تیتر امروز

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست
در گفت‌وگوی دیدار اندیشه با یک فقیه و استاد دانشگاه و حوزه، مطرح شد:

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در برنامه دیدار اندیشه گفت: اصرار بر حق تعیین سرنوشت مهمترین دلیل امتناع امام‌ حسین (ع) بر عدم بیعت با حاکم بود.
انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF

این یازدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
دیدارنیوز به مناسبت سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی می‌کند

سایه روشن‌های ستاد انقلاب فرهنگی از دیدگاه عبدالکریم سروش

مقوله فرهنگ جزء مؤلفه‌های لاینفک پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ بود. تصور انقلاب اسلامی با همان شرایط فرهنگی که در دوره پهلوی حاکم بود امری غیر ممکن می‌نمود. ستاد انقلاب فرهنگی در راستای تبیین و به سرانجام رساندن بعد فرهنگی انقلاب اسلامی شکل گرفت.

کد خبر: ۱۶۲۳۹
۰۹:۱۲ - ۲۰ آذر ۱۳۹۷

دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: صدور پیام نوروزی امام خمینی«ره» در اول فروردین ۱۳۵۹ را باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب فرهنگی دانست. ایشان در بند «۱۱» این پیام بر ضرورت ایجاد «انقلاب اساسی در دانشگاه‌های سراسر کشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب» و «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأکید کردند.

پس از تعطیل رسمی دانشگاه‌ها در خردادماه، امام خمینی«ره» در ۵۹/۳/۲۳ فرمانی مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر نمودند که در قسمتی از فرمان ایشان آمده است:

«مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان می‌باشد، اعلام شده است و تاکنون اقدام مؤثری انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوصاً دانشجویان با ایمان متعهد نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئه‌گران که هم‌اکنون گاه‌گاه آثارش نمایان می‌شود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بی‌فرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند. ادامه این فاجعه که مع‌الاسف خواست بعضی گروه‌های وابسته به اجانب است، ضربه‌ای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و تسامح در این امر حیاتی، خیانتی عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است».

در این فرمان، امام خمینی به عده‌ای از اساتید حوزه‌ و دانشگاه‌ مأموریت دادند تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحب‌نظر و متعهد، از میان اساتید مسلمان و کارکنان متعهد و با ایمان و دیگر قشر‌های تحصیلکرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی برای تشکیل شورایی دعوت کنند و برای برنامه‌ریزی رشته‌های مختلف و خط‌مشی فرهنگی آینده دانشگاه‌ها براساس فرهنگ اسلامی، انتخاب و آماده سازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی ـ اسلامی اقدام نمایند.

هسته اولیه ستاد انقلاب فرهنگی عبارت بودند از: محمدجواد باهنر، محمدمهدی ربانی املشی، علی شریعتمداری، حسن حبیبی، شمس آل‌احمد، جلال‌الدین فارسی و بالاخره عبدالکریم سروش.

سالیانی پس از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی و به دنبال آن شورای انقلاب فرهنگی، اعتراض‌های بسیاری به آن شد از جمله آنکه ادعا شد «انقلاب فرهنگی درپی تعطیلی دانشگاه‌ها بوده است»، امری که به واقع چنین نبوده و عبدالکریم سروش در پاسخ به آن گفته است: «ستاد انقلاب فرهنگی نه به منظور بستن دانشگاه‌ها که به قصد بازگشایی آن تشکیل شد.»

دکتر عبدالکریم سروش سال‌ها بعد راهش از نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جدا شد. وی پیش از آن نیز استعفای خود را از شورای انقلاب فرهنگی اعلام کرده بود، اما همچنان بابت سابقه‌ای که در شورای انقلاب فرهنگی داشت به دفعات مورد طعن و کنایه جامعه روشنفکری قرار گرفت و صد البته که سروش نیز هیچگاه ساکت ننشست و درصدد پاسخگویی بر آمد. بررسی گفته‌های عبدالکریم سروش در مورد ستاد انقلاب فرهنگی، تصویر روشن‌تری از علل شکل‌گیری و کارکرد آن ستاد را بیان می‌دارد.

وی در مورد تعطیلی دانشگاه‌ها به واسطه شورای انقلاب فرهنگی می‌گوید: «شورای انقلاب فرهنگی اول ـ به تعبیر شما ـ هنگامی تشکیل شد که دانشگاه‌ها بسته شده بود. ستادی به فرمان آیت‌الله خمینی مرکب از هفت نفر تشکیل شد که دانشگاه‌ها را بازگشایی کنند. ستاد مکلف به بستن دانشگاه‌ها نبود و این خطایی است که من در پاره‌ای از نوشته‌ها می‌بینم.»

مخالفان شورای انقلاب فرهنگی به درست یا غلط اشکالاتی را متوجه این شورا می‌کنند و از نقاط مثبت عامدانه چشم می‌پوشند. دکتر عبدالکریم سروش در این‌باره می‌گوید: «من به نحوه گزارش این افراد اعتراض دارم. گویی همه بدی‌ها متوجه من است و هیچ نیکی صورت نگرفته است. اینجا می‌خواهم به این نیکی‌ها هم اشاره کنم. یک قلم خدمتی که ستاد انقلاب فرهنگی کرد و اتفاقا من آن را انجام دادم همین قصه تأسیس نشر دانشگاهی بود. شما می‌توانید از آقای پورجوادی که به مدت ۲۰ سال مسئول نشر دانشگاهی بودند بپرسید که چه کسی از ایشان دعوت کرد؛ ماجرا را با او در میان گذاشت و تا آخر کار از او پشتیبانی کرد. حتی خلاف قوانین کشور من به ایشان اجازه دادم که درآمد‌های ارزی‌شان را وارد کشور نکنند تا دست‌شان در خرید‌های مرکز نشر آزاد باشد. این از خیرات و برکات بود و پاره‌ای افراد نمی‌خواهند این دستاورد‌ها را ببینند.»

از جمله اعتراض‌های ناصوابی که صورت می‌گیرد اتهامی است که بعضا متوجه امام راحل می‌شود و القاء می‌کنند بنیانگذار انقلاب اسلامی مخالف بازگشائی دانشگاه‌ها بوده است. دکتر سروش در این‌باره اذعان می‌دارد: «بعد از بسته شدن دانشگاه‌ها ما از برخی اساتید و دانشجویان می‌شنیدیم دانشگاه باید دو سال بسته بماند تا اصلاح کامل شود. ما این مساله را نزد امام بردیم و ایشان رای موافق نداشتند و گفتند دانشگاه‌ها باید هرچه سریع‌تر باز شود. ما از ایشان خواستیم در یکی از سخنرانی‌های عمومی‌شان رای‌شان را بگویند، چون دانشجویان و تندرو‌ها این سخن را از ما نمی‌پذیرفتند. وقتی ایشان در سخنرانی عمومی این مساله را گفتند جاده قدری باز شد و ما دانشگاه‌ها را به سمت باز شدن هدایت کردیم.»

اما با همه این اوصاف عده‌ای دانسته و یا ندانسته همچنان شورای انقلاب فرهنگی را آماج حملات خود می‌کنند و دکتر عبدالکریم سروش به خاطر آراء و افکارش مورد اعتراض جامعه به اصطلاح روشنفکری قرار می‌گیرد در این بین بعضی از گفته‌ها و اعتراض‌ها نشانگر عدم اطلاع از کنه مطلب است. به‌عنوان مثل محمود دولت‌آبادی نویسنده مشهور ایرانی در روز ۲۲ اردیبهشت ١۳۸۸ در سخنانی به نقش عبدالکریم سروش در انقلاب فرهنگی پرداخت و گفت: «ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند».

این سخنان در نشست شاعران و ادیبان حامی میرحسین موسوی بیان شد که عصر آن روز در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد ۸۸ برگزار شده بود.

دولت آبادی در ابتدای سخنان خود با ذکر این موضوع که «من نیامده‌ام برای کسی تبلیغ کنم چرا که اینکاره نیستم»؛ گفته بود: «فقط می‌خواهم مروری داشته باشم بر دورانی که در آن به طرز مضاعفی پیر شدیم؛ یعنی ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند؛ و این بیش از آنکه از نظر من امری تراژیک باشد، یک سوال است».

محمود دولت آبادی، عبدالکریم سروش را خطاب قرار داده و گفت: «آقای سروش، شما علمدار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنید و به ما تحویل بدهید و تحویل بدهید و بازهم تحویل بدهید».

مواضع دولت آبادی علیه سروش، بی‌پاسخ نماند. عبدالکریم سروش در یادداشتی به تندی اقدام به پاسخگویی کرد. سروش در ابتدای نوشته خود آورده است: «به جستجو برآمدم که قصه چیست و محمود دولت‌آباد کیست، خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزدیک دولت‌آباد که پس از ۳٠ سال ناگهان بی‌خواب شده و دست و رو نَشُسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با سخافت و شناعت از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را شیخ انقلاب فرهنگی خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از میر حسین موسوی که در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است».

وی در ادامه، نوک پیکان حملات خود را به سوی میرحسین موسوی نشانه رفت و نوشت: «زافه و یاوه بسیار شنیده بودم، اما این گاف‌های گزاف واقعا نوبر بود، از جنسی دیگر بود، از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین، آخر او می‌توانست به این خفته پریشان‌گو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاه‌ها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش و ستاد انقلاب فرهنگی را (برای گشودن دانشگاه‌ها) امام خمینی بنیان نهاد، نه سروش و لذا آن شناعت و سخافت و تقلید مضحک (به زعم او) کار دیگری بود نه سروش و ستاد انقلاب فرهنگی هفت عضو داشت (و اینک ۳٠ عضو) نه فقط یک عضو و آن هم سروش و آقای میرحسین موسوی از ۳٠ سال پیش عضو ستاد انقلاب فرهنگی بود و امروز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است نه سروش که ۲۶ سال پیش استعفا داد و تنها عضو مستعفی ستاد بود».

سروش با اشاره به اینکه «ستاد انقلاب فرهنگی همه‌گونه شیخی داشت جز سروش که نه روحانی بود و نه کهنسال و نه کهنه‌کار سیاسی» ادامه داد: «گر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ کسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود که پاره‌ای از جلسات ستاد در دفتر نخست‌وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا می‌شد».

سروش با اشاره به دولت آبادی ادامه می‌دهد: «اگر آن پریشان‌گوی بی‌خبر شکوه‌ای از ارشادیان دارد به مهندس موسوی شکایت کند که آیین‌نامه برایشان تنظیم کرده است نه سروش که خود قربانی آن آیین‌نامه‌ها است و کتاب‌هایش در ارشاد غمباد کرده است».

دکتر سروش تاکید می‌کند: «حالا بنگرید خفته در غاری که فرق انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی را نمی‌داند و اعضایشان را نمی‌شناسد و از کارهاشان خبر ندارد و دیروز و امروز را به هم می‌بافد و زمان را در می‌نوردد و دروغ بر دروغ می‌انبارد و جهل بر جهل می‌تند، چون ماموری نامعذور به امید پاداشی موعود حمله بر معلمی یک قبا می‌آورد که از دیدگاه استالینی جز استقلال رای و مسلمانی و دموکراسی‌خواهی (و لابد عدم حمایت از میرحسین موسوی) جرمی و خطیئه‌ای ندارد».

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی