تیتر امروز

لازم نیست خواص جایی بروند
افاضات اضافه

لازم نیست خواص جایی بروند

عوام الملک در نامه‌ای به حضرت مسعود نوشت: بر خلاف تبلیغات برخی از این رسانه‌های بیگانه وابسته، لازم هم نیست خواص جایی بروند. ما عوام خودمان داریم می‌رویم. داریم کم می‌شویم. داریم خودمان را می‌کشیم...
«کلینیک ترک بی‌حجابی» بازی با اعصاب جامعه!/ تابوی مذاکره تهران و واشنگتن شکسته می‌شود؟/ کادر درمان و دیوار کوتاه ناامنی!
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

«کلینیک ترک بی‌حجابی» بازی با اعصاب جامعه!/ تابوی مذاکره تهران و واشنگتن شکسته می‌شود؟/ کادر درمان و دیوار کوتاه ناامنی!

این چهل و ششمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!
بررسی عواقب جنگ ایران با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ در نشست اندیشکده سیمرغ باریخ

زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!

روز یکشنبه ۲۰ آبان ماه، نشست اندیشکده سیمرغ باریخ با موضوع عواقب جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ، برگزار شد و نام‌های آشنا از جمله صادق زیباکلام، احمد بخارایی و مهدی مطهرنیا...

حراج تهران به روی هیچ‌کس بسته نیست (گفت‌و گو با علیرضا سمیع‌آذر، مدیر سابق موزه هنرهای معاصر تهران)

News Image Lead

در گذشته مبادلات آثار هنری آنقدر ضعیف بود که حتی می‌توانیم بگوییم مارکتی وجود نداشت. در آن زمان وقتی از مخاطب صحبت می‌کردیم، معلوم نبود مرادمان چه کسی است چون نه رسانه فعالی داشتیم که به هنر بپردازد و نه اقتصادی که بتواند نسبت به آفرینش‌های هنری هنرمندان واکنش نشان بدهد. در نتیجه هیچوقت متوجه نمی‌شدیم چیزی که هنرمند خلق می‌کند در راستای منویات جامعه و علاقه‌مندی‌های مخاطب هست یا نه؟

کد خبر: ۲۶۶۲
۱۲:۴۵ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۷
دیدارنیوز ـ علیرضا سمیع‌آذر از چهره‌های شناخته شده جامعه هنری در ایران است. او که به مدت هشت سال مدیر موزه هنرهای معاصر تهران بود دکترای خود را در رشته معماری از انگلستان دریافت کرده است. سمیع‌آذر در چند سال گذشته به سبب ترجمه و تألیف کتب هنری نقش به سزایی در آشنایی هنرمندان ایرانی با جریان روز هنر تجسمی در دنیا داشت و دو کتاب تألیفی او با عنوان «اوج و افول مدرنیسم» و «انقلاب مفهومی» به مرجعی برای دانشجویان هنر تبدیل شد. اما پایه‌گذاری حراج تهران اقدام مهمی بود که توسط او صورت گرفت و با وجود نظرات مثبت و منفی که درباره این حراجی وجود دارد، با برگزاری 8دوره، نقش مهمی در بهبود اقتصاد هنر در ایران داشته است.

حراج تهران آن‌طوری که در اکثر حراج‌های دیگر هم رایج است، در دوره‌های گذشته بیشتر به آثار گرانقدر کمیاب می‌پرداخت و تنها تعداد محدودی از آثار هنرمندان جوانتردر آن وجود داشت. از سال 95 بخش دیگری به حراج تهران اضافه شد که در فصل زمستان برگزار شده و به آثار هنرمندان معاصر می‌پردازد. چه ضرورتی احساس کردید که تصمیم گرفتید یک حراج دیگر هم در طول سال برگزار شود و در آن به هنرمندان معاصر و هنرمندان رده سنی جوان‌تر بپردازید؟
 
