دیدارنیوز ـ این زن که خودش به جرم حمل مواد مخدر در زندان به سر میبرد، هرچند در ابتدا اصرار بر قصاص متهم داشت اما زمانی که پسر جوان به پای او افتاد و خطاب به این زن گفت برایم مادری کن و من را ببخش، زن دگرگون شد و گفت قاتل را میبخشد.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. بر اساس کیفرخواست صادره متهم که جوانی 21ساله به نام کامیار است، آبان سال 95 با واردآوردن ضربه چاقو بر بدن آرش نوجوان 17ساله او را به قتل رساند. این قتل به خاطر عشقی بود که کامیار و آرش هر دو به دختری به نام آرمیتا داشتند. با توجه به مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم کامیار در قتل متهم شناخته شد و دادستان برای او درخواست مجازات کرد. بعد از قرائت کیفرخواست، مادر مقتول که از زندان به دادگاه برده شده بود، گفت: آرش فرزند کوچک من بود. من او را با سختی زیادی بزرگ کرده بودم. زمانی که آرش را باردار بودم، پدرش فوت کرد.
آرش بدون پدر بزرگ شد و همین مسئله او را پسر بسیار حساسی کرده بود من هم قصدی برای گذشت ندارم و درخواست صدور حکم قصاص دارم. در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: من قتل را قبول دارم اما واقعا قصدی برای کشتن نداشتم. مدتی بود با دختری به نام آرمیتا آشنا شده و میخواستم با او ازدواج کنم و حتی به خواستگاری او هم رفته بودم. داشتیم مراحل اولیه ازدواج را انجام میدادیم که متوجه شدم آرمیتا پیش از من با آرش رابطه داشت و بعد از اینکه من از او خواستگاری کردم، آرمیتا رابطهاش را با آرش قطع کرد. وقتی موضوع را از آرمیتا پرسیدم، او گفت تصمیمش ازدواج با من است؛ ضمن اینکه با آرش اختلافاتی داشت. من حرف آرمیتا را باور و فکر کردم موضوع بین او و آرش تمام شده است اما یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم فردی با شدت زیاد در خانه را میکوبد؛ قبل از اینکه در را باز کنم این فرد در را شکست و وارد خانه شد. متهم گفت: آن فرد آرش بود و شخص دیگری هم همراهش بود. آنها با فحاشی به سمت من حمله کردند و میخواستند من را بزنند که من با یک ضربه چاقو از خودم دفاع کردم و ضربه را به شکم آرش زدم؛ قصدم این نبود که او را بکشم؛ من فقط خواستم از خودم دفاع کنم. آرش فریاد میزد و میگفت من نامزدش را از دستش گرفتهام درحالیکه اینطور نبود.
آرمیتا خودش خواست با من ازدواج کند و رابطهاش را با آرش قطع کرد و گفت میداند با او آیندهای ندارد. متهم گفت: بعد از اینکه ضربه را وارد کردم، سعی کردم به او کمک کنم اما نشد و آرش درجا جانش را از دست داد. من از کرده خودم خیلی پشیمان هستم و درخواست کمک دارم. متهم سپس به پای مادر مقتول افتاد و گفت: من میدانم داغ بزرگی روی دلت گذاشتم ولی باور کن قصد کشتن او را نداشتم. من هم مثل فرزندت جوان هستم و مادرم به جز من کسی را ندارد. در حقم مادری کن و بگذار پسرت باشم. کار بدی کردم؛ تو مادری کن و من را ببخش. در این هنگام زن زندانی که تا پیش از این اصرار بر قصاص داشت، به شدت منقلب شد و با گریه گفت وقتی اینطور به من مادر میگوید، نمیتوانم او را نبخشم؛ من از قصاص گذشت میکنم اما باید به من دیه بدهد و قانون هم او را مجازات کند. من همه دیه را یکجا نمیخواهم.
میتواند در دو سال این دیه را بپردازد اما از دادگاه درخواست دارم او را مجازات کند. چون کار بدی کرده و فرزندم را کشته است. وی گفت: من بچهام را با سختی زیاد بزرگ کردم و به خاطر فقر و بدبختی که گرفتارش هستم، مجبور شدم مواد جابهجا کنم؛ به همین خاطر هم به زندان محکوم شدم.
این پسر جوان است و من هم داغ جوان دیدهام و نمیخواهم بیشتر از این اذیت شود. بعد از گفتههای این زن قضات اعلام رضایت او را صورتجلسه کردند و سپس متهم در آخرین دفاعیات خود گفت: از مادر آرش به خاطر گذشتی که داشته تشکر میکنم و قول میدهم دیگر چنین کاری نکنم و زندگی سالمی داشته باشم.
شرطی هم که مادر مقتول گذاشت، قبول دارم و هم دیه را میپردازم و هم رأی قانون را درخصوص زندانیشدنم قبول دارم. با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه درخواستي ولی دم در مدتی که معین کرده است و سه سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.