مردم تا مطمئن نشوند كه نخريدن دلار به نفعشان است به اين كمپين نخواهند پيوست. مردم زماني كنترل چيزي را به ديگري ميدهند كه در مقابل كنترل چيزي را به دست بگيرند. اگر بخواهيم اين كمپينها را تحليل كنيم بايد بگوييم مهمترين عامل موفقيت، فعاليت انجمنهاي مدني مصرفكنندگان است. اما در كشوري كه تنها انجمن حمايت از مصرفكنندگان، دولتي است، امكان ندارد كه مصرفكنندگان (مردم) به اين كمپينها بپيوندند.
فرزانه قبادی
روزنامه اعتماد / چهارشنبه 22 فروردین 97
دیدارنیوز - صفهاي طويل مقابل صرافيها، همهمه ميدان فردوسي، بازار داغ دلالها و اضطرابي كه در نگاه آدمهاي داخل صف موج ميزند، اينها تصاوير غالب شهر است در روزهايي كه بازار ارز دچار التهاب ميشود. پايان تعطيلات نوروز آغاز اين التهابها بود. دوباره سرمايههاي مردم از حسابها بيرون آمد تا به اميد افزايش ظرف چند روز، چند برابر شود. تحليلگران بسياري رفتارهاي مردم را زير ذرهبين بردند، مردم را دعوت به آرامش كردند و كمپينهايي هم در همين زمينه شكل گرفت. اين نخستينبار نيست كه شاهد اين رفتارها در زمان گراني سكه و دلار هستيم و آخرين بار هم نخواهد بود. حالا كه دولت نرخ ثابتي را براي دلار اعلام كرده هنوز هم صفهاي عريض و طويل مقابل صرافيها به قوت خود باقي است و هنوز آدمها ترجيح ميدهند سرمايههايشان را به شكل دلار ذخيره كنند. در گفتوگو با علياصغر سعيدي، جامعهشناس اقتصادي، تحليلي جامعهشناختي از اين رفتارها داشتيم. او مترجم كتاب «ساخت اجتماعي و كنش اقتصادي» است كه اينك رفتار مردم در اين باره را تحليل كرده است.
بعضي كارشناسان معتقدند اگر با ايجاد كمپيني از مردم بخواهيم كه دلار نخرند، التهابي كه در بازار وجود دارد كاهش پيدا خواهد كرد. به نظر شما ايجاد كمپين «دلار نميخريم» راهكار حل بحران موجود است؟
پاسخ من منفي است؛ اين مساله به نوعي كنش انتخاب عقلاني است كه مردم براي حفظ منافع خود انجام ميدهند. مردم تا مطمئن نشوند كه نخريدن دلار به نفعشان است به اين كمپين نخواهند پيوست. زماني هم كه از مردم دعوت شد تا بهطور داوطلبانه از گرفتن يارانه انصراف دهند، شاهد بوديم كه افراد بيشتري براي دريافت يارانه ثبتنام كردند. علت اصلي اين امر اين است كه مردم زماني كنترل چيزي را به ديگري ميدهند كه در مقابل كنترل چيزي را به دست بگيرند. اگر دولت در مورد موضوع ارز تضمينهاي روشن و قابل اجرا بدهد، ممكن است مردم حاضر باشند از خريد دلار صرفنظر كنند. در غير اينصورت كسي كه بخواهد به اين كمپين بپيوندد به اين موضوع فكر ميكند كه تعدادي از مردم به اين كمپين نميپيوندند و در نتيجه كساني سود خواهند برد كه در اين بازار حضور داشته باشند. در تاريخ نوسانات نرخ ارز، غالبا كساني كه در بازار حضور داشتند منتفع شدهاند، نه كساني كه از بازار خارج شدند. اما اگر بخواهيم اين كمپينها را تحليل كنيم و ببينيم چه مواردي موجب موفقيت اين كمپينها خواهد شد، بايد بگوييم مهمترين عامل موفقيت، فعاليت انجمنهاي مدني مصرفكنندگان است. اما در كشوري كه تنها انجمن حمايت از مصرفكنندگان، دولتي است، امكان ندارد كه مصرفكنندگان (مردم) به اين كمپينها بپيوندند. اساسا در چنين جوامعي پيام چنين كمپينهايي شنيده نخواهد شد.
