تیتر امروز

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...

اهدای عضو پارادوکسی از مرگ تا حیات؛ امیر، امید بخشید

این یک گزارش خبری یا تحلیلی نیست؛ این گزارش از زندگی انسانی است که جان داد تا چند نفر دیگر امید خود را برای ادامه زندگی از دست ندهند و در این روایت شادی و غم مستتر است.

کد خبر: ۱۱۴۲۵۱
۱۱:۵۷ - ۲۸ آبان ۱۴۰۰

اهدای عضو پارادوکسی از مرگ تا حیات؛ امیر، امید بخشید

دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: علیرغم فرهنگ سازی‌های زیاد و گفتن از محاسن اهدای عضو هنوز خیلی از خانواده‌ها نسبت به این موضوع واکنش دارند و به دلایل اعتقادی و احساسی نمی‌پذیرند که مرگ مغزی همان مرگ واقعی است و امید داشتن به برگشتن بیمارشان سبب می‌شود با معقوله اهدای عضو کنار نیایند؛ البته انجام دادن یا ندادن این کار خیرخواهانه امری کاملا شخصی است و کسی صلاحیت رد یا تائید آن را ندارد.

پیوند عضو تنها راه ادامه حیات با کیفیت بیمارانی است که دچار نارسایی شدید قلب، کلیه، کبد و موارد دیگر هستند و در لیست انتظار پیوند عضو قرار دارند و ادامه حیات و ارتقای کیفیت زندگی آنان وابسته به این فرایند درمانی است، اهدای عضو، دادن فرصتی برای حیاتی دوباره و امید به فردای بیمارانی است که شمع وجودشان لحظه به لحظه رو به خاموشی است و بخشش عضوی می‌تواند آن‌ها وارد زندگی دوباره کند، در واقع اهدای عضو و نجات افراد بدون تردید برای همیشه ماندگار است و تمرینی زیبا برای بخشندگی است.

از سوی دیگر روزانه حدودا هفت تا ۱۰ نفر در کشور به دلیل نرسیدن عضو پیوندی فوت می‌کنند و این در حالی است که ما فقط از یک چهارم افراد مرگ مغزی در کشور استفاده می‌کنیم، در واقع از تعداد افرادی که در کشور مرگ مغزی می‌کنند سه چهارم آن‌ها فوت می‌کنند و فقط یک چهارم آن‌ها اعضایشان اهدا می‌شود. با مرگ مغزی و تخریب سلول‌های مغزی کسی به زندگی بازنگشته و لازم است با فرهنگ سازی برای اهدا عضو انجام این برنامه و تصمیم گیری راحت‌تر برای خانواده‌ها کمک کرد.


بیشتر بخوانید: مه لقا ملاح؛ زنی که برای محیط زیستِ یتیمِ ایران مادری کرد!


جان داد و جان بخشید

روز جمعه بود و ساعت حدود ۱۲ ظهر را نشان می‌داد، امیر از حالت خفه گی شکایت دارد، اما به دلیل سابقه بیماری ریه تصور خانواده این است که باز هم حمله آسم به او دست داده است و همان روش درمانی که استفاده از کپسول اکسیژن بود را برایش انجام می‌دهند، اما حال او نه تنها بهتر نمی‌شود بلکه بدتر هم می‌شود، همسرش وقتی متوجه می‌شود حال او با دفعه‌های قبل خیلی متفاوت است با اورژانس تماس می‌گیرد و وقتی اورژانس می‌رسد کار به احیاء با دستگاه شوک می‌کشد و بعد هم بیمارستان.

ماجرا را از این به بعد به نقل از همسرش زهره رفیعی می‌خوانید.

امیر سابقه نفس تنگی داشت، اما آن روز این گله را داشت که حالش با بقیه روز‌ها متفاوت‌تر است و احساس تنگی نفس بیشتری دارد و بدنش داغ است، اما تب نداشت و استفاده از کپسول اکسیژن مثل دفعه‌های قبل استفاده کردیم و تصورمان این بود که حمله آسمی است، اما ماجرا اینطور نبود و کار به بیمارستان کشید.

زمانی که به بیمارستان رسید، پزشکان به سرعت از او نوار قلبی و اسکن ریه و سی تی مغز گرفت، اما در تمام این مدت تصور می‌کردم که بیهوش شده و چون تنفس دارد خوب می‌شود.

همان اول دکتر‌ها گفتند که مویرگ‌های مغزش پاره شده و خونریزی مغزی کرده، اما خیلی واضح توضیح ندادند که چه اتفاقی افتاد است و بعد از چند ساعت گفتند که امیر به کما رفته و هر دو سه ساعت کم کم به ما می‌گفتند که چه اتفاقی برای امیر افتاده است.

پیشنهاد دادند که آزمایش‌ها و سی تی اسکن را به دکتر‌های دیگر نشان بدهیم و حتی اگر تمایل داریم بیمارستانش را هم عوض کنیم و ۲۴ ساعت اول درگیر این بودیم به بیمارستان دیگر منتقلش کنیم. ما سی تی اسکن را به چند دکتر که از آشنایان هم بودند نشان دادیم، اما  واقعیت یا همان مرگ مغزی را به ما نگفتند.

کرونا بلای جان امیر شد

به این نتیجه رسیدیم که امیر را به بیمارستان دیگر منتقل کنیم، این کار هم با سختی و استرس زیاد انجام دادیم و در بیمارستان بعدی هم کلی آزمایش گرفتند و در وحله اول گفتند که عفونت خون زیادی دارد و این عفونت نشان از وجود کرونا در بدنش است و ما اصلا فکر نمی‌کردیم که کرونا گرفته باشد.

