دیگر داشته باشیم آیا نارضایتیها را عمیقتر نکردهایم؟! اینها پرسشهایی است که در ذهن مسئولان حاکمیت هم وجود دارد؛ لذا معلوم نیست در مرتبه بعدی اعتراضات چقدر اعتراضات کوبندهتر رخ دهد.
تصمیمگیرنده میدانی جمهوری اسلامی چه کس یا نهادی است؟
دو شقه هستند. نیمی تندرو و معتقد به سختترین و پلیسیترین برخورد و نیم دیگر گرچه ابزار برخورد قهری را هرگز کنار نمیگذارند، ولی عقلانیتر و آینده نگرانهتر مسائل را رصد میکنند. قشر تندروتر و انقلابیتر عقیده دارد باید دست به اسلحه برد. قشری آینده نگرتر که کمی دورتر را میبینند عقیده دارند اگر اعتراضات را سرکوب کنیم چه تفاوتی با رژیم شاه و یا صدام داریم؟
چرا بخش عقلانی نظام از همان ابتدا در شفافیت و پاسخگویی اقناعی وارد نشد و چرا تا به امروز حتی یک مسئول نظام مسئولیت کشته شدن حتی یک نفر را به عهده نگرفته است؟
همان بخش عقلانی نظام هم فکر میکند اگر بگوید ما مقصر بودیم و عذر خواهی کند معترضان جریتر میشوند و تعداد کسانی که به خیابان میآیند بیشتر میشود. چنین تصوری دارند. در عین حال باید مسئله دیگری را در نظر گرفت. درست است که از زمانی که دولت آقای رئیسی آمده و تندروها هر سه قوه را در اختیار گرفتهاند بسیاری از چهرهها و شخصیتهای دیگر نظام به حاشیه رانده شدهاند و از نظر امور اجرایی کشور در حاشیه نیز بسیاری از افراد کارکشته نظام هستند، ولی هنوز حضور دارند و میبینند، ولی اظهار نظر کلانی نکردهاند.
مثلا چه کسانی؟
شخص آقای ناطق نوری یا سید حسن خمینی، محمدرضا عارف، سید محمد خاتمی، سعید حجاریان و یا احمد توکلی و مهندس محمدرضا باهنر هیچ واکنشی نداشتند، انگار نه انگار که هستند. این مسئله این نکته را میرساند که بخشی از اصلاحطلبان و ملی مذهبیها و دگر اندیشان به کنار، حتی بخشی از خود جریان اصولگرا نیز به شدت از شیوه رفتار تندروها ناراضی و سرخوردهاند. چه در برخورد و سرکوب اعتراضات اخیر و چه در برخوردی که از سال گذشته و با پایان دولت روحانی شروع کردند که هر که با ما نیست دشمن ما است! هر کسی را که حاضر به بله قربان گویی نیست را به نوعی کنار گذاشتند. من میخواهم بگویم عمق بحرانی که در روزهای آخر شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، از آبان ۹۸ عمیقتر است. زیرا بخشهایی از نظام هم عملا با سکوت خود اعتراض میکنند و میگویند این شیوه برخورد درست نیست و مشخص است که انتقاد دارند.
برخی از تریبون داران منسوب به جریان انقلابی میگویند معترضان را جارو میکنیم، با یک بار جارو کردن مشکل حل میشود؟
من فکر میکنم امروز حتی اگر جریان تندرو موفق به سرکوب و ساکت کردن معترضان شود، آبها از آسیاب نمیافتد، چون آب مسیر دیگری پیدا میکند. معتقدم قطار نظام مدتها است که از ریل خارج شده است؛ و معلوم نیست به کدام سمت و سو میرود. شخصیتهای نظام و کسانی که درون طیف اصولگرا هستند نباید سکوت کنند و باید بگویند که سیاستها اشتباه هستند؛ و اشتباه بودند و سیاستها یک طرفه بود. بالاخره چه زمانی باید مسئولین نظام به خود بیایند و متوجه شوند که سیاست هایشان ناپخته و غلط بوده؟!
کم هزینهترین اقدام و رویکرد برای نظام در این شرایط چیست؟
همین که عقلای نظام کمی نقش مؤثرتری پیدا کنند و از حالت سکوت بیرون بیایند و با صدای بلند رسما اعلام کنند که سیاستهای نظام تاکنون غلط بوده و جواب نداده. در غیر این صورت این بحران عمیق و عمیقتر میشود. گیرم که تندروها موفق شوند و بحران را ساکت کنند، این هم به دیگر مسائل حل نشده و انباشت شده چند دهه گذشته اضافه میشود و دفعه بعد به شکل و شمایلی دیگر اعتراضی دیگر ظهور میکند.
احمدینژاد چند صباحی فیگور اپوزیسیون نظام را میگرفت، بعد از قصه تمدید عضویتش در مجمع تشخیص مصلحت نظام، آرام گرفته است. چرا خبری از احمدینژاد مردمی! نیست؟
در جمهوری اسلامی ایران مثل بسیاری از دیگر جوامع، نقش طبقه متوسط، تحصیلکردهها، دانشجویان، نویسندگان و دانشگاهیان تعیین کننده است. امروز اگر دقت کنید کشاورزان چندان به میدان نیامدهاند، بلکه دانشجویان و دانش آموزان آمدهاند و محمود احمدی نژاد در اقشار و لایههای تحصیلکرده ایران از هیچ محبوبیتی برخوردار نیست، بنابراین اقشاری که امروز در مدارس، دانشگاهها و خیابانها اعتراض میکنند، هیچ تعلق خاطری به آقای احمدی نژاد نداشته و او را قبول ندارد.