تیتر امروز

اگر اقتصاد ما بسته باشد نمی‌توانیم اقتصادمان را بهبود ببخشیم، فقط به وضعیت شعب ابی طالب می‌رویم/ پاسخگو بودن یعنی بتوان مقام مسئول را مورد سوال قرار داد یا وادار به استعفا کرد
در پانزدهمین برنامه دیدار اندیشه، با محمدرضا یوسفی اقتصاددان، استاد دانشگاه و حوزه مطرح شد

اگر اقتصاد ما بسته باشد نمی‌توانیم اقتصادمان را بهبود ببخشیم، فقط به وضعیت شعب ابی طالب می‌رویم/ پاسخگو بودن یعنی بتوان مقام مسئول را مورد سوال قرار داد یا وادار به استعفا کرد

در پانزدهمین برنامه دیدار اندیشه با دکتر محمد رضا یوسفی اقتصاددان، استاد دانشگاه و در ادامه بخش دوم گفت‌وگو درباره "الزامات سیاسی برای انجام وعده‌ها و اصلاحات اقتصادی دولت را پی گرفتیم.
خوب است که کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
افاضات اضافه

خوب است که کلنگ از آسمان افتاد و نشکست

عوام‌الملک این هفته در نامه خود به حضرت مسعود، هیچ‌چیزی را از قلم نینداخته و از بازی استقلالی‌ها زیر بارش بطری تا ماجرای پاول و کلنگ بوشهری را یادآوری کرده است.
کروبی: رفع حصر به تنهایی را نمی‌خواهم/ آمریکا: ایران به اسرائیل حمله نکند؛ ایران: حساب شده حمله می‌کنیم/ اعلام جرم دادستانی علیه دو هنرپیشه زن
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

کروبی: رفع حصر به تنهایی را نمی‌خواهم/ آمریکا: ایران به اسرائیل حمله نکند؛ ایران: حساب شده حمله می‌کنیم/ اعلام جرم دادستانی علیه دو هنرپیشه زن

این بیست و چهارمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

اسلام و جواز «براندازی مسالمت‌آمیز»؟!

حجت الاسلام احمد حیدری، پژوهشگر حوزه علمیه درباره یکی از مفاهیم سیاسی این روزها مقاله‌ای تنظیم کرده که در دیدار منتشر می‌شود.

کد خبر: ۱۵۸۵۳۲
۱۳:۰۳ - ۲۳ آبان ۱۴۰۲

اسلام و جواز «براندازی مسالمت‌آمیز»؟!

دیدارنیوز ـ احمد حیدری: در این مقال سؤال اصلی و صریح این است: «آیا خداوند اجازه "براندازی حکومت اسلامی" را به مردم داده است؟

برای جواب به این سؤال ابتدا باید معنای «جواز» و «نظام اسلامی» را بیان کنیم و در مرحله بعد منظور از «براندازی» را روشن سازیم.

منظور از «جواز» چیست؟

منظور از «جواز» در این مقال اجازه تکوینی خداوند است. خداوند تنها قدرت است و هیچ چیزی اعم از خوب یا بد، حق یا باطل، کفر یا ایمان، اطاعت یا معصیت، بدون اجازه او تحقق پیدا نمی‌کند و هر چیزی برای این که وجود یابد، محتاج اراده، مشیت و اجازه تکوینی خداست. همان گونه که ایمان و اطاعت مؤمن، به مشیت و اجازه تکوینی خداست، کفر کافر و شرک مشرک و ظلم و معصیت ستمگر و گناهکار هم به مشیت و اجازه تکوینی خداست. آیه زیر این حقیقت را اعلام می‌کند:

«إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثا» (نساء/۷۸) اگر [پیشامد]خوبى به آنان برسد، مى‌گویند این از جانب خداست و، چون صدمه‌اى به ایشان برسد، مى‌گویند این از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر]این قوم را چه شده است که نمى‏خواهند سخنى را [درست] دریابند.

