نصرالله حدادی، پژوهشگر تاریخ ضمن اشاره به علل، عوامل و چگونگی برپاییِ جشنهای باستانی، بهویژه «یلدا»، آن را «شب خانواده ایرانی» خواند و به توضیحاتی درباره خطرات از بین رفتنِ سنتها پرداخت.
دیدارنیوز ـ نصرالله حدادی، پژوهشگر تاریخ درباره تاریخچه «شب یلدا» اینطور توضیح داد: زندگانی ایرانیان در قرون و اعصار مختلف، یکنواخت بودهاست. مردم بهمجرد اینکه شب میرسید و از آنجاییکه نور و روشنایی وجود نداشت، نمیتوانستند فعالیتی کنند و دچار شبمُردگی میشدند. زمانیکه زمستان فرامیرسید، این مُردگی مزید بر علت میشد؛ روزها کوتاه، شبها بلند و سرماهای استخوانسوزی بود که با برف و بارانهای بسیار سنگین، راههای ارتباطی را قطع میکرد و مردم مجبور بودند در نیمه اول سال برای نیمه دوم بیاندیشند. آنها مواد غذایی و سوخت ذخیره میکردند، تا خودشان را برای زمستان و نبود آنچه از زمین رستنی است، آماده کنند. در فصول گرم سال درختان به بار مینشینند، سرسبزی پدید میآید و مردم بدون دغدغه زندگی میکردند، اما در نیمه دوم سال، وضعیت طورِ دیگری بود؛ مواد غذایی کم و کمتر میشد.
او افزود: شاید در حال حاضر بهدلیل گرم شدنِ زمین و تغییر اقلیم باشد که دیگر از آن سرماهای سخت، برف و بارانهای سنگین و یخبندانهای طولانی که حداقل سه ماهِ آذر، دی و بهمن طول میکشید، خبری نیست. در تهران قدیم، در آذرماه، بهقدری هوا سرد و یخبندان بود که افراد در یخچالهای طبیعی آبیخ درست میکردند.
حدادی درباره اقدامات گذشتگان در جهتِ جلوگیری از رکود زندگی چنین شرح داد: مردم در زندگی همواره از نوعی هراس و نبود امنیت رنج میبردند و به فکرِ روزِ مبادا بودند. طبیعی است که برای این روزِ مبادا، روشهای مختلفی برای گرم کردنِ خانه و اندوختنِ مواد غذایی داشتند؛ خشک کردن، شور و نمکسود کردن، مربا درست کردن، منجمد کردن و... از این دست اقدامات بود. این تکاپو برای گذرانِ فصولِ سرد، در شهرهای سردسیرِ کشور رواج بیشتری داشت. برای مثال در اغلب شهرهای گرمسیری، نوروزخوانی رایج نبود، اما در شهرهای سردسیر، نظیر آذربایجان، این سنت به شکل «تکمچی» حلول پیدا کردهبود. تمام این کارها به این خاطر بود که سرما مردم را آزار میداد. روز که به پایان میرسید، شبمُردگی مستولی میشد و به بیکاری و سکون در زندگی دامن میزد. همین مسئله افراد را به ایجاد تنوع وامیداشت.
این پژوهشگر درباره جشنهای مختلف ایرانیان باستان چنین گفت: جشنهای مختلف ایرانیان در فصول مختلف سال که بهمناسبت تغییر اقلیم و آبوهوا بهوجود میآمد، برای شکرگزاری به درگاه خداوند برگزار میشد؛ «جشن گندم»، «جشن انار»، «جشن انگور»، «جشن خربزه» و... از این دست بزمها بودند. «جشن آتش»، «جشن آب»، «چهارشنبهسوری»، «جشن آبریزگان»، «جشن مهرگان» و... نشاندهنده این است که ایرانیان در گذشته به مناسبتهای مختلف برای تغییر مذاق زندگی، جشنهای مختلفی میگرفتند. مفصّل بودنِ مراسم عقد و عروسی در تاریخ ایرانیان نیز بههمین دلیل بودهاست. دورهمی برای «شب یلدا» هم چنین مبنایی داشت و بهانهای بود برای تغییر و تنوع و خوددلداری برای گذر از سختیها. طبق باورِ گذشتگان، بر اساس تقویم جلالی، این شب بلندترین شب سال است و از فردای آن، خورشید تغییر وضعی خود را آغاز میکند و دقیقهبهدقیقه بر طول روز افزوده میشود. بعد از یلدا، کشت زمستانی میتوانست آغاز شود. نکته قابلاشاره این است که در شمارش فصول سال، «اسفند، فروردین و اردیبهشت» ماههای بهار بودند. تابستان را «خرداد و تیر و مرداد» تشکیل میداد، پاییز را «شهریور، مهر و آبان»، و زمستان «آذر، دی و بهمن» را شامل میشد.
او بهطور اختصاصی به مقوله «یلدا» و «زندگی» اینطور پرداخت: «جشن یلدا» جشن زندگی و استقبال از روشنایی بود. «شب یلدا» یا در اصل «شب چلّه» شب ایرانی و خانواده ایرانی است که بهگونهای به استقبال از نوروز بزرگ میرود. در این شب مردم گرد هم میآمدند تا زندگی را از سر بگیرند. ایرانیان از دیرباز نقطه وصل هرچیز را جشن میگرفتند؛ غم و شادی، شب و روز، سفید، سیاه، امید، ناامیدی. بدینصورت که اگر فردی از دنیا میرفت، دیگران برای تسلّی دادن به بازماندگان به خانه متوفی میرفتند.
حدادی درباره حالِ ناخوش سنن ایرانی اینطور بیان کرد: حتی در فرهنگِ معماری تاریخی نیز چنین مفاهیمی منتقل میشد. امروزه انسان را به قواره ساختمانها میکنند، اما در گذشته خانهها بر اساس نیاز افراد ساخته میشدند. کیان خانواده ایرانی سخت مورد تهدید قرار دارد و در حال از بین رفتن است. بهوضوح میتوان دید که خانوادهها فاقد عمّه، عمو، خاله و دایی هستند و بهتبع، عموزاده، خالهزاده، عمّهزاده و داییزاده دیگر معنایی ندارند. اگر خانواده ایرانی از بین برود، تمامی آداب و رسوم نیز از بین میروند. «یلدا» شب خانواده ایرانی بود و حکمتآموزی، شاهنامهخوانی، سعدیخوانی، حافظخوانی، نقلِ داستان از قول بزرگترها یا حتی نقلهای خانوادگی مانند شوخی و خنده، از دستاوردهای آن. بسیاری از گذشتگان یلدا را تا سحر بیدار میماندند تا تولد دوباره خورشید را به تماشا بنشینند. ایران یک میلیون و ۶۴۸هزار کیلومتر مساحت دارد و هیچ دلیلی ندارد این میزان زندگی مردم در آپارتمان جای بگیرد. در دورترین شهرستانها نیز دیدهمیشود که دیگر اثری از خانهها با معماری سنتی وجود ندارد و آپارتمانها جایشان را گرفتهاست. این یکی از دلایل گسست روابط اجتماعی در ایران است. اصرار بر این مدل با زندگی ایرانی منطبق نیست و باعث نابودی بسیاری از آداب و رسوم ایرانی، از جمله شب یلدا خواهد شد.
نصرالله حدادی پژوهشگر حوزه تاریخ و باستانشناسی در پایان به ریشهشناسی واژه یلدا اشاره کرد و گفت: چنانچه به ادبیات ایران نگاه کنیم، میبینیم هیچگاه از یلدا با عنوان «جشن» یاد نشدهاست، بلکه در تمثیلهایی، قیرگون و دراز بودنِ شب را به «گیسوی یار» پیوند دادهاند. در کتاب «زینالاخبار» گردیزی و دیگر آثار تاریخی به «شب چلّه» اشاراتی شدهاست. در ادبیات شاعران نیز نام یلدا بیشتر با مفهوم «شب» گره خورده تا «جشن». در کتاب «آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی اشاراتی به این مطلب شدهاست. بسیار شنیدهشده که نام «یلدا» ریشهای سُریانی دارد، اما به گفته رشید کاکاوند، این کلمه ریشهای عربی دارد و از واژه «میلاد» وام گرفتهشدهاست. واژه «میلاد» در عربی، با «مهرداد» در فارسی انطباق معنایی دارد؛ هردو بهمعنای تولد و زایش هستند.