سکوت میکند در مقابل تمام خشونتها و دردهایی که روزها و یا سالها بر او تحمیل شده است. آسیبهایی که دیده است را حق خود میداند و یا اصلاً متوجه نیست که مورد خشونت قرار گرفته است. به میزانی خشونت خانگی را تجربه کرده که آن را امری عادی در زندگی متصور میشود و با مرور جمله «دعوا نمک زندگی است»، سروته ماجرا را برای خود هم میآورد.
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامی راد: خانه قرار است برای همه امنترین جای جهان باشد، اما امان از روزی که به محل درد و عذاب تبدیل شود. خشونت خانگی علیه زنان از آن مواردی است که یک خانه را می تواند به جهنمی بزرگ برای یک زن تبدیل کند. این نوع از خشونت طیف وسیعی از آزارهای جسمی، جنسی، روانی و عاطفی را در بر میگیرد و زنان بسیاری حتی متوجه نیستند مورد خشونت خانگی قرار میگیرند و این موضوع را امر طبیعی در زندگی زناشویی متصور میشوند و به مرور به زنانی افسرده تبدیل خواهند شد.
خشونت خانگی امری پنهان است و به دلایل گوناگون، افراد زیادی این نوع خشونت را گزارش و ثبت نمیکنند. در حقیقت عامل اصلی، عدم حمایت از قربانیان و عدم مجازات عاملان خشونت است که زنان را به خودسانسوری وا میدارد و این شرایط باعث شده است که آمار دقیقی از میزان واقعی خشونت خانگی در دسترس نباشد.
مطابق آمار جهانی و منتشرشده از طرف سازمان ملل، بیش از ٧٠ درصد زنان در دنیا قربانی خشونت جنسی و فیزیکی از سوی همسران یا شرکای زندگی خود میشوند. از بین این تعداد فقط ٣٥ درصد از زنان متوجه شدهاند که قربانی خشونت هستند و از اورژانس اجتماعی یا وکیل، تقاضای کمک کردهاند.
در ایران نیز طبق آمارها مشخص شده است که استانهای تهران، خراسانرضوی و اصفهان بیشترین میزان گزارشهای همسرآزاری را داشتهاند؛ اما همانطور که می توان حدس زد آمار دقیقی از این نوع خشونت در دسترس نیست. با این حال، سازمان بهزیستی شماره تلفن ١٤٨٠ برای مشاوره و شماره ١٢٣ را به صورت اورژانس اجتماعی ایجاد کرده است تا زنان خشونتدیده تماس بگیرند و کمک دریافت کنند؛ اما درصد بسیاری از زنان حتی از وجود چنین شمارهای آگاه نیستند.
بر همین اساس «دیدارنیوز» به سراغ 200 زن ایرانی رفته و در مورد اینکه آنها میدانند خشونت خانگی چیست؟ با شماره 123 آشنا هستند؟ و راهکار آنها برای مقابله با خشونت خانگی چیست؟ گپوگفتی انجام داده است. طبق این گزارش زنان در بین انواع خشونتهای خانگی که صورت میگیرد، به خشونت روانی و کلامی رتبه نخست و به خشونت جنسی رتبه آخر را میدهند.
انواع خشونت خانگی |
میزان اعمال خشونت |
خشونت روانی و کلامی |
48درصد |
محرومیت و محدودیت |
27 درصد |
خشونت فیزیکی |
19 درصد |
خشونت جنسی |
6 درصد |
پلان اول: مترو
مخلوط بوی عرق بدن و عطرهای مختلف، نفس کشیدن را در واگن مخصوص بانوان سخت میکند. همزمان با اعلام بلندگوهای واگن مبنی بر توقف در ایستگاه 15 خرداد، سیل عظیم جمعیت به سمت در واگن حملهور میشوند. با خروج ناگهانی جمع بزرگی از مسافران، جا برای نشستن و راحت ایستادن باز میشود. اخم عمیق و صورت غمگینش با لباسهای رنگیرنگی که پوشیده است، تضاد فراوانی دارد. در سکوت با نگاهش همه زنهای داخل واگن را با دقت رصد میکند، البته بیشتر از همه به دستفروشها خیره میشود. با اولین تلنگر میگوید :«از همان هفته اول فهمیدم انتخابم غلط است، اما جایی را نداشتم که برگردم. اوایل فقط فحش میداد و در خانه زندانیم میکرد، اما به مرور کار به کتک هم رسید».
برای چند دقیقه چشمانش به نقطهای نامعلوم خیره میماند و در ادامه میگوید :«به خاطر بچههایم تا امروز تحمل کردم و حالا که دیگر دو تا عروس داریم خیلی بهتر شده است و منم دیگر ازش نمیترسم و هرکاری دوست دارم انجام میدهم».
خانم رنگیرنگیپوش میداند خشونت خانگی چیست اما میگوید :«وقتی من جوان بودم مرکزی نبود که به من کمک کند. پدرم همان اول گفت خودت خواستی و با لباس عروس رفتی و با کفن برمیگردی. از فامیل و غریبهها هم انتظاری نمیتوان داشت». با بغضی که معلوم است ریشه قدیمی دارد، زیرلب با سری پایین، میگوید :«همه آرزوهایم، همه جوانیم، همه وجودم زیر دست و پاهای آن مرد له شد».
سهتایی کنار هم نشستهاند و با صدای آرام باهم حرف میزنند. وسطی که حلقه به دست دارد، میگوید :«شوهرم کمی پایش را از گلیماش درازتر کند من میدانم با او. آن زمانهای قدیم بود که مردها هر کاری میکردند و صدای زنها در نمیآمد». فاطمه که دختر سمت راستی است با صدای خیلی ملایم و آرامی میگوید :«ولی من مرد با جذبه دوست دارم که گاهی داد هم بزند. مرد باید خشن و با جذبه باشد». المیرا که موهای آبی کوتاهی دارد با تعجب به فاطمه نگاه میکند و میگوید :«من که احساس کنم بهم بیاحترامی میشود، سریع طلاق میگیرم. حقوق برابر، اصل یک رابطه است و هیچ کس حق ندارد به دیگری توهین کند». دختر وسطی اخمها را توی هم میکند و با ژست خاصی که صدایش را هم بمتر میکند، میگوید :«شماها تجربه ندارید. دعوا و تنش بین همه زن وشوهرها پیش میآید، ولی نباید شورش را در آورد. نگین یادتان است! انقدر شوهرش کتکش میزد و آزار جنسی به او میرساند، آخر قرص خورد و خودش را کشت. اما اختلاف سلیقه همه جا است، نباید با کوچکترین موضوع طلاق گرفت...».
خانم مسنی که کنار آنها نشسته است با دقت به حرفهایشان گوش میدهد و هر از گاهی نچنچی میکند و هنوز حرف دختر وسطی تمام نشده است که میگوید: «شما جوانها، بی اندازه لوس شدید و با کارهای احمقانه، زندگی خود را نابود میکنید. با همین حرفها آمار طلاق بالا رفته است. با اولین دعوا و کتککاری قهر میکنید و میروید خانه پدرتان و فکر میکنید طلاق بگیرید دنیا برای شما بهشت میشود». پشت چشمی برای دخترها نازک میکند و ادامه میدهد :«زمان ما بزرگترها هر چیزی میگفتند ما انجام میدادیم و خوشبخت بودیم، اما شما جوانها سرخود شدید».
المیرا که تمام مدت صحبت کردن خانم مسن، پوست لبهای خود را میکند و صورتش گلگون شده بود، میگوید :«یعنی شما میگویید اگر زنی زیر مشت و لگد هم بود نباید طلاق بگیرد و باید تحمل کند؟» خانم مسن با صدای رسایی که باعث میشود تمام زنان واگن توجهشان جلب شود، میگوید :«بین همه زن و شوهرها اختلاف پیش میآید و ممکن است به زدوخورد هم برسد. زن باید سیاست داشته باشد و زندگیش را حفظ کند». المیرا هم تن صدایش بالاتر میرود و میگوید :«همین تفکرات امثال شماها است که باعث شده زنان خشونت ببینند و سکوت کنند». خانم مسن با صورتی که دیگر به قرمزی میزند، میگوید :«خشونت چیه؟! اختلاف در همه خانهها پیش میآید. با همین فکرهای امروزی زندگی هزاران جوان نابود شده است». دختر وسطی دست المیرا را میگیرد و در جواب خانم مسن میگوید :«متاسفم که ما زنها حتی به خودمان هم رحم نمیکنیم». خانم مسن انگشت خود را که با لاک قرمز ناخنش را تزیین کرده است، جلوی صورت دختر وسطی تکان میدهد و میگوید :«من متاسفم برای دخترهایی مثل شما که پسرهای ما را بدبخت میکنند...» . فاطمه که تا آن لحظه ساکت بود بلند میشود و با داد میگوید :«خانم محترم حد خودتان را رعایت کنید. شما نگاه ابزاری به دختران دارید. پسر شما حتماً لیاقت خوشبختی نداشته است...». خانم مسن نیز بلند میشود و کیفش را به صورت فاطمه میکوبد. دختر وسطی خانم مسن را هل میدهد و ... . با ورود ماموران مترو دعوا فیصله پیدا میکند و دخترها پیاده میشوند... .
پلان دوم: پیادهرو
دست دخترش را میکشد تا از جلوی ویترین مغازه اسباببازیفروشی کنار بیاید. سیمین 38 سالش است و با بغض میگوید: «من در جامعه، زن قدرتمندی به نظر میآیم و همه در محل کارم فکر میکنند خیلی زن قویای هستم و هیچ مشکلی ندارم، اما خبر ندارند که در خانه من هم یک زن ایرانی هستم با تمام خشونتهای خانگی که بارها تجربه کردهام».
به دخترش نامحسوس اشاره میکند و میگوید: «فقط به خاطر او تحمل میکنم. من در محل کارم رئیس 100 نفر هستم ولی در این 6 ساله هرگونه توهین و تحقیر را تجربه کردهام. شوهرم تا عصبانی میشود با بدترین فحشها تحقیرم میکند و گاهی کار به جایی میرسد که دست رویم بلند میکند».
سیمین مدیرعامل یک شرکت خصوصی است، در ادامه میگوید :«من حق طلاق را از شوهرم گرفتهام، اما همه زندگیم دخترم است و میترسم که او را از من بگیرد». او اطلاعی از وجود شماره 123 ندارد.
پلان سوم: اینستاگرام
- مینویسد شوهرش او را مجبور کرده است در خانه بماند، در صورتی که دوست دارد دانشگاه برود و ادامه تحصیل دهد. او یک پیچ در اینستاگرام با موضوع حقوق زنان دارد، اما ... این رفتار همسر خود را نوعی خشونت خانگی میداند و هنوز امید دارد بتواند او را تغییر دهد. او در مورد خشونت کلامی مقابل به مثل کردن را بهترین راه میداند... .
- «نه سال کتک خوردم»! به این اندازه کوتاه و دردناک مینویسد. ازدواج اجباری و خانواده سنتی و نداشتن پشتوانه باعث نه سال کتک خوردنش شده است. مینویسد هربار به دادگاه رفتم و شکایت کردم باز حکم تمکین برایم صادر شد. بعد از طلاق هم خانوادهام تنهایم گذاشتند. پریسا با گوشت و پوست خود خشونت خانگی را تجربه کرده است و در سی سالگی یک زن مطلقه است که از 16 سالگی رنج خشونت خانگی را تحمل کرده است، اما بعد از طلاق سعی کرده دیپلم بگیرد و سرکار برود و به تنهایی در اصفهان زندگی کند. از بغضهای خود مینویسد و کتکهایی که بیدلیل خورده و دستهگلهایی که برای بخشیدن دریافت میکرده است. از مشکلات یک زن مطلقه آسیب دیده که بارها مورد آزار مردان با عناوین روانشناس و رئیس و ... قرار گرفته است، مینویسد. پریسا بارها مینویسد کاش خانوادهام کنارم بودند، کاش... .
- مینویسد که میداند خشونت خانگی چیست و با شماره 123 آشنایی دارد. او «ازدواج سفید» را تجربه کرده است و به همین دلیل زمانی که مورد خشونت قرار میگرفته، امکان شکایت نداشته است. می نویسد کتک خوردن، اقدام به خفه کردن و خشونت جنسی را بارها تجربه کرده است و اکثراً خشونت فیزیکی با خشونت کلامی همراه بوده است. بارها با اجبار و منع شدن از کارهای مورد علاقهاش روبرو بوده است. مینویسد که چون دوستش داشتم سعی میکردم متقاعدش کنم که کارش اشتباه است؛ اما بعد متوجه شدم نمی توانم طرز تفکر کسی را عوض کنم و از آن رابطه خارج شدم. بعد از هربار مورد خشونت قرار گرفتن از دست خودم ناراحت میشدم که چرا اجازه دادهام که این اتفاق بیافتد. می نویسد این نوع از خشونت در رابطههایی که ثبت قانونی ندارد بیشتر اتفاق میافتد چون بارها در بین دوستانم شاهد این موضوع بودهام... .
- همه مدل خشونت شنیده بودیم جز خشونت خانگی... بیچاره مردها جرات ندارند دیگر تکان بخورند. هر کاری کنند یا میشود تجاوز یا خشونت و یا ... . مرد بیغیرت باشد خوب است؟! پیجاش مشخص نیست مرد است یا زن! در ادامه مینویسد به زنها اصطلاحات جدید یاد ندهید. همینطور زنها پررو شدهاند و قابل کنترل نیستند... .
پلان چهارم: باشگاه بدنسازی
«کرم از خود زنهاست، تا زنی پا روی دم شوهرش نگذارد دعوایی اتفاق نمیافتد. مردها که مریض نیستند که از راه خشونت وارد شوند». با هیکل تپلش به سختی روی تردمیل میدود و در ادامه میگوید :«دخترم یک خواستگار خوب دارد، گیر داده است که من حق طلاق میخواهم. در کار شما جوانها ماندهام. مگر ما حق طلاق نداشتیم چه اتفاقی افتاد؟ مردها را به راحتی میتوان با زبان نرم کرد. من 30 سال با شوهرم زیر یک سقف زندگی کردهام، با همه کمی و کاستیهای هم نیز ساختهایم. الان هم خدا را شکر دو تا دختر دستهگل تحویل جامعه دادهایم».
نگار مربی باشگاه بدنسازی است و کارشناسی ارشد حقوق میخواند، میگوید: «خانم فرهانی این حرفها از شما بعید است. ازدواج هندوانه در بسته است و آدم نمیداند با فردی که عهد میبندد همیشه همانطور بماند. خشونت خانگی در جامعه بسیار اتفاق میافتد و بسیاری از زنها آسیبهای جدی میبینند. در همین باشگاه من بارها زنانی را دیدهام که از خانوادههای ثروتمند و تحصیلکردهای هستند اما از شوهرشان کتک میخورند و یا مورد خشونت جنسی قرار میگیرند».
همانطور که با خانم فرهانی به سمت دستگاه دیگری میروند نگار تاکید میکند که خانم فرهانی حتماً حق طلاق را برای دخترش قبل ازدواج بگیرد. نگار معتقد است که 123 نیز نمی تواند خیلی به زنانی که خشونت خانگی میبینند کمک کند و باید فکر جدیتری برای حمایت از زنان خشونت دیده در نظر گرفته شود.
پلان پنجم: آرایشگاه
دو سال است ازدواج کرده و برای رنگ کردن موهایش به آرایشگاه آمده است. سولماز لبخندی میزند و میگوید: «با کلمه خشونت خانگی آشنایی دارم ولی نمیدانستم شمارهای وجود دارد که بتوان به آن زنگ زد و این موضوع را مطرح کرد. ولی در کل به نظر من این اصطلاحها جدیداً مد شده است و این تفکرات فمنیستی جدید که در ایران بورس است، این جریانات را پرورش میدهد. ما باید قبول کنیم که در ایران و با عرف جامعه ایران زندگی میکنیم و مرد ایرانی با غیرتی که دارد تعریف میشود و بسیاری از دخترها عاشق همین غیرتی بودن مردها میشوند. این جنبشهای روشنفکری که راه میاندازند و هر روز یک اصطلاح جدید از داخل آن در میآورند، فقط آمار طلاق را بالا برده و زندگی بسیاری از جوانها را نابود کرده است».
همانطور که به آرایشگر تاکید میکند که هایلایت موهایش پررنگتر باشد، میگوید: «اگر قبل از ازدواج خوب تحقیق صورت بگیرد و افراد سعی کنند همدیگر را بیشتر بشناسند و خواستههای خود را بیان کنند، هیچ وقت این مسائل بوجود نمیآید».
پلان ششم: پارک سرکوچه
قد کوتاه و اندام لاغری دارد، اصلاً به او نمیآید که مادر دو بچه 3 و 6 ساله باشد. 16 سالگی ازدواج کرده و همان سال اول پارسا را باردار شده است. اصرار دارد که به جای معصومه، «مصی» صدایش کنم و میگوید: «شوهرم از بستگانم بود و بسیار مرد خوبی است. از اول گفت نمیخواهد درس بخوانم و کار کنم. همیشه هوایم را دارد و نمیگذارد تنها از خانه بیرون بروم، فقط اجازه دارم تا پارک سرکوچه با بچهها بیایم».
مصی نمیداند خشونت خانگی چیست و در ادامه میگوید: «مردا مثل بچهها میمانند و باید بلد باشید چگونه با آنها رفتار کنید». دستهای خود را نشان میدهد و میگوید: «رامین همیشه برای من طلا میخرد و روی هر چیزی دست بگذارم برایم تهیه میکند. بیچاره جاریام همیشه از دست شوهرش مینالد چون برادر شوهرم خسیس است...» .
سن |
تحصیلات |
درصد افرادی که میدانند خشونت خانگی چیست؟ |
درصد افرادی که با شماره 123 آشنایی دارند |
18 تا 40 سال |
دیپلم و زیر دیپلم |
38 درصد |
18 درصد |
|
لیسانس و بالای لیسانس |
62 درصد |
82 درصد |
40 تا 70 سال |
دیپلم و زیر دیپلم |
19 درصد |
9 درصد |
|
لیسانس و بالای لیسانس |
81 درصد |
91 درصد |
پلان هفتم: انتهای قصه رنج
خشونت خانگی درد زنان بسیاری است که اکثر آنها به دلیل حفظ آبرو و زندگی و از دست ندادن فرزندان خود سکوت میکنند. بسیاری هم به دلیل اینکه قانون در کنار زنان نیست، ترجیح میدهند خشونت را تحمل کنند تا سالها درگیر راهروهای دادگاهها نشوند. لایحه تامین امنیت اجتماعی زنان در مقابل خشونت سالهاست که در راهروهای مجلس سرگردان است و متاسفانه به نظر میرسد مسائل حوزه زنان و کودکان در اولویت مسئولان نیست. در صورتی که آمارها نشان میدهد زنانی که قربانی خشونت خانگی هستند، دوبرابر بیشتر از بقیه زنان احتمال افسردگی، سقط جنین و یکونیم برابر بیشتر احتمال ابتلا به بیماری ایدز را دارند و نباید فراموش کرد که نسل آینده قرار است در دامان این زنان پرورش یابند.
از سوی دیگر عدم آموزش صحیح به زنان باعث شده است که بسیاری اصلاً متوجه این نباشند که مورد خشونت قرار میگیرند و یا مراکزی برای کمک به آنها در سطح کشور دایر شده است. فراموش کردن مشکلات زنان وعدم آموزش باعث نمیشود که اصل داستان پاک شود. خشونت نسبت به زنان ادامه خواهد داشت تا زمانی که رویکردها به همین صورت باقی هستند.