دیدارنیوز ـ اوایل امسال مرد کارخانهداری به پلیس مراجعه کرد و از ربوده شدنش خبر داد. او در مورد این آدم ربایی گفت: مقابل کارگاه ساختمانیام بودم که مباشرم همراه چهار مرد به سراغم آمدند. چهار مرد جوان با تهدید اسلحه مرا سوار بر خودروی گرانقیمت خودم کرده و به سمت ایوانکی استان سمنان به راه افتادند. در تمام این مدت مباشرم نیز با ما بود. به مقصد که رسیدیم حدود 24 ساعت مرا در باغی زندانی کرده و بعد از گرفتن چندین چک سفید امضا و سرقت خودروام مرا رها کردند. چون در تمام مراحل ربودنم مباشرم نیز همراهم بود، تصور میکنم که او نیز در این ماجرا نقش داشته باشد.
با شکایت مرد کارخانه دار به نام بهمن، پروندهای در شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران تشکیل و به دستور بازپرس رضوانی تحقیقات آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان پلیس به سراغ مباشر بهمن رفتند، مرد جوان در رابطه با آدم ربایی گفت: من نه تنها در این آدم ربایی نقشی نداشتم بلکه خودم هم گروگان گرفته شده بودم. چند ماه پیش با مرد جوانی به نام سهراب آشنا شدم که در کار خرید و فروش سنگ ساختمان بود. از آنجایی که بهمن کارخانه دار است و از طرفی بساز و بفروشی نیز میکند سفارش سنگ هایمان را به سهراب دادیم.
اما ظاهراً بهمن پول سنگها را نداده بود. یک روز قبل از ربوده شدن بهمن، سهراب و سه مرد دیگر مرا ربوده و با زور به ایوانکی بردند. آنها به پایم چاقو زدند و مدعی شدند که حدود یک میلیارد تومان سنگ برای ساختمانسازی بهمن به او فروختهاند و پولش را میخواهند. من گفتم در رابطه با پرداخت پول کارهای نیستم و بهمن باید پولها را بدهد. یک شب گروگان آنها بودم و تنها راه رهاییام همراهی با آنها بود. چارهای جز این کار نداشتم. عاملان این آدم ربایی سهراب و همدستانش هستند.
راز دومین آدم ربایی
با اظهارات مباشر جوان، کارآگاهان پلیس به سراغ سهراب رفتند و مرد جوان را بازداشت کردند. در بازرسی از خانه سهراب آنها خودروی گرانقیمتی پیدا کردند که در استعلام پلاک آن مشخص شد خودرو متعلق به یک تاجر فرش بوده و سرقت شده است.
سهراب در تحقیقات به سرقتهای سریالی و آدم ربایی اعتراف کرد و گفت: با همدستانم به نام شهاب و بابک در یک میهمانی شبانه آشنا شدم. وقتی سفره دلمان را برای هم باز کردیم متوجه شدیم که هر سه نفرمان از سوی افراد مختلف به نوعی کلاه سرمان رفته است. ما هر کدام در کار خرید و فروش بودیم از بد روزگار افرادی که از ما خرید کرده بودند پولمان را نمیدادند. من از یک مرد کارخانه دار حدود یک میلیارد تومان طلب داشتم، بابک هم از یک فرش فروش و شهاب نیز از یک استاد دانشگاه که در کار تجارت بود پولهایی طلب داشتند از آنجایی که هر سه نفرمان زخم خورده بودیم تصمیم گرفتیم که با نقشهای حرفهای و از پیش تعیین شده به سراغ تک تک افرادی برویم که از آنها طلبکار بودیم.
ابتدا به سراغ طلبکار شهاب رفتیم و او را با تهدید به باغمان برده و خودروی بنزش را سرقت کردیم. تعدادی هم چک سفید امضا از او گرفتیم. بعد از آن هم به سراغ مرد فرش فروش و درنهایت به سراغ مرد کارخانه دار رفتیم. البته در این میان دو پسر جوان هم به ما کمک کردند.
با اظهارات سهراب، دستور بازداشت چهار عضو دیگر این باند صادر شد. درحالی که بررسیها برای دستگیری آدم ربایان ادامه داشت، کارآگاهان، تاجر فرش و استاد دانشگاه را که مورد سرقت و زورگیری قرار گرفته بودند نیز شناسایی کردند.
تاجر جوان در تحقیقات گفت: من تاجر فرش هستم و با مرد جوانی به نام بابک خرید و فروشهایی داشتم. اواخر اسفند بابک به همراه چند مرد به سراغم آمده و با تهدید اسلحه سوار خودروی گرانقیمت شدند. آنها مرا به باغی در محدوده ایوانکی بردند و با تهدید از من چکهای سفید امضا گرفتند. سپس خودروی مرا هم سرقت کردند، برای سرقت خودروام شکایت کردم اما چون آنها را میشناختم موضوع آدم ربایی را مطرح نکردم. چند روز قبل هم بابک با من تماس گرفت و گفت چک هایم بلامحل بوده و از من خواست که با او قرار بگذارم تا چکها را عوض کند.
دستگیری سر بزنگاه
با مشخص شدن این ماجرا، آموزشهای لازم به تاجر جوان داده شد و او با آدم ربایان قرار ساختگی گذاشت. زمانی که مردان آدم ربا سوار بر خودروی تاجر فرش شدند و قصد داشتند تا با تهدید چکهای جدید از او بگیرند، کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و آنها را دستگیر کردند.
بدین ترتیب متهمان همگی بازداشت شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.