البته این مشیت و اجازه به معنای مورد رضای خدا بودن، نیست، زیرا یقینا کفر کافر و شرک مشرک به مشیت و اجازه تکوینی خدا هست، ولی مورد رضای خدا نیست؛ بر عکس ایمان و اطاعت مؤمن که به مشیت تکوینی خدا و مورد رضای اوست: «لا یَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُم‏» (زمر/۷) براى بندگانش کفران را خوش نمى‌دارد و اگر سپاس دارید، آن را براى شما مى‌پسندد.

علاوه این که این مشیّت خدا نافی اختیار و وظیفه انسان هم نیست و او را مجبور به کفر یا ایمان نمی‌سازد و این که مشرکان می‌خواستند با استناد به این مشیت و خواست خداوند، بار شرک و کفر را از دوش خود برداشته و به مشیّت خدا نسبت داده و خود را تطهیر کنند، هم صحیح نبوده و خداوند آن را انکار می‌کند: «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ» (انعام/۱۴۸) کسانى که شرک آوردند به زودى خواهند گفت: اگر خدا مى‌خواست نه ما و نه پدرانمان شرک نمى‌آوردیم و چیزى را [خودسرانه] تحریم نمی‌کردیم.

بنا بر این شرک مشرک و کفر کافر به مشیت و اجازه خدا هست، ولی مورد رضایت و امر و دعوت خدا نیست و مشرک و کافر در قبال این کفر و شرک، مسئولیت دارند، زیرا خدا با عقل و وحی و به زبان پیامبران، آنان را به ایمان دعوت کرده و از کفر و شرک بازداشته است، ولی آنان به رضایت و امر و دعوت خدا بها نداده، دنبال هوای خود رفته و مستحق کیفر و قهر خدا شده‌اند

بنا بر این وقتی می‌گوییم "براندازی حکومت دینی و اسلامی حق افراد است" منظورمان این است که خداوند حکیم به آنان چنین اجازه‌ای داده است و کسی حق گرفتن این اجازه و منع آن را ندارد. البته اگر حکومت واقعا دینی و اسلامی و مطابق موازین حق و عدل باشد و آنان آگاهانه، به براندازی اقدام کنند، کارشان نه تنها مورد رضای خدا نیست که مورد قهر خداست و در قبال آن مسئول و در دادگه الهی محکوم و معاقب خواهند بود، ولی در عین حال اجازه این کار را دارند و کسی حق ندارد به زور مانع آنان شود و آنان را سرکوب کند. بله مقابله فرهنگی و سیاسی و روشنگرانه با آنان جایز و لازم است.

حکومت دینی و جمهوری اسلامی

منظور از «حکومت دینی»، حکومتی است که واقعا مطابق موازین حق و عدل تشکیل شده و تداوم یافته باشد. البته غالبا حکومت‌ها بخصوص حکومت‌های خودکامه و مطلقه، خود را آسمانی، خدایی و دینی می‌نامند همچنان که حکومت چند قرنه کلیسا در غرب، حکومت چندین قرنه سلاطین در ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام که خود را «فرّه ایزدی» و «ظل الله» می‌شمردند، و حکومت چندین قرنه خلفا بعد از وفات پیامبر تا سقوط خلافت عثمانی که حاکم خود را نه «خلیفه مردم» که «خلیفة الله» می‌شمرد [من‌های حکومت پیامبران و پیامبر اسلام و امام علی که اگر چه حکومت خود را مورد خواست و رضای خدا می‌دانستند، ولی همیشه حکومت خود را ناشی از خواست مردم و بیعت آنان می‌شمردند]بنا بر این گر چه همه حکومت‌ها خود را به خواست خدا نسبت می‌دهند و حق می‌شمارند و در تاریخ اسلام هم بسیاری ادعای حکومت اسلامی داشتند، ولی این که کدام حکومت واقعا خدایی و مورد رضای خداست، را فقط خود خدا می‌د‌اند و در محکمه قیامت ظاهر می‌شود و در این دنیا باور‌ها مختلف است. یک حکومت از نظر یک گروه کاملا خدایی، دینی و اسلامی است و همان حکومت از نظر جمع دیگری یک حکومت غیر دینی، غیر مرضیّ خدا، استبدادی و خودکامه است. این که کدام باور صحیح است و کدام باور غلط، را فقط خدا می‌داند و در محکمه قیامت آشکار می‌شود.

