میزگرد "دیدارنیوز" با حضور جمعی از فعالین حقوق کودک با موضوع طرح جمع آوری کودکان کار/بخش اول
دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: حدود دو ماه است که نهادهای دولتی در حال پیاده کردن طرحی با عنوان جمع آوری و سامان دهی کودکان کار هستند؛ طرحی که با مخالفت فعالین حقوق کودک و سازمان های مردم نهاد فعال در این حوزه مواجه شده است.
دیدارنیوز درخصوص دلایل مخالفت فعالین و سمن های این حوزه با طرح مذکور، میزگردی با حضور چهار تن از فعالان مدنی و حقوق کودک برگزار کرده است تا به صورت روشن، به تبیین ماجرا بپردازد.
این میزگرد با حضور فاطمه قاسم زاده مدیر و یکی از متولیان و مؤسسان شبکه یاری کودکان کار، لیلا ارشد از فعالین اجتماعی حوزه کودکان و زنان و مدد کار اجتماعی و مدیر خانه خورشید، افخم صباغ فعال اجتماعی و مدیر مؤسسه مهر و ماه و زهرا رحیمی مدیر عامل انجمن امام علی(ع) و فعال اجتماعی برگزار شد که در قالب دو بخش، منتشر خواهد شد. در ادامه می توانید مشروح بخش اول آن را بخوانید.
مقاومت سیاست رسمی در مواجهه با کودک کار
در شروع میزگرد، فاطمه قاسم زاده با اشاره به روند و تاریخچه اجرای سیاست جمع آوری کودکان کار گفت: طرح سامان دهی کودکان کار اولین بار در سال ۱۳۷۴ توسط سازمان بهزیستی و نیروهای مشارکت شهرداری مطرح، تدوین و اجرا شد. این طرح سامان دهی فعلی در واقع تلفیقی از آن طرح و همچنین طرح حمایت اجتماعی از کودکان کار ـ که در سال ۱۳۹۲ مطرح شد ـ است.
وی درباره طرح حمایت اجتماعی از کودکان کار گفت: این طرح در وزارت کار با همکاری دو نفر از نمایندگان شبکه یاری کودکان کار تدوین شد، طرح مذبور از آنجا که رویکرد حمایتی داشت طرح خوبی بود، هر چند که در طرح سازمان دهی که در حال اجراست بخشهای حمایتی طرحی که ما در صدد اجرای آن بودیم به نوعی حذف شد.
قاسم زاده افزود: در اجرای طرح سامان دهی، کودکان جمع آوری میشوند تا در اختیار بهزیستی قرار گرفته و در مراکز این نهاد نگهداری شوند، سوال اینجاست که چگونه به وضعیت کودکان در این مراکز رسیدگی میشود؟
وی در خصوص بی فایده بودن طرح جمع آوری گفت: این سی وسومین باری است که کودکان کار را تحت عنوان سامان دهی جمع آوری میکنند؛ بدون آنکه از آنها حمایتی به عمل آید. این کودکان پس از مدت کوتاهی مجددا به خیابان و برسرکارهایشان باز میگردند.
این فعال اجتماعی در خصوص دلایل شکست طرح جمع آوری کودکان گفت: این بی عملی و شکست، ریشه ای تاریخی دارد. در سالهای پس از انقلاب، سیاست اعمال شده، سیاست انکار بود یعنی می گفتند ما اصلا کودک کار نداریم یا اگر داریم به تعداد انگشتان دست است؛ این در حالی بود که در همان سالها شاهد تجمع کودکان کار در جلوی بهزیستی بودیم.
قاسم زاده افزود: با رشد فزاینده آمار کودکان کار ـ چون دیگر ادامه سیاست انکار ممکن نبود ـ راهبرد مقابله اتخاذ شد، بدین معنا که بدون داشتن دغدغه حمایتی، کودک را به مثابه مجرم جمع آوری می کردند. هدف در این نوع نگاه، تنها این بود که این کودکان در سطح شهر دیده نشوند. این رویکرد، علی رغم اینکه دستاوردی نداشت و وضعیت کودکان را نیز بدتر می کرد، تداوم یافت.
کار نهادهای مردمی ارائه الگوی عمل است
لیلا ارشد نیز در خصوص بی اثری سیاست جمع آوری کودکان کار از طرف سازمانهای دولتی گفت: وقتی که واژههای جمع آوری و تفکیک در اعمال این سیاست به کار میرود مشخص است که نگاه به کودک کار، نگاه به زباله است.
ارشد در خصوص مشارکت سازمانهای مردم نهاد در مواجهه با این طرح گفت: بیش از ۳۶ یا ۳۷ سمن، عضو شبکه یاری کودکان هستند، سمنهای دیگری هم در این حوزه فعالند و سالهاست که در زمینه حمایت از کودکان، خوب عمل میکنند، اما در هنگام سیاست گذاریهای حوزه کودک کار، از مشورت و مشارکت آنها استفاده نمیشود.
