دیدارنیوز ـ وی با بیان اینکه مستحق این همه تهمت و افترا نیستم، دفتر خاطراتش را به 42 سال قبل ورق زد و گفت: 13 ساله بودم که سخن از خواستگاری «زکریا» میان اعضای خانواده ام پیچید. پدرم وضعیت اقتصادی خوبی نداشت و به سختی مخارج خانواده هشت نفره ما را تامین میکرد. به همین دلیل بلافاصله به خواستگاری مردی که 26 سال از من بزرگتر بود در حالی پاسخ مثبت دادم که من هیچ چیزی درباره ازدواج و زندگی مشترک نمیدانستم.
زمانی به خود آمدم که با مردی مشروب خوار و هرزه ازدواج کرده بودم. در آن زمان در یک شرایط سنی قرار داشتم که حتی نمیدانستم چرا مادر زکریا او را برای مشروب خواری نفرین میکند. همسرم چندین بار به دلیل تهیه مشروبات الکلی در منزل دستگیر و به تحمل شلاق محکوم شد. او آبرویی در محل برای خانوادهاش نگذاشته بود ولی به خلافکاریهایش ادامه میداد.
کمی بزرگتر که شدم تازه فهمیدم با چه کسی زندگی میکنم ولی کاری از دستم ساخته نبود. همسرم مدتی بعد سراغ کلاهبرداری رفت به طوری که 18 سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذراند و همه سرمایه و حتی منزل مسکونیمان را از دست داد. در این مدت من برای تامین مخارج زندگی خود و فرزندانم در منزل افرادی کارگری میکردم که از موقعیت اجتماعی خوبی در جامعه برخوردار بودند. آن زمان با کمک همین افراد سرشناس در بیمارستان استخدام شدم و توانستم بدهکاریهای همسرم را پرداخت کنم. اما او بعد از آزادی از زندان نیز هیچ وقت کار و بار درست و حسابی نداشت و همواره با ضررهای مالی روبهرو میشد یا کارفرمایان به دلیل خلافکاریهایش او را اخراج میکردند.
با وجود این همسرم هیچ گاه کارهای زشتش را کنار نگذاشت به طوری که به من نیز خیانت می کرد. حتی چند سال قبل زنی که فریب چرب زبانیهای همسرم را خورده و برای مدتی به عقد موقت او درآمده بود نزد من آمد تا او را ببخشم. آن زن به من گفت: زکریا ادعا کرد همسرش فوت شده و من به عقد موقت او درآمدم اما خیلی زود فهمیدم که او به من دروغ گفته است به همین دلیل دچار عذاب وجدان شدم و از او طلاق گرفتم ... این در حالی است که پسرانم بسیار متشخص و فهمیده هستند، اما دخترانم به همراه پدرشان تهمت ناروای ارتباط با مردان غریبه را به من میزنند. حرفهای آنها برایم غیرقابل تحمل شده است چرا که سالهای جوانیام را با شیفتهای اضافه کاری سپری کردم تا برای آنها منزل مسکونی بخرم ولی اکنون این همه قدرنشناسی و ناسپاسی و الفاظ رکیک را نمیتوانم تحمل کنم.