روز دوم اعلام کردند که عفونتش کمتر شده و جای امیدواری هست، اما عصر همان روز اعلام کردند که کلیه هاش در حال از کار افتادن است و همین موضوع سبب شد که خانواده را جمع کنند و بگویند امیر مرگ مغزی شده است.

برای تائید مرگ مغزی ۱۲ آزمایش انجام می‌شود که بیمارستان قبل از اینکه خبر نهایی را به ما بدهد ۱۱ آزمایش را انجام داده بود و همه نتایج مرگ مغزی را تائید می‌کرد و در نهایت به ما گفتند که ما آزمایش ۱۲ را هم انجام می‌دهیم و یک آمپولی تزریق می‌کنیم و اگر این همه جواب ندهد دیگر هیچ کاری از دست کسی بر نمی‌آید و بیمارستان آن آمپول را ۹ بار در یک روز به امیر تزریق کردند، اما ضربان قلب تغییری نکرد.


بیشتر بخوانید مقررات جدید در مورد سقط جنین؛ بحران زیر پوست شهر


اهدای عضو با رضایت کامل

از این قسمت ماجرا ابعاد دیگری خود می‌گیرد، حالا مرگ مغزی تائید شده و این خانواده هستند که باید تصمیم بگیرند که اعضای بدن امیر را اهدا کنند یا نه؟ تصمیم سختی بود، مسئول بیماری‌های خاص دانشگاه علوم پزشکی گیلان هم پیشتر در این باره گفته بود که سالانه حدود ۳۰۰ نفر در گیلان بر اثر حوادث رانندگی و دلایل دیگر دچار مرگ مغزی می‌شوند و از این تعداد فقط حدود ۲۰تا ۲۵ نفر از عزیزانی که مرگ مغزی رضایت به اهدای عضو می‌دهند و اعضایشان به بیماران در صف انتظار زندگی دوباره می‌بخشد و متاسفانه بقیه موارد به دلیل عدم رضایت خانواده هایشان پیکرشان بدون اینکه نجات بخش هموطنی باشد خاکسپاری می‌شوند.

وی در جواب این سوالم که چگونه خانواده‌ها را راضی می‌کنید می‌گوید چند سالیست که فرهنگ اهدای عضو، برای بیشتر خانواده‌ها نهادیه شده است، اما هنوز هستند، خانواده‌هایی که نمی‌توانند قبول کنند و به بازگشت عزیزان شان به زندگی امید دارند و برای اهدای عضو همکاری نمی‌کنند.

اما خانواده امیر، پدر و مادرش، برادرها، خواهر و همسرش جزء آن دسته از خانواده‌هایی بودند که تلاش کردند با اهدای اعضای این خیر، جان کسانی که به قلب، کلیه، کبد و چشم نیاز داشتند را نجات دهند و حالا قلب او در سینه فرد دیگری می‌تپد، دو کلیه هایش جان دو نفر دیگر را نجات داد و اما چشم هایش...

هر چند که پدر امیر غم بزرگی برای از دست دادن فرزندش دارد، اما وقتی درباره مراسم تشییع پیکر پسرش صحبت می کند، حضور سیل جمعیت از دوست و آشنا و فامیل را اتفاق بزرگی می داند و می گوید: من امیر را از دست دادم اما حالا کلی امیر هست که وجود آنها مرا خوشحال می کند.

اهدای عضو پارادوکسی از مرگ تا حیات؛ امیر، امید بخشید

کوروش: پدر من یک قهرمان است

زهره که به سختی از ابتدای گزارش ماجرای بیماری تا مرگ مغزی امیر را تعریف می‌کند، درباره مواجهه فرزندانش با این اتفاق می‌گوید: کتایون دختر کوچکم خیلی متوجه اتفاق‌ها نیست و وقتی سراغ پدر را می‌گیرد و می‌شنود او سرکار است قانع می‌شود.

اما عکس العمل کوروش پسر شش ساله امیر که مرد بزرگ، اما کوچک ماست با خواهرش بسیار متفاوت است، زهره می‌گوید: در بیمارستان از من خواستند که ماجرا را روشن برای کوروش توضیح دهم، اما دیدم این کار از توان من خارج است بنابراین از مشاوران بیمارستان کمک گرفتم و آن‌ها تلفنی ماجرا را برای پسرم توضیح دادند با این مضمون که پدرت تبدیل به روح شده و پیش خدا رفته و حالا با اهدای اعضای بدنش او برای همیشه قهرمان زندگی تو است.

حالا از آن روز کوروش وقتی با افراد مختلف روبرو می‌شود می‌گوید: دو خبر دارم برایتان یکی بد و یکی خوب، پدر من روح شده و پیش خدا رفته این خبر بد است، اما اعضای بدنش در بدن انسان‌های دیگر است و حالا او یک قهرمان بزرگ است...

امیر برای همیشه قهرمان می‌ماند

غیر از قلب، کلیه، کبد و چشم، بافت مغر استخوان امیر هم برداشته شده و حالا به زهره گفته اند که به این مغز استخوان به بدن ۱۵۰ بیمار سرطانی پیوند زده شده و این یعنی امید دادن دوباره به این بیماران و زندگی بیشتری که حق آنهاست.

دوستان امیر که بی تاب او هستند و دلشان برایش تنگ شده هم او را قهرمان می‌دانند، قهرمانی که بعد از مرگش متوجه شدند یکی از خیرین ثابت منطقه جنوب تهران کوره پزخانه بوده، هر چند آن بچه‌ها دیگر امیدی به آمدن امیر ندارند، اما اعضای بدن امیر، امید را به خیلی‌ها بخشید و در نهایت چشمهایش نظاره گر همه هست، اما در بدن دو نفر دیگر ...

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی