شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در وضعیت خاصی بهوجود آمد که خلأ استفاده از احزاب متعدد و گوناگون که در جریان اصلاحات کم کم صدایشان خاموش شده بود یا شنیده نمیشد و حوادثی داشت اتفاق میافتاد، شکل گرفت. طبیعتا هم دنبال این بود که بتواند به گونهای تمام جریانات و شخصیتهای موثر و مورد اعتماد مردم را دور هم جمع کند تا بتواند نقش سیاسی اینها را با توجه به حوادثی که در کشور بهوجود آمده بود را پررنگتر کند.
دیدارنیوز ـ شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که اعضای آن متشکل از افراد و تشکلات جریان اصلاحطلب است، کار خود را معطوف به انتخابات اسفند ۱۳۹۲ آغاز کرد و محمدرضا عارف رئیس این شوراست. حزب اعتدال و توسعه نیز در سال ۱۳۹۶ برای انتخابات ریاست جمهوری به این شورا پیوست. هرچند بعضا به کارکرد این شورا انتقاداتی وارد است اما مصطفی درایتی بودن آن را بهتر از نبودنش میداند و نقشی که تاکنون در بزنگاههای انتخاباتی ایفا کرده را مهم ارزیابی کرد. درایتی به نقش هماهنگ کننده این شورا بین احزاب سیاسی جریان اصلاحات و شخصیتها اشاره کرد که توانسته یک کاربرد موثرتر و یکدستتر و کاملتری داشته باشد. البته عدم تعقیب مسائل بعد از انتخابات را آنطور که انتظار میرفت از نقطه ضعفهای این شورا دانست. وی امیدواری اصولگرایی را به انتخابات ۹۸ ناشی از خوش خیالی آنها دانست و افزود که مردم ریشه مشکلات کنونی را فراموش نکردهاند که از سوی چه جریانی بر آنها تحمیل شده است. متن گفتوگوی «آرمان» با مصطفیدرایتی را در ادامه میخوانید.
کارکرد شورای عالی سیاستگذاری را تاکنون چگونه ارزیابی میکنید؟
شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در وضعیت خاصی بهوجود آمد که خلأ استفاده از احزاب متعدد و گوناگون که در جریان اصلاحات کم کم صدایشان خاموش شده بود یا شنیده نمیشد و حوادثی داشت اتفاق میافتاد، شکل گرفت. طبیعتا هم دنبال این بود که بتواند به گونهای تمام جریانات و شخصیتهای موثر و مورد اعتماد مردم را دور هم جمع کند تا بتواند نقش سیاسی اینها را با توجه به حوادثی که در کشور بهوجود آمده بود را پررنگتر کند. از سال 92 که این شورا شکل گرفت و نقش خود را در یکی، دو تا از اتفاقات سیاسی کشور نشان داد. از همان ابتدا که بعد از اینکه از این مرحله گذشت همه ضرورت آن را به صورت طبیعی احساس میکردند ولی به مرور احزاب فعالتر شدند و دنبال این بودند نقش بیشتری را ایفا کنند ولی هنوز هم به نظر نمیرسد احزاب جایگاهی که برای خودشان در نظر داشتند را بتوانند به نحو مشخصی ایفای نقش کنند. طبیعتا موضوعیت یکسری تشکلها مثل شورای عالی هنوز باقی مانده و اگر صحبتی هم از مجموعه عالی اصلاحطلبان میشود چون هنوز در حال بررسی و شکل دهی و مقدمات کار است طبعتا تا به نتیجه برسد باید منتظر ماند. اما وقتی طی دو، سه مرحله ایفای نقش کرد، انتظارات و انتقاداتی نسبت به این شورا مطرح بود که خیلی از انتقادات هم بحق بود و به صورت طبیعی تلاش میشد کاستیهایی که احتمالا وجود دارد، محدود شود فلذا از جنبههایی اشکال جدی گرفته میشود که یکی از آنها به اینکه جامعیت ندارد، برمیگشت درحالی که تمام احزاب اصلاحطلب در آن بودند یا اینکه خیلی دموکراتیک نیست مخصوصا برای افرادی که به عنوان شخصیت حقیقی وارد این شورا شده بودند. عمده اشکالی که به این شورای عالی وارد بود اینکه بعد از اینکه در یک مناسبت سیاسی ایفای نقش کرده مسائل بعدی را دنبال نکرده است. مثلا اگر در مجلس لیست امیدی داشته بعد از آن کارکرد و توقعاتی که از آنها میرفت، دنبال نشده یا حتی راجع به دولت هم بعضا این صحبت مطرح بوده است. بالاخره وقتی مجموعه اعتبار یک جریان فکری و سیاسی پشت جریان دولت گذاشته میشود، شورای عالی باید کمی فعالتر نسبت به مطرح کردن یا بعضا توصیه کردن یا رصد کردن مسائل باید دنبال میکرد. به نظرم این اشکال وارد است که خیلی از دوستان هم مطرح میکردند که شورای عالی بعد از اینکه در یک مناسبات سیاسی نقش خود را ایفا میکند، مسائل بعدی که مهم است رها میشود و بعضا پیگیری چندانی در آن دیده نمیشود. ولی در مجموع با توجه به کاستیهایی که قبول دارم در این نهاد وجود دارد، در مواقعی که لازم بود به عنوان یک هماهنگ کننده و مجتمع کننده نقش خودش را به خوبی ایفا کرد و به حداقلهایی هم که برای این منظور تعریف شده بود، دست پیدا کرد. البته برای رفع اشکالات اگر بنا بر ماندگاری اش باشد باید تلاش بیشتری شود تا نواقص آن مرتفع شود تا کاربرد بیشتری در مدیریت کردن جریان سیاسی اصلاحات از خود نشان دهد.
برخی از سیاسیون معتقدند شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به جایی نمیرسد و فقط به درد هماهنگیهای انتخاباتی میخورد. چقدر صحت این گفتار را تائید میکنید؟
ببینید! شاید عمدهترین نقش و وظیفهای هم که دفعتا برای شورای عالی پیشبینی شده بود در همین مناسبتهای سیاسی بود که در زمان انتخابات هماهنگیهای لازمتری انجام شود. درواقع اگر دنبال این قضیه انتظاراتی ایجاد شده، بعد از تشکیل شورای عالی است که البته درست هم میگفتند. ولی عمدهترین آن نقش هماهنگ کننده بین احزاب سیاسی جریان اصلاحات و شخصیتها داشت که بالاخره این هماهنگی بتواند یک کاربرد موثرتر و یکدستتر و کاملتری داشته باشد. درواقع اساسیترین کاربردش آنجا بود و اینکه بعد از آن انتظارات دیگری از آن بهوجود آمده، در بدو تشکیل خیلی مطرح نبود درحالی که به نظر میرسید که آن تصمیم و هماهنگی نیازمند یک هماهنگی بعد هم هست که باید ادامه پیدا کند و چون ایجاد نشد یا سازوکاری برایش طراحی نشد، ممکن است بعضی از گلایهها را ایجاد کرده باشد. ولی به نظر میرسد عمدهترین نقش شورای عالی هماهنگی احزاب و شخصیتهای منتسب به جریان اصلاحات است که بتوانند در وقتهایی که موقعیت سیاسی خاصی ایجاد شود و این هماهنگی بتواند تاثیر جدی داشته باشد، نقشش را ایفا کند. فلذا کاربردش بیشتر در ایام انتخابات است و بعد از آن هم میبینیم که معمولا خیلی فعال نیست.
به احزاب اصلاحطلب که در این شورا حضور دارند اشاره کردید. چگونه میتوان احزاب و روحیه تحزب گرایی را تقویت کرد؟
به صورت معمول تا یک سابقه روشن و شفافی در تحرک بیشتر احزاب نبینیم، طبیعتا هنوز راه درازی در پیش داریم تا بتوانیم به آن منظور و مقصودی که احزاب بتوانند به طور کامل و مشخص ایفای نقش کنند، فاصله داریم لذا اکثر قریب به اتفاق احزاب نظرشان این است که کنشهای سیاسی بیرون به صورت مشخص در مناسبتهای خاص سیاسی کشور باید به صورت جبههای انجام شود. هنوز احزاب آنچنان که باید و شاید جان نگرفته اند که به تنهایی بتوانند نقش مستقلی را در این عرصه ایفا کنند. یادمان نرفته که این کار را از یک زمان مشخصی شروع کردند و در بین سالهای 84 و 88 ضربههای زیادی به این جریان و احزاب اصلاحات وارد شد که برای بازسازی و ایفای نقش مستقل خود هنوز نیازمند زمان هستند و طبیعتا استراتژی فعلی جریان اصلاحات این است که باید به صورت جبههای در مناسبتهای سیاسی عمل کنند تا به مرور این احزاب و آنها که جنم یا جوهره کار گسترده ملی را دارند بیشتر شناخته شوند تا به مرور بتوانند جایگزین اصلی و جدی ائتلافها و تشکلهای این چنینی شوند و مستقلا ایفای نقش کنند. تا آن زمان به نظر میرسد که فاصله داریم و شاید خیلی هم نتوان امیدوار بود که زود محقق شود. حالا این اتفاق فعلا در جریان اصلاحات نیست همانطور که در جریان اصولگراها هم همینطور است و آنها هم نتوانستند احزابشان را به شکلی سامان دهند که مستقلا بتوانند ایفای نقش کنند. لذا مجبورند که کارهای ائتلافی و جبههای را در مناسبتها استفاده کنند. احزاب اصلاحطلب که ضربه بیشتری را متحمل شدند طبیعتا تا زمان بازسازی کاملشان و ایفای نقش مستقلشان همین نهادهایی که به صورت ائتلافی و جبههای تشکیل میشوند، میتواند کمک کننده باشند تا هم کارشان را ادامه دهند و هم به مرور نقش خودشان را در عرصه سیاسی کشور افزایش دهند.
به انتخابات مجلس 98 اشاره کردید. جالب است که برخی از اصولگرایان اعتماد به نفس پیدا کردند تا جایی که زاکانی گفته در انتخابات مجلس آینده شاهد دوربرگردان خواهیم بود! آیا گفتمان غالب در مجلس همچنان اصلاحطلبی باقی میماند یا به سمت اصولگرایی گرایش پیدا میکند؟
آنچه ما تحلیل میکنیم به وضعیت کنونی بستگی دارد که مشکلات سنگینی برای زندگی و معیشت مردم بهوجود آمده و مردم شاهد این هستند که با همه امیدی که ورود پیدا کردند اما همه آنچه انتظار داشتند، محقق نشده است. اگرچه مواردی محقق شده هرچند در زندگی مردم آنچنان که باید دیده نمیشود. ولی سختیهای زیادی که برای زندگی مردم بهوجود آمده را نمیتوان نادیده گرفت. اما مردم هم آنچنان نیستند که ندانند اتفاقاتی که افتاده را کدام جریان فکری هدایت میکند؟ حسن روحانی وعدهای داد که آن را عملی کرد و برجام را به سرانجام رساند اما بعد از آن اتفاقاتی افتاد که از دست ما خارج بود و به سمتی رفت که انتظاری که از برجام میرفت را دچار مشکل کرد. اگرچه به نظرم همه زحمات کشیده شده به هدر نرفت اما همه آنچه هم که انتظار داشتیم محقق نشد. البته از امیدوار بودن زاکانی خیلی نگران نیستم که خوش خیالی میکند ولی طبیعتا جامعه میفهمد اگر اتفاقی افتاده کسانی که در این مرحله ورود پیدا کردند، توانستند بخشی از مشکلاتی را حل کنند که جریان اصولگرا در مدت هشت سال زمامداری در کشور بهوجود آورده بود و البته بخش عمدهای از آن هم باقی مانده است. مردم هنوز از حافظه شان پاک نشده که مشکلات و گرفتاریها حاصل تفکر افرادی مثل آقای زاکانی است. میگویند خراب کردن کار خیلی زمان نمیبرد ولی درست کردن است که مصیبت درست میکند. اینکه تلقی ایشان باشد که این گرفتاریها و مشکلات مردم را وادار به پناه بردن به تفکری مثل تفکر خودش میکند به این برمیگردد که