البته هر کس نسبت به باور خویش مسئول است یعنی اگر بنده، حکومتی را حق، دینی و اسلامی دانستم، باید در جهت پیشرفت، تداوم و حفظش به طریق صحیح اقدام کنم و اگر سستی یا تقصیر کنم، در دادگاه عدل الهی مسؤول، محکوم و معاقب خواهم بود همچنان که اگر حکومتی را ظالمانه و غیر دینی و غیر اسلامی دانستم باید در جهت اصلاح و در صورت اصلاح ناپذیر بودن، در جهت براندازی آن به صورت صحیح اقدام کنم و در صورت قصور و تقصیر در اقدام اصلاح‌گرانه یا براندازانه [حسب مورد] مسئول، محکوم و معاقب خواهم بود.

براندازی مثبت و منفی

«براندازی» یعنی از بین بردن یک بنیان و بنا نهادن بنیانی دیگر به جای آن؛ ناموس طبیعی خلقت است. البته این براندازی یا در مسیر تکامل و سعادت بشر است که «براندازی مثبت» می‌باشد یا قهقرایی، ارتجاعی و بازگشت به گذشته تاریک و ظلمانی است، که «براندازی منفی» است.

«براندازی مثبت» همان است که خدا، پیامبران و صالحان بدان دعوت می‌کنند و خود در مسیر آن قدم برمی‌دارند. بنیان و حکومت کفر، ظلم و جهل را برانداخته و حکومت توحید، عدل و احسان را بنیان می‌گذارند.

«براندازی منفی» آن است که شیطان، فرعونیان، نمرودیان، مستکبران و ظالمان بدان دعوت کرده و در مسیر آن تلاش می‌کنند و در صدد برانداختن بنیان توحید، عدل و احسان و بنیان کردن دوباره بنای شرک، کفر، ظلم و طغیان هستند.

براندازی مسالمت آمیز و براندازی زوری و تحمیلی

براندازان دو روش برای براندازی برمی‌گزینند: ۱. قانونی و مردمی؛ ۲. تحمیلی و ظالمانه

براندازان مثبت، چون در راستای توحید، عدل، فطرت و زیبایی هستند، نه تنها جبر، تحمیل و توسل به زور را جایز نمی‌دانند که مفید و نتیجه‌بخش هم نمی‌شمارند، زیرا توحید، عدل و احسان در راستای فطرت زیبایی شناس، زیبایی پسند و زیبایی طلب انسان‌ها است و با دعوت و بیان، مردم بدان جذب می‌شوند و خود مردم عهده‌دار برانداختن بنیان کفر و شرک و بنا کردن بنیان توحید و عدل و احسان می‌شوند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/۲۵) پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آن‌ها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به بنیان ساختن عدل و قسط برخیزند.

در مقابل، براندازان منفی، چون خواهان ظلمت، ستم و تاریکی هستند، به طور طبیعی نه می‌توانند مردم را بدان دعوت کنند و نه دعوتشان اجابت می‌شود لذا چاره‌ای ندارند جز این که با تهدید، تطمیع، دروغ، مکر و خدعه گروهی را به یاری خود جذب کرده و به کمک آنان و با توسل به زور و تحمیل، به براندازی بنیان حق و بناساختن دوباره باطل اقدام کنند.

طبیعی است که براندازی مثبت یا منفی با دعوت، بیان و روشنگری جایز و انسانی بوده و براندازی با مکر، خدعه، تهدید، تطمیع، تحمیل و توسل به زور، غیر جایز و ظالمانه، لذا از نگاه عقل و شرع محکوم است.