این تمهیدی است که همه جای دنیا به کار گرفته می‌شود و بر اساس آن، حراج‌ها هر چه بیشتر به سمت تخصصی‌تر شدن و تفکیک حوزه‌های قابل تعریف تاریخی و هنری سیر پیدا می‌کنند تا خریداران بدانند که به طور مشخص با چه آثاری مواجه خواهند شد. در نخستین حراج‌های تهران به‌دلیل محدود بودن خریداران، آثاری از هنرمندان معاصر، استادان مدرنیست و چهره‌های شاخص هنر کلاسیک ایران، همراه با هم معرفی می‌شدند. اما بتدریج تفکیکی پیش آمد که هنرمندان معاصر از هنرمندان مدرنیست و پیش از مدرن جدا شدند. ما فکر می‌کنیم تحول دیگری که در ادامه باید صورت بگیرد، تفکیک حراج کلاسیک از حراج مدرن است. این کار کمک می‌کند ما بتوانیم حراج را از نظر گزینش آثار، منسجم‌تر و با تعریف روشن‌تری ارائه کنیم تا این روند به مجموعه‌دارانی که آثاری را در حوزه‌های مشخصی گردآوری می‌کنند، تمرکز و دقت بیشتری برای انتخاب بدهد.

در عین حال، وقتی تعداد‌ حراج‌ها از یک به دو یا حتی سه حراج می‌رسد، تعداد هنرمندانی که می‌توانند در آنها حضور داشته باشند هم افزایش پیدا می‌کند. بنابراین دو تایی شدن حراج تهران این امکان را داد که هنرمندان بیشتری بخصوص از بین هنرمندان معاصر وارد حراج شوند. سعی‌مان این است که بهترین آثار هنرمندان معاصر را در حراج تهران ارائه کنیم. آثاری که چهره تازه‌ای ازهنرمند یا سطح بالاتری از کیفیت کار او را به مارکت معرفی کند.

گاهی اوقات هنرمندانی که در سال‌های میانی زندگی خود هستند اثری به حراج تهران می‌آورند که با قیمت خیلی بالایی فروخته ‌می‌شود. این موضوع شرایطی را فراهم ‌می‌کند که قیمت آثار این هنرمند بیش از حد بالا برود. فکر نمی‌کنید افزایش قیمت آثار این هنرمند برای ادامه فعالیت‌هایش مشکل‌ساز ‌شود؟

بله ممکن است مشکل‌ساز شود. مواردی را داشته‌ایم که در یک حراج به‌دلیل هیجان آن، قیمت اثر یک هنرمند به شکل شگفت‌انگیزی افزایش پیدا کرده است. ولی بعداً در گالری‌ها افراد دیگر حاضر نشدند به همان قیمت یا حتی کمتر آثار او را خریداری کنند و بنابراین مارکت هنرمند با بن‌بست مواجه می‌شود. در این حالت، حراج قرار بوده یک فرصتی باشد که به جهش مارکت هنرمند کمک کند، اما عملاً باعث توقفش شده است. بنابراین این یک بازی دو سویه است که یک سوی آن می‌تواند کمک به مارکت هنرمند کند و سوی دیگرش ممکن است باعث توقف آن شود. ما هم متوجه این قضیه هستیم اما واقعاً از اراده ما خارج است، چون ما اثری که فکر می‌کنیم شاخص است را معرفی می‌کنیم ولی ناگهان در هیجان حراج رقابتی صورت می‌گیرد و آن اثر از رقمی که ما به‌عنوان برآورد پیشنهاد کردیم، خیلی بالاتر به فروش می‌رسد. این اتفاق در لحظه اول می‌تواند یک موفقیت قلمداد شود ولی اگر این موفقیت امتداد پیدا نکند، می‌تواند عامل توقف آن هنرمند باشد و حراج عملاً نتیجه منفی بر جای بگذارد.

