دیدارنیوز ـ تصویب مرامنامه «نواصولگرایی» نخستین چراغ سبز اصولگرایان به طرح محمدباقر قالیباف است. کاندیدای مستعفی انتخابات ریاست جمهوری سال 96 که پس از شکست اصولگرایان در آن انتخابات، قصد کرد طرحی نو در این جریان دربیندازد، اگرچه در اوایل پیشنهاد خود خیلی مورد استقبال هم قطاران خود قرار نگرفت اما امروز با تکاپوی آنان روبهرو شده است. توجه به جوانان، اقتصاد مردمی، نسبت جریان نواصولگرا با عدالت و نهادهای حاکمیتی از جمله مواردی است که در مرامنامه ای که از سوی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی تدوین شده، به تصویب رسیده است. محسن پیرهادی دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی، در گفت وگو با روزنامه «ایران»، در بررسی این مرامنامه با بیان اینکه نواصولگرایی، نفی اصولگرایی نیست بلکه در امتداد آن است، از اشتباه تاکتیکی اصولگرایان نام میبرد و میگوید: « یکی از اشتباهات جریان اصولگرا دفاع بی چون و چرا از نهادهای حاکمیتی است، به طوری که در ذهن عموم تداعی اینهمانی جریان اصولگرا با مجموعههایی مانند صداوسیما، قوه قضائیه، نهادهای نظامی و سایر بخشهای انتصابی نظام میکند.» پیرهادی همچنین معتقد است: «اغلب سیاسیون از آنجا که کمتر با مردم مراوده دارند، دغدغههایی کاملاً متفاوت از عموم مردم دارند. بسیاری از اصولگرایان شاید بهدنبال بسط آزادیهای مدنی در چارچوب قانون اساسی نباشند.»مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
تهیه منشور نواصولگرایی ناظر بر چه اشکالاتی در این مجموعه سیاسی است؟ این اشکالات عمدتاً تاکتیکی و در شیوههای سیاستورزی است یا موضوعات گفتمانی را هم شامل میشود؟
تدوین منشور نواصولگرایی، بیش از آنکه ناظر به اشکال دیگر مجموعه های اصولگرا باشد، نقشه راه نوعی از سیاستورزی است که در سپهر سیاسی ایران مشابهش را کمتر دیدهایم و قرار است جمعیت پیشرفت و عدالت، پرچمدار آن باشد. در واقع نواصولگرایی، نفی اصولگرایی نیست، بلکه در امتداد آن است، بعضی از اشکالات آن را برطرف کرده و برخی مبانی را بازتعریف و برخی ساختارها و فرآیندها را بازتحلیل کرده است.
ناظر به بحثهای گفتمانی به نظرتان چه اقداماتی باید در بین اصولگرایان انجام شود؟
سیاسیون باید بیاموزند که فرزند زمان خود باشند، دغدغه مردم را بفهمند و در راستای آن حرکت و تلاش کنند. این نکتهای است که در برخی بخشهای جریانات سیاسی کشور و از جمله آنها بسیاری از اصولگرایان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بهعنوان نمونه امروز دیگر مردم تصمیمگیری پشت درهای بسته و سیاستهای بالا به پایین را برنمیتابند، از مصلحتسنجی های منفعتگرایانه بیزارند و نبود شفافیت در اطلاعرسانی را نمیپذیرند. جامعه ما، جامعه جوانی است و طبیعی است که مطالبه جوانگرایی داشته باشد. جوان امروز واقعاً دیگر برای احزاب و افراد ژلهای که هر روز به رنگی و طرحی درمیآیند احترامی قائل نیست. او میخواهد مواضع و موارد مد نظرش را صریح و شفاف بشنود، در انتظار اطلاع رسانی پیرامون شبهات است و از مسئولان جواب میخواهد. از سوی دیگر، اتکای حقیقی و نه فقط لفظی و شب انتخاباتی به نظر مردم، خواسته همگان است. مجموعه این موارد میتواند ضامن ثبات و بلکه پیشرفت کشور در دو بعد جمهوریت و اسلامیت باشد و تفکر نواصولگرا دقیقاً بهدنبال همین است.
البته باید بر این نکته تأکید کرد که وجود نقاط ضعف در زمینههای پیش گفته مختص به اصولگرایان نیست. بهعنوان مثال، مردم به هیچ عنوان از نحوه اطلاعرسانی در مورد برجام بهعنوان یکی از مهمترین پروندههای بینالمللی تاریخ 40 ساله انقلاب اسلامی راضی نیستند و این موضوع به لکه ابهامی در کارنامه سیاسی - رسانهای جریان اصلاحات - اعتدال تبدیل شده است.
در بدنه جریان اصولگرا استقبال زیادی از طرح نواصولگرایی که از سوی آقای قالیباف مطرح شد به عمل نیامد. دلیل آن را چه میدانید؟ اختلافات سیاسی درون مجموعهای باعث چنین اتفاقی شد یا محتوا و راهبرد نواصولگرایی؟
اگر قرار باشد بسیاری از سران و احزاب اصولگرا به ایده نواصولگرایی باور داشته باشند و مدافع آن باشند که دیگر نیازی به طرح ایده نواصولگرایی نبوده و اساس اصولگرایی بینیاز از نو شدن بود. وقتی همه اصولگرایان به شاخصهایی که امروز نواصولگرایان مطرح میکنند، در نظر باورمند و در عمل ملتزم باشند که دیگر طرح موضوعی تحت عنوان نواصولگرایی بیفایده و تحصیل حاصل است. ما میدانیم بسیاری در برابر نواصولگرایان خواهند ایستاد و ایرادی هم ندارد؛ چرا که باور داریم نواصولگرایی راه خود را باز خواهد کرد و در آینده راه حل بسیاری از مشکلات کشور در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خواهد بود. اما باید بگویم که واکنشها نسبت به نواصولگرایی تاکنون مجموعاً مثبت بوده و سیاسیون اغلب با آن منطقی برخورد کردهاند.
در مرامنامه نواصولگرایی اشاره کرده اید که اصولگرایی از مسیر خود فاصله گرفته است. این مسیر چه بوده و چه انحرافاتی در آن ایجاد شده است؟
برای پاسخ به این سؤال نیاز است که ابتدا کارنامه نواصولگرایی را مختصراً مرور کنیم. جریان اصولگرا در انتخابات بهعنوان نقطه اوج کنش سیاسی جریانها با چند کاندیدا حاضر میشود و با ائتلاف رقبا باز هم به خود نمیآید، در یک انتخابات دیگر از کسی حمایت میکند که نه در کلام و نه در عمل خود را اصولگرا نمیداند؛ در دوره تصدی خود در دستگاهها تحول و تغییر جدی ایجاد نمیکند؛ در حوزه نمادسازی ضعیف عمل میکند و چند چهره عمدتاً تکراری را در ذهن مردم بهعنوان نماد اصولگرایی ترسیم میکند؛ از سیاستهای غلط برخی بخشها و دستگاههای حاکمیتی بیمنطق دفاع میکند و خلاصه اعتماد مردم را آن طور که شایسته مردم ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد جلب نمیکند. بهعنوان یک موضوع متأخر، جریان اصولگرا در انتخابات 96 در برابر یک رقیب که پیش از آن در عمل در ذهن مردم مردود شده شکست میخورد. شکست از یک دولت مستقر که مستحکم و محبوب باشد، طبیعی و قابل پیشبینی است اما شکست از این دولت واقعاً غیرقابل قبول است. این شکست در نتیجه تشخیص غلط اولویتها، تصمیمسازی غیرمردمی و واگذاری زمین رقابت به رقیب و تغییر ماهوی آن از حوزه اقتصادی – عملکردی به حوزه سیاسی – اجتماعی است. در واقع نقد ما بهعنوان بخشی از اصولگرایان به اصولگرایی بیشتر کارکردگرایانه است تا ساختارگرایانه؛ به این معنی که ما خروجی را میبینیم. بهعنوان مثال، خروجی این جریان، شکست در انتخابات ریاست جمهوری 96 و مجلس 94 است، با وجود اینکه واقعاً رقیب نه ایده جدی برای تحول و نه کارنامه قابل قبول برای عرضه داشته است. این نتیجه و خروجی نامناسب، نشان میدهد که یک اشکالی هست. یعنی خروجی غیرقابل قبول نشان از ساختار نامناسب دارد. این جمله، خلاصه همه نقدهایی است که جریان نواصولگرا به سیاست ورزی اصولگرایانه دارد.