افرادي كه دلار بهطور ويژه و مستقيم در زندگيشان تاثير دارد بيشتر نگران وضعيت موجود هستند؛ گروههايي مثل بيماران خاص يا دانشجويان خارج از كشور. اما هستند كساني كه اين شرايط را ندارند؛ چقدر از اين نگرانيها كاذب است و چقدر طبيعي است؟
اين طبيعي است كه اقشار مختلف مردم نگران نرخ ارز باشند. بالا رفتن نرخ ارز نشاندهنده وضعيت ارزش پول ملي هم هست؛ گروههاي مختلفي در اين موضوع درگيرند و خانوادههاي بسياري فرزندانشان در خارج از كشور مشغول تحصيل هستند، نگران هستند كه ميتوانند هزينه شهريه شان را تامين كنند يا خير؟ بسياري از توليدكنندگان نگران اين هستند كه آيا ميتوانند با اين وضعيت چرخ توليد را در كارخانه خود بچرخانند؟ يا بايد وقفهاي در توليد ايجاد كنند تا قيمت تمام شده اجناس مورد نيازشان براي توليد به يك نرخ ثابت برسد. يك مساله ديگر هم به اقتصاد ملي ايران برميگردد؛ تثبيت ارزش پول ملي وظيفه دولت است. بايد اين موضوع هم بررسي شود كه چرا بانك مركزي كه وظيفه حفظ ارزش پول را دارد، اما وظيفه خود را به درستي انجام نداده است.
مردم در شرايط فعلي عاقلانهترين كار را انجام ميدهند. اينكه در شرايط بحراني تمام نقدينگي خود را به دارايي (طلا يا دلار) تبديل ميكنند، عقلانيترين كار است، نميشود از مردم خواست كه احساسي برخورد كنند. چون در نهايت متضرر ميشوند و اين ضرر را هيچ كس تقبل نميكند، نه دولت و نه مسوولان.
فكر ميكنيد در شرايط فعلي اقتصادي، رفتار مردم چقدر با رفتارشان در بحرانهاي بازار ارز و سكه در سالهاي پيش متفاوت است؟
تفاوتي كه وجود دارد و كارشناسان اقتصادي به آن توجه ندارند اين مساله مهم است كه جريانات اخير نشان از افزايش بازانديشي مردم دارد. منظورم از بازانديشي اين است كه شرايط به نحوي شكل گرفته كه افراد بهتر از گذشته به اطلاعات دسترسي دارند و از آن بهرهبرداري ميكنند. در عين حال در برنامههاي تلويزيوني كه در گذشته اخبار نوسانات نرخ ارز را اعلام نميكرد، به صراحت اعلام ميكند كه نرخ ارز نسبت به سال گذشته ٧٠ درصد افزايش پيدا كرده است. البته شايد اين يك دليل سياسي هم داشته باشد كه تلويزيون بخواهد عليه دولت اين اخبار را پوشش دهد، اما اين موضوع را هم بايد در نظر بگيريم كه اگر تلويزيون اين اخبار را منتشر نكند، مردم از طريق كانالها و رسانههاي ديگر در فضاي مجازي به اين اخبار دسترسي پيدا ميكنند.
نقش مردم در كاهش يا افزايش اين التهابات را چطور ارزيابي ميكنيد؟
ما در جامعهشناسي دو نوع پيوند را تعريف ميكنيم؛ يكي پيوندهاي قوي مثل ارتباطاتي كه افراد با خانواده و پدر و مادر و اعضاي فاميل دارند و ديگري پيوندهاي ضعيف كه با دوستان يا آشنايان برقرار ميكنند. اطلاعاتي كه از اين طريق به دست ميآيد، اطلاعات موثقتري است تا اطلاعاتي كه از طريق رسانههاي رسمي به دست ميآيد. در حال حاضر هر دو اين پيوندها افراد را ترغيب ميكند كه وارد بازار ارز شوند و اين مساله مهمي است. هرچند اين اطلاعات به قدري ظريف است كه هم ممكن است مورد استفاده قرار گيرد و هم مورد سوءاستفاده، اما باز هم افراد اعتماد بيشتري به اين نوع اطلاعات دارند. اگر كمپيني قرار است قدرتمند عمل كند، بهتر است از طريق همين پيوندها وارد عمل شود نه نهادهاي ديگر كه مردم به آنها اعتماد كمتري دارند.
در مورد بازار ارز هم بلافاصله بعد از تعطيلات ميزان تقاضاي ارز در بازار افزايش پيدا كرد، بخشي از اين مساله به ديد و بازديدهاي نوروزي و همين شكل پيوند كه به آن اشاره كرديم، بر ميگردد. در جمعهاي خانوادگي در نوروز اين صحبت بين افراد بود كه پساندازهاي ريالي خود را تبديل به طلا يا ارز كنيد. با اين وضعيت بسيار بعيد است كه مردم بخواهند از اين بازار بيرون بيايند.
چندي پيش مسوولان اعلام كردند ۲۰ تا ۲۵ ميليارد دلار در منازل مردم دپو شده است، مبالغي كه با هر د ليلي تبديل به ارز ميشوند و در خانهها نگهداري ميشود. در طولانيمدت چه تاثيري بر چرخه اقتصادي خواهد داشت؟
دو نظر در اين زمينه وجود دارد. عموم اقتصاددانها با اين موضوع موافقند كه نقدينگيها به حركت درنيايد. شايد اين شكل از ورود مردم به بازار ارز پيامدهاي مثبتي هم داشته باشد و باعث تورم بيشتر نشود. افراد در حال حاضر سرمايه خود را تبديل به دلار كردهاند و در منازل خود دپو كردهاند. اگر اين دلار تبديل به سهام شود، ممكن است بازار سهام را تحت تاثير قرار دهد، يا اگر وارد بازار مسكن شود اين بازار را تحت تاثير قرار ميدهد. انتقال سرمايه از بازاري به بازار ديگر باعث به حركت درآمدن نقدينگي ميشود و همين موضوع ممكن است تورم در پي داشته باشد. افزايش نرخ ارز تا حدودي به دليل تقاضاهاي زيادي است كه ايجاد شده. اما نقدينگي مردم محدود است و اگر اين ارز را در منازل خود نگه دارند، براي وضعيت فعلي اقتصاد پيامدهاي مثبتي به دنبال دارد تا منفي. اما اگر در يك فاصله زماني بخواهند اين مبالغ را و ارد بازارهاي ديگر كنند، بايد نگران بود. اگر مردم به همين ميزاني كه وارد بازار دلار شدهاند مثل غربيها وارد بازار سهام شوند با نوسانات شديد بازار سهام روبهرو خواهيم بود. كما اينكه در غرب هم ميبينيم كه وضعيت بورس نشان ميدهد طبقات متوسط زيادي در بازار سهام حضور دارند كه نتيجه آن وجود نوسانات در اين بازار است. ما روزبهروز وارد دنيايي ميشويم كه كنترل از بالاي بازارها در آن مشكلتر ميشود و ما بايد دايم خود را براي اين نوسانات در اين بازارها آماده كنيم. اين نوسانات ناشي از گردش سريع اطلاعات است.
چطور ميشود افرادي كه در بازار دلار هستند را هدايت كرد به سمت بازار سهام تا شايد از اين طريق رونق توليد داخلي هم اتفاق بيفتد؟
اين موضوع به چند عامل بستگي دارد؛ اگر بخواهيم اين امكان را ايجاد كنيم، بايد شرايطي مهيا شود. اين مساله مهمي در اقتصاد ايران است. بايد ساختار مالكيتي نهادهايي كه تحت عنوان خصولتي شناخته شدهاند، مشخص شود. ساختار مالكيت شركتهايي كه در بورس حضور دارند، مشخص نيست. سهامدارها تنها سهامدار نيستند بلكه تمايل دارند در تصميمگيريهاي نهايي اين شركتها هم وارد شوند. الان تقريبا ميشود گفت كه بازار سهامي داريم كه بيشتر شركتهاي دولتي و شبهدولتي و بنيادها و صندوقهاي تامين اجتماعي در آن حضور دارند و بخش خصوصي سهم بسيار كمي از اين بازار دارد. تا اين موارد مشخص نشود و ساختار مالكيت شفاف نشود، نميتوانيم بگوييم كه مردم مثل گذشته وارد بازار بورس شوند.