وی افزود: بچهها در کارگاههای تولید کیف و کفش بر اثر استفاده از چسپ چینی خفه میشوند و میمیرند، کودکان دیگری در گروههای ۴۰ نفری در کارگاهها و زیرزمینهای نمور و تاریک کار کرده و مریض میشوند، سمنها و فعالین مدنی، عمر خود را بر سر حمایت از این بچهها گذشته اند و در حالی که میبایست بر عملکرد دولت در عرصه حمایت از کودک نظارت کنند، به حاشیه رانده میشوند.
ارشد درخصوص عملکرد متولیان سیاست جمع آوری گفت: هرگز گزارش درست و آمار متقنی از اینکه در طول این ۳۳ باری که طرح اجرا شده چند میلیارد هزینه طرح شده و چند کودک از چرخه کار خارج شده اند یا مشکل معیشت چند خانواده حل شده، از طرف سازمانهای دولتی ارائه نمیشود.
ارشد در خصوص کارکرد نهادهای مردمی در حوزه مبارزه با آسیبها گفت: رسالت ما واسطه بودن میان نهادهای دولتی و سیاستگذاران و گروههای هدف است. ما موظف هستیم الگوهای کوچکی درست کنیم و به دولت نشان دهیم که این راهها به نتیجه میرسد، اما انتظاری که از ما دارند این است که خودمان متولی حل آسیبها و معضلات اجتماعی باشیم؛ این در حالی است که اساسا کار خیریه یا سازمان مردم نهاد این نیست. ما نه امکانات و ابزار آن را داریم و نه قادر به حل مشکل تعداد بیشماری از افراد درگیر آسیب هستیم.
ارشد افزود: من و همکارانم که در اینجا حضور داریم نمونههای موفقی در حل آسیب داریم، زیرا سمن دارای سرمایه اجتماعی بالا، توان جلب اعتماد، به کارگیری تیم و مددکاران حرفهای و آگاهی نسبت به محلهها و خود آسیب است.
وی درخصوص ضرورت ایجاد شبکه حمایتی از کودکان کار افزود: تنها وقتی که مشکل فقر خانواده حل شود مشکل کودک کار حل میشود. این حرف که این بچهها عضو باند هستند غلط است، بر اساس آمار، تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد کودکان کار عضو شبکه یا باند هستند، مابقی نان آوران کوچک و قربانی فقر و نابرابری اند.
کسی به حرفمان گوش نداد
افخم صباغ نیز درخصوص باطل بودن فرض عضویت کودکان کار در باندهای مختلف گفت: بر اساس پژوهش خانم دکتر وامقی که به همراه همکارانشان در سال ۱۳۹۴ انجام دادند تنها ۵ درصد کودکان کار در تهران عضو باندها هستند.
وی افزود: در میان کودکان تحت حمایت مراکز تحت حمایت و پوشش مهرو ماه در محله فرحزاد، حتی یک کودک باندی هم وجود ندارد، همه کودکان دارای پدر و مادر و خانواده هستند. بعضاً این اتفاق رخ میدهد که دایی و یا عمو، بچههای فامیل را سر چهارراه پیاده میکنند و شب آنها را جمع میکنند، چون آنها به شکل کلونی و فامیلی کنار هم زندگی میکنند و مهاجر ایرانی و یا مهاجر اتباع هستند. اینها باند نیستند.
صباغ ادامه داد: فرض باند را از طریق ابزارهایی، چون صدا و سیما تقویت کرده اند که از طرفی؛ فقدان چتر حمایتی شان را توجیه کنند و از طرفی دیگر از مردم و جامعه نسبت به کودکان کار حساسیت زدایی شود. اگر این اتفاق بیفتد کودک کار برای جامعه به صورت پدیدهای عادی درآمده و حل این معضل تبدیل به مطالعهای جدی نمیشود.
این فعال اجتماعی در خصوص مطالبه خود در ارتباط با سیاست گذاری حوزه کار کودک گفت: ما راهکارهای آزموده شده و موفق خود را در تدوین آیین نامه حمایت اجتماعی وزارت تعاون ارائه داده و خواهان اجرای آن هستیم. تاکید ما در این آیین نامه، حمایت اجتماعیِ خانواده محور برای حل مشکل وجود کودکان کار است.
صباغ افزود: قبل از اجرای طرح جمع آوری، من به دکتر فرید گفتم اگر شما واقعا به دنبال شناسایی کودکان کار هستید چرا هزینه ون و مددکار و ... میدهید، ما اطلاعات و پروندههای آنها را دراختیار شما میگذاریم. مددکار و تیم تخصصی ما هم برای حضور در منازل کودکان و حل مشکل خانوادههای آنها کمک کار خواهند بود، اما متاسفانه با هیچ کدام از این پیشنهادات موافقت نشد.
وی در بیان طیف بندی کودکان کار گفت: بیشتر اینها کودکان اتباع هستند و عمدتاً از افغانستان آمده اند، ولی این مساله نباید سبب شود که چتر حمایتی دولت بر سر این کودکان نباشد، زیرا ما سال ۱۳۷۳ به کنوانسیون حقوق کودک پیوستیم و پیمان نامه را قبول کردیم. موظف هستیم که این خدمات را به هر کودکی که زیر پرچم جمهوری اسلامی زندگی میکند ارائه دهیم و امکانات آموزشی، بهداشتی، تحصیل و شرایط رشد روانی و روحی بچه را فراهم کنیم.
شهرداری مجوز زباله گردی می دهد!
در ادامه، زهرا رحیمی نیز به وضعیت اسفناکی که کودکان کار و خانواده هایشان در طول سیاست جمع آوری به آن دچار هستند اشاره کرد و گفت: بچهها را به صورت اجبار یا با وعده و وعید، جمع کرده و به مراکز میآورند؛ در حالی که خانواده هایشان بی اطلاع هستند و روزها به دنبال کودک خود، مراکز مختلف را جستجو میکنند و در بسیاری از موارد نیز جواب درستی به خانوادهها داده نمیشود.
رحیمی افزود: در نهایت هم پس از اتمام دوران مرکز نشینی، بچه به خانواده بازگردانده میشود و خانواده مجددا او را به خیابان برای کار میفرستد. در این میان اتفاقی که میافتد وخیم شدن اوضاع روحی بچهها است، بچهها را وحشت زده بدون آنکه بچه بداند جرمش چیست دستگیر میکنند، در مرکز، موی دختر بچه ۷ ساله را برای مثلا عدم ابتلا به شپش میتراشند و او را دچار ترس و اندوه میکنند؛ در حالی که راه تمیز کردن موی دختربچه، تراشیدن موهایش مانند یک مجرم نیست.
رحیمی صحبت خود را با تکیه بر تجربه اش در مرکز مردم نهاد امام علی (ع) ادامه داد و گفت: حل مشکل کودک کار در حل کردن مشکل مالی خانوادهای است که از سر نداری، کودک را وادار به کار میکند. گرانیهای اخیر به خصوص در حوزه مسکن و سختی معیشت سبب شده که کودکانی را که ما به زحمت از چرخه کار بیرون آورده بودیم، دوباره به این چرخه بازگردند. با سیاست جمع آوری و دستگیر کردن؛ در حالی که خانواده به شدت دچار آسیب است مشکل کودکان کار حل نمیشود.
زهرارحیمی در پاسخ به این سوال که آیا درست است که ۸۰ درصد از خانوادههای کودکان کار دچار اعتیاد هستند گفت: ما بحثی به اسم فقر و بحثی هم به اسم فرهنگ فقر داریم. فرهنگ فقر میگوید فقرا به دلیل فقیر بودنشان در محلاتی که به صورت کلونی هستند زندگی میکنند و به مرور دچار آسیبهایی میشوند که جزء تبعات فقر است. یعنی وجود اعتیاد، کودک آزاری، شرب خمر کودکان و ... در محلات فقیر نشین در واقع محصول فرهنگ فقر و تبعات فقر است.
وی افزود: عمده خانوادههای دچار آسیب، مهاجر؛ اعم از مهاجرین شهری و روستایی هستند. شما تا معضل مهاجرت را حل نکنید قادر به حل بحرانهای زاییده آن نیستید. شکل گیری باندها نیز حاصل همین شرایط در محلات است، اما مشکل اینجاست که این باندها علی رغم شناسایی شدن، دستگیر و متلاشی نمیشوند. اگر ادعا میشود که کودکان کار، باندی هستند، چرا باندها دستگیر نمیشوند؛ در صورتی که هویت آنها محرز است. به علاوه جذب شدن به باند خلاف از طرف پدر یا مادر خانواده، خود محصول فقر است.
این فعال اجتماعی اضافه کرد: هیچ حمایتی از طرف سازمانها وجود ندارد. بارها پیش آمده که ما کودکی را که به شدت از طرف خانواده مورد آزار است، به نهادهای مربوطه معرفی کرده ایم، اما پس از مدتی کودک به خانواده بازگشته و هیچ حمایتی دریافت نکرده است. خانوادههایی هستند که از سر نداری، دختر خود را اجاره میدهند و نهادی نیست که به فریاد کودک برسد. عدم حمایت و حتی واکنش معکوس، شرایطی ایجاد کرده که یک کودک زباله گرد با پرداخت یک میلیون و سیصد هزار تومان به شهرداری مجوز کار میگیرد.
وی در پایان گفت: پس از اجرای طرح، متولیان میگویند که دیدید تعداد بچهها و متکدیان در خیابان کم شده، درصورتی که آنها فقط از ترس دستگیری مخفی شده اند و پس از فروکش کردن تب این طرح، به چهارراهها باز میگردند.
ادامه دارد...
باتشکراز این چندعزیز و خانم بزرگوار که عمرو سرمابه شون روبرسرحمایت ازگروه های اسیب قراردادند