بی‌معنا بودن براندازی در دموکراسی و جمهوری

بعضی اظهار می‌دارند که "در دنیا هیچ حکومت دموکراسی‌ای هم به مردم اجازه براندازی نمی‌دهد". به نظر می‌رسد گویندگان این سخن در معنای براندازی یا در معنای دموکراسی تأمل ندارند. وقتی دموکراسی یعنی حکومت مردم بر خودشان و تدوین قانون به وسیله نمایندگان خودشان و اجرای قانون به وسیله منتخبانشان، دیگر براندازی مردمی یعنی چه؟ مردم خودشان را براندازند؟ یا قانونی که خواست خودشان و تدوین منتخبانشان است، را انکار کنند؟ یا مجریانی که خود برگزیده و هر زمان بخواهند، کنارشان می‎گذارند و عزلشان می‌کنند، را انکار کنند؟

بشر در مسیر براندازی مثبت، با کنار نهادن انواع حکومت‌های مطلقه و استبدادی و غیرمردمی، به حدی از رشد رسیده که فهمیده دموکراسی بهترین روش حکومت است و تا روشی بهتر از دموکراسی ابداع نشود، دیگر براندازی معنا ندارد. البته در خود دموکراسی تحول ایجاد شده و می‌شود و روش‌های دموکراسی‌گرایانه روز به روز بهتر می‌شوند، ولی فعلا براندازی دموکراسی و جمهوری معنای معقولی ندارد، زیرا فعلا بدیلی برای دموکراسی و جمهوری نیست.

بنا بر این در حکومت دموکراسی، براندازی بی‌معناست و مفهومی ندارد تا بگوییم آن را اجازه می‌دهند یا نمی‌دهند. وقتی حکومت به واقع دموکراسی، «جمهوری» و متکی به رأی و خواست مردم باشد و قوانین، مصوب نمایندگان واقعی مردم و مجریان، منتخبان واقعی آنان باشند که هر گاه مورد پسندشان نباشند، در دوره بعد انتخابشان نمی‌کنند و کسانی را که می‌پسندند، به جای آنان بر می‌گزینند، دیگر براندازی چه معنا دارد؟ براندازی زمانی معنا دارد و اتفاق می‌افتد که مردم حاکمان و قانونگذاران را از خود ندانند و آنان را تحمیلی ببینند و راهی مسالمت‌آمیز و قانونی برای عزل آنان و جایگزین کردن افراد مورد پسندشان نداشته باشند.

بی‌نتیجه بودن براندازی منفی در حکومت مردمی و مردمدار

نکته دیگر این که اقدام براندازانه و مسالمت‌آمیز منفی در حکومت مردمی و ناشی از  خواست مردم و متکی به رأی مردم به خصوص اگر مطابق موازین حق و عدل باشد، غالبا و قریب به اتفاق به نتیجه نمی‌رسد و خطری ندارد، زیرا فطرت حق‌شناس و حق‌طلب انسان‎ها هم زشتی و بدی آن را درک می‌کند و آن را پس می‎زند و به آن میدان نمی‌دهد و هم حکومت حقّ واقعی، مردمی و مردمدار، آن قدر زیبایی و جذابیت و دلیل بر حقانیت و مطلوب مردم بودن دارد که با بیان و تبیین آنها، به راحتی بتواند قلوب حامیانش را حفظ کرده و از پشتیبانی آنان در قبال براندازان خاطر جمع باشد.

بر عکس اقدام براندازانه مثبت و مسالمت‌آمیز علیه حکومت باطل، استبدادی و غیر مردمی، به سرعت مقبول مردم واقع شده و حکومت باطل هم در قبال آن توان مقابله فرهنگی ندارد لذا حکومت‌های باطل ناچارند از ابتدا هر اقدام براندازانه‌ای را ممنوع شمرده و با اقدام براندازانه مسالمت‌آمیز هم، نه با بیان و تبیین که با داغ و درفش مواجهه کنند.

