اسامی که در شرایط کنونی برای تغییرات در دولت مطرح شده است نمیتواند مشکلات دولت را حل کند و چه بسا شرایط را سختتر از گذشته کند. بنده معتقدم دولت با چالشهای ساختاری مواجه است و به همین دلیل باید در مرحله نخست چالشهای ساختاری خود را مرتفع کند. شاید مهمترین چالش ساختاری دولت نیز ادغام وزارتخانههایی است که امروز به وزارتخانههایی بیقواره و ناکارآمد تبدیل شدهاند. در شرایط کنونی وزارتخانههایی که در یک وزارتخانه ادغام شدهاند توسط معاون وزیر اداره میشوند. این در حالی است که معاون وزیر در کابینه وجود ندارد و به همین دلیل نمیتواند دغدغههای بخش خود را به رئیسجمهور منتقل کند.
دیدارنیوز ـ جلسه اخیر اصلاحطلبان با آقای روحانی اگرچه دیرهنگام بود، اما فرصتی به وجود آورد تا برخی از اصلاحطلبان بیپرده با حسن روحانی سخن بگویند و چالشهای آینده را تشریح کنند. رابطه اصلاحطلبان و حسن روحانی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ دستخوش فرازو نشیبهای زیادی بوده و در برخی مقاطع به هم نزدیک و در برخی زمانها تا اندازه «شکاف» نیز پیش رفته است. بدون شک مهمترین انتقادی که اصلاحطلبان به حسن روحانی داشتند و سبب فاصله تلویحی این جریان از دولت شد انتخاب مدیران کابینه دوازدهم بود. انتقاداتی که در ابتدا از سوی دولت جدی گرفته نشد، اما خیلی زود به یک چالش جدی بین اصلاحطلبان و دولت منجر شد. این در حالی است که در شرایط کنونی نیز زمزمه تغییرات در دولت به شکل گستردهای در فضای سیاسی کشور به وجود آمده است. تغییراتی که اگر چه برای دولت که با بیتصمیمی مواجه شده ضروری است، اما دوباره چالش آفرین خواهد شد. دلیل این مسأله نیز گمانهزنی درباره افرادی است که کارنامه روشن و قوی در بین افکار عمومی جامعه ندارند و به همین دلیل نمیتوان نسبت به حل بحرانهای کشور امیدوار بود. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان» با مهندس علی صوفی، وزیر تعاون و رفاه اجتماعی دولت اصلاحات گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
در جلسه اصلاحطلبان با آقای روحانی چه گذشت؟ آیا اصلاحطلبان موفق شدند در این جلسه دغدغهها و مطالبات خود را به صراحت با رئیسجمهور در میان بگذارند؟
خبرهایی که از این جلسه به گوش میرسد بیانگر این مسأله است اصلاحطلبان به صراحت چالشهای آینده را با آقای روحانی در میان گذاشتهاند. این در حالی است که قرار شده این جلسات ادامه داشته باشد و کارگروههایی برای تداوم همکاری اصلاحطلبان و دولت به وجود بیاید که نتایج این کارگروهها به صورت مدون به دولت انتقال داده شود. پس از انتخابات ریاست جمهوری سال96 بین اصلاحطلبان و آقای روحانی شکاف ایجاد شده بود و این شکاف به اندازهای بود که امکان گفت و گو و مذاکره مستقیم با رئیسجمهور از بین رفته بود. به همین دلیل رابطه اصلاحطلبان و دولت یک طرفه شده بود و اصلاحطلبان انتقادات خود را نسبت به دولت در فضای رسانهای کشور مطرح میکردند. این در حالی بود که هیچ پاسخی از طرف رئیسجمهور به این انتقادات داده نمیشد. با این وجود در جلسه اخیر اصلاحطلبان و دولت فرصتی مهیا شد که برخی از اصلاحطلبان بتوانند بیواسطه با آقای روحانی دیدار داشته باشند و در یک دیالوگ دو طرفه با هم گفت وگو و مذاکره کنند. در نتیجه شکل گیری این جلسه امر مثبتی بوده است. با این وجود باید نتیجه این دیالوگ دو طرفه در رفتار و اقدامات دولت مشاهده شود و رئیسجمهور باید در اقدامات خود دغدغههای اصلاحطلبان را در دستور کار خود قرار بدهد.
گمانهزنیهای زیادی درباره تغییرات در دولت و جایگزین کردن برخی افراد در فضای رسانهای کشور به وجود آمده است. با این وجود کارنامه اسامی که مطرح میشود هنوز برای افکار عمومی جامعه روشن و شفاف نیست. به نظر شما آیا حضور چنین افرادی میتواند به چالشهای کنونی دولت کمک کند؟
اسامی که در شرایط کنونی برای تغییرات در دولت مطرح شده است نمیتواند مشکلات دولت را حل کند و چه بسا شرایط را سختتر از گذشته کند. بنده معتقدم دولت با چالشهای ساختاری مواجه است و به همین دلیل باید در مرحله نخست چالشهای ساختاری خود را مرتفع کند. شاید مهمترین چالش ساختاری دولت نیز ادغام وزارتخانههایی است که امروز به وزارتخانههایی بیقواره و ناکارآمد تبدیل شدهاند. در شرایط کنونی وزارتخانههایی که در یک وزارتخانه ادغام شدهاند توسط معاون وزیر اداره میشوند. این در حالی است که معاون وزیر در کابینه وجود ندارد و به همین دلیل نمیتواند دغدغههای بخش خود را به رئیسجمهور منتقل کند. این در حالی است که در گذشته این معاونتها توسط وزرا مدیریت میشد و وزرا نیز در دولت حضور داشتند و در تصمیمگیریها و بودجه بندی دولت دخالت مستقیم داشتند. بدون شک حضور متولی یک بخش به عنوان وزیر تأثیر زیادی در بهبود وضعیت آن بخش خواهد داشت. یک وزیر قادر است به صورت مستقیم با مجلس و نهادهای مرتبط کار کند و در دولت برای بخش خود امتیاز بگیرد. به عنوان مثال سه وزارتخانه، تعاون، کار و رفاه یا صنعت، معدن و تجارت یا راه و مسکن و شهرسازی همگی در یک وزارتخانه تجمیع شده است. در نتیجه دولت باید این مشکلات ساختاری بزرگ را هرچه زودتر مرتفع کند.
چرا در شرایطی که ناکارآمدی برخی از مدیران و وزرای دولت محرز شده است، اما دولت در این زمینه دچار تعلل و بیتصمیمی شده است؟
در شرایط کنونی نوعی بیانگیزگی در شخص رئیسجمهور و معاون اول ایشان مشاهده میشود. آقای روحانی و جهانگیری در اغلب سخنرانیهای خود از ضعف و بیانگیزگی مدیران دولت انتقاد میکنند و عنوان میکنند که انگیزه مدیران دولت باید افزایش پیدا کند و مدیران ضعیف باید از دولت بروند. به نظر میرسد این یک نوع بدعت جدید در فضای سیاسی ایران است که مدیران ارشد دولت به جای اینکه مدیران زیرمجموعه خود را بازخواست کنند و از آنها بیلان کاری بگیرند این مسأله را به رسانهها میکشانند و در رسانهها از مدیران خود انتقاد میکنند. بدون شک اگر مدیری از انگیزه کافی برخوردار نیست یا کارنامه موفقی نداشته است باید بدون اتلاف وقت توسط مدیران ارشد دولت و شخص رئیسجمهور عزل و مدیری با انگیزه بیشتر به جای وی به کار گرفته شود. در نتیجه طرح ضعف مدیران دولت در فضای رسانهای کشور هیچ توجیه مدیریتی و عقلایی ندارد. یکی از مهمترین وظایف یک مدیر بررسی مدیران زیرمجموعه خود است که آیا مدیران مجموعه در این زمینه کاری تلاش و تعهد لازم را دارند یا خیر. در نتیجه ضعف یا قوت یک مدیر به صورت مستقیم به مدیر بالادستی آن ارتباط پیدا میکند. هنگامی که یک مدیر کارآمدی لازم را ندارد باید توسط مدیر بالادستی خود عزل و مدیر جدیدی به کار گرفته شود. نکته دیگر اینکه هنگامی که این اتفاق رخ داد باید آن را رسانهای کرد و رسانهای کردن این موضوع قبل از این کار هیچ توجیه منطقی ندارد. به نظر میرسد دولت تلاش میکند کشور و مدیران خود را در رسانهها مدیریت کند. از سوی دیگر آن شور و حرارتی که در آقای روحانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال96 مشاهده میشد دیده نمیشود و ایشان در بسیاری از زمینهها تغییر موضع داده و حتی از مواضع خود برگشته است. در نتیجه در شرایط کنونی در شخص آقای روحانی نیز انگیزه وجود ندارد و ایشان دچار بیانگیزگی شده است. متأسفانه این بیانگیزگی در بقیه اعضای دولت نیز مشاهده میشود. به عنوان مثال در شرایطی که مردم با بحرانهای متعددی و از همه مهمتر بحران اقتصادی و معیشتی مواجه هستند رئیسجمهور، معاون اول و یا وزرا با مردم صحبت نمیکنند. شرایط به شکلی جلو میرود که برخی از سیاستهای دولت در زمینه اقتصادی در جامعه بحران ایجاد میکند. با این وجود هیچ کدام از اعضای دولت در این باره با مردم صحبت نمیکند و سیاستها را برای مردم تشریح نمیکند.
چرا بهرغم تذکر اغلب کارشناسان، دولت همچنان در گفتوگو و تشریح دستاوردهای خود برای افکار عمومی با چالش جدی مواجه است؟ آیا سهل انگاری در این زمینه در کارنامه دولت حسن روحانی تأثیر جدی نخواهد گذاشت؟
این اتفاق نادری است که در دولتهای گذشته تاریخ انقلاب رخ نداده و تنها در دولت آقای روحانی مشاهده میشود. در دولتهای گذشته مسئولان تلاش میکردند در مقاطع بحرانی جامعه را آرام کنند و با گفتوگو و تشریح چالشهای پیش رو مردم را نسبت به آینده آگاه کنند. این در حالی است که چنین رویکردی در دولت حسن روحانی مشاهده نمیشود و دولت در این زمینه با نقصان جدی مواجه شده است. هنگامی که آقای روحانی کابینه دوم خود را معرفی کردند با انتقادات زیادی از سوی اصلاحطلبان و حامیان دولت مواجه شدند. با این وجود هیچگاه به این انتقادات پاسخ مناسب نداد و همچنان به رویهای که در پیش گرفته بودند ادامه دادند. به همین دلیل نیز امروز نتیجه عدم توجه به انتقادات را مشاهده میکند. آقای روحانی باید به شکلی با مردم گفتوگو کند که انگار مشکلات مردم را درک کرده و عزم خود را جزم کرده تا مشکلات مردم را حل کند و این مسأله را به اعضای کابینه و مدیران دولت نیز گوشزد کرده است. این در حالی است که در شرایط کنونی دو وزارتخانه بدون وزیر هستند و دولت هیچ اقدامی در زمینه جایگزینی وزرای استیضاح شده نمیکند و در این زمینه دچار تعلل شده است.
چرا مجلس تصمیم گرفته برای جلوگیری از ناکارآمدی دولت، وزرا را استیضاح کند؟ آیا این یک رویکرد علمی و عقلایی است؟ آیا مجلس با این رویکردی که در پیش گرفته توپ را به زمین دولت نمیاندازد؟
در شرایطی که به انتخابات مجلس آینده نزدیک میشویم اقدامات مجلس جنبه سیاسی و تبلیغاتی پیدا کرده است. به همین دلیل رویکردی که مجلس شورای اسلامی در پیش گرفته معطوف به واقعیات جامعه و کشور نیست. مسأله مهم دراین زمینه این است که مجلس نمیتواند خود را ناکارآمد و بحرانهایی که ناکارآمدی دولت در جامعه ایجاد کرده مبرا کند و با دولت در این زمینه شریک است. به هر حال دولت کنونی منتخب مجلس است. نمایندگان مجلس در شرایطی به مدیران انتخابی حسن روحانی رأی اعتماد دادند که انتقادات زیادی نسبت به این انتخابها وجود داشت و کارشناسان نسبت به انتخاب این افراد هشدار داده بودند. در چنین شرایطی انتظار این بود که مجلس به این وزرای انتخابی رأی ندهد. این در حالی است که نمایندگان مجلس نه تنها به وزرا رأی دادند ، بلکه رأی نجومی دادند. شرایط به شکلی بود که وزیری که گمان میکرد با150 رأی یا یک رأی حداقلی وارد کابینه میشود به یکباره با رأی نجومی250 نفره مواجه شد و در یک شرایط آرمانی وارد کابینه شد. این مسأله نشان میدهد که رأیی که مجلس به وزرای کابینه داده واقعی نیست و نتیجه روابط پنهانی و زدوبندهای پشت پرده است که به «رأی فروشی» و خریداری رأی در مجلس معروف شده است. در نتیجه مجلس در انتخاب مدیران ناکارآمد با دولت شریک است و به اندازه آقای روحانی که چنین مدیرانی را انتخاب کرده مقصر است. در شرایط کنونی نیز مجلس با استیضاح وزرا تلاش میکند توپ را به زمین دولت بیندازد و برای انتخابات آینده مجلس برای خود کارنامهای دست و پا کند. برخی نمایندگان مجلس تلاش میکنند با استیضاح وزرا خود را نسبت به مشکلات مردم حساس نشان دهند تا برای انتخابات مجلس آینده کارنامهای برای ارائه در حوزههای انتخابی خود داشته باشند. این در حالی است که باید این سوال از نمایندگان پرسیده شود که این استیضاحها چه مشکلی از مردم حل میکند و چه کمکی به بهبود وضعیت مردم خواهد کرد؟ بدون شک این استیضاحها علاوه بر اینکه مشکلی از کشور حل نخواهد کرد بلکه مشکلات جدیدی نیز برای کشور به وجود خواهد آورد. رویکرد مجلس در این زمینه سلبی است. این در حالی است که نمایندگان مجلس باید به مردم توضیح بدهند که برای رفع مشکلات آنها از نظر ایجابی چه اقداماتی را انجام دادهاند. در شرایط کنونی مجلس قانون منع به کارگیری بازنشستگان را تصویب کرده و به این دلیل بیش از نصف استانداران کشور باید جای خود را به افراد دیگری بدهند. در نتیجه کشور با چالش جدی مدیریتی مواجه خواهد شد. این مسأله نشان میدهد که مجلس به پیامدهای اقداماتی که انجام میدهد توجه نمیکند و بیشتر اقدامات مجلس پوپولیستی، هیجانی و خالی از عقلانیت و آینده نگری شده است.
منبع: آرمان/ احسان انصاری/۱۸ مهر ۹۷