
دیدارنیوزـ
مرضیه حسینی: بحران محیط زیست یکی از مهمترین چالشهای عصر مدرن در جهان سرمایهداری و در کشورهای مختلف از جمله ایران است. منتقدین مدرنیته اصل حداکثر رفاه مادی و سود را که غایت سرمایهداری است، عاملی برای تخریب محیط زیست و بهرهکشی از منابع موجود در طبیعت میدانند، چرا که تولید انبوه و مالکیت خصوصی اساسا در تقابل با محیط زیست قرار دارد، به گونهای که چالش سرمایهداری با محیط زیست و حیات انسانی به یکی از مهمترین بحرانهای روز دنیا تبدیل شده است.
مالکیت عمومی و این اصل که منابع طبیعی بهطور آزاد و فراوان در دسترس عموم است، در کنار دست نامرئی بازار که به دنبال بهرهکشی مالی از هر منبعی است، در نهایت به تخلیه محیط زیست و اتمام این منابع منجر میشود. خصوصی سازی و کالایی کردن هر آنچه هست، از انسان و روابط اجتماعی گرفته تا محیط زیست و منابع طبیعی، ذات سرمایهداری برای انباشت سرمایه و گسترش حوزه نفوذ است.
در منطق سرمایه، طبیعت ذخیره عظیمی از ارزشهای بالقوه مصرفی است که میتواند در تولید بهکار گرفته شود و همچنین زیباییهای طبیعی و نیاز معنوی و روحی انسانها به مظاهر طبیعت، کوچکترین اهمیتی ندارد زیرا همه چیز باید به مصرف برسد.
سرمایه به شکل مداوم در حال تهاجم است و برای غلبه بر محدودیتهایش چه مکانی، چه فضایی و چه محدودیتهای طبیعی، با تناقضی درونی مواجه میشود که این تناقض به قول منتقدین این نظام، در نهایت به سرنگونی آن منجر میشود. حجم عظیم تولید در مقیاس جهانی، بحران محیطزیست را پیش روی سرمایهداری و مدرنیته قرار میدهد. فشارهای زیست محیطیِ در حال انباشت که از رشد تصاعدی سرمایه نشات میگیرد، جهان مدرن را از درون دچار گسلهای اساسی کرده است، بحرانهای آب، آلودگی هوا، ریزگردها، تخریب زیستگاهها ، زبالههای سمی و پسماند کارخانهها و مراکز تولید، بحران جنگلها و فضای سبز، خاک و خطر اتمام منابعی از قبیل نفت و گاز بحرانی است که جهان مدرن در تمام دنیا از جمله ایران با آن مواجه است و این خطر هشداری برای آینده و مانعی بر سر راه بازتولید نیروی کار و ادامه حیات انسانی در فقدان منابع فوق است.
«بوکچین» پایهگذار ایده اکولوژی اجتماعی و از منتقدین استالینیسم و تروتسکی، اعتقاد داشت اگر پایان جنگ جهانی دوم با انقلاب کارگری در اروپا پایان نیابد، لازم است در دکترین مارکسیسم تجدید نظر شود. سپس در سال 1950 برای انقلاب در شرایط جدید طرحی داد و گفت پرولتاریا نمیتواند آن عاملی باشد که سرمایهداری را از میان بر میدارد و عاملی دیگر لازم است که فروپاشی نظام سرمایهداری را به دست خود ممکن سازد. او این عامل را تعارض نظام سرمایهداری با محیط زیست میدانست به این معنا که این نظام سرمایهداری هم طبیعت را نابود میکند و هم سلامتی انسان را با شکل دادن به کلان شهرها به خطر میاندازد، در نتیجه بحران سرمایهداری تنها ناشی از استثمار طبقاتی نیست بلکه محصول انسانیتزدایی و تخریب طبیعت است. پس باید جهانی اکولوژیک ـ دموکراتیک بهوجود آید تا بحرانهای محیط زیست را که حاصل تاریخ طولانی سلطه انسان بر انسان و استثمار منابع طبیعی و اجتماعی به مثابه منابع کسب قدرت و سود است، حل کند.
در ایران به نظر میآید به دلیل عدم توجه دولت و مردم به بحران محیط زیست، آینده این کشور آبستن کمبودها و حتی قحطیها و معضل زیستگاههای قابل سکونت است. سوءتدبیر موجود که در حوزه مدیریت کلان وجود دارد در کنار منطق سود که حتی آب و خاک را کالایی و تجاری کرده به فروش میرساند، مشکل جدی و جدیدی را بر مشکلات ساختاری ایران افزوده است. کشور ما با کمبود شدید آب مواجه است اما ملت با دولت در خصوص صرفهجویی همکاری نمیکند. مدیران دولتی نیز با سیاسی کردن این پدیدهها از توجه جدی نسبت به آن طفره میروند و نسل آینده ما با خطر فزاینده فقدان منابع مواجه است.