مردم را خیلی دست کم گرفته اند یا تصور کردهاند که میتوانند روی نارضایتی مردم بهره ببرند. مثل همان تفکر خامی که جریان اصولگرا در دی ماه سال گذشته کرد و بعد هم آن غائله در کشور بهوجود آمد. حتی اگر سطح نارضایتیها هم افزایش پیدا کند باز هم مردم به طرف تفکری مثل آقای زاکانی چرخش پیدا نمیکنند ولی ممکن است طور دیگری اتفاق بیفتد. ولی اینکه فکر کنند این نارضایتیها مردم را بالاخره به دامان آنها میکشاند خیال خامی است که فقط یک سیاستمدار ناپخته یا خوش خیال میتواند تصور کند. معتقدم مردم با همه مشکلاتی که دارند اما درست میاندیشند. درست است که ما الان به دولت انتقاد داریم و معتقدیم دولت بهتر از این میتوانست در مدیریت مشکلاتی که هست عمل کند. هرچند از افرادی استفاده کرد که بالاخره بوی محافظهکاری شان خیلی بیشتر از تحول و تحرک و فشار عملیاتی بود. طبیعتا آنچنان که باید و شاید هم نتوانست نتیجه بگیرد ولی این به معنای این نیست که اگر مشکلاتی بهوجود آمده مردم تصور کنند تفکری از جنس زاکانی میتواند مشکلات کشور را حل کند. آن تفکر را مردم هشت سال آزمایش کردند و هنوز هم گرفتار عوارض و نتایج چنین مدیریتی هستند و به این زودی هم از ذهن مردم پاک شدنی نخواهد بود. از جمله انتقاداتی که به دولت وارد دانستید ورود برخی افراد محافظه کار بود که به تحول و تحرک اعتقادی نداشتند. جدای از این انتقاداتی هم به رئیسجمهور وارد است که مانند رئیسجمهور قبلی حلقه نزدیکانی دارد که بعضا اختیاراتی فراتر از یک مسئول دفتر یا سخنگو دارند و در تصمیمگیریها اثرگذارند تا جایی که بعضا وزرای کابینه یا معاون اول هم گلایههایی از آنها دارند. راستش من داخل دولت نیستم که بتوانم در اینباره اظهارنظر کنم و گاهی وقتها باید احتیاط کنم! کسانی باید اظهارنظر کنند که در جریان هستند. البته بیرون اینطوری مطرح است که افرادی بیش از سمتی که دارند ایفای نقش میکنند ولی من از درون دولت و مناسبات فاصله زیادی دارم و مطلع نیستم که چه اتفاقی میافتد.
آیا شخصیتهای حقوقی و حقیقی شورای عالی سیاستگذاری را کافی میدانید؟
شخصیتهای حقوقی که احزاب هستند و همه حضور دارند صحبت بر سر این بوده که یکسری شخصیتهای حقیقی هم هستند که به نوع انتخابشان بعضا ایراداتی وارد میکردند. باید مکانیزم بهتری تعریف شود که این افراد حقیقی با آن مکانیزم ورود پیدا کنند و شخصیتهای حقوقی که معمولا دبیران احزاب باشند آنطور که اطلاع دارم قریب به اتفاقشان عضو شورای عالی هستند.
در مجموع این شیوه تصمیمگیری که یک شورای مشورتی باشد که در امور راهبردی به اصلاحطلبان پیشنهاد و مشورت دهد و درباره مسائل کلان ملی باشد را صحیح میدانید و به نظرتان نتایج مطلوبی در پی دارد؟
تصور میکنم تا الان سازوکار و شکل شورا هماهنگی در مناسبتهای سیاسی به عنوان مهمترین وظیفه اش بوده که انجام میداده و تا جایگزینی هم پیدا نشود ماندنش ضرورت دارد و قابل تامل است. هنوز جایی نداریم که به این شکل بتواند چنین نقشی را در بین جریان اصلاحات ایفا کند. طبیعتا در تبیین راهبردها و سیاستهای کلی هم میتواند به سایرین کمک کند که راهکارهایی به عنوان توصیه یا مشورت ارائه دهد ولی مهمترین نقشی که برای تشکیل و عملیاتی عمل کردنش وجود داشته همان هماهنگیهای کاملی بوده که درزمان انتخاباتی در کشور پیش آمده و اگر بناست وظایف دیگری برایش تعریف شود شاید لازم باشد که بعضی از سازوکارهایش هم تغییر کند یا اصلا بودنش یا ضرورتش باید بررسی مجدد شود. ولی اگر در همان هدفگذاری و شکل بخواهیم بایستیم به نظر میرسد هم بودنش ضرورت دارد و هم اگر احساس میکنیم جایی ایراد یا اشکالی هست میتوان آنها را جبران کرد تا بتواند آن نقش را تا وقتی بدیلی پیدا نکرده به خوبی ایفا کند.
منبع: آرمان/ نازنین فرازی/۲۹ آبان ۹۷