به بهانۀ «پرسش مهر» رییس جمهوری
درخت «اطاعت»، میوۀ «مهارت» نمیدهد، آقای روحانی!
دیدار نیوز - مهرداد خدیر - به نقل از عصر ایران: ساعتی پیش و در آغاز سال تحصیلی جدید، رییس جمهور روحانی «سؤال مهر» امسال را این گونه طرح کرد:
پارسال چه مهارتهایی در مدرسه آموختید و برای امسال چه انتظاراتی دارید؟ کدام معلم به شما مهارت بیشتری آموخت؟ کدام مهارت را برای آیندۀ زندگی خود مهم می دانید؟ از مهارت های بسیارساده تا پیچیده
سنت طرح «سؤال مهر» را رییس جمهور اصلاحات پایه گذاشت و این نویسنده دقیقا نمی داند که در حال حاضر با آثاری که در این زمینه دریافت می شود چه میکنند و جنبۀ صرفا تشریفاتی دارد یا نه.
با این حال طرح این پرسش را میتوان به منزلۀ تأکید رییس جمهوری بر ضرورت گذار از آموزش های صرفا ایدیولوژیک و حافظه محور به آموزش های مهارت محور دانست. اما این تمام داستان نیست.
از پرسش رییس جمهوری این گونه استنباط می شود که او تمایل داشته نظام آموزش و پرورش را متحول کند و از « اطاعت محوری» به «مهارت محوری» متمایل کند و یادمان هست وزیر دولت اول او به صراحت در روز رأی اعتماد به روش «مونته سوری» اشاره کرد اما در عمل اتفاق خاصی نیفتاد و بعد از آن که ماجرای شرکت دختر وزیر در قضیه واردات لباس خارجی به مناظره های انتخابات ریاست جمهوری کشید معلوم بود در دولت بعد ماندگار نخواهد بود و دیگر کسی از «مونته سوری» هم سخنی نگفت.
طرح سؤال درباره مهارت خوب است اما کاش رییس جمهوری گزارشی درباره اقدامات انجام شده دربارۀ تغییراز «اطاعت محوری» به «مهارت آموزی» می داد. به نظر می رسد برای تغییر ساختار آموزش و پرورش از «اطاعت» به «مهارت» 5 سال کافی است کما این که علی اکبر داور کل دادگستری را در بسیار کمتر از این مدت متحول کرد.
دست کم انتظار می رفت بچه ها و معلمان را با «مونته سوری» آشنا کنند و این نویسنده اگر دانش آموز بود در پاسخ به پرسش مهر دربارۀ او می نوشت و بد نیست خوانندۀ این سطور هم دربارۀ او که تجربه آموزی و مهارت محوری را وارد ساختار آموزشی کرد بیشتر بداند:
نام خانم دکتر «ماریا مونتهسوری» به عنوان نخستین زن پزشک ایتالیایی به ثبت رسیده است. اما چون زن بود و هیچ یک از مراکز درمانی حاضر به استخدام او نبود به ناچار سرپرستی یکی از مراکز کودکان معلول و بیمار را پذیرفت و متوجه اشکالات برنامههای آموزشی و تربیتی کودکان شد و دریافت که فرصت آزاد برای تجربه کردن به آنان داده نمیشود.
علاقه به حل این موضوع سبب شد که ماریا برای تحصیل در رشته «تعلیم و تربیت و جامعهشناسی» به دانشگاه برگردد و با الگوها و روشهای آموزشی آشنا شود. پس از آن بود که «مونته سوری» به جای برنامههای آموزشی موجود، الگوی جدیدی برای آموزش همه بچهها و نه تنها توان یابان ارائه داد.
از نظر مونته سوری مشکلات ذهنی قبل از هر چیز یک مساله آموزشی بود، نه پزشکی. موفقیتهای او توجه جامعه شناسان و مربیان تعلیم و تربیت را در سراسر جهان به خود جلب کرد و سبب شهرت او در نظام تعلیم و تربیت آن زمان شد. نظریات او در «تفکر رشد نگر» از اهمیت بالائی برخوردار است. او از نخستین کسانی بود که مراحل حساس و بحرانی را در رشد روانی شخص بررسی و در رابطه با فراگیری زبان، روشهای ابداعی جدیدی را عرضه کرد و به این نیز بسنده نکرد و به خاطر تلاش در راه صلح به دریافت جایزۀ صلح نوبل هم نایل آمد.
اصل اساسی روش آموزشی مونته سوری، تاکید بر داشتههای علمی، پایهها و توسعه اجتماعی و زندگی عملی است.
در «زندگی عملی» کودک میآموزد در مراحل مختلف، چگونه از عهده کارهای شخصی و فعالیتهای روزمره زندگی خود برآید. در هر یک از این مراحل، کودکان مهارتهای سخت و فعالیتهایی را می آموزند که به آنها کمک میکند تا در برهههای مختلف زندگی از پس مشکلات برآیند.
مهارت هایی که به ظاهر پیش پا افتاده به نظر می رسد اما برای شکل گیری شخصیت، بسیار اهمیت دارد. مهارتهایی مانند این که چگونه بند کفشهایش را ببندد، کاپشن خود را بپوشد، غذایش را بخورد، بدون کمک دیگران به دستشویی برود و بدون ریختوپاش خودش را تمیز کند. در حقیقت در روش «مونتهسوری» بر روی مهارتهای زندگی تأکید زیادی میشود و توجه اصلی او را می توان متوجه قدرت دست ها و انگشت ها و انواع کارهایی که می توان با دست انجام داد دانست.
