برای بسیاری علی یونسی پیش و بیش از آنکه بهعنوان «روحانی»، «فعال سیاسی» یا حتی با سمت این روزهایش، «دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقلیتها» شناخته شود، با سالهای دولت اصلاحات و سمتش بهعنوان «وزیر اطلاعات» در آن زمان، به یاد آورده میشود؛ مسئولیتی که با توجه به حساسیتهایش بعید به نظر میرسد هیچگاه سایهاش را از کارنامه و نامونشان او بردارد، کارنامهای که البته در طول ۴۰ سال اخیر طیف گستردهای از فعالیتهای صاحبش را در خود جمع کرده است.
دیدارنیوز ـ از میان وزیران اطلاعات جمهوری اسلامی، او یکی از معدود چهرههایی است که برخلاف سایرین توجه ویژهای به رسانه دارد و گفتوگوهای متعددی با آنها انجام داده است، هرچند که در مقایسه با دیگر وزرای اطلاعات همچون محمد محمدی ریشهری، علی فلاحیان و حتی غلامحسین محسنیاژهای درباره دوران مسئولیتش در این وزارتخانه کمتر حرفی به میان آورده است، دورانی که به دلیل اتفاقات غیرمنتظرهاش شاید بیش از هر دوره دیگری نام وزارت اطلاعات را بر سر زبانها انداخته باشد اما یونسی هنوز خاطراتش از آن زمان را بازگو نکرده است؛ با اینهمه وقتی با او به گفتوگو مینشینی بهندرت پیش میآید که حس کنی از گفتن جملهای اجتناب میکند، از اشاره مستقیم یا غیرمستقیم به موضوعی طفره میرود یا میکوشد نکتهای را در لابلای حرفهایش ناگفته بگذارد و بگذرد؛ بهعکس وقتی صحبتش گل بیندازد بهسختی میتوانی حرفش را قطع کنی تا پرسش تازهای مطرح کنی و گفتوگو را به سمتوسویی ببری که از وقتت بهترین استفاده را کرده باشی و جالب این است که در عین حال، گفتههایش کمتر به حشو و زوائد آلوده میشود؛ نتیجه اینکه وقتی موعد انتشار مصاحبه میرسد، هرچه تلاش میکنی که بخشی از حرفها را برای موجز کردن گفتوگو و آسان ساختن خواندش برای مخاطبانِ احتمالی کنار بگذاری بهسختی به هدفت میرسی.
یونسی اما هنوز هم به سیاق سالهای مسئولیتش در دولت محمد خاتمی عمل میکند، دورانی که نام وزارت اطلاعات در بخش قابلتوجهی از اخبار و تحلیلهای روز تکرار میشد و عملاً این وزارتخانه بدل به یکی از خبرسازترین بخشهای کابینه شده بود اما آقای وزیر ترجیح میداد در عین حفظ رابطه با رسانهها، اقدامات خود را به اصطلاح در پشت پرده به نتیجه برساند و این خلقوخویی است که هنوز هم در رفتار او دیده میشود. دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقلیتها در سالهای اخیر نیز کوشیده است بهدور از هیاهو و خودنمایی، اقداماتی برای بهبود وضع اقلیتها انجام دهد.
در گفتوگویی که اینک پیشرویتان قرار دارد و گزیدهای از آن (با محوریت حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز) در روزهای گذشته منتشر شده است، تمرکزمان را بیشتر بر مسائل منطقهای و بررسی اقدامات وزارت اطلاعات در مناطق مرزی قرار دادیم تا به شکلی در روزهایی که دولت حسن روحانی پنجسالگیاش را پشت سر میگذارد، دیدگاهی - البته کلی - نسبت به برونداد وزارت اطلاعات در طول سالهای اخیر به دست آوریم.
وزیر اسبق اطلاعات در این مصاحبه با صراحت درباره موضوعاتی همچون «تأثیر سیاستهای وزارت اطلاعات در مناطق مرزی»، «توصیههایش به نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی» و«علت جذب برخی جوانان مناطق مرزنشین به تبلیغات گروههای تجزیهطلب»، سخن گفته است.
گفتوگوی ایسنا با علی یونسی را در ادامه میخوانید:
در یک سال گذشته انجام عملیات تروریستی در شهرهای مختلف کشور، تعدد یافته و پس دو حمله تروریستی از سوی داعش به حرم امام راحل و مجلس شورای اسلامی، اینک با یک حمله تروریستی دیگر به رژه نیروهای مسلح در اهواز مواجهایم، به نظرتان در این شرایط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی باید چه نکاتی را در کار خود مورد توجه بیشتری قرار دهند؟
توصیه من به سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی این است که برای امنیت چند کار مهم را انجام دهند؛ نخست اینکه در داخل کشور برای ریشه یابی حادثه، از مقابل مردم قرارگرفتن بهشدت پرهیز کنند. سازمانهای اطلاعاتی باید مردمیترین سازمانها باشند. در هنگام بروز چنین حوادث و رویدادهایی، طوری عمل نمایند که به مردم سخت گرفته نشود بلکه مردم به دلیل وجود نهادهای امنیتی مقتدر، احساس امنیت بیشتری کنند و نگران نشوند.
تأمین امنیت مردم و تقویت احساس امنیت مردم، برای سازمانهای اطلاعاتی باید در اولویت باشد و در واقع تأمین امنیت مردم، برایشان، از تأمین امنیت حکومت، هم مهمتر باشد. این باید بهعنوان یک اصل برای سازمانهای اطلاعاتی در نظر گرفته شود. اگر آنها در این مسیر و انجام این ماموریت، موفق باشند، گروههای تجزیهطلب و ضدانقلاب ، نمیتوانند نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را در برابر مردم قرار دهند.
مردم عرب، کرد و بلوچ ما عاشق جمهوری اسلامی و ایران هستند، و مطالبه اصلی آنان، برخورداری از امنیت، عدالت و آرامش است و لذا سازمانهای اطلاعاتی میتوانند، این اهداف را با تدبیر و هوشمندی، تأمین کنند. همچنین این سازمانها باید بهشدت از انجام اقدامات غیرمرتبط با وظایف خود پرهیز کنند؛ یعنی اینکه گروههای اطلاعاتی به کارها و اقدامات حاشیهای و غیراطلاعاتی سرگرم نشوند، به مسائل جناحی و اقتصادی و سیاسی ورود نکنند. اینگونه امور قطعا برای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی سم مهلک است. مخصوصاً حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح، باید فقط در محدوده ماموریت های سازمانی خودشان کار کنند، که موفقیت و تقویت این نهادها در گرو عمل به وظایف سازمانی آنان است.
توصیه بعدیام، به خصوص در این شرایط، همکاری هوشمندانه و منافع محور، با کشورهای همسایه و منطقه است که اهمیت بسیار دارد، چرا که امنیت و ایجاد و استمرار آن، در خاورمیانه و در همهجای دنیا امری نیست که کشوری به تنهایی بتواند آن را بهطور کامل تامین و محافظت کرد. حتی هیچ ابرقدرتی نمیتواند امنیت خود را به تنهایی حفظ کند.
باید توجه داشت که هم کشورها و دولت ها نیازمند امنیت اند و هم مردم، نیاز مبرم به آن دارند. با این توصیف ، حال یک کشور ضعیف به لحاظ توانمندی و سیاسی، مثل افغانستان هم میتواند امنیت کل جهان را به خطر بیندازد، یا یک کشور بسیار کوچک به لحاظ جغرافیایی و اقتدار، یا یک دولت ضعیف، میتواند امنیت منطقه و جهان را به مخاطره بیاندازد، پس برای تأمین امنیت منطقه نیاز مبرم به همکاری همه کشورها داریم. یعنی جمهوری اسلامی در سطوح مختلف، باید با همه کشورهای منطقه ارتباط اقتصادی، توریستی و فرهنگی و سیاسی داشته باشد.
ریشه ناسیونالیسم افراطی عربی را که از آن بهعنوان یکی از دلایل شکلگیری گروههای تجزیهطلب ارزیابی میکنید، از کجا شکل گرفته و احیاناً اکنون از سوی چه کشورهای مورد حمایت قرار میگیرد؟
ریشه ناسیونالیسم عربی در گذشته عمدتاً به آفریقا و مصر بازمی گشت و از آنجا نشأت میگرفت اما الان عربهای آفریقایی مشکلات زیادی دارند و کمتر به بیرون از خود میپردازند و ملیگرایی افراطی عربی، حالا با محوریت عربستان و کشورهای کوچک عرب، علیه ما شکل گرفته و تحریک شده است.
اساساً چه در آن زمانی که عربستان تحت مدیریت وهابیها بود - که البته در حال حاضر از قدرت این فرقه کاسته شده و چه حالا که ناسیونالیسم افراطی عرب در آنجا قدرت بیشتری پیدا کرده است، همواره هردوی آنها علیه ایران، عمل میکردند و نکته جالب این است که در هر دو زمان، عربستان محور اسلام افراطی و ملیگرایی و ناسیونالیستی عربی افراطی بوده است؛ اما نکته مهم اینجاست که ملیگرایی افراطی عرب منطبق و هماهنگ با خواست اسرائیل عمل میکند تا ملتهای عرب را به بهانههای مختلف، دربرابر هم قرار دهد.
اقداماتی که جمهوری اسلامی میتواند در این فضا انجام دهد چیست؟ ما باید دربرابر عربستان قرار گیریم و با آنان برخورد کنیم؟
قطعا باید، نسبت به توطئه های اشغالگران اسراییل،هوشیار و مراقب باشیم و فریب نخوریم. ما نه مقابل مردم عربستان سعودی هستیم و نه در مقابل اسلام آنان قرار داریم و نه در مقابل ملت عرب منطقه ایستادهایم. ایران اسلامی نه در برابر عربهاست و نه در مقابل جهان اسلام، بلکه در طول تاریخ همیشه با این دو رابطه خوبی داشته و همچنان نیز این رابطه خوب استمرار دارد.
اساسا جمهوری اسلامی بیشترین هزینهای که در سطح منطقه پرداخت کرده، در حمایت از اعراب و اسلام در برابر اسراییل بوده است. مثل موضوع لبنان، یا اینکه در جنگ تکفیری در سوریه، که نقش اسراییل و گروههای تروریستی تکفیری هم در آن، هویداست، به درخواست دولت دمشق، به کمک مستشاری آن دولت رفتهایم.
اصلاً در همین موضوع سوریه، و بلایی که بر سر مردم این کشور آمده است، مقصر چه کسی یا جریانهایی هستند؟ این جنگ، به ظاهر جنگ عرب با عرب است، در حالی که جمهوری اسلامی به درخواست دولت قانونی و مستقر در سوریه، به کمک این کشور رفته تا امنیت و ثبات، بار دیگر به آنجا بازگردد. یا می بینم الان در یمن هم جنگ، جنگ عرب با عرب است جمهوری اسلامی که آنجا سربازی نداریم و حتی بر خلاف سوریه، آنجا حضور مستشاری هم نداریم. حال اگر چنانچه در مواضع سیاسی خود از امنیت مردم مظلوم منطقه حمایت میکنیم دلیل بر این نیست که جمهوری اسلامی ارتباطی با شعله ور شدن جنگ، در یمن دارد. این تهمت بزرگی است که برخی دولت های مقصر در حوادث یمن، و حامیان انان، به ما وارد میکنند، در حالی که جنایات عظیمی که عربستان در آنجا مرتکب میشود و جنایاتی که در سوریه رخ داده و میدهد که هردو هم از سوی اسلامگرایان افراطی یا ملیگرایی افراطی عربی تغذیه میشوند، اصلاً مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار نمیگیرد و هیچ حرفی دربارهاش گفته نمیشود.
سوریه امروز یک کشور ویران شده است. سوال اینجاست که این ویرانی و ناامنی، به دست چه کسی و چه کشور یا کشورهایی اتفاق افتاده است؟ من معتقدم، به دست همان ملیگراها و اسلامگراهای افراطی که عمدهشان عرب هستند. ما در دفاع از امنیت سوریه به دولت آنجا کمک مستشاری کردهایم اما آن کسی یا کسانی که برای بازگشت ثبات و اخراج تروریست ها از سوریه میجنگند مردم سوریه هستند. در لبنان، هم تلاش شده است که با حمایت حزبالله، لبنان از اشغال اسرائیل خارج شود. حالا هم که همه شاهد هستند، حزبالله لبنان در خدمت امنیت کشورهای منطقه است. اما اسرائیل، که اصلی ترین عامل ناامنی در منطقه است،تلاش می کند با تبلیغات منفی، القاء کند که این ایران است که سوریه، لبنان و یمن را به جنگ کشانده و این تبلیغاتی است که در مواردی بخشی از افکار عمومی و جوانان و مردم عادی هم، متاسفانه تحتتاثیر واقع می شوند.
به حادثه تروریستی در اهواز نگاهی بیافکنیم. اگر به خوبی این اتفاق تحلیل و شفافسازی شود، رسیدن به ریشه آنان کار دشواری نیست اما متاسفانه دشمن، به ویژه آمریکا پس از این حادثه، تلاش کرد که با فرافکنی، ایران را مقصر بروز چنین حوادثی معرفی کنید. هرچند همه دنیا، حتی سازمان های قانونی و بین المللی به شدت این عمل تروریستی را محکوم کرده و آن را شرورانه، شنیع و ضدبشری توصیف کردند.و در عین حال، شاهد هم بودیم که در این حادثه هم کسانی که کشته شده و به شهادت رسیدند،و هم آن کسانی که کشتند و این جنایت را مرتکب شدن، عرب و حتی غیرعرب بودند.
در یک سال گذشته انجام عملیات تروریستی در شهرهای مختلف کشور، تعدد یافته و پس دو حمله تروریستی از سوی داعش به حرم امام راحل و مجلس شورای اسلامی، اینک با یک حمله تروریستی دیگر به رژه نیروهای مسلح در اهواز مواجهایم، به نظرتان در این شرایط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی باید چه نکاتی را در کار خود مورد توجه بیشتری قرار دهند؟
توصیه من به سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی این است که برای امنیت چند کار مهم را انجام دهند؛ نخست اینکه در داخل کشور برای ریشه یابی حادثه، از مقابل مردم قرارگرفتن بهشدت پرهیز کنند. سازمانهای اطلاعاتی باید مردمیترین سازمانها باشند. در هنگام بروز چنین حوادث و رویدادهایی، طوری عمل نمایند که به مردم سخت گرفته نشود بلکه مردم به دلیل وجود نهادهای امنیتی مقتدر، احساس امنیت بیشتری کنند و نگران نشوند.
تأمین امنیت مردم و تقویت احساس امنیت مردم، برای سازمانهای اطلاعاتی باید در اولویت باشد و در واقع تأمین امنیت مردم، برایشان، از تأمین امنیت حکومت، هم مهمتر باشد. این باید بهعنوان یک اصل برای سازمانهای اطلاعاتی در نظر گرفته شود. اگر آنها در این مسیر و انجام این ماموریت، موفق باشند، گروههای تجزیهطلب و ضدانقلاب ، نمیتوانند نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را در برابر مردم قرار دهند.
مردم عرب، کرد و بلوچ ما عاشق جمهوری اسلامی و ایران هستند، و مطالبه اصلی آنان، برخورداری از امنیت، عدالت و آرامش است و لذا سازمانهای اطلاعاتی میتوانند، این اهداف را با تدبیر و هوشمندی، تأمین کنند. همچنین این سازمانها باید بهشدت از انجام اقدامات غیرمرتبط با وظایف خود پرهیز کنند؛ یعنی اینکه گروههای اطلاعاتی به کارها و اقدامات حاشیهای و غیراطلاعاتی سرگرم نشوند، به مسائل جناحی و اقتصادی و سیاسی ورود نکنند. اینگونه امور قطعا برای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی سم مهلک است. مخصوصاً حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح، باید فقط در محدوده ماموریت های سازمانی خودشان کار کنند، که موفقیت و تقویت این نهادها در گرو عمل به وظایف سازمانی آنان است.
توصیه بعدیام، به خصوص در این شرایط، همکاری هوشمندانه و منافع محور، با کشورهای همسایه و منطقه است که اهمیت بسیار دارد، چرا که امنیت و ایجاد و استمرار آن، در خاورمیانه و در همهجای دنیا امری نیست که کشوری به تنهایی بتواند آن را بهطور کامل تامین و محافظت کرد. حتی هیچ ابرقدرتی نمیتواند امنیت خود را به تنهایی حفظ کند.
باید توجه داشت که هم کشورها و دولت ها نیازمند امنیت اند و هم مردم، نیاز مبرم به آن دارند. با این توصیف ، حال یک کشور ضعیف به لحاظ توانمندی و سیاسی، مثل افغانستان هم میتواند امنیت کل جهان را به خطر بیندازد، یا یک کشور بسیار کوچک به لحاظ جغرافیایی و اقتدار، یا یک دولت ضعیف، میتواند امنیت منطقه و جهان را به مخاطره بیاندازد، پس برای تأمین امنیت منطقه نیاز مبرم به همکاری همه کشورها داریم. یعنی جمهوری اسلامی در سطوح مختلف، باید با همه کشورهای منطقه ارتباط اقتصادی، توریستی و فرهنگی و سیاسی داشته باشد.
ریشه ناسیونالیسم افراطی عربی را که از آن بهعنوان یکی از دلایل شکلگیری گروههای تجزیهطلب ارزیابی میکنید، از کجا شکل گرفته و احیاناً اکنون از سوی چه کشورهای مورد حمایت قرار میگیرد؟
ریشه ناسیونالیسم عربی در گذشته عمدتاً به آفریقا و مصر بازمی گشت و از آنجا نشأت میگرفت اما الان عربهای آفریقایی مشکلات زیادی دارند و کمتر به بیرون از خود میپردازند و ملیگرایی افراطی عربی، حالا با محوریت عربستان و کشورهای کوچک عرب، علیه ما شکل گرفته و تحریک شده است.
اساساً چه در آن زمانی که عربستان تحت مدیریت وهابیها بود - که البته در حال حاضر از قدرت این فرقه کاسته شده و چه حالا که ناسیونالیسم افراطی عرب در آنجا قدرت بیشتری پیدا کرده است، همواره هردوی آنها علیه ایران، عمل میکردند و نکته جالب این است که در هر دو زمان، عربستان محور اسلام افراطی و ملیگرایی و ناسیونالیستی عربی افراطی بوده است؛ اما نکته مهم اینجاست که ملیگرایی افراطی عرب منطبق و هماهنگ با خواست اسرائیل عمل میکند تا ملتهای عرب را به بهانههای مختلف، دربرابر هم قرار دهد.
اقداماتی که جمهوری اسلامی میتواند در این فضا انجام دهد چیست؟ ما باید دربرابر عربستان قرار گیریم و با آنان برخورد کنیم؟
قطعا باید، نسبت به توطئه های اشغالگران اسراییل،هوشیار و مراقب باشیم و فریب نخوریم. ما نه مقابل مردم عربستان سعودی هستیم و نه در مقابل اسلام آنان قرار داریم و نه در مقابل ملت عرب منطقه ایستادهایم. ایران اسلامی نه در برابر عربهاست و نه در مقابل جهان اسلام، بلکه در طول تاریخ همیشه با این دو رابطه خوبی داشته و همچنان نیز این رابطه خوب استمرار دارد.
اساسا جمهوری اسلامی بیشترین هزینهای که در سطح منطقه پرداخت کرده، در حمایت از اعراب و اسلام در برابر اسراییل بوده است. مثل موضوع لبنان، یا اینکه در جنگ تکفیری در سوریه، که نقش اسراییل و گروههای تروریستی تکفیری هم در آن، هویداست، به درخواست دولت دمشق، به کمک مستشاری آن دولت رفتهایم.
اصلاً در همین موضوع سوریه، و بلایی که بر سر مردم این کشور آمده است، مقصر چه کسی یا جریانهایی هستند؟ این جنگ، به ظاهر جنگ عرب با عرب است، در حالی که جمهوری اسلامی به درخواست دولت قانونی و مستقر در سوریه، به کمک این کشور رفته تا امنیت و ثبات، بار دیگر به آنجا بازگردد. یا می بینم الان در یمن هم جنگ، جنگ عرب با عرب است جمهوری اسلامی که آنجا سربازی نداریم و حتی بر خلاف سوریه، آنجا حضور مستشاری هم نداریم. حال اگر چنانچه در مواضع سیاسی خود از امنیت مردم مظلوم منطقه حمایت میکنیم دلیل بر این نیست که جمهوری اسلامی ارتباطی با شعله ور شدن جنگ، در یمن دارد. این تهمت بزرگی است که برخی دولت های مقصر در حوادث یمن، و حامیان انان، به ما وارد میکنند، در حالی که جنایات عظیمی که عربستان در آنجا مرتکب میشود و جنایاتی که در سوریه رخ داده و میدهد که هردو هم از سوی اسلامگرایان افراطی یا ملیگرایی افراطی عربی تغذیه میشوند، اصلاً مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار نمیگیرد و هیچ حرفی دربارهاش گفته نمیشود.
سوریه امروز یک کشور ویران شده است. سوال اینجاست که این ویرانی و ناامنی، به دست چه کسی و چه کشور یا کشورهایی اتفاق افتاده است؟ من معتقدم، به دست همان ملیگراها و اسلامگراهای افراطی که عمدهشان عرب هستند. ما در دفاع از امنیت سوریه به دولت آنجا کمک مستشاری کردهایم اما آن کسی یا کسانی که برای بازگشت ثبات و اخراج تروریست ها از سوریه میجنگند مردم سوریه هستند. در لبنان، هم تلاش شده است که با حمایت حزبالله، لبنان از اشغال اسرائیل خارج شود. حالا هم که همه شاهد هستند، حزبالله لبنان در خدمت امنیت کشورهای منطقه است. اما اسرائیل، که اصلی ترین عامل ناامنی در منطقه است،تلاش می کند با تبلیغات منفی، القاء کند که این ایران است که سوریه، لبنان و یمن را به جنگ کشانده و این تبلیغاتی است که در مواردی بخشی از افکار عمومی و جوانان و مردم عادی هم، متاسفانه تحتتاثیر واقع می شوند.
به حادثه تروریستی در اهواز نگاهی بیافکنیم. اگر به خوبی این اتفاق تحلیل و شفافسازی شود، رسیدن به ریشه آنان کار دشواری نیست اما متاسفانه دشمن، به ویژه آمریکا پس از این حادثه، تلاش کرد که با فرافکنی، ایران را مقصر بروز چنین حوادثی معرفی کنید. هرچند همه دنیا، حتی سازمان های قانونی و بین المللی به شدت این عمل تروریستی را محکوم کرده و آن را شرورانه، شنیع و ضدبشری توصیف کردند.و در عین حال، شاهد هم بودیم که در این حادثه هم کسانی که کشته شده و به شهادت رسیدند،و هم آن کسانی که کشتند و این جنایت را مرتکب شدن، عرب و حتی غیرعرب بودند.
دولت آقای روحانی برای رفع این محرومیتها و پیشنهاداتی که شما ارائه کردید، چه اقدامی انجام داده است؟
آقای روحانی یکی از نخستین سفرهای استانیاش به خوزستان بود و همانجا نیز قول دادند که مشکل آب استان را حل کنند و دستور لازم برای سرمایهگذاری هم دادند و اقدامات و پیشرفت های خوبی هم صورت گرفته است، امامحرومیت چه درمورداقوام عرب وچه غیرعرب زیاد است و اقدامات بیشتری در همه نقاط کشور می طلبد. توقع مردم خوزستان از آن جایی که استانی مرزی و نفتخیز است طبعاً بیشتر است و این انتظار در بیشتر موارد به نظرم بهحق باشد.
یکی از انتظارات آنان در مورد نخبگان است که با انتصابات از طریق مسئولان و انتخابات از طریق مردم حل میشود. انتظار دیگر آنان توسعه استانی و خدمات شهری و اجرای پروژههای گسترده شهری است که میتوانند تاثیرگذار باشند. در سیستانوبلوچستان هم همین طور بوده است. استاندار سابق سیستان و بلوچستانُ آقای علی اوسط هاشمی، به نظرم در این زمینه خیلی خوب کار کرد و تا حدود قابل قبولی توانست انتظارات استان را بر آورده سازد. کنار رفتن ایشان هم بههیچوجه به صلاح استان نبود. ما نباید اشتباهات این چنینی مرتکب شویم، دولت باید در مقابل اقداماتی از ایندست مقاومت کند و اگر میبیند که استاندارد خوب عمل میکند از او دفاع کرده و او را در آن استان نگه دارد.
در برخی از مناطق مثل آذربایجانغربی باید کسی را انتخاب کنیم که نه ترک باشد و نه کرد. اما باید در کردستان باید فردی انتخاب شود که کرد باشد حتی بهتر است که آن فرد از اهل تسنن باشد، به زبان کردی مسلط باشد و بتواند با مردم به زبان خودشان صحبت کند. در مناطق قومی گاهی یک استان خیلی مشکل دارد و زمان میبرد که مشکلاتش حل شود. اما در کردستان تأثیر مسئله انتصابات و قرارگرفتن استاندار خوبی که بتواند رابطه عاطفی و مهربانانهای با مردم برقرار و عاقلانه رفتار کند، بسیار مفید است.
فکر میکنید این موارد و حساسیتهایی که بر آنها تأکید میکنید در این مناطق از سوی مسئولان و برخی نهادها مورد توجه قرار گرفته است؟
گاهی اوقات میبینیم برای یکسری از استانها تصمیماتی گرفته میشود که هیچ ضرورتی نداشته انجام شود. چرا ما باید مردم یک منطقه را نگران و ناخواسته تحریک کنیم؟ مثلا در اجرای یک حکم کاری کنیم که ضرورتی و نتیجه ی مثبتی نداشته است؟ چه ضرورتی دارد که یک پروژه را فلان شخص یا نهاد در آن استانها انجام دهد؟ نحوه انجام یک کار سبب میشود که مردم یک استان نگران و تحریک شوند. اقدامات نظامی و قضایی ما باید با توجه به نتیجهاش انجام شود نه نفس آن عمل. هیچ عملی در حوزه امنیتی مقدس نیست، تاکید می کنم هیچ عملی. هیچ عمل حکومتی مخصوصاً قضایی و امنیتی ذاتاً مقدس نیست مگر با عنایت به نتیجهاش. یعنی اگر احساس کردیم که انجام فلان کار که بهظاهر واجب است، نتیجهای عکس میدهد، هیچ ضرورتی ندارد که به فوریت انجام شود. هر عمل حکومتی از قبیل مجازات، عفو، آزادی، تأیید، رد، انجامدادن یا انجامندادن یک پروژه و کلاً هر کار حکومتی در مناطق قومی، مخصوصاً باید با توجه به نتیجهاش انجام شود، اگر نتیجه بخش و مثبت بود، انجام و گرنه متوقف شود.
اگر چنانچه در شورای عالی امنیت ملی بررسی شود که نتایج این گونه موارد بهخصوص در زمینه عزل و نصبها، چه تاثیری بر امنیت استان، جذب مردم، در منطقه دارد، آنوقت میتوان کاری را انجام داد. اما به نظرم در خیلی از موارد این اتفاق رخ نداده است و در برخی از موارد حتی تردید وجود داشته است.
شما در این مصاحبه به حمله گروههای افراطی به سفارت عربستان در تهران اشاره کردید. و گفتید اگرچه به ظاهر در دفاع از جمهوری اسلامی بوده اما امکان اینکه مورد نفوذ قرار گرفته باشند هم وجود داشت. بیشتر توضیح می دهید؟
من بارها گفته ام و تاکید می کنم که همه گروههای افراطی و خشونت طلب و تروریست ،چه مذهبی،چه قومی، چه دینی و چه سیاسی،از هر کشور و ملت، چه در ایران،چه عربستان و چه عراق و هر کشور دیگر، همه این گروهها قابل مدیریت و نفوذ برای سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی هستند. یعنی دولت های رقیب و حریف، در منطقه و خارج از منطقه، برای اعمال نظر و سیاست های مورد نظرخود، در این گروهها نفوذ می کنند و مدیریت آنان را به عهده می گیرند و از آنها به عنوان ابزاری برای اعمال فشارهای مورد نظر استفاده می کنند. ممکن است حتی اکثریت اعضای گروههای افراطی هم متوجه نباشند ولی غیرمستقیم در خدمت آن شبکه های جاسوسی قرار میگیرند.
این مهم، در کشور سوریه به متلاشی شدن یک دولت مستقر وتخریب یک کشور، منتهی شد. چون،تمام گروههای افراطی از هر جا و عناصر افراطی از همه دنیا در آنجا جمع شدند. سرویس های جاسوسی مثل اسراییل و پول عربستان در سوریه بیشتر این نقش را داشت. این تهدید، برای همه کشورهای منطقه هست برای ما هم هست. ممکن است،به نام دفاع از یک قوم یا یک مذهب، و دین،و یا یک جریان سیاسی، نمودار شود.
اخیرا شنیدیم، که در بعضی از محافل مقدس مذهبی،به مقدسات اهل سنت برخلاف تاکیدات مقام معظم رهبری و فتوای مراجع تقلید،و سیاست های موکد جمهوری اسلامی ایران،توهین شد و متاسفانه توهین کننده مورد حمایت برخی از روحانیون قرار گرفت. این برای اولین بار نیست بلکه بارها تکرار شده است. این نوع اهانت ها و تحریک ها برخلاف امنیت و مصلحت کشور است. و باید همه مقامات امنیتی آنها را شناسایی کنند و به دستگاه قضایی معرفی نمایند. و دستگاه قضایی هم بصورت کامل به پرونده رسیدگی و از بروز هرگونه فتنه و تحریکات قومی و مذهبی جلوگیری کند.
در شرایط کنونی تعامل دولت و حاکمیت و مردم باید به چه شکل باشد؟
در شرایط فعلی مهم این است که مردم را باور کنیم. مردم ما با مردم نه ۵۰ سال گذشته که حتی با مردم ۱۰ سال پیش هم متفاوت شدهاند، آگاهی و تشخیصشان بهشدت تغییر کرده، ذائقهشان در زندگی فرق کرده، انتظارشان از حکومت متفاوت شده و بینششان دگرگون گشته است. ما باید باور کنیم که این مردم حاکم ما هستند نه ما حاکم آنان. همین 25 میلیون نفری به آقای روحانی یا تعدادی که به آقای رییسی رأی دادند یا حتی آن مردمی که اصلاً رأی ندادهاند، همه آنها صاحب حق هستند نه من و نه هیچکس دیگر.
این را ما هنوز خوب باور نداریم. هنوز هم هستند کسانی که مردم را رعیت میبینند و خود را حاکم و منافع ملی را در همان چیزی می بینند و میدانند که خودشان تشخیص میدهند، در حالی که بهعنوان سخن پایانیام باید بگویم به هیچ ایرانی - چه مسلمان، چه غیرمسلمان - نباید به چشم بیگانه نگاه کرد. مگر اینکه احیاناً وارد مسائل تروریستی شده باشد. نگاهمان به ایران و ملتش باید به گونهای باشد که مشکلات ما را حل کند و این، یک نگاه محبتآمیز را میطلبد. ما اگر بازگردیم، تدبیر بیشتر کنیم و با خودمان و دنیا آشتی کنیم به سرعت همه مسائل، مشکلات و معضلات حل خواهند شد.
منبع: ایسنا/علیرضا قربانی/۱۰ مهر ۹۷