جایز بودن براندازی مسالمت‌آمیز

براندازی مسالمت‌آمیز خواه مثبت و برای برانداختن بنیان شرک، کفر و ستم؛ و ایجاد بنیان توحید و عدل و احسان؛ و خواه منفی و برای برانداختن بنیان توحید، عدل و احسان، و دوباره برپا کردن بنیاد شرک و کفر و ستم؛ به اراده تکوینی خدا جایز است؛ البته براندازی منفی، ولی مسالمت‌آمیز گرچه جواز تکوینی دارد و خدا اجازه داده، ولی مغضوب خداست و خداوند کسانی را که علیه حکومت توحید، عدل و احسان اقدام براندازانه تبلیغی و بیانی و مسالمت‌آمیز داشته باشند، در آخرت محکوم و کیفر خواهد کرد.

در مقابل اقدام براندازانه مسالمت‌آمیز مثبت، هم جایز است به جواز تکوینی یعنی خدا اجازه داده و هم مورد رضای خدا است و ثواب و پاداش دارد و پیامبران، امامان و صالحان همه از زمره براندازان بنیاد کفر و ستم و ایجاد کنندگان بنیاد توحید و عدل و احسان بوده‌اند و قلیلی موفق شده‌اند و کثیری ناکام بوده‌اند و این که همه پیامبران و امامان و صالحان مغضوب قدرتمندان حاکم بوده‌اند حتی اگر مثل امام صادق (ع) به ظاهر خانه‌نشین و مشغول به درس و بحث، از این رو بوده که قدرتمندان حاکم می‌دانستند آنان برای یک لحظه هم از اقدام براندازانه مسالمت‌آمیز و زمینه سازی برای ایجاد حکومت توحید، عدل و احسان چشم نمی‌پوشند.

با این که اقدام براندازانه امامان همان دعوت و برانگیختن مردم بود و به هیچ وجه اقدام خشن و زورمآبانه نداشتند، ولی خلفا آنان را خطرناک‌تر و دشمن‌تر از همه به ظاهر انقلابیونی می‌دا‎نستند که علیه حکومت خلفا دست به براندازی مسلحانه زده بودند.

دلیل جایز بودن اقدام براندازانه مسالمت‌آمیز علیه حکومت حق

وقتی خداوند جهان را برای ابتلا و انتخاب و رشد انسان آفریده و خواست تکوینی او بر این است که انسان‌ها با اختیار خود، حق یا باطل و توحید یا شرک را برگزینند، به همین دلیل، اراده و خواست تکوینی او بر این قرار گرفته که انسان‌ها آزاد و قادر باشند علیه حکومت حق هم اقدام مسالمت‌آمیز براندازانه کنند، زیرا اقدام براندازانه مسالمت‌آ‌میز علیه حکومت حق بالاتر از کفر و شرک به خدا نیست. مؤمنان هم جز مقابله فرهنگی و تبیینی مسالمت‌آمیز وظیفه‌ای ندارند. آنان مجاز به مقابله متکی به زور و سرکوب علیه اقدامات براندازانه مسالمت‌آمیز نیستند بر عکس اقدام براندازانه متکی به زور و مسلحانه که گرچه آن هم جواز تکوینی دارد و گناه است، ولی حکومت حق و وظیفه دارد با قدرت آن را سرکوب کند.

آیات فراوان قرآن بر این مشیت خدا تصریح دارد و خداوند پیامبرش را بار‌ها مخاطب ساخته که من اگر می‌خواستم همه انسان‌ها را به گونه‌ای خلق می‌کردم که جز هدایت و توحید و حکومت حق را نخواهند همچنان که ملائکه را این گونه خلق کرده‌ام، ولی اراده تکوینی من این نبوده و توحید و ایمان اختیارانه را خواستارم و شرک و کفر و اقدام براندازانه علیه حکومت حق را اجازه داده‌ام. اگر اقدام براندازانه مسالمت‌آمیز و سیاسی و فرهنگی بود، شما هم فقط به صورت فرهنگی و سیاسی با آن مواجهه کنید و اگر متکی به زور و مسلحانه بود، شما هم با قدرت و اسلحه سرکوبش نمایید.

امام علی و براندازان خوارج

حکومت الگو برای ما در این مورد، حکومت امام علی است، زیرا پیامبر با براندازان داخلی مواجهه نبود تا به او در این زمینه اقتدا نماییم. خوارج مصداق بارز «برانداز» در حکومت امام علی بودند. آنان امام و پیروانش را مرتدّ از اسلام و مشرک می‌شمردند و در صدد براندازی حکومت امام علی و ایجاد حکومتی دینی مطابق فهم خود بودند و این قصد را علنی کرده و آشکارا در این مسیر، تلاش می‌کردند. امام در مقابل اقدامات براندازانه و غیر مسلحانه و آشکار آنان فرمود:

«لا نمنعکم مساجد االله أن تصلّوا فیها». مانع نمازگذاردن شما در مساجد نمی‌شویم. جالب است بدانید که آن‌ها در مساجد و در حین خطبه امام برمی‌خاستند و با صدای بلند امام و دیگر مسلمانان را مشرک می‌شمردند و طبیعی است که نماز آنان، جدا از نماز دیگر مسلمانان و بدون اقتدا به امام بود! این حد از سماحت و تحمل در برابر مخالفان برانداز در هیچ حکومت دموکراسی‌ای هم سابقه ندارد و دیده نشده است و فقط حکومت عدل امام علی چنین ظرفیتی دارد و بر تارک تاریخ می‌د‌رخشد.

«لا نمنعکم الفیء ما کانت ایدیکم مع ایدینا». تا زمانی که تابع قانون هستید و با ما درگیر نشده و طریق مسالمت می‌پیمایید، شما را از حقوق شهروندی که مهمترینش حقوق مادی و سهم از بیت المال است، منع نمی‌کنم. وقتی حقوق شما از بیت المال قطع نمی‌شود، به طور طبیعی حقوق دیگر هم مثل حق تحصیل، حق شغل، حق مسافرت به خارج و ... پایدار است. در حکومت دینی همه شهروندان حتی براندازان قانونی و مسالمت‌آمیز از همه حقوق شهروندی به سان دیگر شهروندان و حتی همطراز با طرفداران حکومت بهره‌مندند و این است معنای «دموکراسی دینی» که فراتر و والاتر از هر دموکراسی‌ای هست.

«لانبدأکم بحرب حتی تبدؤونا». تا زمانی که شما دست به اسلحه نبرید، به خودم اجازه سرکوب شما را نخواهم داد. آری، اگر علیه حکومت مستقرّ و مردم دست به اسلحه بردید و اقدام نظامی و براندازانه قهری کردید، در مقابله و سرکوب‌تان تردید نخواهم کرد و شما را که علیه حکومت مردم به سلاح دست برده‌اید، حتی اگر پیشانی‌هایتان به سجده پینه بسته باشد، بون تردید و دودلی و برای رضای خدا خواهم کشت و فقط ایمان، چون منی چنین قدرت و جسارتی می‌دهد.

آیا معنای مجموع این سه گزاره آزادی اقدامات براندازانه مسالمت‌آمیز مثل تجمع، راهپیمایی، اعتصاب، کاندیدا شدن مخالفان در انتخابات و رأی دادن طرفدارانشان به آن‌ها برای در دست گرفتن مناصب قدرت و ... نیست؟ آیا چنین برندازانی نباید از همه حقوق شهروندی برخوردار باشند؟ آیا سرکوب چنین براندازانی محکوم نیست؟

وصیت امام علی راجع به خوارج برانداز

عجیب و باورنکردنی آن است که امام علی راجع به همین خوارج برانداز وصیت می‌کند: «لا تقاتلوا (لا تقتلوا) الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فأخطأه کمن طلب الباطل فأدرکه‏» (نهج البلاغه/ص ۹۴، خطبه ۶۱) با خوارج بعد از من نجنگید و آنان را سرکوب نکنید، زیرا کسی که دنبال حق ست و به خطا رفته [به خیال خودش دنبال براندازی حکومت باطل و اقامه حکومت حق است، ولی خطا کرده و مثل حکومت امام علی را باطل شمرده و می‌خواهد حقی که خود می‌پندارد، را به جای آن اقامه کند) مانند کسی نیست که طالب باطل است و به آن رسیده (مثل معاویه که آگاهانه و با تمسک به قدرت و اسلحه، علیه حکومت حق، قد برافراشته تا باطل را حاکم کند و حاکم کرده است).

