اخیرا آقای پناهیان که تریبونهای بسیاری در دست دارد، در یکی از صحبتهایش در ماه مبارک رمضان در سیمای جمهوری اسلامی اظهار داشته: «امیر المؤمنین در زمان حکومت خودش گوشت تلخی میکرد و هیچ کس را برای خودش نگه نداشت و شریک نکرد.
دیدارنیوزـ احمد حیدری: اخیرا آقای پناهیان که تریبونهای بسیاری در دست دارد، در یکی از صحبتهایش در ماه مبارک رمضان در سیمای جمهوری اسلامی اظهار داشته: «امیر المؤمنین در زمان حکومت خودش گوشت تلخی میکرد و هیچ کس را برای خودش نگه نداشت و شریک نکرد.
از این بدتر، وضعیتی بود که رسول خدا به وجود آورد. رسول خدا (ص) هم نه یک رفیق برای خودش و نه برای علی (ع) نگه داشت. فکر نکنیم رسول خدا مهربان بود، امیرالمومنین گوشت تلخ بود [نه]همه میدانستند وقتی ایشان خشن است و میآمدند شکایت میکردند که آقا امیرالمومنین خشن رفتار میکند.
بعد ایشان میفرمود از علی ابن ابیطالب شکایت نکنید و او این خشونت را در راه خدا دارد. من ماندهام که رسول خدا چرا یک باندی برای خودش درست نکرد و خیلیها گفتند انا شریک، ولی ایشان نپذیرفت و همه را تاراند. ۱۳ سال به خاطر همین گوشت تلخی طول کشید.»
او که سالهاست در دفاع از عملکرد رهبران عالی نظام کمر همت بسته، در همان راستا در صدد این است که بگوید اگر انتقاداتی به رهبران نظام میشود، نه به جهت عملکرد ناموفق آنان، بلکه به جهت حسادت منتقدان است. منتقدان انتظار داشتهاند به قول معروف «از این نمد کلاهی داشته باشند» و، چون با قاطیعت رهبران عالی و جواب منفی به سهمخواهیهایشان مواجه شدهاند، راه مخالفت پیش گرفتهاند! در ارتباط با این تفکر و سخنان ناظر بدان، چند نکته قابل تأمّل است:
۱. این سخن آقای پناهیان که انتقادات ناقدان ناشی از محروم شدن آنان از سهم است نه خیرخواهی آنان؛ سالهاست که صبح و شام از تریبونهای نظام تکرار میشود و لذا همیشه هم منتقدان به «طلحه و زبیر» تشبیه میشوند، چون از نگاه صاحبان تریبون، رهبران عالی نظام «علیوار» هستند پس به یقین منتقدان هم باید امثال طلحه و زبیر باشند که این خود اول کلام است. واقعیت آن است که نه رهبران عالی نظام «علیوار» هستند و نه منتقدان طلحه و زبیرهای زمان؛ بلکه هر دو دارای نقاط قوت و ضعفند. تا زمانی که نگاه جامعه و سخنگویان به رهبران عالی نظام و مخالفان و منتقدان بر این منوال باشد، مبرّا دانستن رهبران از هر عیب و نقص و ناشی دانستن نقدهای مخالفان از دنیا طلبی و محرومیتشان از سهم و ...، طبیعی است.
۲. بر فرض که منتقدان طلحه و زبیروار به جهت محرومیت از سهم، زبان به انتقاد گشوده باشند، در اجتماع باید نقدهای آنان جواب منطقی داده شود و رشتههایشان پنبه گردد، ولی اگر مسئولان «انتقاد شنو» نبوده و زبان جوابگویی نداشته باشند، روز به روز محبوبیت خود را از دست داده و این «علی وار» خواندن صبح و شام رهبران و طلحه و زبیر خواندن معترضان و منتقدان، دردی را دوا نخواهد کرد همچنان که الان چندین سال است که بالعیان داریم میبینیم. مردم با خواست و رأی مسئولان فاصله گرفتهاند مثلا رهبران در انتخابات علاقهمند به رأی آوری فلان فرد یا جناح هستند، ولی مردم به فلان فرد یا جناح مخالف دل دارند و به او رأی میدهند یا از رأی دادن به فرد و جناح مور نظر ابا میورزند. راه صحیح نه متهم کردن، بلکه جوابگویی و ایجاد اعتماد عمومی است.
۳. متأسفانه بخشی از طرفداران نظام هستند که منتقندان را نه دلسوزان و نقدهایشان را نه ناشی از دلسوزی بلکه حاسدانی میشمارند که از سر حس یا تحریک دشمنان خارجی زبان به نقد گشودهاند و این خود بزرگترین نشانه فاصله آنان از «علی وار» بودن است، زیرا پیامبر و امام علی و رهروانشان هیچگاه خود را انسان برتر از خطا و بینیاز از نقد نشمرده و مخالفان را به دشمنی و عامل دشمن بودن توصیف نکرده؛ بلکه خود را محتاج نقد ناقدان شمرده و در صدد جوابگویی قانع کننده یا پذیرفتن بودهاند و ما امروز بیش از هر زمانی احتیاج داریم که رهبران و طرفدارانشان ناقدان را دلسوز بدانند و ارج نهند.
۴. آقای پناهیان هم کاش شهامت داشتند و تواضع میکردند و به جای این که نقدها را از روی دشمنی و انگیزههای نفسانی و شهوانی بشمرند و خود و سخنان خود را عاری از عیب بپندارند، میگفتند شاید من غفلت کرده و در بیان مقصود ناتوان بودهام [که در سخنان بالا کاملا مشهود است] و مطلب را طوری بیان کردهام که شنونده آن را از زبان خودم تلقی کرده یا مثلا واژه بد معنای «گوشت تلخ» را نباید به کار میبردم و اگر چنین تلقیای از سخنانم شده، عذر میخواهم و حالا اعلام میکنم که مقصوم این معنا نبوده و اگر این گونه به نظر رسیده ناشی از قصور بیانیام بوده است.
۵. متأسفانه یکی از نشانههای «علیوار» نبودن همین که شهامت عذرخواهی و پذیرش خطا در آنان کم است و اگر این شهامت در آنان به حد نصاب بود، بسیاری از مشکلات یا پیش نمیآمد یا به آسانی حل میشد.