تیتر امروز

لازم نیست خواص جایی بروند
افاضات اضافه

لازم نیست خواص جایی بروند

عوام الملک در نامه‌ای به حضرت مسعود نوشت: بر خلاف تبلیغات برخی از این رسانه‌های بیگانه وابسته، لازم هم نیست خواص جایی بروند. ما عوام خودمان داریم می‌رویم. داریم کم می‌شویم. داریم خودمان را می‌کشیم...
«کلینیک ترک بی‌حجابی» بازی با اعصاب جامعه!/ تابوی مذاکره تهران و واشنگتن شکسته می‌شود؟/ کادر درمان و دیوار کوتاه ناامنی!
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

«کلینیک ترک بی‌حجابی» بازی با اعصاب جامعه!/ تابوی مذاکره تهران و واشنگتن شکسته می‌شود؟/ کادر درمان و دیوار کوتاه ناامنی!

این چهل و ششمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!
بررسی عواقب جنگ ایران با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ در نشست اندیشکده سیمرغ باریخ

زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!

روز یکشنبه ۲۰ آبان ماه، نشست اندیشکده سیمرغ باریخ با موضوع عواقب جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ، برگزار شد و نام‌های آشنا از جمله صادق زیباکلام، احمد بخارایی و مهدی مطهرنیا...

به بهانه مرگ خالق «سمفونی مردگان!»

"عباس معروفی" موج‌سوار خوبی نبود که مثلا بگوید «وای جنگل را بیابان می‌کنند» و بعد بابتش از این موسسه و آن سازمان پولی بگیرد، او فهمیده بود که غم نان مهم‌تر از خالی یا پر بودن مغز و ذهن آدم‌هایی است که از جلوِ کتابفروشی‌اش رد می‌شوند.

کد خبر: ۱۳۶۵۹۸
۱۶:۱۸ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۱

به بهانه مرگ خالق «سمفونی مردگان!»

دیدارنیوز
ـ علیرضا کیوانی‌نژاد*: «مرگ یک انسان فاجعه است، بقیه‌اش آمار و ارقام است.» اگرچه این جمله استالین در اوج دوران کشتار و تصفیه‌های خونین زمامداری‌اش، نشان از شقاوت و سنگدلی‌اش داشت، بخش اول آن عبارت - مرگ یک انسان فاجعه است- چیزی نیست که بتوان آن را کتمان کرد، ولو این‌که بدانیم گوینده‌اش اعتقادی به آن نداشت و مرگ انسان‌ها، برایش فقط آمار و ارقام بود، وسیله‌ای که هدف را توجیه می‌کرد؛ و غم‌انگیزتر مرگ انسان‌های تاثیرگذار است خاصه در غربت، آن‌ها که سنگی را جابه‌جا کرده‌اند، چراغی روشن کرده‌اند یا در قفسی گشوده‌اند.

بی‌گمان عباس معروفی از این دست بود. نویسنده‌ای تاثیرگذار و جریان‌ساز که با «سمفونی مردگان» نشان داد پس‌کوچه‌های ادبیات را خوب می‌شناسد و با چاپ نشریه گردون ثابت کرد می‌شود به نقد و نقادی پایبند بود، نشریه‌ای آبرومند منتشر کرد که مطالبش را عوام کم‌وبیش می‌فهمیدند و خواص بگی نگی می‌پسندیدند.

معروفی، اما موج‌سوار خوبی نبود که مثلا بگوید «وای جنگل را بیابان می‌کنند» و بعد بابتش از این موسسه و آن سازمان پولی بگیرد و خلاص. یک کتابفروشی تاسیس کرده بود و این اواخر می‌گفت فروش کتاب‌های فارسی هم دیگر خوب نیست. خودش هم انگار فهمیده بود که غم نان مهم‌تر از خالی یا پر بودن مغز و ذهن آدم‌هایی است که از جلوِ کتابفروشی‌اش رد می‌شوند؛ و حالا آنچه از او باقی مانده تصویر نویسنده مغمومی است که تاب فشار نیاورد از ایران رفت بلکه جور دیگری بنویسد و از آنجا با مخاطبش حرف بزند که این هم نشد و «ذوب‌شدن» در همان روز‌های نخست انتشار، به محاق رفت و تبدیل شد به اثری که شاید اصلا بهتر بود منتشر نمی‌شد. پرتره عباس معروفیِ نویسنده، اما زمانی غم‌انگیزتر و تیره‌تر می‌نمایاند که بدانیم مدت‌ها دست به گریبان بیماری مهلکی بود که مثل موریانه افتاده بود به جانش و می‌گفت بیماری‌اش حالا دیگر حناق شده و راه فریادش را بسته.

می‌گفت به زودی درباره این حناق هم حرف می‌زند، که نشد و به جهان خیال پرواز کرد، و همسایه «سایه» شد. حالا که معروفی دیگر در میان ما نیست از فردا همان رسم مالوف مردم «این میهمان‌خانه مهمان‌کش روزش تاریک» شروع می‌شود: کتاب‌هایش با تیراژ بالاتری فروخته می‌شود، آن‌ها که تا امروز خطی از آثارش نبرده بودند جملات کتاب‌هایش را این‌ور و آن‌ور منتشر می‌کنند و لایک می‌گیرند و بعد هم دیگر کسی یادش نمی‌آید که فریدون سه پسر داشت یا سه دختر!

*نویسنده و مترجم ادبی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی