دیدار نیوز ـ
سارا مختاری - زندگی در این ایام سخت و دشوار برای بسیاری از ما ایرانیان به رنج مضاعفی تبدیل شده، نیمهجان آنچه زندگی مینامیم را کژدار و مریز به دنبال خود میکشیم و از خود میپرسیم چه کنیم؟ آیا راه نجاتی هست؟ آیا وضعیت از این هم بدتر خواهد شد؟ اقشار مختلف جامعه ترسان و نگران از وضعیت موجود بدون داشتن افقی از آرزومندی و امیدواری، به دنبال راهی برای برونرفت از شرایط موجود به راهحلهای ممکن میاندیشند. هجرت و مهاجرت از دیرباز یکی از راههای رهایی از رنج زیستن در وضعیت موجود، به امید فردایی بهتر در سرزمینی دیگر بوده است.
مهاجرین! پرندههای بی وطن
یکی از موضوعاتی که این روزها در میان اخبار اجتماعی برجسته شده، شدت گرفتن موج مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور به ویژه کشورهایی مثل ارمنستان و گرجستان است. این نوع از مهاجرت ضمن دارابودن ویژگیهای مهاجرتهای سیاسی، مهاجرتهای اجباری روشنفکران یا مهاجرت نخبگان که یا از سر اجبار است یا به امید دستیابی به شرایط بهتر، تفاوتهایی نیز با آن دارد.
مهاجرین موج اخیر از وضعیت زیستشان در جامعه بیزارند اما این بیزاری به جای آنکه به کنشی نقادانه و فعالانه در راستای تغییری بنیادین بدل شود، به دنبال تصوری موهوم و آرمانی، آنها را به سرنوشتی نامعلوم سوق میدهد.
نگاهی به صفهای طولانی مقابل سفارتخانهها، سنخشناسی موج مهاجران جدید و حتی تمایل به مهاجرتهای غیرقانونی و پرخطر، نشان میدهد با عمیقتر شدن بحرانهای اقتصادی و اجتماعی به ویژه در سالها و روزهای اخیر، طبقات میانی جامعه نیز با فروختن دار و ندار خود، به سمت آیندهای مبهم و نامعلوم اما به امید رسیدن به شرایطی مطلوب، یا برای مهاجرت اقدام کردهاند یا اگر امکان رفتن را ندارند در حسرت و سودای مهاجرت از ایران هستند.
ما ایرانیانی که راه نجات را در مهاجرت میبینیم، تصور میکنیم که تمام مصائب و مشکلات ناشی از جامعه، فرهنگ، دولت و مردمی است که ما احساس بیگانگی با آنها داریم و هرگز نمیپذیریم که خود ما نیز بخشی از آنها بوده و در ایجاد آن نقش داریم.
فکر مهاجرت به دنبال تصور جامعهای خیالی در خارج که فاقد مشکلات کشور ماست و همه چیز در آنجا عالی است، در ذهن ما ایجاد میشود. ما رنجورانِ درمانده، تصور میکنیم جبر جغرافیایی و بد حادثه ما را دچار این جامعه از هم گسیخته و این اقتدار ناهمدل کرده و در نتیجه بهترین کار این است که هر جور شده خود را از این محبس هولناک برهانیم و به جایی برویم که خوشبخت و آزاد باشیم.
اما پرسش اساسی این جاست که آیا این سرخوردگی و رنجوری با رحل اقامت افکندن در کشور و جامعهای بیگانه درمان میشود؟ آیا به راستی مهاجرین خوشبختترند؟ صرفنظر از ویترین توریستیِ جذاب و اغلب کاذبی که از سوی مسافرین و برخی از مهاجرین ارائه میشود، سرخوردگی، تجربه واقعی بسیاری از مهاجرین است.
از حیث روانشناختی و جامعهشناختی، فقدان پشتوانه و سنت فرهنگی و قرار گرفتن در دنیای جدیدی که نظام ارزشی متفاوتی دارد، فرد را به احساس تنهایی و یاس دچار میکند.
فرد مهاجر مجبور است همه چیز را از نو بسازد و برای سوالهای اخلاقی خود و خانوادهاش پاسخهای جدید یافته و خود به تنهایی دست به انتخابهای دشوار در فضای ناشناخته بزند در حالی که این احساس ناخوشایند که شهروند درجه دوم است و از منزلت اجتماعی چندانی برخوردار نیست، همواره با اوست. تازه این در شرایطی است که فرد قادر باشد به سرعت شغلی پیدا کرده و از حیث مالی زندگی متعارفی داشته باشد. حقیقت این است که ما با جامعه خویش رابطهای ارگانیک و ذاتی داریم، درمان رنجها و حل مشکلاتمان نه در تغییرات سطحی و تعویض محل سکونت بلکه در تلاش برای ایجاد تحولی بنیادین در جهان و جامعه است.
مهاجران ایرانی در کشورهای دیگر با بحرانهای جدی مواجه هستند. جذب شدن در جامعه جدید و پذیرفتن هنجارهای آن بسیار دشوار است. اغلب مهاجرانی که در ایران تمام دارایی خود را فروختهاند تا بتوانند در کشوری دیگر اقامت کنند، در کشور محل اقامت به کمکهای دولت نیازمند میشوند و همچنین برای یافتن شغل با مشکلات جدی مواجه هستند.
فرد از هویت خود و کشورش و همچنین از نظام فرهنگیش جدا شده و مدت زمان زیادی طول میکشد تا در جامعه میزبان جذب شود. در طول این مدت فرد با تنشهای جدی، اضطراب و خشم و ناامیدی دست به گریبان است. تصویری که از آزادی و رفاه و خوشبختی در خارج برای مهاجرین یا از جانب آنها ترسیم میشود اغلب در کشورهای اسکاندیناوی از جمله سوئد، فنلاند و نروژ، مصداق مییابد اما وضعیت مهاجرین در سایر کشورها از جمله آلمان، آمریکا، فرانسه و هلند قدری متفاوت است.
در کشوری مانند آلمان و اتریش یک مهاجر در صورتی که از تمام هویت و اعتبار فرهنگیش دست کشیده و به یک اتریشی تمامعیار تبدیل شود، قادر خواهد بود در این کشور زندگی کند در غیر این صورت حتی اگر به زبان اتریشی مسلط هم باشد، با دیده تحقیر نگریسته شده و نمیتواند در جامعه میزبان جذب شود. بسیاری از ایرانیان حتی پس از 15 سال اقامت در اتریش به زبان این کشور مسلط نیستند و همچنین نتوانستهاند با هنجارهای جامعه جدید خو بگیرند و در نتیجه منزوی شده و تنها با ایرانیانی مانند خود در ارتباط هستند.
سنخشناسی مهاجرت
مهاجرتها از ایران به سایر کشورها عمدتا در پیوند عوامل و دلایل مختلف رخ میدهد. مهاجرتهایی که در ادوار پس از انتخابات انجام میشود اغلب در اثر ناکامیهای سیاسی رخ میدهد بدین ترتیب که فرد خود را بازنده عرصه سیاسی کشور دیده و میپندارد در استقرار ساختار جدید قدرت، حقوق مدنی او بیش از گذشته تضعیف شده و زندگی در شرایطی که آزادی به شکل آزاردهندهای محدود میشود، دشوارتر است در نتیجه اقدام به مهاجرت میکند. مهاجرتهای سالهای سال 84، 88 و تا حدی سال 92 مصداق این نوع از مهاجرت است.
بعضی از مهاجرتها نامتعارف و به اصطلاح غیرقانونی هستند. این مهاجرین بسیار آسیبپذیر بوده و مورد انواع سوءاستفادهها قرار میگیرند و اغلب حق مطالبهگری برای حقوق انسانی و مدنی خود را ندارند. از حقوق شهروندی برخوردار نیستند و امکان استفاده از خدمات اجتماعی و درمانی را ندارند زیرا از اینکه دولت به وجود آنها پی برده و آنها را تحت پیگرد و اخراج قرار دهد، وحشت دارند.
بر اساس آمارهای سازمان ملل متحد بیش از 5 درصد جمعیت کنونی جهان مهاجر هستند. علی رغم اینکه آمار دقیقی از تعداد مهاجرین ایرانی در جهان وجود ندارد اما روند مهاجرت آنها در چند دهه گذشته ادامه داشته و در سالهای اخیر متاثر از فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، رشد یافته است. در سالهای ۵۷، ۷۸، ۸۴ و ۸۸ روند مهاجرت ایرانیان شدت یافت. از حیث قشربندی اجتماعی، اصحاب رسانه، روشنفکران و متخصصین و دانشمندان در زمره این مهاجرین بودهاند.
برای تبیین مساله مهاجرت باید به انواع آن توجه کرد. فارغ از مهاجرتهای اجباری که اغلب شکل سیاسی دارند، این مساله که بسیاری از کشورهای غربی با سیستم دولت رفاه اداره میشوند و دولت در مقابل رفاه شهروندان و مهاجران مسول است و همچنین فضایی که در اروپا پس از مرگ آیلان کردی (پسربچه سوری که از آوارههای جنگهای داخلی سوریه بود و در سال 2015 جسدش در ساحل مدیترانه پیدا شد) باعث شد بسیاری از افراد از ایران، به امید استفاده از خدمات دولت و همچنین دستیابی به شرایط بهتر اقتصادی دست به مهاجرت بزنند.
امکان زیستی آزادانه و به دور از دخالت دولت در جزییترین مسایل خصوصی فرد، اغلب مهاجرین را تشویق به ادامه اقامت حتی با شرایط نه چندان مناسب کرده است. تعدادی دیگر هم قصد بازگشت دارند اما پس از آنکه با استفاده از امکانات کشور خارجی، در ایران مالی اندوخته باشند.
بعضی از این افراد پولهای خود را پنهانی به ایران فرستاده و خانه و ملک میخرند در حالی که خود در خانههای دولتی زندگی میکنند و مدام اضطراب دارند که دولت متوجه پنهانکاری آنها بشود. در چند سال اخیر کشورهای غربی تدابیری برای سوءاستفادههای مهاجرین اندیشیدهاند.
بر اساس مشاهده چند مهاجر در انگلیس، مهاجرین کانادایی یا آلمانی و آمریکایی از همان ابتدا به هر سختی که شده کار میکنند تا مجبور به استفاده از خدمات دولت نباشند اما مهاجرین شرقی، تمایل بیشتری به کار نکردن و استفاده از مستمری دولت و ندادن مالیات دارند.
وضعیت بد پناهجویان ایرانی
بدیهی است وضعیتی که در ادامه میآید و پیشتر نیز از زاویه روانشناختی بررسی شد، شرح حال تمام مهاجرین و پناهندگان نیست. همچنین هدف این نیست که مهاجرت کاری عبث و اشتباه قلمداد شود. آنچه مدنظر است پرهیز از مطلقگرایی در باور به رهاییبخش بودن مهاجرت و انگاره «غرب، سرزمین خوشبختی» است.
در اعلامیه حقوق بشر بر حق جابهجایی و پناهندگی تاکید شده است اما تحقق آن برای ایرانیان چندان آسان نیست. بنا بر بند دو ماده ۱۳ اعلامیه حقوق بشر، هر انسانی محق به ترک کشور خود و بازگشت به آن است.
حق پناهندگی از جانب بسیاری از کشورها به رسمیت شناخته شده اما شرایط سخت دوران پناهجویی از زمان ارائه تقاضا تا پذیرفته شدن آن و طولانی شدن این مدت، پناهجویان را دچار مشکل کرده است. در حال حاضر بیش از ۱۵ هزار پناهجوی ایرانی در ترکیه زندگی میکنند که بسیاری از این افراد در این کشور بلاتکلیفاند و امکان رفتن به کشورهای اروپایی را ندارند.
از سال ۲۰۱۴، سهمیه پذیرش پناهندگان ایرانی در ترکیه از طرف کشورهای پناهندهپذیر کاهش پیدا کرد و حتی پرونده پناهجویانی که در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به کشورهای نروژ و فنلاند برای پذیرش فرستاده شده بود نیز به کمیساریای عالی امور پناهندگان ترکیه عودت داده شد.
استرالیا هم در ژانویه ۲۰۱۵ میلادی اعلام کرد تنها پرونده کسانی را بررسی میکند که اقوام درجهیک در آن کشور داشته باشند. با ممنوعت ورود ایرانیان به آمریکا، کانادا جزو کشورهایی است که پناهندگان ایرانی در ترکیه را میپذیرد اما به دلیل محدودیت در پذیرش تعداد تعیینشده، شانس این پناهندگان نسبت به قبل به یکسوم کاهش پیدا کرده است.
در سال ۲۰۱۴ / ۱۳۹۴ تعداد زیادی از پناهندگان ایرانی در ترکیه به دلیل طولانی شدن اقامتشان و بلاتکلیفی، دست به اعتراض زده و چند نفر از آنها در مرز مقدونیه و یونان لبهای خود را به نشانه اعتراض دوختند زیرا دولت مقدونیه اجازه عبور آنها از مرز و رفتن به اروپای غربی را نمیداد.
یک پناهجوی ایرانی به دلیل طولانی شدن رسیدگی به پروندهاش در سال 90 خودکشی کرد و عدهای در شهر ورکسبورگ دست به اعتصاب زدند. قانون محدود بودن تردد پناهجویان که از طرف دولت آلمان وضع شده، وضعیت تحقیرآمیزی را برای پناهندگان ایرانی ایجاد کرده بود.
جنبش پناهجویان در آلمان که به ابتکار چند ایرانی در اعتراض به وضعیت بد پناهجویان شکل گرفت کمکم گسترش یافت و به دستاوردهایی نیز نائل آمد.
مشکلات مهاجرین ایرانی به همین جا ختم نمیشود و تازه پس از ورود و پذیرش، مشکلات جدید برای فرد ایجاد میشود، از جمله مهمترین آن مشکل زبان است. عدم تسلط بر زبان جامعه میزبان، فرد را تنها و گوشهگیر کرده سبب میشود تا مدت زیادی فعالیت روزمرهاش تا حدی مختل شود.
این مشکل برای افرادی که در سنین بالای ۱۸ سال مهاجرت میکنند بسیار جدیتر است به حدی که بیشتر افراد تمایل دارند در محلههای ایرانینشین زندگی کنند و با جامعه میزبان تداخل چندانی جز به ضرورت نداشته باشند. فقدان شبکه اجتماعی، ارتباطی و افرادی که حامی باشند و همچنین نبود روابط عاطفی از نوع ایرانی و شرقی، اندوه همیشگی مهاجران است.
از استامبول تا تفلیس
بحرانهای بیپایان اقتصادی و سقوط طبقه اقتصادی و اجتماعی افراد، فقر فزاینده و بیکاری، ناامیدی و استیصال در ماههای اخیر موج مهاجرت را در بین ایرانیان افزایش داده است. بسیاری از افراد تحصیلکرده از محرومیت نسبی رنج میبرند به این معنا که منزلت اجتماعی آنها و طبقه اقتصادیشان تناسبی با سرمایه فرهنگی آنها ندارد.
افراد بیوقفه درس میخوانند و به مدارج بالاتری میرسند در حالی که هیچ شغل و آیندهای ندارند. تولید ملی و بورژوازی ناتوان ملی به زانو درآمده و کارخانهها و کارگاهها در حال تعطیل شدن هستند. در شرایطی که امنیتی برای سرمایهگذاری وجود ندارد، افرادی که اندک سرمایهای دارند در فقدان امیدی برای تولید و بهبودی اقتصادی، سرمایه خود را از کشور خارج کرده و مهاجرت میکنند، البته این موج مهاجرت اخیر شامل افرادی که سرمایهای ندارند نیز میشود. افرادی که به امید زندگی انسانیتر وطن خود را ترک کرده و شهروند درجه دو بودن را به زندگی در شرایط فعلی ترجیح میدهند.
مهاجرتها در سالهای گذشته اغلب سیاسی و مهاجرت نخبگان بوده است. بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول در سال ۲۰۰۹، ایران بین ۹۱ کشور، رتبه نخست را در مهاجرت نخبگان داشته است. همچنین سالیانه حدود ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده برای خروج از کشور اقدام میکنند.
بر اساس آمار ارائهشده از سوی مجلس شورای اسلامی تا سال ۱۳۸۹، حدود ۶۰ هزار نخبه ایرانی از کشور مهاجرت کردهاند که اغلب از نخبگان المپیادهای علمی و ترازهای برتر دانشگاهها بودهاند.
جمع سرمایه ایرانیان مقیم خارج در سال ۲۰۰۰، ۱٫۳ تریلیون دلار گزارش شده است. در سال ۲۰۰۰، ایرانیان در حدود ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار در ایالات متحده آمریکا، چین و اروپا سرمایهگذاری کردهاند. همچنین، در سال ۲۰۰۶، کارگران مهاجر ایرانی مجموعا بیش از ۲ میلیارد دلار درآمد داشتهاند. بر اساس آمارها، آمریکا و ترکیه و امارات بیشترین تعداد مهاجر ایرانی را داشتهاند.
از شش میلیون ایرانی که در کشورهای خارجی زندگی میکنند، حدود سه میلیون و ۵۰۰ تا چهار میلیون ایرانی در پنج کشور آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و کانادا اقامت دارند.
اما چند سال اخیر و به ویژه پس از عمیق شدن بحران اقتصادی، کشور گرجستان در کنار ترکیه، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و امارات، به مقصد ایرانیان برای مهاجرت و یا گردشگری تبدیل شده است. چندین هزار ایرانی در شهرهای این کشور ساکن هستند و هر روز بر تعداد آنها اضافه میشود. موج سفر به گرجستان فراتر از فضای مجازی و دفاتر مسافرتی و شبکههای ماهوارهای، بدست خود افراد و به روشهای مختلف انجام می شود.
دلایل برای انتخاب گرجستان به عنوان مقصد مهاجرت، متفاوت است اما برای بسیاری از مهاجرین زندگی در شرایطی آزادتر و فارغ از ترس از دست دادن نانی بخور و نمیر، دلیل اصلی مهاجرت به گرجستان است. ضمن اینکه هزینه زندگی در گرجستان به نسبت بسیاری از کشورها و از جمله ایران پایینتر است و بنابراین برای سکونتِ طبقات میانی جامعه ایران مناسبتر به نظر میآید.
آسان بودن شرایط اقامت در گرجستان که با خرید یک ملک ممکن میشود، یکی دیگر از دلایل اقبال به اقامت در گرجستان است. این مساله به حدی شدت یافته که سفیر ایران در گرجستان در این زمینه هشدار داده و گفته است خرید ملک در گرجستان لزوما تضمینی برای اخذ اقامت طولانیمدت این کشور نیست.
در گرجستان قیمت خانه از ۲۰هزار دلار تا چند میلیون دلار است که بر اساس متراژ و محل فرق میکنند ولی برای دریافت اقامت باید ارزش ملکی که خریده میشود، حداقل ۳۵هزار دلار (در حدود 300 میلیون تومان) باشد.
با خرید ملکی با این قیمت، یک سال اقامت موقت به خریدار اعطا میشود که پس از تکرار این اقامت موقت در ۶سال، اقامت دائم برای مهاجران ممکن میگردد. این روند دریافت اقامت، انگیزه زیادی برای ایرانیان علاقهمند به مهاجرت ایجاد کرده و البته امنیت گرجستان هم در افزایش این میل مهاجرت تأثیرگذار بوده است.
موج مهاجرتهای اقتصادی ایرانیان به گرجستان به حدی است که رئیس بانک مرکزی و اقتصاددانان در خصوص آن هشدار دادهاند زیرا ارز بسیاری به واسطه این مهاجرتها از کشور خارج میشود. در حال حاضر بیش از ۱۰ هزار ایرانی در گرجستان ساکن هستند که شغل اغلب آنها املاک و تورگردانی است.
در حالی که هرروزه بر تعداد مهاجرین اضافه میشود باید پرسید آیا مهاجرت راهحل مناسبی برای برونرفت از مشکلات جامعه ایرانی است؟
من بیوطن که دور ز آغوش مادرم/ بنشستهام در آتش و در خون شناورم
خاکی که پروریده مرا دوستان کجاست/ من خاک دیگران چه کنم، خاک برسرم