طبیعی است که دستور امام، ناظر به اقدامات تبلیغی خوارج برانداز است یعنی تا زمانی که مدعیان براندازی دست به اسلحه نبرده‌اند و اقداماتشان مسالمت‌آمیز و سیاسی و فرهنگی و دعوت و جذب است، با این استدلال که برانداز هستند، با آنان نجنگید و آنان را نکشید و سرکوب نکنید و فقط مقابله سیاسی، فرهنگی و تبیینی کنید، ولی چنانچه دست به اسلحه بردند و خواستند مرام خود را بر مردم تحمیل کنند، جنگ با آنان و کشتنشان جایز و لازم خواهد بود همچنان که خود امام رفتار کرد، ولی متأسفانه بعد از امام، حکومت‌های مدعی «اسلامی بودن» به این وصیت وقعی ننهادند و بسیاری از مخالفان که اقداماتشان سیاسی و تبلیغی بود و دست به اسلحه نبرده بودند، را به عنوان خوارج برانداز به خاک و خون کشیددند و همچنان می‌کشند.

جواز براندازی حکومت اسلامی و اصل انصاف

اصل انصاف از اصول مترقی و اخلاقی- انسانی است که مورد تأیید دین واقع شده است و گر چه متأسفانه در فقه مورد توجه کافی قرار نگرفته، ولی بر احکام بسیاری دلالت دارد. امام علی که انسان تراز اسلام است، در وصیت‌نامه به فرزندش می‌فرماید: «أی بنیّ تفهّم وصیتی و اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک فأحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لنفسک‏» (تحف العقول/۷۴ و نهج البلاغه، نامه ۲۱)‌ای فرزندم وصیتم را خوب بفهم و خودت را بین خود و غیر خود میزان قرار بده؛ آنچه برای خود می‌پسندی، برای دیگران هم بخواه و بپسند و آنچه برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم نپسند.

همه مسئولان امروز جمهوری اسلامی که بعضی در پنهان و جمعی آشکارا اقدام براندازانه مسالمت‌آمیز علیه جمهوری اسلامی را جایز نمی‌دانند، خود در دوران انقلاب به اقدام براندازی فرهنگی و مسالمت‌آمیز علیه رژیم شاهنشاهی اقدام کردند و اقدام آنان هم آن زمان از جانب آن رژیم ممنوع و جرم تلقی شد و به زندان افتادند و سرکوب شدند! همگی اینان، هم آن زمان و هم امروز آن رژیم را به خاطر جایز ندانستن براندازی مسالمت‌آمیز و سرکوب کردن براندازان مسالمت‌آمیز فرهنگی و سیاسی محکوم می‌کنند.

قاعده انصاف حکم می‌کند که این مسؤولان، خودشان امروز براندازان فرهنگی و سیاسی را که از اقدام تحمیلی و دست بردن به سلاح خودداری می‌ورزند، اجازه دهند و فقط به صورت فرهنگی و سیاسی با آنان مواجهه نماید.

آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است!

وقتی حکومت دینی و اسلامی بر صراط حق و عدل حرکت می‌کند و به مردم سالاری باور دارد و مردمداری را وظیفه می‌د‌اند و حاکمان، خادمان لایق و صادق مردم هستند، طبیعتا نباید از فعالیت هیچ جمع و گروه براندازی که مطابق قانون و مسالمت‌آمیز اقدام می‌کنند، خوف داشته و مانع آن‌ها شوند، زیرا به قول معروف «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است». براندازان هر تبلیغی که بکنند، با بیان باطل کننده مواجه می‌شوند و مردمی که از مواهب بسیار این حکومت برخوردارند و شاهد زیبایی‌های این حکومت هستند، خود جواب براندازان را با عدم اقبال و زدن دست ردّ به سینه‌شان خواهند داد.

آری حکومت وقتی بر موازین مردم‌سالاری نبوده و مردمداری سرلوحه برنامه‎‌هایش نباشد و حاکمان، لایق و صادق نباشند، به طور طبیعی با بی‌رغبتی و دلزدگی مردم مواجه شده و مردم معترض، بی‌رغبت و دلزده برای شنیدن سخن مخالفان و براندازان، گوش‎هایی تیز و برای همراهی با آنان گام‌هایی استوار خواهند داشت.

اصولا حکومت‌ها و کسانی خواستار جنگ، سرکوب و ایجاد فضای امنیتی هستند که در صلح و شرایط عادی سخنی و کارنامه‌ای برای ارائه ندارند، ولی کسانی که سخن و دلایل محکم و برنامه و کارنامه نورانی و افتخارآمیز دارند، طالب صلح و شرایط عادی هستن تا همگان را به شنیدن افتخارات حکومتی خود و ارائه عمومی آنها، دعوت کنند. به بیان نورانی قرآن:

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ (الحاقّة/۱۹-۲۰) کسى که کارنامه‏ [قبولی و موفقیت‌اش]به دست راستش داده شود، گوید بیایید و نامه عملم را بخوانید. من یقین داشتم که به حساب خود مى‌رسم.

آری حکومت مردمی و مردم‌سالار اگر مطابق موازین حق و مردم‌سالاری و موفق عمل کرده باشد، نه تنها از گروه‌های برانداز هیچ وحشتی ندارد و آنان را منع نمی‌کند، بلکه موافقان و مخالفان را با صدای رسا دعوت می‌کند که بیایید کارنامه عمل و عملکرد مرا ببینید تا بدانید که ما منتخبان شما واقعا خمتکار و با کارنامه پرافتخار بوده‌ایم و مخالفانی که شما را به براندازی دعوت می‌کنند، دروغ می‌گویند و خیرخواه شما نیستند.

منع براندازی مسالمت‌آمیز و سوق به انقلاب خونین

وقتی حکومت، «مردمی» یعنی ناشی از خواست و رأی واقعی مردم و «مردم‌دار» یعنی در خدمت واقعی دنیای مردم و آباد ساختن مادی و معنوی آن نباشد و به مخالفان اجازه اصلاح یا براندازی مسالمت‌آمیز ندهد، قطعا نمی‌تواند با تکیه بر سرنیزه خود را محبوب و مقبول سازد و روز به روز منفورتر شده و براندازانش قدرت بیشتری خواهند یافت و، چون اقدام اصلاحی یا براندازی مسالمت‌آمیز ممنوع و مسدود است، مردم را به انقلاب خشونت‎آمیز و خونین سوق خواهد داد و عملکرد حاکمان مستبدّ ترجمه این ضرب المثل خواهد شد:

«دیگی که برای من نجوشد، می‌خواهم سر سگ در آن بجوشد!»

حاکمان مستبد با منع اصلاح و براندازی مسالمت‌آمیز، عملا به مردم می‌گویند "این کشور مال ما است و شما باید در خدمت ما باشید و اگر قرار باشد ما حاکم و در رأس قدرت نباشیم، اجازه نمی‌دهیم چیزی بماند و همه را با خود به باد فنا خواهیم داد. اگر قرار است ما در دریای قهر شما غرق شویم، همه را با خود غرق خواهیم کرد. "

امید که جمهوری اسلامی بر موازین اسلام واقعی و مردم سالاری حقیقی که بیش و پیش از همه، خواست اسلام است، پای بفشرد و مردم را سالار دیده و سالار بخواهد و حاکمان، کمر خدمتگزاری ببندند و در خدمتگزاری، همه توان خود را در کنار مردم به کار بگیرند تا به عیان ببینند که با توجه به اقبال عمومی، نه تنها نیازی به منع براندازای ندارند، که می‌توانند افراد را بدان تشویق هم بکنند که اگر می‌توانید نظامی بهتر و مردمی‌تر ارائه دهید، هیچ کوتاهی نکنید، زیرا قصد ما حاکم کردن مردم و به سعادت رساندن آنان است و نهایتا این جمله که: «گر تو بهتر می‌زنی، بستان بزن».  

* پژوهشگر حوزه علمیه

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی