دیدارنیوز - مشروح گفتوگوی «ایران» با آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی نماینده ولی فقیه در استان مرکزی، امام جمعه اراک و عضو مجلس خبرگان را در ادامه میخوانید:
اعتراضات دی ماه، چندماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری اتفاق افتاد. چقدر این اعتراضها را جدی میبینید و ارزیابی شما از مطالبات مردم در این اعتراضها چیست؟
در تاریخ هر ملتی مشکلات، چالشها، آسیبها و نابسامانی هست. باید توجه داشت که این مشکلات چه ریشه داخلی داشته باشد و چه خارجی، یک میدان وسیع امتحان است تا ملتی که اهداف بزرگی دارد، در راه آرمانهای بزرگ مانند فولاد آبدیده، بتواند به اهداف خود برسد. تا ملتی آبدیده نشود و سختیها و رنجها را تحمل نکرده و در راه خدا مجاهدت نکند، حتماً نمیتواند به قلههای بلند برسد. ملت بزرگ ما نیز در دورانهای مختلف انقلاب، اعم از جنگ تحمیلی، ارتحال امام و بازسازی، سختیهای فراوانی را تحمل کرد. اما از دل این سختیها، گنجهای فراوانی به دست آمد و ما قلههای بلندی را فتح کردیم. امروز پیشرفتهای صنایع نظامی و موشکی، یا توسعه علمی و فناوری ما ناشی از همین تلاشها است. اخیراً هم دیدیم یک رزمایش بزرگ نیروی دریایی سپاه با حضور هزار شناور در خلیج فارس برگزار شد که البته هنوز ابعاد کامل آن در اختیار رسانهها و مردم قرار نگرفته است. برای اینکه میزان پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران مشخص شود، اشاره کنم که ماههای نخست پس از انقلاب در بندرعباس بودم. در آن زمان ما اساساً جز چند ناو فرسوده که غالباً از چند کشور غربی خریده بودیم، ناوی در اختیار نداشتیم، یا زیردریایی و موشکانداز نداشتیم. اما امروز میبینیم که بیش از هزار شناور ما رزمایش بسیار موفقی را در تنگه هرمز برگزار کردند که قدرت وعظمت را نشان میدهد. انقلاب اسلامی در بخش بهداشت و درمان هم کارنامه بسیار خوبی دارد. در ابتدای انقلاب، مردم برای عمل ساده آنژیو با مشکل مواجه بودند، به این ترتیب که باید کمیسیون تخصیص ارز، پس از بررسی پرونده، ارز لازم را اختصاص میداد تا مردم برای آنژیو به خارج بروند، درحالی که امروز جراحیهای بزرگ در کشور انجام میشود. یا در زمینه دانش و دانشگاه نیز پیشرفت بسیار خوبی داشتیم. اکنون 10 میلیون تحصیلکرده در حد کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در کشور داریم، درحالی که در دهه 40-30، زمانی که در نجف آباد محصل بودیم، حتی معلم دبستان نداشتیم و برای کلاسهای 5 و 6 از اصفهان معلم میآمد. در بخش صنایع نفت و گاز، هم پیش از انقلاب تنها 213 هزار انشعاب در کشور وجود داشت، درحالی که تنها در زمستان گذشته تا مرز 750 میلیون متر مکعب گاز در شبکه توزیع شده است. بنابراین معلوم میشود اگر مجاهدت و تلاش کنیم میتوانیم قلههای بلندی را فتح کنیم. معنایش این نیست که بهتر از این نمیتوانست بشود، اما عملکرد ما قابل قبول بوده است. طبیعی است که اگر جنگ رخ نمیداد یا دشمنیهای امریکا، اسرائیل و آل سعود و حتی جنایتهای منافقین نبود، طبعاً امروز کشور وضعیت دیگری میداشت. اما باوجود همه این توطئهها، سال گذشته 40 میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. حضور گسترده مردم را در راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن هم شاهد هستیم. باوجود همه اینها، طبیعی است که عدهای به هر دلیلی ناراضی باشند. حال علت این نارضایتی، میتواند مهاجرت از روستاها و زندگی در حاشیه شهرها باشد، زیرا در زمینه مدیریت حاشیه نشینی نمره ما منفی است. در زمینه مدیریت و حل نابسامانیهای اجتماعی مانند مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی و طلاق هم ضعفهای جدی داریم. از سوی دیگر، بیکاری هم یک مسأله جدی برای کشور است. طبیعتاً با امکانات فعلی کشور نمیتوان به همه این تقاضاها پاسخ داد. لذا باید برای این بخشها چارهای بیندیشیم. در بروز کاستیها، نباید از محرکهای خارجی که در رأس آنها امریکا، آل سعود و داعش و برخی دلقکهای فراری که مدتی نان جمهوری اسلامی را خوردهاند هم غافل شد. اینها هم به برخی مسائل دامن میزنند و مردم را تحریک میکنند و جنگ روانی و تبلیغاتی به راه میاندازند اما هیچ ملت و هیچ جوان غیرتمندی بر صورت پدر و مادر خود چاقو نمیکشد یا بر آن سنگ و سیلی نمیزند. ممکن است به دو نفر ایراد باشد، اما انتقادها باید حکیمانه و بجا باشد. تخریب مسجد چرا؟ مگر مسجد چه گناهی کرده است؟ مسجد از ابتدا پایگاه انقلاب و عظمت کشور و در طول اعصار، پناهگاه ملت بوده است، ائمه اطهار و امامزادهها و علمای بزرگ هم همواره پناهگاه ملت بودهاند. علمای اسلام همیشه با سادهترین زندگی در خدمت آرمانهای ملت و در خدمت استقلال کشور بودهاند. در جریان قرارداد تنباکو، قرارداد رویترز و صدها ننگ دیگر قاجار، این علما بودند که پشت ملت ایستادند.یا بهتر بگوییم قیام کردند و در برابر دشمن ایستادند. شهید مدرسها و شیخ فضلاللهها بودند که برای دفاع از منافع و حقوق ملت به شهادت رسیدند. امروز هم همین است. نسبت شهدای جنگ تحمیلی از طلاب و روحانیت به نسبت جمعیت کشور به مراتب بیشتر است.
پس به نظر شما چرا در اعتراضهای دی ماه یا در اعتراضهای اخیر شاهپور اصفهان و اشتهارد، برخی به حوزههای علمیه حمله کردند؟
بخش زیادی از این اتفاقها، ناشی از تبلیغات سوء دشمن است که نارساییها را به سمت روحانیت سوق داده و میدهد. وقتی وزیر خارجه امریکا علناً اسم آیتالله مکارم شیرازی را مطرح و از ایشان بهعنوان سلطان شکر یاد میکند، این یک نوع تخریب علنی و ناشی از دشمنی نسبت به علما است. یا شاهد هستیم که هر از گاهی درباره رهبر معظم انقلاب، رئیس قوه قضائیه و دیگر علما و بزرگان نیز مطالبی مطرح میشود. مسائل دیگری هم وجود دارد. بهعنوان مثال من در استان مرکزی دهها کار بزرگ انجام دادم که ساخت مجتمع خاتم الانبیا بهعنوان یک دانشگاه ارزشمند و بزرگ از جمله اینها است. طبیعی است که وقتی قرار است چنین طرح عظیمی ساخته شود، باید به اسم یک نفر باشد و هیأت امنایی داشته باشد، طبیعتاً به اسم من بهعنوان نماینده