نکته دیگری که قابل توجه است دیدن اثر یک هنرمند جوان است که به یک‌باره با جهش قیمت خیلی زیادی مواجه می‌شود. آیا بالا رفتن قیمت اثر هنرمندان کمتر شناخته شده در حراج‌ها یک روند طبیعی است یا ممکن است دلیل دیگری داشته باشد؟ حراج تهران ساز و کاری دارد که عوامل بالا رفتن قیمت‌ها را شناسایی کند تا مانع جهش‌های غیر طبیعی قیمت آثار شود؟

بله، چنین ساز و کاری در حراج وجود دارد و ما نهایتاً متوجه می‌شویم که افزایش قیمت‌ها به‌طور طبیعی حاصل شده یا بنا بر حمایت عده‌ای خاص، به طور تصنعی صورت گرفته است. مکانیسم‌هایی در اختیار برگزارکنندگان حراج وجود دارد که این موارد را بعد از حراج متوجه می‌شوند. اگر متوجه شویم که این جهش قیمت به‌طور طبیعی اتفاق نیفتاده، مهم‌ترین کاری که می‌توانیم انجام بدهیم این است که دفعه بعد از شرکت کردن آن هنرمند در حراج جلوگیری کنیم چون باعث می‌شود عده‌ای حتی به جهش‌های طبیعی قیمت آثار در حراج هم مشکوک شوند.

با این حال طبیعی است که ما در خلال برگزاری حراج نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم. اگر صاحبان آثار با ما مشورت کنند به آنها می‌گوییم که این کار شاید در کوتاه‌مدت به نفع هنرمند باشد، ولی در بلندمدت حتماً به ضرر او تمام می‌شود؛ حتی به ضرر تمام کسانی که کار او را به امید سرمایه‌گذاری می‌خرند. بنابراین اگر هنرمندی بخواهد این کار را انجام بدهد و از طرف مجموعه‌دارش تشویق به انجام این کار شود، نه به نفع خودش است نه به نفع حراج.

فکر می‌کنم خیلی از مجموعه‌دارها متوجه می‌شوند که افزایش مصنوعی قیمت آثار یک هنرمند در نهایت به نفع‌شان نیست. این حاصل تجربه بیش از یک دهه حضور هنرمندان ایرانی در حراج‌های داخلی و خارجی است که خیلی از مجموعه‌دارها فهمیده‌اند این گونه تلاش‌ها بعداً به ضرر خودشان تمام می‌شود. به همین خاطر الآن افزایش غیر طبیعی قیمت آثار کمتر پیش می‌آید و به اصطلاح مارکت منطقی‌تر شده.

در دوره‌های مختلف حراج تهران مورد این‌چنینی پیش آمده که متوجه شده و مانع آن شده باشید؟

بله. در حراج‌های گذشته چنین مواردی وجود داشته که ما اجازه نداده‌ایم آن هنرمند در دوره‌های بعدی حراج شرکت کند. به هر حال ما این شگردها را می‌فهمیم و می‌دانیم که انجام چنین کارهایی راه به جایی نمی‌برد و اعتبار حراج را هم مخدوش می‌کند.

بعضی از هنرمندان می‌گویند فروش آثار در حراج باعث می‌شود که سایر هنرمندان از آنها تأثیر بگیرند و از اصالت کاری خودشان جدا ‌شوند. شما فکر می‌کنید هنرمندان شرکت‌‌کننده در حراج، متناسب با بازار کار می‌کنند یا کاری که خودشان انجام داده‌اند بازار را شکل می‌دهد و می‌سازد؟

به نظرم این دو وجه در هم تأثیرگذار یک پدیده است. توجه هنر در مواقعی به بازار است و از مخاطب تأثیر می‌گیرد و از سوی دیگر بازار هم گاه به هنرمند و رویکردهای جدید و ایده‌های تازه اقبال نشان می‌دهد. این فرآیند فی‌نفسه هیچ اشکالی ندارد. همان‌طور که جامعه ما از جریان‌های جدید هنری استقبال می‌کند، به همان شکل هنرمند هم می‌تواند بر مبنای نوع کاری که مورد استقبال بیشتری است، خودش را با مخاطب هماهنگ‌تر کند. هنر هر موقع به مخاطب توجه کرد، مسیر توسعه را بهتر پیمود و هر وقت هم جامعه ایده‌های نو و خلاقیت‌های تازه را درک کرد، خودش را در معرض یک تنویر فکری و زیباشناختی قرار داد. این یک جاده دو طرفه است که به رشد و تعالی هنر کمک می‌کند.

در گذشته مبادلات آثار هنری آنقدر ضعیف بود که حتی می‌توانیم بگوییم مارکتی وجود نداشت. در آن زمان وقتی از مخاطب صحبت می‌کردیم، معلوم نبود مرادمان چه کسی است چون نه رسانه فعالی داشتیم که به هنر بپردازد و نه اقتصادی که بتواند نسبت به آفرینش‌های هنری هنرمندان واکنش نشان بدهد. در نتیجه هیچوقت متوجه نمی‌شدیم چیزی که هنرمند خلق می‌کند در راستای منویات جامعه و علاقه‌مندی‌های مخاطب هست یا نه؟ حالا هم رسانه و هم مارکت قابل توجه داریم که البته ممکن است ایده‌آل نباشد، ولی شرایط به نسبت قبل خیلی مساعدتر شده و حتماً بهتر هم خواهد شد. رسانه و مارکت هنرهای تجسمی هر دو بسیار جوان هستند و تنها یکی دو دهه از عمرشان می‌گذرد که از حیث تاریخی بسیار ناچیز است.

هنرمندانی هم هستند که هیچ وقت توجهی به بازار هنر و جریان‌های رایج در آن ندارند و شاید چندان مورد توجه قرار نگیرند.

همیشه آوانگاردها و چهره‌هایی که مسیر تاریخ را عوض کردند کسانی بودند که در لحظه تراوش ایده‌های متفاوت، به مارکت بی‌اعتنا بودند و به رسانه هم توجهی نمی‌کردند، که اگر توجه می‌کردند آوانگارد نمی‌شدند. آوانگارد یک پدیده بی‌اعتنا به همه مفروضات و بنیان‌هاست و قطعاً هنرمند آوانگارد را خطر طرد و انزوا تهدید می‌کند. ولی در تاریخ هنر مدرن هنرمندانی بودند که این ریسک را پذیرفتند و خطر بی‌اعتنایی را به جان خریدند. خیلی‌ها گمنام بودند و گمنام باقی ماندند. بعضی‌ها هم به اسطوره‌های درخشان تاریخ هنر تبدیل شدند و حالا مارکت هم به آنها توجه دارد.

ممکن است رسانه و مارکت یک روزی متأسف باشد که چرا از هنرمندان آوانگارد حمایت نکرده است، ولی این هنرمندان نمی‌توانند از مارکت و بازار گلایه کنند، چون این سرنوشت محتوم پیشگامی و سنت‌شکنی است. برعکس کسانی که نمی‌خواهند پیشگام باشند و مایلند مسیر استادی در هنر را بر اساس درک رایج و پنداشت‌های متعارف دنبال کنند، هم رسانه و هم مارکت سکوی پرش خوبی برای آن‌هاست.

البته بسیاری هنرمندان در تعریف آوانگارد نمی‌گنجند و صرفاً بر اساس نوع نگاهشان به هنر و کارکرد آن بی‌اعتنا به مارکت هستند. آنها در هنگام خلق اثر بیشتر به فرآیندهای شخصی و درونی توجه دارند و چندان به مخاطب و اقبال او نمی‌اندیشند. طبیعی است که نوع هنر آنها ممکن است چندان مورد توجه عمومی یا استقبال مارکت واقع نشود که امری قابل پیش‌بینی است و در همه جای دنیا نیز مصادیق زیادی دارد.

انتقاداتی در مورد حراج تهران می‌شود و عده‌ای از هنرمندان می‌گویند حراج یک دایره بسته است و به آنها فرصت حضور داده نمی‌شود. در هشت دوره گذشته حراج تهران، آثار نزدیک به ۳۰۰ هنرمند شرکت داده شده است، آیا حراج این امکان را دارد که تعداد بیشتری از هنرمندان را حمایت کند؟

تعداد هنرمندان در یک حراج همیشه محدود است. ما در هر حراج به‌طور متوسط صد هنرمند را معرفی می‌کنیم. با دو حراج در سال و تعدادی از هنرمندان که در هر دو حضور دارند در مجموع می‌توانیم آثار حداکثر ۲۰۰ هنرمند در سال را ارائه کنیم. برخی از این تعداد را به‌طور گردشی تغییر می‌دهیم و هر دوره هنرمندان تازه‌ای می‌آوریم تا در خلال ۴ دوره بتوانیم ظرفیت این مجموعه را به ۳۰۰ تا ۳۵۰هنرمند برسانیم. حدود نیمی از هنرمندان حاضر در حراج اخیر تهران کسانی بودند که برای نخستین یا دومین بار بود که وارد حراج می‌شدند. هیچ حراجی اینقدر ریسک نمی‌کند که هربار نام‌های تازه بیاورد. در حراج‌های بزرگ دنیا هیچ‌وقت نیمی از آثار متعلق به نام‌های جدید نبوده است و نام‌های تازه نهایتاً ۱۰ درصد نام‌های حاضر در حراج را شامل می‌شوند، ولی ما در حراج تهران این رقم را تا ۵۰ درصد افزایش داده‌ایم.

من امیدوارم حراج‌های دیگری هم شروع به کار کنند تا افرادی که فرصت حضور در حراج تهران را نمی‌یابند، آثارشان در آنجا نمایش و فروخته شود. این اتفاق ما را خرسند می‌کند و فشار را هم از روی ما برمی‌دارد. ما در دوره‌های بعدی حراج تهران هم نام‌های تازه‌ای خواهیم داشت و هنرمندان ما باید مطمئن باشند  حراج به روی هیچ جریان، ژانر و هنرمندی بسته نیست.

گاهی اوقات پیش آمده که هنرمندان و مردم به آثاری که فروش رفته ایراد گرفته‌اند و حتی آن آثار را از نظر کیفیت هنری شایسته حضور در حراج نمی‌دانند. به‌عنوان مدیر حراج تهران، چند درصد از آثاری که به فروش می‌رسد مطابق سلیقه‌ شما هست و اصولاً سلیقه شما چقدر در ورود آثار به حراج تأثیرگذار است؟

تعداد زیادی از آثاری که در حراج عرضه می‌شود مورد علاقه شخصی من نیستند. آثار بسیاری هم هستند که در حراج ارائه نمی‌شوند، اما من معتقدم آثار شایسته‌ای هستند. حراج تهران با سلیقه من یا همکاران من پیوند نخورده است و اگر این‌چنین بود قطعاً فروش خیلی کمتری نسبت به الان می‌داشت. حراجی که با سلیقه والا در انتخاب آثار سازماندهی شود، الزاماً نمی‌تواند موفق عمل کند. حراجی موفق تعریف می‌شود که با فروش بالایی به پایان برسد و ما همواره سعی می‌کنیم مجموعه آثاری در حراج تهران ارائه شود که از فروش آنها اطمینان داشته باشیم. تمام حراج‌های دنیا با سلیقه خریدار همراه هستند که البته در ادامه حراج‌ها به آن سلیقه‌ها هم جهت می‌دهند، اما به یک‌باره جلوی آن سلیقه گارد نمی‌گیرند.

هیچ حراج‌گذاری به خریدار نمی‌گوید شما یک فردی ناآگاه از هنر هستید و باید لطف کنید هر آن‌چه ما می‌گوییم را بخرید! ما باید برعکس به سلیقه خریدار احترام بگذاریم و بگوییم او حق دارد هر اثری که می‌خواهد را بخرد، حتی اگر با سلیقه ما جور نیست. این کار به نفع همه ما است. در یک نگاه کلان برای یک حراج فرقی ندارد که آثار کدام هنرمند فروش برود و هیچ اصراری برای بودن یا نبودن یک هنرمند خاص در میان نیست. حراج‌ها در تمام دنیا تابع خریدار هستند و استراتژی‌های خود را با خریداران هماهنگ می‌کنند. ممکن است خریدار ابتدا اطلاعات لازم را نداشته باشد، اما به مرور زمان آگاه می‌شود.

در حالی که در کشور ما کمبود منابع نظری وجود دارد، کاتالوگ حراج تهران دارای محتوایی است که می‌تواند به‌عنوان خلاصه‌ای از تاریخ هنر یا یک منبع نظری برای شناخت هنرمند و آثارش مورد توجه قرار گیرد. چه شد که تصمیم گرفتید حراج تهران این بخش نظری را هم در درون خودش داشته باشد؟

ما مثل بسیاری از حراج‌گذاران مهم دنیا در تلاش هستیم کاتالوگ خودمان را به یک مرجع علمی و تحلیلی در معرفی هنر تبدیل کنیم. بنابراین کاتالوگ حراج تهران نوعی کتاب نقد و تحلیل هنر است. در کتاب حراج‌های بزرگ دنیا هم شما مطالب ارزشمندی از تاریخ هنر می‌بینید که یک اثر را با دقت تشریح کرده‌اند. کتاب‌های تاریخ هنر معمولاً آثار یک هنرمند را کلی‌تر می‌بینند، در حالی که در کاتالوگ حراج‌ها یک اثر آن‌قدر دقیق تحلیل و ارزش‌های آن آنالیز می‌شود که شاید در کتاب تاریخ هنر چنین چیزی را نبینیم.

این کاتالوگ‌ها بیشتر از آنکه معرفی محصول باشد، کتاب تحلیلی تاریخ هنر است و ما سعی داریم از این فرصت استفاده کنیم و آگاهی‌های مخاطبین را نسبت به هنر افزایش بدهیم‌. اگر افرادی هنگام ورود به این مارکت خیلی آگاهی نداشته باشند، با این کاتالوگ بتدریج آگاه می‌شوند و درمی‌یابند که این آثار و این هنرمندان به چه دلیل ارزشمند هستند. ما در سال ۲ حراج برگزار و برای هر کدام یک کاتالوگ حدوداً ۲۵۰ صفحه‌ای منتشر می‌کنیم. آماده کردن دو کتاب در یک سال کار بسیار سختی است و انرژی زیادی از شخص من و تیم نویسندگان می‌گیرد تا بتوانیم این کاتالوگ را سر وقت به طور نفیس و با مطالب تحلیلی خوب آماده کنیم.

به نظرم یک حراج خوب بستگی به کاتالوگش دارد که نشان می‌دهد آثار چقدر منطقی انتخاب و تحلیل شده‌اند. اگر به کاتالوگ‌های خوب دنیا نگاه بیندازید، متوجه خواهید شد که نه همه آثار، بلکه فقط آثار مهم مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند.

بنابراین کاتالوگ می‌تواند برای خریداران یک راهنما باشد تا ارزش آثار را براساس مطالبی که در مورد آنها نوشته شده است تعیین کنند و برای خرید آنها تصمیم بگیرند.

بله. در همه جای دنیا قیمت اثر است که مشخص می‌کند چقدر باید به آن پرداخته شود و طبعاً آثار گران‌تر، صفحات بیشتری را هم به خودشان اختصاص می‌دهند. البته در این مورد نیز استثنا وجود دارد و ممکن است یک اثر ارزان‌قیمت باشد ولی اهمیت بالایی در مجموعه آثار ارائه شده داشته باشد.

چندی پیش کتاب «زایش مدرنیسم ایرانی» از شما منتشر شد که در آن کتاب هم شما از فضای تاریخ هنری جدا شده‌اید و به طور خاص به چند هنرمند و آثارشان پرداخته‌اید. از نظر شما چقدر ضرورت دارد که به این شکل به هنرمندان و آثارشان نگاه کنیم؟

به‌نظرم هر دو نگاه کلی و جزئی نسبت به یک هنرمند یا یک اثر خاص، برای تنویر فکری و افزایش درک عمومی جامعه نسبت به هنر ضروری است. ما نوشته‌های خوبی در مورد تاریخ هنر مدرن و معاصر ایران از جمله از روئین پاکباز و حمید کشمیر‌شکن داریم که هنر را با پس زمینه تاریخی و اجتماعی دیده‌اند. آنها جایگاه هر موج هنری را در پهنه تاریخ هنر بررسی کرده‌اند.

اما حتی در قطورترین کتاب تاریخ هنر هم فرصت نمی‌شود یک هنرمند و آثارش به طور دقیق بررسی شود. ضمن اینکه ما کتاب‌های معرفی و تحلیل آثار تک هنرمند یا به اصطلاح مونوگرافی هم خیلی کم داریم. اخیراً کتاب‌هایی برای هنرمندانی نظیر پرویز تناولی، علی‌اکبر صادقی، بهمن محصص و بهجت صدر منتشر شده، ولی حتی آن کتاب‌ها هم بیشتر از جنس کاتالوگ بوده و تحلیل دقیقی در مورد آثار این هنرمندان نمی‌دهند. به نظرم ما با تأکید بر اهمیت تاریخ هنر باید فکر کنیم که تحلیل آثار هنرمندان به‌طور جداگانه و مستقل هم قابل توجه است که من در این کتاب به صورت مجموعه نوشتارها آن را انجام دادم.

منابع نظری در کشور ما کم است و حتی در دانشگاه‌های ما اطلاعات کاملی درباره تاریخ هنر و مسائل تئوریک هنر به دست نمی‌آید. فکر می‌کنید چه موضوعاتی نیاز هست که مدون شود تا در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی به‌عنوان منابع مطالعاتی در اختیار هنرجویان قرار بگیرد؟

این خیلی مهم است که ما از گذشته و میراث کهن‌ هنرمان بیشتر و عمیق‌تر بدانیم. خوشبختانه در این حیطه محققین داخلی و خارجی مقدار قابل توجهی کار کرده‌اند و ما خیلی هم بی‌منبع نیستیم. اما فکر نمی‌کنم این مقدار پژوهش کافی باشد. در مورد هنر مدرن و معاصر ایران و تحولاتی که از دوره کمال‌الملک با ورود فکر غربی پدید آمده و منتهی به هنر معاصر شد، هر چقدر بحث و تحلیل هم صورت بگیرد کم است. ما علاوه بر پیشرفت در هنر باید به یک درک نظری عمیق نسبت به آن هم برسیم. موفقیت هنر تا حد زیادی محصول آگاهی‌های رشدیافته در سطح جامعه است. در یک جامعه عقب‌ مانده جرقه‌های خلاق هنری شکوفا نخواهند شد. در این زمینه کار نظری کمی صورت گرفته و شاید تقویت مارکت و به‌طور کلی اقتصاد هنر باعث شود که حوزه‌های نظری هنر هم متحول شوند.

من آرزو می‌کنم بتوانم از تمام کارهای دیگر فارغ شوم و تمرکزم را روی بررسی جهان پیشرو در هنر بگذارم و آن را به طور تحلیلی به‌علاقه‌مندان هنر معرفی کنم. ما بدون اینکه از دنیا خبر داشته باشیم، نمی‌توانیم در تکامل فرهنگی جهانی نقشی ایفا کنیم. دنیا هم علاقه دارد که در مورد ما بیشتر بداند و لذا خوب است که در نوعی ارتباط مبتنی بر درک متقابل با جامعه جهانی قرار بگیریم. برای تحقق این منظور لازم است که ما تحولات جامعه‌ هنر پیشرو در دنیا را بشناسیم و آنها را از منظر خودمان تحلیل کنیم تا فرصت را برای شکوفایی خلاقیت‌های جوانان فراهم کنیم. در طول تاریخ هر زمان که در مسیر مراودات فرهنگی قرار گرفته‌ایم، فرهنگ در جامعه ما رشد بیشتری کرده است. ما باید پنجره‌ها را باز کنیم و از ورود افکار جدید هراسی نداشته باشیم. به موازات آن باید میراث ملی خودمان را هم خوب بشناسیم و ارزش‌ها را درک کنیم و راه امروزی کردن آن را هم بیازماییم تا ضمن شکوفایی هنری، به یک بازیگر مهم در سطح جهانی تبدیل شویم.
 
منبع: روزنامه ایران/مریم درویش/ ۱۳ خرداد ۹۷
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی