دیدارنیوز ـ. پرستو بهرامیراد: وقتی خواهرش به نمازخانه میرود یواشکی عکسهای قدیمی خود را در موبایلش نگاه میکند و بلند بلند گریه میکند. چون دیگر از آن پوست صاف و سفید و موهای بلند مشکی خبری نیست. چون این روزها با صورتی قرمز رنگ و چشمانی که دیگر پلکی ندارد باید زندگی را بگذراند و دستانی که هنوز از باند در نیامده است که بداند چه به روزشان آمده است.
زهرا زن ۳۶ سالهای است که در بوشهر مورد اسیدپاشی قرار گرفته. زنی که شاید نتواند تا سالها خود را در آیینه ببیند و این روزها نگران واکنش فرزندان خود است. او چندین سال در یکی از بیمارستانهای بوشهر پرستار بوده و توسط یکی از همکارانش مورد سوءقصد قرار گرفته است.
این زن که روزی از بهترین کرمها و لوازم آرایشی برای زیباییش استفاده میکرده است؛ امروز با پلکهایی که دیگر ندارد و پوست جمع شده صورت، موهای سوخته و دستانی که دیگر شاید قوت قبل را نداشته باشند، چه کند؟!
قصه پر غصه زهرا بارها و بارها در این مرز و بوم تکرار شده است و مرضیه، آمنه وسهیلاهای بسیاری قربانی این ماده خطرناک شدهاند. اسید فقط زیبایی این دختران را نمیگیرد بلکه تمام لحظات زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد و هر روز آنها را میکشد.
زهرا هر روز و هر ساعت از خواهرهای خود که بعد از اسیدپاشی تمام وقت در کنار او هستند، میپرسد من دوباره زیبا میشوم؟ من دوباره رانندگی میتوانم بکنم؟ من دوباره به محل کار خود برمیگردم؟ و.... خواهرانش با بغض به او دلداری میدهند، اما تردید در تک به تک کلماتشان نمایان است.
قصه پر از درد و رنج قربانیان جنایت اسیدپاشی بعد از درمانهای اولیه تازه آغاز میشود. هزینههای سر به فلک کشیده، زیبایی که با اسید سوخته و جمع شده است، همه و همه برای نابودی قربانیان اسیدپاشی کافی است.
فقط کور نشوم
زهرا را پشت پنجره شیشهای قطوری در بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری دیدم. زنی که با نابودی نیمی از صورتش هنوز میتوان زیبایی را در صورتش دید. توان صحبت کردن نداشت و از چشمانش که بیش از یک ماه بسته نشده است جز غم و خستگی چیزی معلوم نبود. اسید به جز گرفتن زیبایی نیمی از صورت و موهایش ۷۰ درصد از بینایی او را نیز از بین بردهاست و بعد از این نمیداند چه راهی را باید در پیش گیرد.
به جای زهرا با خواهرش که لحجه شمالی دارد صحبت میکنم. در صدای ناهید بغض بزرگی نمایان است. او از اول ماجرا شروع به تعریف میکند: «خواهر من در بیمارستانی در شهر بوشهر مشغول به کار بود و بارها از طرف یکی از همکاران آقای خود مورد آزار قرار گرفت. درحالیکه خواهرم به خواستگاری آن آقا جواب منفی داده بود، اما او دستبردار نبود و حتی پولی که خواهرم برای سرمایهگذاری به او داده بود نیز پس نمیداد. خواهرم به مدت یک ماه مدام به حراست بیمارستان و دیگر متولیان مربوطه اطلاع میدهد که از طرف فلان همکار مرد مورد آزار و تهدید است، اما متاسفانه توجه و پیگیری نمیشود. او حتی به تهران میآید و از آن آقا شکایت نیز میکند. اما وقتی که به بوشهر برای کارهای انتقالی خود به تهران میرود آن مرد درب منزل خواهرم اسید را دوبار بهصورت او میپاشد و فرار میکند که البته در حال حاضر زندانی است.»
وی با گریه میگوید: «خواهرم همیشه بهترین کرمها و لوازم آرایشی را استفاده میکرد تا زیبا بماند، اما حالا.... اگر به حرفهای خواهرم توجه میکردند و با یک تعهد سرو ته قضیه را تمام نمیکردند، از این مسئله پیشگیری میشد و خواهرم زیباییاش را از دست نمیداد و آسایش و آرامش زندگی ما هم مختل نمیشد.»
ناهید با شرم میگوید: «ما هیچ وقت دستمان جلوی کسی دراز نشده است. خواهرم وضع مالی خوبی داشت، ولی هزینههای درمانی سرسام آور شده است و بسیار نگران بعد از این هستیم که چگونه هزینههای درمانی خواهرم را جور کنیم. از طرف اداره بیمه به ما گفتند که طبق مصوبه مجلس اگر مجرم اسیدپاشی متواری باشد بیمه باید هزینه درمان را تقبل کند، اما در غیر این صورت فرد مجرم باید هزینههای بیمارستان را پرداخت کند؛ الان هم، چون فرد مجرم در زندان است بیمه از خواهر من حمایتی نمیکند و ما هم نمیتوانیم از مجرم پولی دریافت کنیم، چون مدعی است که توان مالی ندارد و در زندان به سر میبرد. نمیدانم از کجا باید چندین میلیون تومان هزینه بیمارستان را تهیه کنیم؛ واقعاً مستاصل شدیم و روحیه خواهرم هم اصلا مناسب نیست.»
امثال زهرا و زهراهای بسیاری به دلیل مشکلات مالی عملهای فروانی که باید بعد از اسیدپاشی انجام دهند را پیگیری نمیکنند ودر آخر دست به خودکشی میزنند و یا افسرده در کنج خانه میمانند. متاسفانه قانون در بحث مجازات اسیدپاش و رسیدگی به وضعیت قربانیان اسیدپاشی خلاءهای فراوانی دارد.
چه کسی به داد قربانیان اسیدپاشی میرسد؟
مجازات اسیدپاشی درکشورمان بازدارنده نیست و اسیدپاشها چنان مصونیت قانونی دارند که حتی نام خانوادگی یا عکس بدون پوشش آنها، در رسانهها منتشر نمیشود و به این ترتیب با گذراندن دوره کوتاهی حبس بی آنکه برای مردم شناخته شوند، از زندان آزاد میشوند و با توجه به ناچیز بودن مجازات اسیدپاشی، حتی میتوانند بار دیگر جرمشان را تکرار کنند.
همانطور که اسیدپاش زهرا بارها به او گفته است که فوقش چند سال زندان میکشم، ولی از تو انتقام میگیرم. متاسفانه قانون به اسیدپاشها روی خوش نشان میدهد حال آن که جرم شان کمتر از قتل نیست با این تفاوت که قربانیان قتل یکبار میمیرند و تمام، اما قربانیان اسیدپاشی، هر روز، هر ساعت، هر بار که به خودشان در آیینه نگاه میکنند یا هر بار که آدمها با دیدنشان وحشت زده میشوند یا فرار میکنند، میمیرند.
قربانیان اسیدپاشی برای جراحیهای زیبایی که البته هرگز زیبایی آنها را باز نمیگرداند، باید از جیب خودشان هزینه بپردازند، چون بیمهها این نوع هزینهها را پوشش نمیدهد و به همین علت است که تقریبا همه این قربانیان به زیر خط فقر تبعید شده اند و با توجه به معلولیت ناشی از اسیدپاشی حتی نمیتوانند شغلی سطح پایین در جامعه داشته باشند و علاوه بر این هیچ سازمان مردم نهادی برای حمایت از گروه قربانیان وجود ندارد.
در قانون مجازات اسلامی اسید در زمره سلاحهای سرد و گرم محسوب نمیشود و محدودیت خاصی برای خریدوفروش آن وجود ندارد؛ همین امر هم موجب دسترسی آسان و استفاده ابرازی از اسید برای رسیدن به اهداف شوم شده است.
امروزه ما تبدیل به یک جامعه خشمگین شدهایم و شاهد اسیدپاشیهای فراوانی هستیم. در این شرایط باید پرسید که چه کسی به داد قربانیان اسیدپاشی میرسد؟ چه راهکاری برای جلوگیری از این جنایت گرفته میشود؟ چه کسی جوابگوی زندگی از دست رفته این افراد زنده که در حقیقت مردهاند است؟