ولی فقیه در استان است. وقتی این خبر منتشر میشود، احتمالاً مخالفان نظام جوسازی خواهند کرد که فلانی در حال ساخت یک مجتمع فرهنگی است، اما کسی به این توجه نمیکند که قبل از هر اقدامی برای ساخت یا طراحی این مجموعه فرهنگی، وقفنامه آن نوشته شده و این وقفنامه به امضای آیتالله علوی گرگانی و جوادی آملی رسیده است. بنابراین، شواهدی از این دست نشان میدهد که این طرح، شخصی نیست ولو به اسم من هم باشد، اما همین مسأله ممکن است عدهای را به اشتباه بیندازد. غرض از بیان این مثال این است که در سایر جوسازیها، حقیقت جز این نیست، اما متأسفانه بهدلیل فقدان اطلاع رسانی، در مواردی شاهد هستیم که تبلیغات سوء دشمنان اثر خود را میگذارد و عدهای به شخصیتهای مؤثر کشور بدبین میشوند. پروژههای فرهنگی مانند آنچه در اراک در حال ساخت است، امر تازهای نیست. در تاریخ روحانیت شیعه، شاهد هستیم که مراجع، علما و بزرگان بر حسب نیازهای جامعه اقدامات بسیاری انجام دادهاند. همچنان که 60 تا 70 سال پیش، آیتالله العظمی گلپایگانی، مرجع تقلید وقت، یک بیمارستان در قم احداث کرد و این بیمارستان یکی از ضروریترین نیازها برای این شهر بود، زیرا اساساً در قم بیمارستان نبود. حتی مرحوم حاج شیخ حائری، مؤسس حوزه علمیه قم هم بیمارستان تأسیس کردند، در اصفهان یک بیمارستان ساخته شده بود که تا مدتها به اسم بیمارستان 100 تختخوابی معروف بود.
باوجود این، برخی از خود روحانیت معتقدند که نقدهایی به ما وارد است. حتی رهبر معظم انقلاب نه تنها بارها بر زی طلبگی تأکید کردند، بلکه نقل شده که ایشان از اینکه برخی طلاب با خودروهای گرانقیمت در کلاسهای درس ایشان حاضر میشوند هم انتقاد کردند.
قطعاً یکی از مهمترین و مقدسترین وظایف روحانیت ساده زیستی است. به این معنی که اگر هم فرصتی در اختیار روحانیت قرار گرفت، نباید از امکانات بیت المال سوءاستفاده یا ولخرجی بشود، حالا این ولخرجی ماشین تشریفاتی باشد، یا خانه تشریفاتی. از ابتدای انقلاب همواره میگفتم که ما انقلاب کردیم تا برای مردم خانه بسازیم، نه اینکه برای خودمان خانه بسازیم. به همین دلیل تا وقتی که در قم بودم، در خانهای زندگی میکردم که پیش از انقلاب در یک خیابان معمولی این شهر ساخته بودم. هنوز هم خانه من، همان خانه است. البته در تهران هم برای خودم خانهای ساختم، اما در اراک حوزه علمیه ساخته ام، اما خانهای ندارم و اینجا هم متعلق به نمایندگی ولی فقیه در استان است. فلذا، شخصاً معتقدم و خود من در حد وسع خویش همواره تلاش کردهام و وظیفه خود میدانستم که برای مردم خانه بسازیم، نه برای خودمان و اگر میتوانیم کاری بکنیم، برای مردم بکنیم، نه برای خودمان. بنابراین، من قطعاً ساده زیستی را جزو واجبترین کارهای زندگی روحانیت میدانم.
آیا امروز اکثریت روحانیت هم مانند شما فکر میکنند؟
اکثریت روحانیت همین طور فکر و همین طور زندگی میکنند. اساساً چارهای جز ساده زیستی ندارند، زیرا امکانات اکثریت روحانیت به آنان اجازه نمیدهد که زندگی مبتنی بر ولخرجی داشته باشند.