یکی از محورهای مرامنامه گویا کیفیت ارتباط با نهادهای حاکمیتی است. توضیح دهید که این بند ناظر بر چیست؟ آیا اصولگرایان کما فیالسابق باید حامی مواضع و سیاستهای نهادهای حاکمیتی باشند یا ممکن است نقدهایی هم داشته باشند؟
یکی از اشتباهات جریان اصولگرا دفاع بی چون و چرا از نهادهای حاکمیتی است، به طوری که در ذهن عموم تداعی اینهمانی جریان اصولگرا با مجموعههایی مانند صدا و سیما، قوه قضائیه، نهادهای نظامی و سایر بخشهای انتصابی نظام میکند. این اشتباه البته براساس مبانی یا راهبردها نیست، بلکه یک اشتباه تاکتیکی است. در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بهعنوان شخص اول کشور که طبیعتاً فراجریان است، پشت همه اقدامات نهادهای انتصابی نمیایستد و مرتباً آنها را در جلسات و گاهی حتی در سخنرانیهای عمومی نقد میکند، دلیلی ندارد که جریان اصولگرا بخواهد از همه کردهها و نکردههای این دستگاهها دفاع کند. ما معتقدیم دستگاههای انتصابی هرچه شفافتر عمل کنند و هرچه به مردم پاسخگوتر باشند، بیشتر ضامن بقا و پیشرفت انقلابند و اندیشه امام و رهبری و روح حاکم بر قانون اساسی هم همین است. البته بماند که امروز در سایه سیاستهای منفعت طلبانه حتی نهادهای انتخابی هم به سمت نبود شفافیت حرکت میکنند، مسألهای که نمونهاش را در رأی نیاوردن شفافیت آرای نمایندگان در مجلس دیدیم.
ارتباط با طبقه متوسط و کم توجهی به آزادیهای مدنی یکی از ضعفهایی است که برای اصولگرایان برمیشمارند. در مانیفست شما چگونه به این موارد توجه شده؟
متأسفانه با وضعیتی مواجهیم که اغلب سیاسیون از آنجا که کمتر با مردم مراوده دارند، دغدغههایی کاملاً متفاوت از عموم مردم دارند. بسیاری از اصولگرایان شاید بهدنبال بسط آزادیهای مدنی در چارچوب قانون اساسی نباشند. از سوی دیگر نگاه سیاستزده اصلاحطلبان به موضوع آزادیهای مدنی، اغلب مردم را به این باور رسانده که آنها نیز از آزادی مدنی بهعنوان حربهای برای جذب رأی و دوقطبیسازی کاذب با رقیب بهره میبرند و در عمل اعتقاد چندانی به آن ندارند. دقیقاً همین سرگردانی مردم باعث میشود که نسخههای تقلبی مردمگرایی یعنی عوامگرایی از رونق بازار برخوردار شود و بتواند در دورههایی سکه رایج شود. از همین رو است که مانیفست نواصولگرایی ضمن طرح این نکته، با برشمردن شاخصهای مردم باوری به صورت عام که در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه مصداقهایی برای آن بیان کرده، به موضوع طبقه متوسط شهری پرداخته است، طبقهای که باید حرفهایش شنیده و فهمیده شود و جدیتر گرفته شود.
منبع: ایران/۲۱ شهریور ۹۷