به عقیده «مونتهسوری» کودکان برای انجام برخی کارهای روزمره بسیار کنجکاو هستند. تمرین چنین فعالیتهایی تواناییهای حسی، مهارتهای حرکتی، همکاری، قدرت عمل و اعتماد به نفس و استقلال کودک را رشد میدهد.
با تمام احترامی که برای رییس جمهوری قایلیم به نظر می رسد ذهن آقای روحانی درگیر موضوعات دیگری است و طرح این مسایل را شوربختانه نمی توان چندان جدی گرفت.
کما این که اگر همین حالا وزیر آموزش و پرورش بخواهد قضیه مهارت آموزی به روش مونته سوری را جدی بگیرد سر و کار او چه بسا به شورای عالی انقلاب فرهنگی بیفتد و متهم به ایدیولوژی زدایی شود. آنگاه آیا رییس جمهور از او حمایت خواهد کرد؟
اگر اکثریت بچه ها بنویسند مهارتی یاد نگرفتیم و یک مشت کلمه و عدد را حفظ کردیم آیا دستور ویژه ای صادر خواهد شد؟ یا نه، باز در بر همین پاشنه خواهد چرخید؟
وقتی کتاب های کمک آموزشی بر کتاب های آموزشی سلطه پیدا کرده اند و دغدغۀ همه راه یابی به دانشگاه و رشته های پول ساز تر است کدام مهارت را می توان با فراغ بال یاد داد؟
آیا آقای رییس جمهوری و وزیر محترم می دانند برخی از معلمان درس تفکر هم بر حفظ کردن مفاهیم مهارتی تأکید دارند؟
واقعیت قضیه البته این است که دغدغۀ خانواده ها هم کسب مهارت نیست و نگران نیستند فرزندشان بلد نباشد بند کفش خود را ببندد یا سوزن، نخ کند. چون می دانند از این جور امور در کنکور سؤال نخواهد شد انگیزه ندارند.
در دوران تحصیل ما درسی به نام زمین شناسی هم تدریس می شد. در دبیرستان البرز دبیر خوبی هم داشتیم که ناگهان در میانۀ سال خبر رسید ضریب آن در کنکور به یک کاهش یافته و بعد هم حذف شد. کل انگیزه و علاقۀ بچه ها به فراگیری دود شد و به هوا رفت!
مادام که هدف از آموزش وپرورش در ایران، موفقیت در کنکور و حالا که راه یابی به دانشگاه آسان شده رشته های بهتر است، مهارت آموزی امری فرعی تلقی می شود و همه دنبال تست زنی اند و این گونه امور را اصلی نمی دانند.
همین دیروز در روزنامۀ ایران وزیر آموزش و پرورش به مناسبت آغاز سال تحصیلی یادداشتی نوشته بود که در آن راه یابی دانش آموزانی از منطقه ای محروم در سیستان و بلوچستان به رشته های پزشکی و دندان پزشکی را نشانه موفقیت و رشد برنامه های آموزشی دانسته بود. این سخن به معنی آن است که حتی وزیری که به جنگ مافیاهای کمک آموزشی رفته و بر استقلال آموزش و پرورش از آموزش عالی تأکید داشته هم ناخواسته این معیار را ارایه می کند و صحبتی از میزان کسب مهارت نیست.
به جز دغدغۀ کنکور و مسابقه در این زمینه مانع دیگر این است که امور خُرد را حقیر می دانیم و به دنبال کارهای بزرگ هستیم.
محدود به آموزش و پرورش هم نیست و در عرصه های دیگر نیز چنین است. مثلا تا صحبت از گردشگری می شود همه از ساخت هتل 4 ستاره و 5 ستاره سخن به میان می آورند و اگر درباره ساخت آبریزگاه حرف بزنی کسر شأن دارد.
بچه ها ساده ترین کارها را در مواجهه با زلزله بلد نیستند و از هر که بپرسی تنها می گوید باید برویم زیر میز. یا وقتی با آتش سوزی رو به رو می شوند نمی دانند باید چه کار کنند.
آن قدر بچه ها را درگیر تحمیل محفوظات کرده ایم که عملا جایی برای مهارت آموزی نمانده است.
معلمان ما زحمت میکشند و فرآیند رشد را هدایت میکنند و وزیر آموزش و پرورش کنونی نیز قصد تغییر دارد ولی این ساختار آموزشی مهارت محور نیست و بر پایه «اطاعت» بنا شده است. از درخت «اطاعت» چگونه میتوان انتظار داشت میوۀ «مهارت» بدهد؟ معلمان باید بپذیرند که دانش آموزان به مدد فناوری های حیرت آور تازه در معرض اطلاعات هستند و به جای این که انتظار داشته باشند بچه ها تنها اطاعت کنند با هم در بحث ها مشارکت داشته باشند.
با این حال از موضوع سؤال مهر امسال باید استقبال کرد و به بهانۀ آن از آقای رییس جمهوری پرسید اگر دانشآموزان در پاسخ به سؤال اول بنویسند «هیچ» و در پاسخ به سؤال دوم بگویند: دوست داریم موسیقی یاد بگیریم، با یکی از رشتههای ورزشی آشنا شویم و مانند اینها چه تدارکی میتوانند ببینند؟