در زمینه نفوذ کلام چه؟ پیش از انقلاب، نه تنها مردم روحانیت را به ساده زیستی میشناختند، بلکه این قشر نفوذ کلام بسیاری در میان مردم داشت، بیآنکه ابزار تبلیغی مانند رسانههای گسترده هم داشته باشد. حالا که روحانیت به رسانههای رسمی با برد وسیع دسترسی دارد، اما مردم از شما و چهرههایی مانند شما میپذیرند که روحانیت ساده زیست است یا توصیههای اخلاقی و اجتماعی روحانیت را میپذیرند؟
واقعیت این است که روحانیت غالباً نمیخواهد خود را در معرض این قبیل مسائل قرار دهد که بخواهند از خودشان و زندگی سادهشان چیزی بگویند. امام (ره) بارها فرمود که «ما نوکر مردم هستیم» یا «ما خدمتگزار اسلام هستیم.» نمیخواهم درباره خود چیزی بگویم، اما همین قدر اشاره کنم که مردم نسبت به من خیلی لطف دارند، بویژه مردم استان تهران که در انتخابات گذشته مجلس خبرگان، بیش از دو میلیون نفر به من رأی دادند، درحالی که حتی یک برگ تبلیغ نداشتم. از مجلس دوم که در نهایت سه دوره نماینده مردم شریف تهران در مجلس بودم، این مردم همیشه به من لطف داشتند. رهبری معظم انقلاب هم همواره به من لطف داشتهاند و این دوره پنجم است که در تشخیص مصلحت نظام افتخار حضور دارم. بنابراین، با توجه به سمتهای متعددی که در قوه قضائیه یا وزارت اطلاعات داشتم، به سهم خودم سعی کردم به مردم خدمت کنم. همین جا، شفاف و از همین تریبون، اگر قصور و تقصیری هم داشتم، از مردم عذرخواهی میکنم زیرا نمیخواهم برای خود جانماز آب بکشیم، ما هم بشر هستیم، معصوم نیستیم و ممکن است هزاران ضعف داشته باشیم. به طور کلی، روحانیت در هر ردهای که باشد، وظیفه دارد و باید ساده زیستی، قناعت و صرفهجویی را رعایت کند. امروز اکثر روحانیت با حقوق اندکی در حد 500 تا 600 هزار تومان زندگی میکنند. البته این حقوق در استان ما کمتر از این است و شاید دریافتی طلبهها به 400 هزار تومان هم نرسد. قطعاً این مبلغ کفاف زندگی متعارف آقایان طلبهها را نمیدهد. اگر هم به صورت استثنا، طلبهای کار ویژهای یا درآمد دیگری داشته باشد، کمک خرج او خواهد شد که این درآمد میتواند از منبر رفتن و کار نویسندگی باشد یا کارهای دولتی و قضایی. در این میان، ممکن است قصه درآمد و دارایی 10 تا 15 درصد روحانیت متفاوت باشد والا طلبهها در قم و دیگر استانها زندگی بسیار سادهای دارند. ما بسیار میبینیم که برادران اهل علم به سختی زندگی میکنند. مثلاً گاهی میبینیم که بیمار است و در یک خانه 60 متری زندگی میکند که حتی دیوارهای آن سوراخ است و فرش چندانی هم ندارد. فلذا ما پولی میدهیم تا کمکی شود و بتواند فرشی بخرد یا زندگی او قدری بهتر شود. زندگی طلبهها و روحانیت نوعاً این گونه است. خود من از قدیم منبر میرفتم و محبت مردم کمک زندگی ما بود. والا با شهریه طلبگی زندگی معمولی نیز اداره نمیشود.
پس چرا شخصیتی مانند آیتالله جوادی آملی این جمله را بر زبان آورد که ما باید مراقب باشیم، زیرا اگر روزی کشور به هم بریزد، ما را به دریا میریزند؟ یا آقای هاشمی در پیام نوروزی خود در سال 94 میگوید اگر مردم نباشند، روحانیت پر کاهی هم نیست. امروز بعد 40 سال از انقلاب، این دغدغهها از کجا ناشی میشود؟
این دغدغهها مال 40 سال قبل و بعد آن نیست، بلکه در همه ادوار صادق است. آیتالله سیستانی به خود من فرمودند که مردم نسبت به علمای بلاد اعتماد دارند. منظور از علمای بلاد، چهرههایی مانند آیتالله همدانی، یا آیتالله خادمی در اصفهان، آیتالله حائری در شیراز، در کرمان آیتالله صالحی و در مشهد آیتالله میلانی بوده است. در تهران هم آیتالله خوانساری بودهاند و صدها نمونه دیگر در کشور و جهان تشیع ملجأ و پناه مردم بوده و خواهند بود.این علما در طول تاریخ، چشم و چراغ جامعه و تکیه گاه مردم بودهاند و تکیه گاه و پشتوانه روحانیت هم خود مردم هستند. بنابراین، همان طور که اشاره کردید، روحانیت اسلحه یا ابزار دیگری نداشت که انقلاب کرد، امام (ره) با تکیه بر مردم انقلاب کرد و البته شبکه روحانیت در خدمت آرمانهای امام(ره) و انقلاب بود، البته همه این شبکه در خدمت امام نبود و عدهای بودند که همراهی نداشتند. بر همین اساس میبینیم که پیام امام(ره) به مجلس اول خبرگان، ساده زیستی، قناعت و وحدت کلمه بود و امام همواره بر این نکته تأکید داشتند. بنابراین ساده زیستی، قناعت و زندگی در سطح متعارف مردم یک اصل برای روحانیت است. ما نباید و حق نداریم سوءاستفاده یا اشتباه کنیم، روحانیت نباید دچار فخر و غرور شود. ما خدمتگزار مردم و اسلام هستیم. لباس روحانیت، یعنی لباس سربازی و خدمتگزاری برای مردم. روحانیت باید پیشاپیش مردم در راه آرمانهای انقلاب اسلامی، شهدا و مردم آماده فداکاری باشد. این، چارچوب اصلی برای روحانیت است و اگر زندگی و منش کسی از روحانیت غیر از این باشد، باید پاسخگو باشد.
میفرمایید قاطبه روحانیت، مانند تاریخ، امروز هم ساده زیست است. پس چرا 40 سال بعد از انقلاب، روحانیت در معرض نقد و هجمه است؟
در این اعتراض ها ما اغلب شاهد بروز اغراض سیاسی هستیم. به این معنی که از روز پیروزی انقلاب اسلامی، آل سعود مقابله با جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد و ما شاهد شدیدترین و بدترین توهینها به امام(ره) از سوی همینها بودیم. منافقین هم که از انقلاب، امام و اسلام سیلی خوردند هم به همین ترتیب. اینها نخستین جریانهایی بودند که از ابتدا تخریب را آغاز کردند. در ابتدای انقلاب، وقتی خود من میخواستم در مدارس صحبت کنم، منافقین تهدید میکردند و شعار مرگ بر فلانی سر میدادند. به باور من اکنون نیز آنان پشت سر بسیاری از این ماجراها هستند. حتی در کنگره امریکا تلاشهای مداخله جویانه دولت امریکا علیه ایران نیز شاهد تلاشهای مذبوحانه منافقین هستیم. اینها به همراه همه کسانی که با آنان در یک راستا هستند، احساس میکنند که از روحانیت سیلی خوردهاند، برای همین سعی میکنند روحانیت را تخریب کنند یا ترور فیزیکی یا ترور شخصیت نموده و بهترین چهرههای خدمتگزار اسلام و مردم را مظلومانه به شهادت رسانده همچون مطهریها و بهشتیها و شهید مدنیها و شهید صدرها و شهید حکیمها و صدها نمونه دیگر. استکبار و عمال آن و مرتجعین منطقه و مزدوران بیگانه پرست سعی میکنند با شیوههای مختلف شخصیت روحانیت را زیر سؤال ببرند. حال اگر دو ضعف هم از روحانیت ببینند، بزرگنمایی میکنند تا شاید به خیال خود، از روحانیت قداست زدایی کنند، آن هم از ملتی که اینقدر نسبت به روحانیت وفادار بوده و پای آرمانهای انقلاب و امام و شهدا ایستاده است، تا روحانیت هست، اینها راه به جایی نمیبرند و به همین دلیل هم میخواهند روحانیت را زیر سؤال ببرند. البته روحانیت هم ضعفهایی دارد که باید جداگانه بررسی و برطرف شود.
در چه صورتی میتوان احتمال داد که طیفهای مخالف روحانیت که شما به آنان اشاره کردید، در تبلیغات یا فضاسازیهای خود علیه روحانیت موفق شوند؟
مردم شریف ما بسیار آگاه هستند، اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که مسائلی مانند ضعف مدیریتها و سوء تدبیرهایی که در مسأله ارز یا نقدینگی شاهد بودیم، به نوبه خود به این مسائل دامن زده است. متأسفانه غفلت یا سهلانگاری یا جهالت و بیتوجهی مسئولان مربوطه موجب شده است که آنان دنبال بازار آشفته بچرخند.
ممکن است این اتفاقات اخیر مانند تلاطمات ارزی و مشکلات معیشتی به پای روحانیت نوشته شود؟
درست است که در رأس نظام یک روحانی است، اما من بهعنوان یک روحانی، از همین جا که شما نشسته اید، به صورت تلفنی با آقای رئیس جمهوری درباره بانک مرکزی صحبت کردم و گفتم که بانک مرکزی به مثابه یک مغازه دو دهنه است؛ در کوچکتر که درون کشور است، شبکه پولی و بانکی و ارزی در آن واقع است، این در یک میلیون و 640 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. اما در دیگری پشت بانک مرکزی است که به کل دنیا باز میشود. به رئیس جمهوری گفتم مدیری که برای بانک مرکزی انتخاب میشود، باید آشنایی لازم و لحظهای نسبت به مبادلات ارزی، تجارتهای بینالمللی و توطئههای جهانی داشته باشد و با مشاوران خود مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی را هر لحظه، رصد و ارزیابی کند. نظر من بهعنوان کسی که سالها مسئولیت داشتهام و در کمیته اقتصادی شورای عالی امنیت ملی بوده ام، این بود که باید یک متخصص و کارشناس زبده مسائل بانکی و ارزی به ریاست بانک مرکزی انتخاب شود. البته آقای سیف برادر بسیار عزیز ما، در بانک ملی کار کرده بود، اما سابقه مدیریت و حضور در بانک مرکزی را نداشت.
یعنی منتقد انتخاب آقای سیف به ریاست بانک مرکزی بودید؟
قبل از انتصاب ایشان، پیشنهادهای خود را برای ریاست بانک مرکزی ارائه دادم، این افراد بیشتر کسانی بودند که یا قبلاً در بانک مرکزی حضور داشتند یا یک صاحب نظر و صاحب منصب مهم بانک مرکزی بودند. اتفاقاً پیشنهاد من شامل یک تیم بود، نه یک فرد. پس از بروز چالشهای ارزی هم من پیشنهادهای خود را ارائه کردم، اما اینکه چقدر به این مسائل عمل شد یا نشد، بحث دیگری است. امروز حرف من بهعنوان یک روحانی این است که «ارز ما، عِرض ما هست.» عرض ما ناموس ماست، حیات ملت بزرگ ما به ارز ماست و برای هزینه هر سنت و هر دلار این ارز باید با برنامه عمل کرد. نمیشود ارز را آتش زد. یا باید خروج سرمایه از کشور را ممنوع کرد یا جلوی واردات کالاهای غیر ضرور و تجملی و قابل تولید در داخل را گرفت. ارز باید به مواردی اختصاص داده شود که در نهایت به توسعه و پیشرفت ایران منتهی میشود. منابع ارزی باید به بهترین شیوه تخصیص داده شود. آری تخصیص بهینه منابع ارزی واجبترین کارهاست، حرف ما جز این نیست و اگر فقط به همین بخش عمل شود، بسیاری از مشکلات حل میشود. در زمان مدیریت آقای نوربخش بر بانک مرکزی، در کمیسیون اقتصادی شورای عالی امنیت حضور داشتم. در آن زمان مسأله این بود که 78 درصد ذخایر ارزی ما دلار بود، لذا در شورای عالی امنیت ملی تصویب شد که باید حداکثر نیمی از ذخایر ارزی ایران دلار باشد که این اتفاق هم افتاد. امروز که امریکا با تکیه بر سوئیفت، دسترسی ما به دلار را تحریم کرد و در برجام، خیانت و عهدشکنی کرد، ما چه کار باید بکنیم؟ آیا همچنان باید به مردم ارز مسافرتی بدهیم؟ جالب است بدانید که تنها در سال 95، 9 میلیون ایرانی از کشور خارج شدند که اگر هر یک دو هزار دلار مصرف داشته باشند، به 18 میلیارد دلار بالغ میشود. آیا کشوری که در حال جنگ اقتصادی و درگیر تحریم است، باید این گونه ذخایر ارزی خود را آتش بزند؟ آیا لازم است موبایل و خودروهای لوکس وارد شود؟ 6 هزار خودروی لوکس وارد شده است. آیا روحانیت این خودروها را وارد کرده است؟ روحانیت که مسئولیتی نداشته است. ما هم بارها گفتیم و تذکر دادیم، اما صدای ما به جایی نمیرسد. ما گفتیم و تذکر دادیم که تورم و رکود با هم است و دو بیماری است و مرتب نگویید جلوی تورم را گرفتیم، اما رشد نقدینگی 20 تا 25 درصد باشد و به هزار و ششصد هزار میلیارد تومان برسد؟! یا درباره طرح تحول سلامت تذکر دادیم که باید بودجه آن 30 درصد افزایش یابد، نه 200 یا 300 درصد، زیرا در این صورت امکان دوام ندارد، به این دلیل که بودجه ما محدود است و با بودجه محدود نمیتوان کار نامحدود کرد و به توقعات و انتظارات دامن زد و نمیشود بیعدالتی ایجاد کرد. از آن طرف باید مالیات حقه را از کسانی که باید مالیات بدهند، با قدرت بگیریم، اما نظام مالیاتی ما فرسوده است. یا اینکه باید بر واردات نظارت کرد و این طور نباشد که هر کالای بنجلی وارد کشور شود و به ملت تحمیل شود. صورتسازی نشود و وزارت صنعت، معدن باید جوابگو باشــــد که چرا 25 میلیارد دلار ثبت سفارش کرده و گشایش اعتبار نموده و آیا بر نتیجه آن نظارت واقعی و فنی دارد یا کاری بیحساب انجام داده یا مانند واردات چندین هزار خودرو هر کس گناه را گردن دیگری میاندازد؟!! اگر این 25 میلیارد دلار را تنها به من میدادند، تا دو سال دیگر نیازی به تخصیص ارز نداشتیم. بنابراین یک مسأله امروز کشور، مدیریت منابع ارزی است.
امیدواریم برادر ما آقای همتی که عضو کمیته اقتصادی شورای عالی امنیت ملی بود، با درایت و همت بلند، نظارت و مدیریت کند. زنان هنرمند ایرانی، چقدر باید به فرش گره بزنند تا بتوانیم یک فرش را 10 تا 15 میلیون تومان در بازارهای جهانی بفروشیم و ارزی به دست بیاوریم؟ یا تولید یک کیلو پسته و عرضه آن در بازارهای جهانی هم به همین صورت. بنابراین باید پولهای ارزی به دست آمده از این مسیر را به بهترین شیوه مصرف کنیم، سفرهای خارجی و کارهای سرگرمی چه ضرورتی دارد؟ اگر ضرورت داشت، حرفی نبود، بقیه باید صرف توسعه علمی، فناوری، صنعتی و کشاورزی کشور شود. صدها کار بزرگ بکنیم که جوانان ما بیکار نباشند.
منبع: ایران/ مرتضی گلپور/ ۲۰ شهریور ۹۷